القصص ٢٧
کپی متن آیه |
---|
قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَيَ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَ عَلَيْکَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ |
ترجمه
القصص ٢٦ | آیه ٢٧ | القصص ٢٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَأْجُرَنِی»: برای من کار کنی. خویشتن را کارگر من گردانی. «حِجَجٍ»: جمع حِجَّة، سالها. «مِنْ عِندِکَ»: از بزرگواری خودت است. کاری است که به اختیار خود میکنی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۲ - ۲۸، سوره قصص
- بيان آيات مربوط به فصل سوم داستان موسى : بيرون شدن از مصر به سوى مدين وملاقات با شعيب (عليه السلام ) و ازدواج با دختر او
- ((مدين )) كدام شهر بوده است ؟
- موسى (عليه السلام ) در اعمال خود مراقبت شديد داشته و فقط رضاى خدا را در نظرداشته است
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل جمله ((رب انى لما انزلت الى من خير فقير))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسير نور(10جلدى) ج7 43 سوره القصص، آيه 27 ..... ص : 43
قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «27»
(حضرت شعيب به موسى) گفت: من قصد دارم تا يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم بر اين (شرط) كه هشت سال براى من كار كنى و اگر (اين مدّت را) به ده سال تمام كردى، پس (بسته به خواست و محبّت) از ناحيه توست و من نمىخواهم كه بر تو سخت گيرم، بزودى به خواست خداوند، مرا از صالحان خواهى يافت.
نکته ها
ما مىتوانيم تمام كارهاى خود را رنگ الهى دهيم، چنانكه قرآن مىفرمايد: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» «1» مثلًا هرگاه صورت خود را مىشوييم، قصد وضو نماييم، هرگاه مىنشينيم مثل پيامبر صلى الله عليه و آله روبه قبله نشينيم، به جاى مدرك و مقام، براى رضاى خداوند درس بخوانيم، لباسى كه براى همسر مىخريم، به مناسبت اعياد مذهبى همچون عيد غدير يا تولّد حضرت زهرا عليها السلام باشد، هديهاى كه براى فرزند خود مىخريم به مناسبت كسب يك كمال معنوى باشد، همان گونه كه در اين آيه به جاى هشت سال فرمود: به اندازهى هشت حج.
پیام ها
1- اگر كارى بر اساس جوانمردى و ضعيف نوازى انجام شود، علاوه بر اجر معنوى، پاداش دنيوى نيز بدنبال دارد. «قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ» (حضرت موسى كه تا ساعاتى پيش حتّى بر جان خود ايمن نبود، اينك علاوه بر امنيّت
«1». بقره، 138.
جلد 7 - صفحه 44
جانى، صاحب زن و زندگى و كار مىشود.)
2- سنّتهاى خوب ازدواج (همچون حضور در منزل دختر و گفتگو با حضور پدرش) را از انبيا بياموزيم. «إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ- إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ»
3- شناخت داماد پيش از اقدام به ازدواج، امرى ضرورى است. «فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ- قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ» (موسى سرگذشت خود را صادقانه به شعيب گفت و او به موسى اطمينان پيدا كرد، آنگاه پيشنهاد دامادى او را براى دخترش مطرح نمود.)
4- اگر از امين بودن، توانايى و علاقهمندى به كار جوان مطمئن شديم «الْقَوِيُّ الْأَمِينُ» نداشتن امكانات و مسكن را مانع ازدواج قرار ندهيم. «أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ»
5- پيشنهاد ازدواج از جانب پدر دختر مانعى ندارد. «إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ»
6- رعايت نوبت ميان دختران، و ازدواج دختر بزرگتر قبل از كوچكتر، همهجا ضرورى نيست. «إِحْدَى ابْنَتَيَّ» (حضرت شعيب به حضرت موسى گفت:
مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به ازدواج تو درآورم وشرط نكرد كه دخترِ اوّل باشد يا دوم.)
7- پدر نبايد در امر ازدواج ميان دختران، تفاوت بگذارد. «إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ»
8- دختر و پسر هنگام خواستگارى، مىتوانند در برابر يكديگر قرار بگيرند.
«هاتَيْنِ»
9- غريزهى جنسى را جدّى بگيريم. حتّى در خانهى نبوّت، براى سلامت محيط خانه و كار، ابتدا به امر ازدواج اقدام و سپس به استخدام توجّه مىشود. «أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ- عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي»
10- ازدواج، با مهريه همراه است. «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي»
11- لازم نيست مهريه مال و ثروت باشد. حضرت شعيب به موسى گفت: دخترم را به ازدواج تو درمىآورم به شرط آنكه هشت سال براى من كار كنى. «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ» (البتّه در شريعت اسلام مىبايست به فتاواى مراجع تقليد
جلد 7 - صفحه 45
مراجعه كنيم.)
12- زمانبندى قراردادها را بر اساس زمان عبادات و امور معنوى قرار دهيم.
«ثَمانِيَ حِجَجٍ» (به جاى هشت سال، فرمود: هشت حج)
13- يكى از راههاى ترويج معروف، بزرگداشت اوقات معنوى و «ايّام اللّه» است.
«ثَمانِيَ حِجَجٍ»
14- مقام نبوّت، مانع از صحبت پيرامون مقدار مهريه و مال الاجاره نيست. «ثَمانِيَ حِجَجٍ»
15- مراسم حج، در اديان گذشته نيز سابقه داشته است. «حِجَجٍ»
16- هنگام صحبت براى مهريه، پدر عروس، حدّاقل مورد قبول را انتخاب كند و پذيرش بيشتر را به اختيار داماد بگذارد. «فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ» حضرت شعيب به موسى گفت: اگر هشت سال را به دهسال برسانى اختيار با شماست.
17- در ميزان مهريه، داماد را در تنگنا قرار ندهيد. «فَمِنْ عِنْدِكَ»
18- پدر عروس در امر ازدواج سختگيرى نكند و در پرداخت مهريه، توان داماد را در نظر بگيرد. «ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ»
19- كسانى كه به كارگران و زيردستان خود سختگيرى مىكنند، انسانهايى ناصالح هستند. «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ»
20- داماد بايد از ناحيهى بستگان جديد، آرامش خاطر داشته باشد. «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ»
21- بدون استمداد از خدا و گفتن انشاء اللّه، براى آينده وعدهاى ندهيم. «إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ»
22- اعتمادِ متقابلِ داماد و خانوادهى عروس لازم است. سَتَجِدُنِي ... مِنَ الصَّالِحِينَ
جلد 7 - صفحه 46
اهمّيت ازدواج
در روايات مىخوانيم: ازدواج سبب حفظ نيمى از دين است. دو ركعت نماز كسى كه همسر دارد از هفتاد ركعت نماز افراد غير متأهّل بهتر است. خواب افراد متأهّل از روزه شبزندهدار غير متأهّل، بهتر است. «1»
آرى بر خلاف كسانىكه ازدواج را عامل فقر مىپندارند، رسولخدا صلى الله عليه و آله فرمودند: ازدواج روزى را بيشتر مىكند.
همچنين فرمودند: «كسىكه از ترس تنگدستى ازدواج را ترك كند، از ما نيست و به خدا سوءظن برده است». «2»
در روايات مىخوانيم: «كسىكه براى ازدواجِ برادران دينى خود اقدامى كند، در روز قيامت مورد لطف خاص خداوند قرار مىگيرد». «3»
قرآن نسبت به تشكيل خانواده واقدام براى ازدواج، دستور أكيد داده «4» و سفارش كرده كه از فقر نترسيد، اگر تنگ دست باشند، خداوند از فضل و كرم خود، شما را بىنياز خواهد كرد. «5»
ازدواج وسيلهى آرامش است. «6» در ازدواج فاميلها به هم نزديك شده و دلها مهربان مىشود و زمينهى تربيت نسل پاك و روحيهى تعاون فراهم مىشود. «7»
در روايات مىخوانيم: «براى ازدواج عجله كنيد و دخترى كه وقت ازدواج او فرا رسيده، مثل ميوهاى رسيده است كه اگر از درخت جدا نشود فاسد مىشود». «8»
انتخاب همسر
معيار انتخاب همسر در نزد مردم معمولًا چند چيز است: ثروت، زيبايى، حَسب و نَسب.
ولى در حديث مىخوانيم: «عليك بذات الدين» تو در انتخاب همسر، محور را عقيده وتفكّر وبينش او قرار ده. «9» در حديث ديگر مىخوانيم: چه بسا زيبايى كه سبب هلاكت و
«1». ميزان الحكمه.
«2». ميزان الحكمه.
«3». كافى، ج 5، ص 331.
«4». نور، 32.
«5». نور، 32.
«6». روم، 21.
«7». ميزان الحكمه.
«8». ميزان الحكمه.
«9». كنزالعمال، ح 46602.
جلد 7 - صفحه 47
ثروت كه سبب طغيان باشد. «1»
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هرگاه كسى به خواستگارى دختر شما آمد كه دين و امانتدارى او را پسنديد، جواب ردّ ندهيد و گرنه به فتنه و فساد بزرگى مبتلا مىشويد». «2»
امام حسن عليه السلام به كسى كه براى ازدواج دخترش مشورت مىكرد فرمود: «دامادِ با تقوا انتخاب كن كه اگر دخترت را دوست داشته باشد گراميش مىدارد و اگر دوستش نداشته باشد، به خاطر تقوايى كه دارد به او ظلم نمىكند». «3»
در روايات مىخوانيم: «به افرادى كه اهل مشروبات الكلى هستند و افراد بداخلاق وكسانى كه خط فكرى سالمى ندارند و در خانوادهاى فاسد رشد كردهاند، دختر ندهيد». «4»
ناگفته نماند كه ازدواج دو نوع است: دائم و موقّت كه براى هر دو در قرآن و روايات اسلامى توصيهها و دستورات خاصّى آمده است، متأسّفانه ازدواج دائم، به خاطر برخى آداب و رسوم بىمنطق و بهانهگيرى بعضى بستگان و توقّعات خانواده عروس و داماد و آرزوهاى دور و دراز، به صورت يك معمّا و گردنهى صعب العبور در آمده است و ازدواج موقّت نيز آن گونه زشت و ناپسند شمرده شده كه فحشا جاى آن را گرفته است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «27»
«1» بحار الانوار، ج 41، باب 112، ص 262- 260، روايت 21 بنقل از ارشاد و اعلام الورى. در مدرك چنين آمده: اشهد أن لا اله الّا اللّه وحده لا شريك له و اشهد أنّ محمّدا عبده و رسوله و اشهد انّك وصىّ رسول اللّه و احقّ النّاس بالامر من بعده.
جلد 10 - صفحه 126
خلاصه شعيب چون اعجاز را از صفورا شنيد، بر شأن و حالات موسى مطلع و محبتش زيادتر و از كلام صفورا رغبت به نكاح موسى را دريافت:
قالَ إِنِّي أُرِيدُ: گفت من مىخواهم، أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَ:
اينكه به نكاح تو در آورم يكى از دو دختر خود را هر كدام را كه تو مىخواهى هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي: بر صداق آنكه اجاره دهى نفس خود را به من تا اجير من باشى. ثَمانِيَ حِجَجٍ: هشت سال. در عين المعانى آورده كه در شرايع متقدمه مهر دختران بر پدران بوده و در شريعت ما منسوخ شده به آيه «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» «1» و ممكن است كه اين را از جانب دختر گفته باشد، و اغنام هم متعلق به دختر بوده، يا معنى آنكه مزد آنكه تزويج مىكنم دختر خود را بر صداق معين، آنست كه هشت سال شبانى من كنى. و اول اصح و اوضح است به ظاهر آيه فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً: پس اگر تمام كردى ده سال شبانى را، فَمِنْ عِنْدِكَ: پس نزد تو است يعنى به طريق تفضل و كرم كارى كرده باشى نه آنكه دو سال يا زياده بر تو واجب باشد. و چون مراد استدعاى عقد است نه نفس عقد، پس لازم نيايد عدم تعيين منكوحه، و معذلك اختلاف شرايع ممكن است، وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ: و نمىخواهم آنكه مشقت و رنج نهم بر تو به الزام ده سال كه به واسطه فرط زحمت در آن كار راسخ نباشى و متردد شوى.
يا تو را كارى فرمايم كه بر تو آسان باشد و در رنج نيفتى. سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ: زود باشد كه بيابى مرا اگر خداى خواهد از ستودگان و شايستگان در حسن معامله و وفاى به عهد و الزام آداب صحبت.
«1» تفسير منهج الصادقين، چاپ اسلاميه، ج 7 ص 91 بنقل از عين المعانى و آيه در سوره نساء آيه 4 است.
جلد 10 - صفحه 127
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «25» قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ «26» قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «27» قالَ ذلِكَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَيَّ وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِيلٌ «28»
ترجمه
پس آمد او را يكى از آن دو كه راه ميرفت با شرم گفت همانا پدرم ميخواند تو را كه پاداش دهد بتو مزد آنچه آب دادى براى ما پس چون آمد او را و نقل نمود براى او سرگذشت خود را گفت مترس نجات يافتى از گروه ستمكاران
گفت يكى از آن دو دختر اى پدر من بمزدورى گير او را همانا بهترين كسيكه بمزدورى گيرى تواناى امين است
گفت همانا من ميخواهم كه تزويج كنم بتو يكى از دو دخترم را اين دو بمهر آنكه مزدور من شوى هشت سال پس اگر تمام كردى دهسال را پس از قبل تو است تفضّلى و نميخواهم كه دشوار كنم بر تو زود باشد كه بيابى مرا اگر خواسته باشد خدا از شايستگان
گفت اين ميان من و تو است هر كدام از آن دو مدّت را بپايان رسانيدم پس نباشد تعدّى بر من و خدا بر آنچه ميگوئيم گواه است.
تفسير
قمى ره نقل فرموده كه چون دختران شعيب عليه السّلام مراجعت نمودند نزد او فرمود چه شد زود برگشتيد آنها قضيّه حضرت موسى را نقل نمودند و آنكه او را نمىشناختند پس شعيب بيكى از آن دو فرمود برو از او دعوت كن بيايد مزد سقايت او را بدهيم پس آمد نزد او چنانچه خداوند فرموده پس موسى عليه السّلام برخاست و آمد و آن دختر جلو ميآمد و باد وزيد و ساتر او را بلند
جلد 4 صفحه 182
نمود و قدرى از بدنش نمايان شد پس حضرت فرمود در عقب من بيا و مرا براه بوسيله ريگ دلالت كن ما از كسانى هستيم كه پشت سر زنها نگاه نميكنيم و آنچه خداوند فرموده از اينقرار است كه پس آمد نزد حضرت موسى يكى از آن دو دختر حضرت شعيب كه گفتهاند صفورا نام داشته و بزرگتر بوده ولى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله روايت شده كه كوچكتر بوده و همان بود كه حضرت او را ترويج نمود و بپدر خود گفت او را اجير كن امّا گرفتن آنحضرت دخترى را كه آمد مسلّم است و اختلافى ظاهرا در آن نيست و در وقت آمدن آثار شرم و حيا از راه رفتن او نمودار بود و عرضه داشت پدرم از شما دعوت مينمايد براى آنكه پاداش آبدادن گوسفندان ما را بشما بدهد و گفتهاند حضرت فرمود من خدمت او ميرسم ولى پاداش نميخواهم چون آنكار را من براى خشنودى خدا نمودم و چون نزد شعيب آمد و شرح حال خود را از قتل قبطى و خبر دادن آنمرد مؤمن باو و بيرون آمدنش از قلمرو فرعون با ترس و ترصّد وصول دشمن نقل نمود شعيب عليه السّلام فرمود ديگر مترس از شرّ فرعونيان نجات يافتى و بمحلّ امن و امان رسيدى و ظاهرا اين بعد از آن بود كه حضرت طعام تناول فرموده بود چون گفتهاند حضرت شعيب از دعاء حضرت موسى در آخر آيات سابقه كه دخترانش براى او نقل نمودند دانست حال او را و فرمود اين مرد گرسنه است و دستور داد طعام براى او تهيّه نمودند ولدى الورود حاضر كردند و حضرت بعد از اطمينان بآنكه بعنوان مزد نيست بلكه بعنوان ضيافت است صرف فرمود پس آندختر بپدر خود گفت اى پدر من اينمرد را براى شبانى ما اجير كن چون بهترين كسيكه اجير نموده باشى آنرا مردى است كه داراى قوّت و امانت باشد و شعيب عليه السّلام فرمود امّا قوّت او را دانستى براى آنكه به تنهائى از آندلو بزرگ آب كشيد ولى امانت او را از كجا يافتى دختر قضيّه عقب افتادن آنحضرت در راه و سببش را نقل نمود و عرضه داشت اينهم امانتش چنانچه اين گفتگو را قمى ره نقل نموده و در فقيه از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه شعيب عليه السّلام فرمود قوّتش را از برداشتن آنسنگ فهميدى امانتش را از كجا دانستى دختر قضيّه بين راه را عرضه داشت بهمان تقريب كه از قمى ره نقل شد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام
جلد 4 صفحه 183
هم اينمعنى تأييد شده است و حضرت شعيب بعد از اطلاع بر اصالت و نجابت و بزرگى و بزرگوارى آنحضرت مايل بمواصلت با او شد و فرمود من ميخواهم يكى از اين دو دختر خود را كه حاضر نزد تو هستند بزنيّت تو در آورم بشرط آنكه اجير من شوى هشت سال پس اگر بده سال رساندى مدّت كار خود را تفضّلى است كه از تو بما شده و از طرف ما الزامى بر تو نيست من نميخواهم بتو سخت گيرى كنم در معامله بعدا انشاء اللّه مىيابى مرا از كسانيكه در معامله و سلوك با كارگرانشان خوبى و خوش رفتارى مينمايند و حضرت موسى فرمود همين قرار داد ميان من و شما باشد هر يك از آندو مدّت را من بپايان رساندم كسى حقّ تعدّى بر من ندارد و خداوند بر اين گفتگو و قرار داد ما شاهد و كارساز است و ما را موفّق بوفا خواهد فرمود و ظاهرا اين قول و قرار پيش از عقد بوده لذا بعضى گفتهاند كه شعيب عليه السّلام مؤمنين مدين را جمع نمود و دخترش صفورا را بعقد موسى عليه السّلام در آورد پس جاى اشكال نيست كه زوجه و مهر مردّد و عمل براى غير زوجه است تا محتاج بجواب شود كه اين در شرايع سابقه جائز بوده يا احكام انبيا چون عالم بحقايق و عواقب امورند با سايرين فرق دارد و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند كدام يك از آن دو دختر آمد موسى عليه السّلام را دعوت نمود فرمود همان دختر كه او را تزويج كرد پرسيدند كدام يك از دو مدت را بپايان رسانيد فرمود ده سال را پرسيدند قبل از پايان مدّت عروسى كرد يا بعد فرمود قبل پرسيدند مرد ميتواند زن بگيرد بشرط آنكه دو ماه بپدر آنزن خدمت نمايد فرمود موسى عليه السّلام ميدانست كه مدّت را بپايان ميرساند و قمى ره نيز قريب به اين معنى را نقل نموده و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله هم وفاء حضرت موسى بمدّت اكمل و اطول نقل شده است و در كافى و فقيه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه در اسلام نكاح دختر در مقابل عمل براى پدر يا برادر جائز نيست چون مهر دختر بايد باو برسد نه كس ديگر و اللّه اعلم باحكامه.
جلد 4 صفحه 184
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَن أُنكِحَكَ إِحدَي ابنَتَيَّ هاتَينِ عَلي أَن تَأجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِن أَتمَمتَ عَشراً فَمِن عِندِكَ وَ ما أُرِيدُ أَن أَشُقَّ عَلَيكَ سَتَجِدُنِي إِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصّالِحِينَ «27»
که من همچه ارادهاي كردم که يكي از اينکه دو دختر را تزويج شما كنم مشروط بر اينكه شما اجير من شوي هشت سال پس اگر ده سال بخواهي مانعي ندارد اختيار با خودت و من نميخواهم شما را بمشقت و زحمت بيندازم خواهيد ديد که من انشاء اللّه از صالحين هستم.
سؤال: اولا ترديد در ازدواج که يكي از اينکه دو معني ندارد بايد زوج و زوجه معين باشد و ثانيا ترديد در مدت هشت سال يا ده سال اينهم صحيح نيست و ثالثا اجاره بنفع شعيب است و مهر را زوجه مالكه ميشود.
جواب: اما از اول اينكه ترديد معني اينست که هر كدام را که صلاح طرفين است حين ازدواج معين ميكنند و اما از ثاني اجاره بر همان هشت سال است غاية الامر اگر موسي بخواهد دو سال بر او اضافه كند و اما از ثالث موقعي که زوجه مهر خود را بنفع ديگري قرار دهد مانعي ندارد مثل اينكه بگويد مهر من صد تومان صدقه بفقراء است، دارد در خبر که در عهد رسول اللّه با ازدواج ميكردند بتعليم يك سوره قرآن يا يك درهم يا يك قبضه گندم هذا اولا و ثانيا ممكن است بعض مواشي ملك زوجه باشد و ثالثا شرط اجاره شرط در ضمن عقد ازدواج
جلد 14 - صفحه 227
است و مهر امر ديگري باشد و شاهد بر اينکه اينكه يك قسمت از نتاج مواشي قرار داد كشد که راجع بموسي باشد بازاء مال الاجاره.
قالَ إِنِّي أُرِيدُ أَن أُنكِحَكَ إِحدَي ابنَتَيَّ هاتَينِ که دختر بزرگتر بود و گفتند نامش صفورا بود و بعضي گفتند صفراء و نام ديگري ليا بود و بعضي گفتند صفيراء.
عَلي أَن تَأجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِن أَتمَمتَ عَشراً فَمِن عِندِكَ. اشكال: از كجا معلوم که موسي تا هشت سال يا ده سال باشد.
جواب: در حديث دارد که موسي ميدانست که اينکه مدت باقيست و انتظار رسالت را داشت.
وَ ما أُرِيدُ أَن أَشُقَّ عَلَيكَ که حتما ده سال باشد هر نحو که راحتي رفتار كن.
سَتَجِدُنِي إِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصّالِحِينَ حضرت شعيب که قطعا از انبياء و رسل بوده تعبير بانشاء اللّه براي چيست جواب اينكه انسان هر چه دارد در تحت مشيت حق است خود استقلالي ندارد جايي که حضرت يوسف بفرمايد: وَ ما أُبَرِّئُ نَفسِي إِنَّ النَّفسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ (يوسف آيه 53).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 27)- در اینجا شعیب از پیشنهاد دخترش استقبال کرد، رو به موسی نموده چنین «گفت: من میخواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو در آورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی»! (قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ).
سپس افزود: «و اگر هشت سال را به ده سال تکمیل کنی محبتی کردهای» اما بر تو واجب نیست! (فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ).
و به هر حال «من نمیخواهم کار را بر تو مشکل بگیرم، و ان شاء اللّه به زودی خواهی دید که من از صالحانم» (وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ).
نکات آیه
۱ - تصمیم شعیب(ع) به ایجاد پیوند زناشویى میان موسى(ع) و یکى از دو دختر خود (قال إنّى أُرید أن أُنکحک إحدى ابنتىّ هتین)
۲ - اقدام شعیب(ع) به در میان گذاشتن تصمیم خود با موسى(ع) در حضور دخترانش و با رضایت آنان (قال إنّى أُرید أن أُنکحک إحدى ابنتىّ هتین) اسم اشاره «هاتین» نشان دهنده آن است که هر دو دختر شعیب، در آن لحظه حضور داشتند. گفتنى است که حضور دختران شعیب حکایت از رضایت آنان نسبت به مسأله ازدواج با موسى(ع) دارد.
۳ - روا بودن خواستگارى ولىّ دختر (پدر، جد و...) از پسر (قال إنّى أُرید أن أُنکحک إحدى ابنتىّ هتین)
۴ - شعیب(ع)، خواستار حداقل هشت سال و حداکثر ده سال کار (شبانى گوسفندان)، از موسى در قبال ازدواج با یکى از دخترانش بود. (قال إنّى أُرید أن أُنکحک ... على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندک) «حجج» جمع «حجه» است و مراد از آن «سنین» مى باشد; یعنى، «على أن تأجرنى ثمانى سنین».
۵ - موسم حج، مبدأ سال در خانواده شعیب (على أن تأجرنى ثمنى حجج)
۶ - شعیب(ع)، تابع شریعت ابراهیم (على أن تأجرنى ثمنى حجج) «حج» سنتى است به جا مانده از شریعت حضرت ابراهیم(ع) و از این که حضرت شعیب(ع) حج را مبدأ سال در قرارداد بین خود و موسى(ع) تعیین کرد، حکایت از این دارد که او به این سنت - که یکى از عبادات در شریعت ابراهیم است - پایبند بود.
۷ - تعیین مهریه ازدواج، امرى لازم در شریعت مورد قبول شعیب(ع) (على أن تأجرنى ثمنى حجج)
۸ - جواز تعیین منفعت (کار و خدمات) به عنوان مهریه، در شریعت مورد اعتقاد شعیب(ع) (على أن تأجرنى ثمنى حجج)
۹ - جواز بهره گیرى پدر از مهریه دختر، در جهت مصالح و منافع خانواده در شریعت مورد قبول شعیب(ع) (على أن تأجرنى ثمنى حجج)
۱۰ - اجراى مراسم حج در عصر حضرت شعیب (على أن تأجرنى ثمنى حجج)
۱۱ - لزوم تعیین مهر زن پیش از عقد ازدواج (قال إنّى أُرید أن أُنکحک ... على أن تأجرنى)
۱۲ - ولایت داشتن پدر بر دختر در ازدواج، در شریعت مورد قبول شعیب(ع) (قال إنّى أُرید أن أُنکحک ... على أن تأجرنى ثمنى حجج)
۱۳ - آزاد گذاشتن موسى(ع) از سوى شعیب(ع) در انتخاب کردن حداقل مهر (هشت سال کار) یا حداکثر آن (ده سال کار) (على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندک)
۱۴ - لزوم مدارا کردن با اجیر و پرهیز از سخت گرفتن بر وى در کار (و ما أُرید أن أشقّ علیک)
۱۵ - شعیب(ع)، نگران رد شدن پیشنهاد وى از سوى موسى(ع) (و ما أُرید أن أشقّ علیک) این که حضرت شعیب(ع) بلافاصله اعلام مى کند من قصد ندارم بر تو سخت بگیرم، در بردارنده نوعى درخواست از سوى شعیب(ع) است که موسى(ع) پیشنهاد او را رد نکند.
۱۶ - تضمین مدارا کردن با موسى(ع) و سخت نگرفتن بر وى در کارها از سوى شعیب(ع) (و ما أُرید أن أشقّ علیک)
۱۷ - شعیب(ع)، شخصیتى از زمره صالحان (ستجدنى ... من الصلحین)
۱۸ - جواز ستایش از خود در موارد لزوم (ستجدنى إن شاء اللّه من الصلحین)
۱۹ - دستیابى به هر مطلوبى در گرو خواست و مشیت خدا است. (ستجدنى إن شاء اللّه من الصلحین)
۲۰ - عدم آشنایى قبلى موسى(ع) با شعیب(ع) (ستجدنى إن شاء اللّه من الصلحین)
روایات و احادیث
۲۱ - «عن أبى ذر قال: قال رسول اللّه(ص): إذا سألت أى الأجلین قضى موسى(ع)؟ فقل خیرهما و أبرّهما و إذا سئل أى المرأتین تزوّج، فقل الصغرى منهما...;[۱] از ابوذر روایت شده که گفت: رسول خدا(ص) فرمود: اگر از تو سؤال شود که موسى(ع) کدام یک از دو زمان مورد قرارداد با شعیب را تمام نمود; بگو بهترین و نیکوترین آن دو را و اگر سؤال شود با کدام یک از آن دو دختر ازدواج کرد; بگو با کوچک ترین آن دو...».
۲۲ - «قال الحلبى: سئل أبوعبداللّه عن البیت أکان یحجّ قبل أن یبعث النبى(ص) قال: نعم و تصدیقه فى القرآن قول شعیب حین قال لموسى حیث تزوّج «على أن تأجرنى ثمانى حجج» و لم یقل ثمانى سنین...;[۲] حلبى گوید: از امام صادق(ع) سؤال شد که آیا قبل از بعثت پیامبراسلام حج بیت اللّه الحرام وجود داشت؟ امام صادق(ع) فرمود: آرى و شاهد آن در قرآن، کلام شعیب(ع) است که به هنگام تزویج موسى(ع) به وى گفت: [یکى از دختران را به تو تزویج مى کنم] که هشت حج اجیر من باشى و نگفت هشت سال...».
موضوعات مرتبط
- آرزو: منشأ تحقق آرزو ۱۹
- ابراهیم(ع): پیروان ابراهیم(ع) ۶
- احکام :۱۱
- ازدواج: احکام ازدواج ۱۱; ازدواج با دختران شعیب ۲; ازدواج در شریعت شعیب(ع) ۱۲; شرایط ازدواج ۱۱; شرایط ازدواج با دختران شعیب ۴; مهریه در ازدواج ۱۱; ولایت در ازدواج ۱۲
- اعداد: عدد ده ۴; عدد هشت ۴
- پدر: ولایت پدر ۱۲
- پسر: خواستگارى از پسر ۳
- حج: تاریخ حج ۱۰، ۲۲; حج در دوران شعیب(ع) ۱۰; حج قبل از اسلام ۲۲; فواید حج ۵
- خدا: آثار مشیت خدا ۱۹
- خواستگارى: آداب خواستگارى ۳
- خودستایى: احکام خودستایى ۱۸; خودستایى جایز ۱۸
- سال: مبدأ سال در دوران شعیب(ع) ۵
- شعیب(ع): ازدواج دختر شعیب(ع) ۱; پیشنهاد شعیب(ع) ۱، ۲; حداقل مهریه دختر شعیب(ع) ۱۳; حداکثر مهریه دختر شعیب(ع) ۱۳; رد پیشنهاد شعیب(ع) ۱۵; رضایت دختران شعیب(ع) ۲; روش برخورد شعیب(ع) ۱۶; شریعت شعیب(ع) ۶; شعیب(ع) از صالحان ۱۷; فضایل شعیب(ع) ۱۷; قصه شعیب(ع) ۱، ۲، ۴، ۱۳، ۱۵، ۱۶; مهریه دختر شعیب(ع) ۴، ۲۱; نگرانى شعیب(ع) ۱۵
- کارگر: روش برخورد با کارگر ۱۴; مدارا با کارگر ۱۴
- موسى(ع): ازدواج موسى(ع) ۱۳، ۲۱; پیشنهاد ازدواج به موسى(ع) ۱، ۲; چوپانى موسى(ع) ۴; قصه موسى(ع) ۱، ۲، ۴، ۱۳، ۱۵، ۱۶; مدارا با موسى(ع) ۱۶; موسى(ع) و شعیب(ع) ۲۰; همسر موسى(ع) ۲۱
- مهریه: خدمت در مهریه ۴، ۸; مهریه در شریعت شعیب(ع) ۷، ۸، ۹
منابع