القمر ١٩

از الکتاب
کپی متن آیه
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ‌ رِيحاً صَرْصَراً فِي‌ يَوْمِ‌ نَحْسٍ‌ مُسْتَمِرٍّ

ترجمه

ما تندباد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم...

|همانا ما بر [سر] آنها تندبادى سوزان در روزى پيوسته شوم فرستاديم
ما بر [سر] آنان در روز شومى، به طور مداوم، تندبادى توفنده فرستاديم،
ما بر هلاک آنها تند بادی در روز نحسی پایدار فرستادیم.
ما بر آنان در روزی شوم که شومی اش استمرار داشت، تندبادی سخت و بسیار سرد [به عنوان عذاب] فرستادیم،
ما بر آنها در روزى نحس و طولانى بادى سخت فرستاديم،
ما بر آنان بادی سخت سرد در روزی شوم دنباله‌دار فرو فرستادیم‌
ما بر آنها باد سرد و سخت را در روزى پيوسته شوم فرستاديم.
ما تندباد وحشتناک و سردی را در یک روز شومی که (هفت شب و هشت روز) ادامه داشت، بر آنان وزان و روان کردیم.
ما بی‌گمان بر (سر و سامان)شان در روز شومی، به طور مداوم، تند بادی سخت سردِ توفنده فرو فرستادیم،
همانا فرستادیم بر ایشان تندبادی در روزی شوم پیوسته‌

We unleashed upon them a screaming wind, on a day of unrelenting misery.
ترتیل:
ترجمه:
القمر ١٨ آیه ١٩ القمر ٢٠
سوره : سوره القمر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«صَرْصَراً»: تند و سرد. پر سر و صدا و شدید. (نگا: فصّلت / ). «یَوْمٍ»: مراد آغاز وزیدن طوفانِ بلا و شروع آن است. والاّ هفت شب و هشت روز طوفان باد دوام داشته است (نگا: حاقه / . یا این که مراد از (یَوْمٍ) مطلق زمان است (نگا: آلوسی).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ «19»

ما بر آنان در روز شوم، دنباله‌دار تند بادى سخت و سرد فرستاديم.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ «19»

پس تفصيل اين مجمل فرمايد:

إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ‌: بدرستى كه ما فرستاديم بر ايشان، رِيحاً صَرْصَراً: بادى بغايت سرد با صداى هولناك، فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ: در روز شوم كه استمرار

جلد 12 - صفحه 378

داشت بر ايشان در مدت هشت روز و هفت شب كه ايشان را هلاك ساخت، يا مستمر بود بر جميع صغير و كبير و هيچكس را از ايشان باقى نگذاشت و تلخى آن مستمر بود، و آن روز چهارشنبه آخر ماه، نزد بعضى چهار شنبه آخر صفر بود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ «11» وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‌ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ «12» وَ حَمَلْناهُ عَلى‌ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13» تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ «14» وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15»

فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16» وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «17» كَذَّبَتْ عادٌ فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «18» إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ «19» تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ «20»

فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «21»

ترجمه‌

پس گشوديم درهاى آسمان را بآبى سخت ريزنده‌

و روان كرديم‌


جلد 5 صفحه 101

از زمين چشمه‌هائى پس بهم پيوست آب بر نهجى كه بتحقيق مقدّر شده بود

و برداشتيم او را بر كشتى داراى تخته‌هاى پهناور و ميخها

روان ميبود با توجّهات مخصوصه ما براى پاداش دادن بكسيكه انكار نبوت او شده بود

و بتحقيق باقى گذاشتيم آنرا نشانه‌ئى پس آيا هست پند گيرنده‌ئى‌

پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم‌

و بتحقيق آسان گردانديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرنده‌ئى هست‌

تكذيب كردند قوم عاد پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم‌

همانا ما فرستاديم بر آنها بادى بسيار سرد در روز شومى بادوام در شئامت‌

كه بر ميكند مردم را گوئى آنها بن‌هاى درخت خرماى كنده از جاى خود بودند

پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم.

تفسير

خداوند دعاى حضرت نوح را باجابت رسانيد و ابواب رحمت آسمانى خود را براى قوم او بعذاب گشود و بارانى بر آنها باريدن گرفت كه محدود و معدود نبود آبى بود كه از آسمان بشدّت پى در پى ميريخت و قطع نميشد و زمين را يكپارچه چشمه‌ها قرار داد كه از همه جاى آن آب ميجوشيد و جارى ميشد گويا خواسته است بفرمايد و منفجر نموديم از زمين چشمه‌هائى و براى مبالغه فرموده و شكافتيم زمين را كه چشمه‌هائى باشد پس تلاقى كردند و بهم پيوستند آب آسمان و زمين و اينكه مائان نفرموده بملاحظه آنست كه ماء اسم جنس است و احتياج به تثنيه و جمع ندارد و اين التقاء و تلاقى برحسب امر الهى و تقدير خدا بود كه آب زمين را فرا گيرد و كفّار بكيفر اعمالشان برسند و حمل فرمود خداوند حضرت نوح و پيروان او را بر كشتى مستحكمى داراى تخته‌هاى قطور و ميخها كه قبلا تهيه شده بود و جارى ميشد در آن بحر موّاج محيط با توجّهات و عنايات الهيّه بحفظ آن يا در مرئى و منظر او و ملائكه‌ئى كه نگهبان و نگهدار آن بودند براى پاداش دادن بحضرت نوح كه قوم او انكار نبوت و كفران نعمت وجود او را نموده بودند و انتقام كشيدن از آنها و خداوند قصه آنرا باقى گذارد در تاريخ و ذكر فرمود در قرآن تا دليل بر قدرت خداوند و موجب عبرت خلق گردد ولى افسوس كه جاى پرسش است و بايد گفته شود آيا متذكّر و معتبرى هست كه تذكر پيدا كند و عبرت گيرد پس چگونه بود عذاب خدا و بيم دادن او و حال معذبين اگر


جلد 5 صفحه 102

نذر اسم مصدر باشد و اگر جمع نذير باشد يعنى پس چگونه بودند بيم دهندگان من كه پيغمبران يا آيات منذرات بودند و خداوند قرآن مجيد را باقسام مواعظ و عبر و بانواع قصص و حكايات امم ماضيه آراسته و از آنها بعبارات مختلفه متعدده تعبير فرموده و براهين عقليّه مشكله را به بيانات ساده گوناگون چنان سهل و آسان فرموده كه هر كس بقدر فهم و استعداد خود آنرا درك و از آن بهره‌بردارى ميكند و در دنياى متمدن امروز بألحان مختلفه با كمال سهولت قرائت ميشود و ساير كتب سماوى نميشود ولى افسوس كه جاى پرسش است كه آيا هيچ متّعظ متنبّهى هست كه در آن نظر كند و بآن اتّعاظ و تنبّه حاصل نمايد و مدّكر در اصل مذتكر بوده تاء باب افتعال قلب بدال و در ذال ادغام شده بعد از قلب آن بدال كه تجويز شده است و معلوم است كه سؤال اول از تذكر بآيات و وقايع خارجى است كه در تواريخ هم ذكر شده و سؤال اخير از تذكر بمعارف و مواعظ قرآن است و همچنين تكذيب نمودند قوم عاد پيغمبر خودشان هود عليه السّلام را كه قصه آن مكرّر ذكر شده پس چگونه بود عذاب خدا و بيم دادن او آن قوم را يا آيات منذرات او راجع بآنها و عذاب آنها بنحو اجمال آن بود كه خداوند باد تند بسيار سردى را بر آنها مسلّط فرمود در روز چهارشنبه كه تا چهارشنبه ديگر استمرار داشت و آنها را از زمين ميكند و بكوه و صحرا پرتاب مينمود با آنكه در حفره‌ها مخفى شده بودند و گفته‌اند سرهاى آنها را باد ميپراند و تنه‌هاشان بر زمين قرار ميگرفت مانند تنه‌هاى درخت خرما كه بزمين افتاده باشد با آنكه سر آنها را بريده باشند پس چگونه بود اى كفّار مكّه عذاب خدا و بيم دادن او يا بيم‌دهندگان او و شمه‌ئى از اين قصه در سوره هود و اعراف گذشت و صرصر مضاعف صر است چنانچه كبكب مضاعف كب است و تكرار ظاهرا براى مزيد تهويل و تخويف است و گفته‌اند اول راجع بعذاب دنيا بود و دوم راجع بعذاب آخرت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا أَرسَلنا عَلَيهِم‌ رِيحاً صَرصَراً فِي‌ يَوم‌ِ نَحس‌ٍ مُستَمِرٍّ «19»

جلد 16 - صفحه 355

بدرستي‌ ‌که‌ ‌ما فرستاديم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ باد تند شديد ‌در‌ روز نحس‌ ‌که‌ استمرار داشت‌.

إِنّا أَرسَلنا عَلَيهِم‌ رِيحاً صَرصَراً صرصر بمعني‌ تندي‌ و شدّت‌ ‌است‌ باندازه‌اي‌ ‌که‌ گفتند ‌اينکه‌ عمارات‌ محكم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ جا كند و روي‌ ‌هم‌ ريخت‌ نخل‌هاي‌ عظيم‌ ‌را‌ ‌از‌ ريشه‌ ‌در‌ آورد اشخاص‌ ‌را‌ بلند مي‌كرد و ‌به‌ دامنه‌هاي‌ كوه‌ مي‌كوبيد تمام‌ ‌را‌ هلاك‌ كرد فقط هود و مؤمنين‌ باو ‌را‌ ‌که‌ مأمور بودند ‌از‌ ميانه ‌آنها‌ بيرون‌ روند نجات‌ پيدا كردند ‌که‌ مي‌فرمايد: وَ لَمّا جاءَ أَمرُنا نَجَّينا هُوداً وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا مَعَه‌ُ بِرَحمَةٍ مِنّا وَ نَجَّيناهُم‌ مِن‌ عَذاب‌ٍ غَلِيظٍ هود آيه 61.

فِي‌ يَوم‌ِ نَحس‌ٍ ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ باقر دارد چهار شنبه آخر ماه‌ بوده‌.

اقول‌ ‌هر‌ روزي‌ ‌که‌ نعمت‌ بزرگي‌ ‌از‌ جانب‌ ‌خدا‌ تفضّل‌ شود ‌آن‌ روز سعد ‌است‌ مثل‌ غدير خم‌ّ و بعثت‌ حضرت‌ ‌رسول‌ و ايّام‌ ولادت‌ ‌اينکه‌ خاندان‌ و امثال‌ اينها و ‌هر‌ روز ‌که‌ بلاي‌ عظيمي‌ نازل‌ شود ‌آن‌ روز نحس‌ ‌است‌ بلكه‌ مي‌توان‌ ‌گفت‌ يك‌ روز ‌بر‌ اهل‌ عبادت‌ و طاعت‌ سعد ‌است‌ و ‌بر‌ اهل‌ معاصي‌ و طاغيان‌ نحس‌ ‌است‌ بلي‌ البتّه‌ ايّام‌ و ليالي‌ ‌هم‌ خالي‌ ‌از‌ سعادت‌ و نحوست‌ نيست‌ مثل‌ شب‌هاي‌ جمعه‌ و روزهاي‌ ‌آن‌ و ايّام‌ شهر صيام‌ و ليالي‌ قدر و نيمه شعبان‌ و امثال‌ اينها.

مُستَمِرٍّ ‌که‌ ‌اينکه‌ باد يك‌ هفته تمام‌ استمرار و ادامه‌ داشت‌ ‌که‌ مي‌فرمايد:

وَ أَمّا عادٌ فَأُهلِكُوا بِرِيح‌ٍ صَرصَرٍ عاتِيَةٍ سَخَّرَها عَلَيهِم‌ سَبع‌َ لَيال‌ٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّام‌ٍ حُسُوماً فَتَرَي‌ القَوم‌َ فِيها صَرعي‌ كَأَنَّهُم‌ أَعجازُ نَخل‌ٍ خاوِيَةٍ الحاقّة آيه 6 و 7.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 19)- سپس به شرح این اجمال پرداخته، می‌افزاید: «ما تند باد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم ...» (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ).

نکات آیه

۱ - عذاب قوم عاد، به وسیله وزش بادى بسیار شدید و سرد (إنّا أرسلنا علیهم ریحًا صرصرًا) «صرصر» در وصف باد آورده مى شود و آن بادى است که سخت زوزه بکشد یا بسیار سرد باشد (قاموس المحیط).

۲ - عوامل طبیعى، در خدمت اراده الهى، براى کیفر اقوام حق ستیز (فکیف کان عذابى ... إنّا أرسلنا علیهم ریحًا صرصرًا)

۳ - روزهاى عذاب قوم عاد، روزهایى شوم و بس دردناک براى ایشان (إنّا أرسلنا علیهم ریحًا صرصرًا فى یوم نحس مستمرّ) با توجه به این که مدت زمان وزش باد بر قوم عاد در سوره «حم سجده» چند روز و در سوره «حاقه» هفت شب و هشت روز یاد شده است; باید گفت که واژه «یوم» در این جا، به معناى یک روز نیست; بلکه ترسیم گر مدتى از زمان است که با چند روز سازگار مى باشد.

۴ - نابودى قوم عاد، همراه با دشوارى ها و سختى هاى مستمر; و نه مقطعى و زودگذر (إنّا أرسلنا علیهم ریحًا صرصرًا فى یوم نحس مستمرّ) برداشت یاد شده با توجه به توصیف «یوم نحس» با وصف «مستمرّ»، استفاده مى شود.

روایات و احادیث

۵ - «عن أبى جعفر(ع) ... ان للّه عزّوجلّ جنوداً من ریاح یعذّب بها من یشاء ممّن عصاه ... و لکلّ ریح منهنّ اسم أما تسمع قوله تعالى «...إنّا أرسلنا علیهم ریحاً صرصراً...»;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده: ...براى خداوند لشگریانى از بادها هستند که با آنها هر که را بخواهد - از کسانى که او را عصیان کرده - عذاب مى کند و براى هر بادى از آنها نامى است آیا نشنیده اى سخن خداوند را که فرموده «...إنّا أرسلنا علیهم ریحاً صرصراً...».»

۶ - «[فى المجمع] و قیل: إنّه کان فى یوم الأربعا فى آخر الشهر... عن على(ع);[۲] در مجمع البیان آمده است: گفته شده که عذاب قوم عاد، در روز چهارشنبه در آخر ماه بوده است... و این مطلب از امام على(ع) روایت شده است».

۷ - «عن أبى عبداللّه(ع) فى قوله تعالى «فى یوم نحس مستمر» قال کان القمر منحوساً بزحل;[۳] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند تعالى «فى یوم نحس مستمرّ» روایت شده [درآن روز] ماه به وسیله زحل منحوس شده بود».

موضوعات مرتبط

  • چهارشنبه: نحوست چهارشنبه ۶
  • حق: کیفر حق ستیزان ۲
  • خدا: مجارى اراده خدا ۲
  • روز: عوامل نحوست روز ها ۷
  • عذاب: ابزار عذاب ۱، ۵; عذاب با باد ۵; عذاب با باد سرد ۱; عذاب با باد شدید ۱
  • عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۲
  • قوم عاد: تداوم عذاب قوم عاد ۴; روز عذاب قوم عاد ۶; شدت عذاب قوم عاد۳; عذاب قوم عاد ۱; نحوست روزهاى عذاب قوم عاد ۳; ویژگیهاى عذاب قوم عاد ۴
  • کیفر: ابزار کیفر ۲

منابع

  1. کافى، ج ۸، ص ۹۱، ح ۶۳; نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۸۱- ، ح ۲۱.
  2. مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۸۷; نورالثقلین، ج ۵- ، ص ۱۸۱، ح ۲۳.
  3. بحارالأنوار، ج ۵۵، ص ۲۵۱، ح ۳۷.