الليل ٧
کپی متن آیه |
---|
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى |
ترجمه
الليل ٦ | آیه ٧ | الليل ٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نُیَسِّرُهُ»: او را مهیّا و آماده میسازیم. «الْیُسْرَی»: رفاه و آسایش. ساده و آسان. آیه متضمّن دو معنی است: الف - او را آماده برای زندگی خوش و آسوده آخرت میسازیم (نگا: نحل / ). ب - او را آماده انجام کارهای ساده و آسانی میسازیم که پیشتر برای او مشکل و دشوار بود. یعنی در پرتو گام نهادن به راه خدا مشکلات را برایش ساده و در انجام آنها توفیقش میدهیم (نگا: مائده / ، عنکبوت / ). اصولاً ایمان به معاد و پاداش عظیم الهی، مشکلات را در نظر انسان سهل و آسان جلوهگر میسازد و نه تنها مال، بلکه جان خود را در طبق اخلاص میگذارد و از این ایثارگری لذّت میبرد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۱ سوره ليل
- مراد از اين كه درباره مؤمن انفاق كننده متقّى فرمود: «فسنيسّره لليسرى»
- هدايت خلق از قضاهاى الهى است كه بر خود واجب كرده و با هادى بودن انبيا«ع» منافات ندارد
- فرق بين هدايت به معناى ارائه طريق و هدايت به معناى ايصال به هدف
- بيان اين كه تكذيب كننده دعوت حقّ و روى گرداننده از آن «اشقى» است
- و اين كه مفاد آيه «لا يُصلّيها إلّا الأشقى ...» اين است كه فقط كافر اشقى، خالد در جهنّم است
- متّقى ترين افراد كسى است كه در راه رضاى خدا از مال حود انفاق مى كند
- رواياتى درباره نزول آيات: «فأمّا من أعطى و اتّقى» در شأن «ابودحداح» و ...
- كلام فخر رازى در شأن نزول سوره «ليل» و نقد و بررسى آن
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى «5» وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى «6» فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى «7» وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى «8» وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى «9» فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى «10» وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى «11»
«5» امّا آن كه انفاق كرد و پروا داشت «6» و پاداش نيك (روز جزا) را تصديق كرد.
«7» به زودى ما او را براى پيمودن بهترين راه آماده خواهيم كرد. «8» ولى آنكه بخل ورزيد و خود را بىنياز پنداشت. «9» و پاداش نيك (روز جزا) را تكذيب نمود.
«10» پس او را به پيمودن دشوارترين راه خواهيم انداخت. «11» و چون هلاك شد، دارايىاش براى او كارساز نخواهد بود.
نکته ها
شايد مراد از عطاى همراه با تقوا، اين باشد كه عطا با نيّت خالص و بدون منت، آن هم از مال حلال و در مسير خدا باشد كه تمام اين امور در كلمه تقوا جمع است. «أَعْطى وَ اتَّقى»
اگر خداوند براى برخى راه خير را باز مىكند، «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» و براى برخى راه شر را «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» به خاطر تفاوت تلاش خود انسانها است. «إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى»
در خانه شخصى ثروتمند درختى بود كه كودكان همسايه هنگامى كه ميوه آن درخت به زمين مىريخت، آن را برگرفته و مىخوردند ولى صاحب درخت، ميوه را از دهان اطفال مىگرفت. پدر اطفال مسئله را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گزارش داد.
جلد 10 - صفحه 507
حضرت نزد صاحب خانه رفته و پيشنهاد كردند درخت را در برابر درختى در بهشت به من بفروش. آن مرد جواب رد به پيامبر داد و گفت: دنياى نقد را به آخرت نسيه نمىفروشم.
پيامبر برگشت. يكى از ياران پرسيد: آيا اگر من آن درخت را بگيرم و با من نيز چنين معاملهاى مىكنيد؟ حضرت فرمود: آرى. آن شخص توانست با بهايى چندين و چند برابر، درخت را خريدارى كند و در اختيار پيامبر گذارد. آن حضرت به نزد آن خانواده فقير آمده و درخت را به آنها بخشيد. در اين هنگام آيات اين سوره نازل شد. «1» فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى ...
هر كس گام اول سخاوت را بر اساس ايمان به معاد و تقوا بردارد، خدا ظرفيّت و شرايط روحى او را براى كارها هموار مىكند و روح او را با كار خير مأنوس مىگرداند، تجربه و تعقل و كاردانى او را بالا مىبرد، الهام و ابتكار به او مىدهد، پذيرش مردمى و اجتماعى او را زياد مىكند و راههاى جديدى را براى كار خير پيش پاى او مىگذارد كه همه اينها مصداق «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» است.
نكته لطيف آن است كه قرآن مىفرمايد: او را براى آسانترين راه آماده مىكنيم «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» و نفرمود: كار را براى او آسان مىكنيم. «سنيسر له اليسرى» و فرق است ميان آنكه انسان روان باشد يا كارش روان باشد. انسان مىتواند با توكل و دعا و اتصال به قدرت بى نهايت آسان داراى چنان سكينه و سعه صدر شود كه هر كارى را به راحتى بپذيرد و انجام هر كار خير براى او آسان باشد.
در تاريخ كربلا مىخوانيم كه همين كه زينب كبرى بدن قطعه قطعه امام حسين عليه السلام را ديد گفت: «ربنا تقبل منا هذا القليل» پروردگارا اين شهيد در نزد عظمت تو كوچك است او را بپذير! آرى ايمان و تقوا انسان را در برابر هر حادثه بيمه كرده و كار روان و آسان مىكند.
«فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى»
مراد از كلمه «يسرى» و «عسرى» كه در قالب مؤنث آمده است، كارها يا راههاى آسان و
«1». تفسير نمونه.
جلد 10 - صفحه 508
مشكل است.
آنچه مهم است، اصل بخشش است، نوع و مقدار آن در مرحله بعد است. عطا گاهى كم است، گاهى زياد، گاهى از مال است و گاهى از مقام و آبرو.
كلمهى «حسنى» يا مصدر است مثل رُجعى و يا مؤنث احسن است.
امام باقر عليه السلام در تفسير آيه «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» فرمودند: «لا يريد شيئا من الخير الا يسره الله له» چيزى را اراده نمىكند مگر آنكه خداوند انجام آن را براى او آسان مىكند. «1»
و در تفسير آيه «وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى» فرمودند: «لا يريد شيئا من الشر الا يسره الله له» درباره انجام دادن هيچ شرى تصميم نمىگيرد مگر آنكه خداوند انجام آن شر را براى او آسان كرده و مرتكب مىشود. «2»
پیام ها
1- شيوه تبليغ صحيح اين است كه بعد از كليات، نمونهها و مصاديق بيان شود.
«إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى فَأَمَّا مَنْ أَعْطى»
2- عطا همراه با تقواكار ساز است. «أَعْطى وَ اتَّقى»
3- عطا بايد بدون ريا و غرور و منت و آزار باشد. أَعْطى وَ اتَّقى ...
4- آنچه عطا مىكنيد مهم نيست، چگونه و با چه انگيزه و حالت عطا كردن مهم است. «أَعْطى وَ اتَّقى»
5- شرط پذيرفته شدن عطا، تقواست. «أَعْطى وَ اتَّقى» (وگرنه عطاى مال حرام يا با نيّت غير خالص اجرى ندارد، زيرا «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» «3»)
6- آخرت، بهتر از دنيا است. «الحسنى»
7- كسى مىتواند به عطاى خود رنگ الهى داده و اهل پروا باشد كه به معاد ايمان داشته باشد. «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» (قرآن به وعدههاى قيامت حُسنى گفته است.
«1». كافى، ج 4، ص 46.
«2». كافى، ج 4، ص 47.
«3». مائده، 27.
جلد 10 - صفحه 509
«كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى» «1»)*
8- ايمان به قيامت، شرط پذيرفته شدن عمل است. «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى»
9- بخل و مغرور شدن به مال، نشانه بىتقوايى است. «مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»
10- گشايش يا گره خوردن كارهاى انسان، نتيجه سخاوت يا بخل انسان نسبت به ديگران است. أَعْطى ... لِلْيُسْرى، بَخِلَ ... لِلْعُسْرى
11- نيكى، نيكى مىآورد و شر، شر. أَعْطى وَ اتَّقى ... فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى- بَخِلَ وَ اسْتَغْنى ...
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى
12- پاداش و كيفر الهى متناسب با رفتار انسانهاست، اگر گره از كار فقرا باز كنيم، خداوند گره از كار ما باز مىكند. «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى» و اگر فقرا را در عُسرت گزاريم، خداوند هم عسرت را پيش پاى ما مىگذارد. «فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى»
13- اهل بخل بدانند كه ثروت نجات دهنده نيست. «وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى»
14- نتيجه بخل سقوط است، سقوط از انسانيّت و كمال و سقوط از چشم مردم همراه با سقوط در دوزخ و محروم شدن از درجات اخروى. «إِذا تَرَدَّى»
15- گاهى منشأ بخل امروز، به خاطر ترس از فقر در آينده است. «بَخِلَ وَ اسْتَغْنى» (چنانكه در آيه 267 و 268 سوره بقره در كنار دستور انفاق مىفرمايد: اين شيطان است كه شما را از فقر آينده مىترساند. أَنْفِقُوا ... الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ)
16- گاهى سرچشمه بخل، مغرور شدن به دنيا و احساس بىنيازى نسبت به وعدههاى بهشتى است. «بَخِلَ وَ اسْتَغْنى»
«1». نساء، 95.
تفسير نور(10جلدى)، ج10، ص: 510
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى «7»
فَسَنُيَسِّرُهُ: پس زود باشد كه آسانى دهيم او را، يعنى توفيق دهيم و اسباب لطف به او كرامت فرمائيم تا آماده شود، لِلْيُسْرى: براى اطاعتى كه آسانتر و راحتتر امور باشد بر او و به طيب نفس به آن اقدام نمايد. يا آماده سازيم او را براى حالتى يا طريقهاى كه مؤدّى شود به يسر و راحت كه آن دخول بهشت است.
از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مروى است كه روزى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به جنازه حاضر شد و چوبى در دست داشت و به طريق تفكّر آن را بر زمين مىزد. بعد از آن فرمود كه هيچ كس نباشد الا آنكه او را جائى در بهشت باشد و جائى در جهنم. مردى گفت: يا رسول اللّه پس ما ترك عمل كنيم. فرمود نه. «اعملوا فكلّ ميسّر لما خلق له» كار كنيد كه هر كس مهيّا كرده شده براى كارى كه آفريده شده است براى او. پس اين آيه:
خواند. «1» و نيز از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه: ما طلعت شمس قطّ الّا بجنبيها ملكان يقولان: اللّهمّ عجّل لمنفق خلفا و لممسك تلفا يعنى هيچ روز آفتاب بر نيايد، مگر كه دو جانب او دو ملك باشند كه مىگويند:
بار خدايا هر كه مالى نفقه كند عوض او به تعجيل به او برسان و هر كه امساك كند از انفاق به تعجيل مال او را تلف نما. بعد از آن فرمود: مصدّق اين سخن آن است كه: «فامّا من اعطى و اتّقى و صدّق بالحسنى فسنيسّره لليسرى» «2».
«1». تفسير ابو الفتوح (چ اسلاميه) ج 12 ص 105.
«2». تفسير ابو الفتوح (چ اسلاميه) ج 12 ص 104.
جلد 14 - صفحه 239
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى «1» وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى «2» وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى «3» إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى «4»
فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى «5» وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى «6» فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى «7» وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى «8» وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى «9»
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى «10» وَ ما يُغْنِي عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّى «11» إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى «12» وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى «13» فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظَّى «14»
لا يَصْلاها إِلاَّ الْأَشْقَى «15» الَّذِي كَذَّبَ وَ تَوَلَّى «16» وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى «17» الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى «18» وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى «19»
إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى «20» وَ لَسَوْفَ يَرْضى «21»
ترجمه
سوگند بشب وقتى كه بپوشاند
و بروز وقتى كه آشكار گردد
و بآنكه آفريده نر و ماده را
همانا كوشش شما هر آينه مختلف و پراكنده است
پس امّا كسيكه عطا نمود و پرهيز كرد
و تصديق نمود بمعارف حقّه
پس زود باشد كه ميسّر نمائيم براى او طريقه آسان را
و امّا كسيكه بخل ورزيد و بىنياز پنداشت خود را
و تكذيب نمود بمعارف حقّه
پس زود باشد كه ميسّر نمائيم براى او رويّه دشوار را
و دفع عذاب نميكند از او مال او وقتى كه هلاك شود
همانا بر عهده ما هر آينه راهنمائى است
و همانا از آن ما است آخرت و دنيا
پس بيم ميدهم شما را از آتشى كه زبانه ميكشد
در نيايد در آن مگر بدبختترين مردم
آنكه تكذيب نمود و روى گردانيد
و زود باشد كه دور گردانيده شود از آن پرهيزكارترين مردم
آنكه ميدهد مال خود را و پاك ميكند خويش را
با آنكه نيست از براى كسى در نزد او نعمتى كه جزا داده شود
مگر آنكه ميدهد براى طلب ثواب پروردگار خود كه برتر و بالاتر است
و هر آينه زود باشد كه خشنود شود.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره شريفه قسم ياد فرموده بشب وقتى كه
جلد 5 صفحه 397
بپوشاند آفتاب و نور آن و مبصرات را و بروز وقتى كه تجلّى و ظهور پيدا كند بزوال تاريكى شب و بآنچنان كسيكه خلق فرمود مرد و زن و نر و ماده حيوانات را و بنابر اين كلمه ما بمعناى الّذى است چنانچه قمّى ره فرموده و در مجمع از امام صادق عليه السّلام و خلق الذّكر و الانثى بدون ما نقل نموده و نسبت داده آن قرائت را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و بنابر اين شايد مراد سوگند بخلقت مرد و زن باشد و آنچه براى آن قسم ياد شده آنست كه هدف مردم در زندگى مختلف و سعى و كوشش آنها در دنيا متفرّق و پراكنده در جهات متشتّته است بعضى در فكر جمع مالند و بعضى در صدد جاه و جلال و بعضى در بند خوشى و حال و بعضى در مقام تحصيل رضاى خداوند متعال و فراغت بال از جهت مئال و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه بعضى از شما سعى ميكند در خير و بعضى از شما سعى ميكند در شرّ پس امّا كسيكه عطا نمود و انفاق كرد در راه رضاى خدا و پرهيز كرد از معاصى و تصديق نمود باعتقادات حسنه از توحيد و عدل و نبوّت و امامت و معاد روز قيامت پس در آتيه آسان مينمائيم براى او بتوفيق خود پيروى از احكام طريقه حقّه سهل و آسان را و امّا كسيكه بخل نمود و خسّت بروز داد و از انفاق در راه خدا مضايقه كرد و خواست مستغنى شود بمال از رحمت ذو الجلال و تكذيب نمود معارف و عقائد حسنه را پس واگذاريم بسلب توفيق او را بحال خود تا در آتيه آسان شود براى او پيروى از شهوات باقتضاء طبعش و بيفتد در مشكلات بتقليد و تبعيت از شيطان و هواى نفسش و پر واضح است كه بىنياز نميكند او را مالش از رحمت خدا وقتى بميرد يا بيفتد در جهنّم و قمّى ره نقل نموده كه نازل شد در باره مردى از انصار كه درخت خرمائى داشت در خانه مردى و داخل ميشد در آن خانه بدون اذن پس آن مرد شكايت نمود به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آن حضرت بصاحب درخت فرمود درخت خرماى خود را بمن بفروش بدرخت خرمايى در بهشت آن مرد قبول ننمود حضرت فرمود بمن بفروش بحديقهئى يعنى باغ مخصوصى در بهشت گفت حاضر نيستم و رفت پس برخورد به او أبو دحداح و خريد از او آن درخت را و آمد نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عرضه داشت يا رسول اللّه بگير از من آن درخت را و عطا فرما بمن آن باغ را كه باو وعده فرمودى و قبول نكرد پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود براى تو است در
جلد 5 صفحه 398
بهشت باغها و باغهائى پس نازل فرمود خدا در شأن أبو دحداح فأمّا من أعطى و اتّقى و صدّق بالحسنى فسنيسّره لليسرى و اين معنى در بعضى از روايات ديگر با اختلافاتى ذكر شده كه نقلش مهمّ نيست و در كافى و جوامع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امّا كسيكه عطا كرد از آنچه داد او را خدا و پرهيزكار شد و تصديق نمود بحسنى يعنى بآنكه خداوند بعوض يكى ده تا صد هزار و بيشتر عطا ميفرمايد فسنيسّره لليسرى يعنى اراده نميكند چيزى از خير را مگر آنكه آسان ميكند خدا براى او و امّا كسى كه بخل نمود بچيزيكه خدا باو داده و تكذيب نمود بحسنى يعنى بآنكه خدا بعوض يكى ده تا صد هزار ميدهد فسنيسّره للعسرى يعنى اراده نميكند چيزى از شرّ را مگر آنكه آسان ميشود براى او و ما يغنى عنه ماله اذا تردّى قسم بخدا از كوه نمىافتد و نه از ديوار و نه در چاه ولى مىافتد در آتش جهنّم و در مناقب از آن حضرت نقل نموده كه امّا كسيكه عطا كرد و پرهيزكار شد و ترجيح داد سائل را بر خود در وقتى كه حاجت داشت ببذل قوتش و روزه گرفت تا وفا كرد بنذر خود و تصدق داد بانگشترى خود در حال ركوع و ترجيح داد مقداد را در وقت عسرت بر خود ببذل دينار و تصديق نمود بحسنى كه بهشت و ثواب خدا است پس آسان فرمود خداوند براى او هر خير و ثوابى را تا آنكه قرار داد او را پيشوا در خيرات و مقتدا و پدر ائمه و موفق بتوفيقات الهى و معلوم است كه مقصود بيان آنست كه فردا كمل در اين صفات مولاى متقيان بوده و فردا كمل پاداش الهى هم نصيب او شده خداوند بما هم نصيبى از تبعيّت او عنايت فرمايد و اخيرا ميفرمايد آنچه بعهده ما است هر آينه هدايت و راهنمائى بخير است به بيان چنانچه قمّى ره نقل فرموده و آنچه بعهده شما است پيروى و تبعيّت از دستور و دنيا و آخرت هم از آن ما است بهر كس هر چه بخواهيم از هر دو ميدهيم بشرط قابليّت و از دولت ما چيزى كاسته نميشود و تخويف و انذار فرموده متخلّفين را بآتش مخصوصى كه زبانه ميكشد و آنان را بخود ميكشاند و فرموده داخل نميشود در آن مگر شقىترين افراد كه ظاهرا كافر بخيل مغرور بمال و جاه باشد كه تكذيب نموده بقول و عمل خود خدا و پيغمبر و امام و مواعيد ايشانرا و پشت كرده بكليّه احكام الهى و در روايات بصاحب آن درخت خرما كه بخل نمود
جلد 5 صفحه 399
در معامله با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بفلان كس كه تكذيب نمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در تعيين امير المؤمنين عليه السّلام بخلافت و روى گرداند از ولايت تفسير شده و در اين روايت كه از امام صادق عليه السّلام است ذكر شده كه در جهنّم واديى ميباشد كه در آن آتشى است كه داخل نميشوند در آن مگر دشمنان آل اطهار و بعضى از آتشها كمتر از بعض ديگر است و در آتيه دور كرده ميشود از آتش پرهيزكارترين خلق آنچنان كسى كه ميدهد مالش را و پاك ميكند نفس خود را از بخل با آنكه نيست نزد او براى احدى نعمتى كه بخواهد پاداش آنرا بدهد يعنى مقصودش از بذل مال آن نيست كه بكسى عوض حقى بدهد و نميدهد مال خود را بغرضى مگر بغرض تحصيل و طلب قرب و خشنودى ذات اقدس پروردگار برتر و بالاتر خود و بنابر اين استثناء متصل و مفرّغ است و محتمل است منقطع باشد يعنى لكن ميدهد براى طلب رضاى خدا و خالصا لوجه اللّه و بعد از داخل شدن در بهشت هر آينه خشنود و راضى ميشود از عمل خود و پاداش خداوند و در روايات اين شخص بابو الدّحداح تفسير شده و بعضى اشقى و اتقى را عبارت از شقى و تقى دانستهاند و اللّه اعلم و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره سابقه گذشت و الحمد للّه و سلام على عباده الذّين اصطفى
جلد 5 صفحه 400
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَأَمّا مَن أَعطي وَ اتَّقي «5» وَ صَدَّقَ بِالحُسني «6» فَسَنُيَسِّرُهُ لِليُسري «7»
پس اما كسي که عطا داشته باشد و دستگيري كند و تقوي داشته باشد و تصديق كند بخوبي ما آسان ميكنيم كارهاي او را بآساني. گفتند: شأن نزول اينکه آيه شريفه در مورد ابو دحداح بوده و شرحش بطور خلاصه اينکه که: رجلي از انصار نخله خرمايي داشت اينکه نخله يك مقدار شاخههاي او در خانه يكي از انصار بود موقعي که خرما ميرسيد و بعض آنها در خانه او ميريخت و بسا اطفال صاحب خانه بعض آن دانههاي خرما را بر ميداشتند در دهان ميگذاشتند صاحب نخله بدون اذن وارد خانه ميشد براي برداشتن خرماها و اگر در دهان اطفال بود با انگشت از دهان آنها بيرون ميكشيد. صاحب خانه خدمت پيغمبر شكايت كرد حضرت صاحب نخله را ملاقات نموده باو فرمود: اينکه نخله را بمن بده بازاء يك نخله در بهشت او اباء و امتناع كرد، حضرت فرمود بازاء يك حديقه در بهشت باز امتناع كرد. ابو دحداح از اينکه قضيه با خبر شد خدمت پيغمبر رسيد عرض كرد: اگر من اينکه نخله را تقديم شما كردم آن حديقه که باو وعده داديد بمن ميدهيد!- حضرت قبول فرمود آمد نزد صاحب نخله و پس از گفتار زيادي از او خريد به چهل نخله و جمعي را هم شاهد گرفت و آمد تقديم حضرت كرد حضرت هم بصاحب خانه عطا فرمود. اينکه آيه شريفه و آيه بعد در مدح ابو دحداح و ذم صاحب نخله نازل شد.
جلد 18 - صفحه 139
اقول: اولا ما مدرك معتبري بر اينکه قضيه نداريم. و ثانيا اگر اينکه قضيه صدق باشد در مدينه بوده و اينکه سوره مباركه مكيه است. و ثالثا آيه شريفه عموم دارد قضيه شخصيه نيست لذا ميپردازيم بتفسير آيه:
(فَأَمّا مَن أَعطي) بذل مال است في سبيل اللّه در واجبات مثل زكاة و خمس و ساير حقوق واجبه و در دستگيري از فقراء و گرفتارها و عتق عبيد و اعلاء كلمه اسلام و در راه دين و ساير عبادات ماليه از واجبات و مستحبات.
(وَ اتَّقي) تقواي از بخل و منع حقوق و از راه حرام پيدا كردن و براه حرام مصرف كردن.
وَ صَدَّقَ بِالحُسني بوعدههاي الهي در مثوبات اينکه عبادات ماليه و بفرمايشات پيغمبر و ائمه طاهرين که در قرآن ميفرمايد: مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَموالَهُم فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَن يَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ بقره آيه 261. و در اخبار بر هر يك از اينها چه مثوبات دنيوي و اخروي بيان فرموده تمام اينها را بجان و دل قبول كرده و تصديق نموده و بر طبقش عمل كرده.
فَسَنُيَسِّرُهُ لِليُسري در تمام امور خداوند بر او سهل و آسان ميفرمايد چه در كارهاي دنيوي و مشكلات و چه در امور اخروي از حين نزع و قبر و برزخ و صحراي محشر و دخول بهشت.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- «ما او را در مسیر آسانی قرار میدهیم» و به سوی بهشت جاویدان هدایت میکنیم (فسنیسره للیسری).
اصولا ایمان به معاد و پاداشهای عظیم الهی تحمل انواع مشکلات را برای انسان سهل و آسان میکند، نه تنها «مال» که «جان» خود را نیز در طبق اخلاص میگذارد و به عشق شهادت در میدان جهاد شرکت میکند، و از این ایثارگری خود لذت میبرد.
نکات آیه
۱ - خداوند، اهل سخاوت و تقوا و تصدیق کنندگان پاداش هاى موعود را، براى انجام دادن کارهاى خیر، آماده و توانا مى سازد. (فسنیسّره للیسرى) فعل «یسّر»; یعنى، آسان ساخت (قاموس) و توفیق داد (صحاح). «یسرى» وصف براى موصوف محذوفى از قبیل «الطریقة»، «الشریعة» و یا نظایر آن و به معناى سهل تر و آسان تر است. تغییر عبارت از «سنیسّر له الیسرى» به «سنیسّره للیسرى» بیانگر آن است که خداوند، وعده ایجاد تحولاتى را در درون شخص مى دهد تا با سهولت، پذیراى آسان ترین شریعت ها گردد.
۲ - انفاق، تقوا و ایمان به وعده هاى خداوند، فراهم سازنده زمینه براى دستیابى به آینده اى آسوده و راحت (فأمّا من أعطى ... فسنیسّره للیسرى) حرف «سین» در «سنیسّره»، براى تأکید است و بعید نیست که براى استقبال و ناظر به این باشد که رسیدن به این نتیجه، نیازمند گذشت زمان و تکرار اعمالى است که آیات پیشین، بیانگر آن بود.
۳ - انفاق گرانِ متقى و مؤمن، داراى آخرتى سرشار از آسایش (فأمّا من أعطى ... فسنیسّره للیسرى) آیات بعد - که از «عسرى» سخن گفته است - با جمله «و ما یغنى عنه ماله إذا تردّى» مصداق «عسرى» را زمان هلاکت شخص و بى فایده بودن مال معرفى کرده است که بر جهان آخرت تطبیق مى کند. بنابراین مى توان گفت: «یسرى» - که در مقابل آن است - نیز شامل آخرت مى باشد. آیه «و إنّ لنا لَلآخرة و الاُولى» نیز شاهد تعمیم آن بر جهان آخرت است.
۴ - اسلام، آسان ترین شریعت و به دور از تکالیف دشوار و مشقّت بار (فسنیسّره للیسرى) آیات بعد - که سخن از «هدایت» به میان آورده - با این احتمال سازگار است که مراد از «یسرى»، طریق هدایت باشد. در این صورت مصداق مورد نظر از آن «آیین اسلام» خواهد بود. توصیف آن به «آسان»، به اعتبار سهل بودن برنامه هاى آن و یا منتهى شدن به فرجامى راحت و به دور از سختى ها است. برداشت یاد شده، ناظر به احتمال اول است.
۵ - توفیق انسان در انجام دادن تکالیف دینى، نیازمندِ امدادهاى ویژه خداوند (فسنیسّره للیسرى)
۶ - سخاوت مندى، انفاق، تقواپیشگى و تصدیق وعده هاى الهى، زمینه ساز امدادهاى ویژه خداوند و مایه نشاط انسان در انجام دادن تکالیف دینى است. (فأمّا من أعطى ... فسنیسّره للیسرى)
۷ - دستیابى انسان به فرجام آسوده و راحت، در گرو کردار او است. (فأمّا من أعطى ... فسنیسّره للیسرى)
روایات و احادیث
۸ - «عن أبى جعفر(ع) فى قول اللّه عزّوجلّ: «... فسنیسّره للیسرى» قال: لایرید شیئاً من الخیر إلاّ یسّره اللّه له;[۱] از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ «فسنیسّره للیسرى» روایت شده که فرمود: [هر که در راه خدا بخشش کند و تقوا پیشه سازد و نیکوترین پاداش الهى را تصدیق کند] هیچ خیرى را اراده نمى کند، جز آن که خداوند انجام دادن آن را براى او آسان مى سازد».
موضوعات مرتبط
- آرامش: زمینه آرامش ۲; عوامل مؤثر در آرامش ۷
- اسلام: سهولت اسلام ۴; ویژگیهاى اسلام ۴
- انسان: نیازهاى انسان ۵
- انفاق: آثار انفاق ۲، ۶، ۸
- انفاقگران: آرامش اخروى انفاقگران ۳; فضایل اخروى انفاقگران ۳
- ایمان: آثار ایمان ۲، ۶، ۸; ایمان به وعده هاى خدا ۲، ۶، ۸
- تقوا: آثار تقوا ۲، ۶، ۸
- تکلیف: منشأ عمل به تکلیف ۵; نشاط در عمل به تکلیف ۶
- خدا: افعال خدا ۱; اهمیت امدادهاى خدا ۵; زمینه امدادهاى خدا ۶; مؤمنان به پاداشهاى خدا ۱
- سخاوت: آثار سخاوت ۶
- سخاوتمندان: زمینه عمل صالح سخاوتمندان ۱
- عمل: آثار عمل ۷
- عمل صالح: منشأ تسهیل عمل صالح ۸
- مؤمنان: آرامش اخروى مؤمنان ۳; زمینه عمل صالح مؤمنان ۱; فضایل اخروى مؤمنان ۳
- متقین: آرامش اخروى متقین ۳; زمینه عمل صالح متقین ۱; فضایل اخروى متقین ۳
- نشاط: عوامل نشاط ۶
- نیازها: نیاز به امدادهاى خدا ۵
منابع
- ↑ کافى، ج ۴، ص ۴۶، ح ۵; البرهان، ج ۴، ص ۴۷۱، ح ۵.