الصافات ١١٣
کپی متن آیه |
---|
وَ بَارَکْنَا عَلَيْهِ وَ عَلَى إِسْحَاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ |
ترجمه
الصافات ١١٢ | آیه ١١٣ | الصافات ١١٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مُحْسِنٌ»: نیکوکار. مراد مؤمن و مطیع فرمان خدا است. «ظَالِمٌ»: ستمگر. مراد کافر و منافق و گنهکار است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ «113»
جلد 8 - صفحه 53
و بر ابراهيم و اسحاق بركت و خير بسيار عطا كرديم و از نسل آن دو (برخى) نيكوكار و (برخى) آشكارا به خود ستمكار بودند.
نکته ها
كلمات «فداء» و «فديه» به معناى پيش مرگ شدن و بلا گردان شدن و باز خريد است.
خداوند وعده داد كه نام نيك ابراهيم در تاريخ بماند «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ». تمام مناسك حج، از طواف كعبه تا نمازى كه پشت مقام ابراهيم خوانده مىشود و پيدا شدن انبيايى از نسل او همه و همه نمونههايى از ياد خير او در تاريخ است.
پیام ها
1- در فرهنگ دينى، ذبح حيوان براى دفع خطر مؤثّر است. «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»
2- قربانى كردن، از سنّتهاى ابراهيمى است. «بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»
3- يك جرقهى خالص، به يك جريان بزرگ تاريخى تبديل مىشود. «بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» همه ساله صدها هزار گوسفند و گاو و شتر در قربانگاه اسماعيل به ياد او ذبح و قربانى مىشود.
4- بقاى نام نيك، از الطاف الهى به مردان خداست. وَ تَرَكْنا ...
5- معامله با خدا سود ابدى دارد. «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ»
6- خداوند به انبيا سلام مىكند. «سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ»، «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» «1»، «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» «2» البتّه دربارهى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله هم خدا و هم فرشتگان صلوات مىفرستند و هم به مؤمنان دستور صلوات و سلام مىدهد:
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِ ... «3»
7- پاداش دادن به نيكوكاران، سنّت وبرنامه خداوند است. «كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»
8- ابراهيم، الگو و نمونه نيكوكاران است. «نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»
9- ابراهيم داراى ذرّيهاى مبارك است. در دعا مىخوانيم: خداوندا! همان گونه كه
«1». صافّات، 79.
«2». صافّات، 120.
«3». احزاب، 56.
جلد 8 - صفحه 54
به او بركت دادى بر محمّد وآل محمّد نيز بركت بده. «بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ»
10- ايمان و احسان از يكديگر جدا نيست. الْمُحْسِنِينَ ... الْمُؤْمِنِينَ
11- ارزش فرزند به صالح بودن اوست. «وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ»
12- نا اهل شدن فرزند حتّى از خاندان پيامبران امكان دارد. وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما ... ظالِمٌ لِنَفْسِهِ ... آرى پيوند نسبى سبب قطعى شدن هدايت يا گمراهى فرزندان نيست. (ممكن است پدر پيامبر و فرزندش منحرف باشد).
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ (113)
وَ بارَكْنا عَلَيْهِ: و بركت داديم بر حضرت ابراهيم عليه السلام، وَ عَلى إِسْحاقَ: و بر پسر او حضرت اسحق، يعنى آنچه به ايشان كرامت نموديم از اصناف مكرمت دينى و دنيوى، آن را برايشان ثابت گردانيديم تا آنكه اولاد و ذرارى ايشان را بسيار ساختيم و باقى گذاشتيم تا روز قيامت. يا آنكه از صلب ايشان انبياى بسيار خارج نموديم، وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ: و از فرزندان ايشان
جلد 11 - صفحه 148
نيكوكاران به ايمان و طاعت، وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ: و برخى ديگر ستمكارند بر نفس خود آشكارا و هويدا به كفر و معصيت، يعنى از نسل ايشان هم مؤمن نيكوكار و هم كافر بدكردار.
تنبيه:
آيه شريفه تنبيه است بر آنكه نسب را اثرى نيست در هدايت، و ضلالت و ظلم و عقاب اولاد سرايت نمىكند در آباء و اجداد و سبب نقص و عيب ايشان نمىگردد، زيرا عاصى معاقب به بدى فعل خود مىشود و معاتب بر آنچه خود كسب نموده، نه آنكه عتاب و عقاب متفرع بر فرع يا اصل باشد چنانچه فرمايد: (فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ) «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ (102) فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ (103) وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ (104) قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (105)
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ (106) وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (107) وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (108) سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ (109) كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (110)
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (111) وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (112) وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ (113)
ترجمه
پس مژده داديم او را به پسرى بردبار
پس چون رسيد با او بحدّ كار كردن گفت اى پسرك من همانا من مىبينم در خواب كه سر ميبرم تو را پس بنگر كه چه رأى ميدهى گفت اى پدر من بكن آنچه را كه مأمور ميشوى زود باشد كه بيابى مرا اگر بخواهد خدا از شكيبايان
پس چون تسليم شدند و خوابانيد او را بر كنار پيشانى
ندا كرديم او را كه اى ابراهيم
بتحقيق عمل نمودى بخواب خود همانا ما اين چنين جزا ميدهيم نيكوكاران را
همانا اين هر آينه امتحانى آشكار است
و فدا داديم براى او قربانى بزرگى را
و باقى گذارديم براى او در آيندگان
ذكر خير سلام بر ابراهيم را
اينچنين پاداش ميدهيم نيكوكاران را
همانا او است از بندگان ما كه گروندگانند
و مژده داديم او را به اسحق با آنكه پيمبرى باشد از شايستگان
و بركت داديم بر او و بر اسحق و از فرزندان آن دو است نيكوكار و ستم كنندهاى بر خود آشكار
تفسير
بشارت متفرّع بر آيات سابقه و اجابت دعاى حضرت ابراهيم است كه ذكر شد و گفته شده خداوند توصيف نفرموده است هيچ پيغمبرى را بحلم براى كمى وجود آن جز ابراهيم و پسر او عليهما السلام را پس چون حضرت اسمعيل متولّد و بزرگ شد و رسيد بحدّيكه ميتوانست با پدر خود شركت نمايد در كارها كه از آن جمله سعى بين صفا و مروه است كه در بعضى روايات ذكر شده حضرت ابراهيم باو فرمود اى پسر عزيز من همانا من در خواب مىبينم كه ترا قربانى مينمايم
جلد 4 صفحه 441
پس تأمل نما ببين در اينموضوع رأى تو چيست و ظاهرا مقصود حضرت ابراهيم آزمايش فرزند بود كه آيا در بلا صابر و در اطاعت امر خدا تا چه اندازه حاضر است و آنكه آماده شود براى بلا و سهل شود بر او تحمّل عنا و نائل گردد بثواب انقياد و سالك گردد در سبيل رشاد و حضرت اسمعيل عرضه داشت اى پدر مهربان بجا آور آنچه را مأمور ميشوى بآن از جانب خداوند در باره من و نگفت آنچه مأمور شدى چون گفتهاند حضرت ابراهيم مكرّر خواب ديد تا يقين نمود كه آن امر الهى است و وعده نمود بپدر خود كه صبر نمايد بر ذبح او اگر بخواهد خدا و چون پدر و پسر هر دو تسليم امر الهى شدند چنانچه در مجمع از امير المؤمنين و امام صادق عليهما السلام نقل نموده كه فلمّا سلّما قرائت فرمودهاند يا در مقام انقياد برآمدند بقرائت مشهوره و حضرت ابراهيم فرزند خود را بيك طرف صورت بروى زمين انداخت و از طرف خداوند ندا رسيد كه اى ابراهيم دست از اسمعيل بدار كه بمقتضاى خواب خود عمل نمودى و بوظيفه خويش بقدر امكان رفتار كردى خدا ميداند آن پدر و پسر چقدر خوشحال شدند كه نميشود بيان نمود و اين جواب لمّا است كه در كلام الهى حذف شده است چون هم از امتحان بخوبى بيرون آمدند هم نام نيكشان در عالم منتشر شد و هم از بلا نجات يافتند و هم بأجر و ثواب بىپايان رسيدند و هم خداوند آن دو را موفّق بامرى فرمود كه براى احدى در دنيا ميسّر نشد و بعضى احتمال دادهاند كه واو در و ناديناه زائده باشد و بنابراين جواب لمّا مذكور است و در هر حال خداوند فرموده ما نيكوكاران را اينطور جزاى خوب ميدهيم در دنيا چه رسد بآخرت اين ابتلا و امتحان آشكارى بود كه كمال اخلاص و اطاعت آن دو را هويدا نمود يا بليّه بزرگى بود كه سختى و ناگوارى آن واضح و آشكار بود براى هر كس و فدا داديم اسمعيل را بقربانى بزرگ قدرى كه سالها بود در بهشت خداوند آنرا بيد قدرت خود خلق فرموده بود و بزرگ جثّه و چاق بود و قربان شخص بزرگى شد كه حضرت اسمعيل بود و از نسل او بزرگترين اشخاص عالم كه خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و اله بود بوجود آمد پس از هر جهت بزرگ و با بركت بود يا فدا فرستاديم براى او گوسفندى را از بهشت ببركت قربانى بزرگ در راه خدا كه حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام باشد و از نسل او بوجود آيد
جلد 4 صفحه 442
چنانچه از بعضى از اخبار استفاده ميشود و سابقا اشاره بآن شده است و بنابراين مفعول دوم فديناه چون فضله بوده حذف شده و باء در بذبح براى سببيّت است نه تعديه چون فدا بدو مفعول بدون واسطه متعدّى ميگردد و اگر براى تعديه باشد لازم ميآيد مقام حضرت اسمعيل بالاتر باشد كه حضرت سيّد الشهداء فداى او شده و بمعناى اوّل باء براى تعديه و ذبح مفعول دوم فديناه است و آيات اربعه بعد در ضمن آيات سابقه بيان شده است و بعد از پنج سال از اين بشارت بروايت عياشى ره از امام صادق عليه السّلام خداوند حضرت ابراهيم را بشارت داد بفرزند ديگرى از ساره كه دختر خاله او و پيغمبرزاده و از هر جهت كامل و تمام عيار بود و آن حضرت اسحق عليه السّلام جدّ انبياء بنى اسرائيل بود و خداوند بواسطه بركتى كه بنسل او داد بركت داد بحضرت ابراهيم و نيز براى وجود خاتم انبياء از حضرت اسمعيل بركت داد باو پس در عالم هر چه بوده و هست و خواهد بود از بركت وجود او است كه يكى از آنها خانه كعبه و تمام اعمال حجّ و عمره است كه از آثار باقيه حضرت ابراهيم و اسمعيل و هاجر و آنخانواده عظيم الشأن است و ساير بركات دينى و دنيوى ايشان بقدرى است كه نميتوان احصا نمود و حضرت اسحق بمقام نبوّت رسيد نه براى آنكه فرزند حضرت ابراهيم از ساره خاتون بود بلكه براى آنكه داراى صلاح و تقوى و پرهيزكارى بود ولى ذريّه او و حضرت ابراهيم بعضى نيكوكار بودند مانند انبياء و اوصياء و اولياء ايشان و بعضى ستمكار آشكار مانند يهود زمان حضرت موسى تا اين زمان كه بسا شده از افراد صالح اولاد ناخلف بوجود مىآيد و بهيچ وجه عيب و نقصى براى پدر بآن نميشود اثبات نمود چنانچه براى فرزند ناخلف هم صلاحيّت پدر فخرى نيست و ظاهر اين آيات شريفه كه اولا در آن بشارت بغلام حليم ذكر شده با آنكه حضرت اسمعيل در بين انبياء معروف باين صفت بوده و خدا قصّه ذبح را بعد از اين بشارت و قبل از بشارت بوجود حضرت اسحق ذكر فرموده و ترتيب آيات حجّت است چنانچه در ذيل سوره فاتحة الكتاب ذكر شد آنستكه ذبيح حضرت اسمعيل بوده و در روايات بسيارى از ائمه اطهار بآن تصريح شده و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود من پسر دو ذبيحم يعنى اسمعيل و عبد اللّه و اينكه خداوند بشارت داد باسحاق و يعقوب مقارن با هم آنجا كه فرمود فبشّرناه باسحاق و من وراء اسحق يعقوب و آنمناسب با
جلد 4 صفحه 443
امر خدا بذبح اسحق قبل از بلوغ نيست مؤيّد ذبح اسمعيل است و بنابراين اگر از بعضى از روايات استفاده شود كه ذبيح اسحق بوده چنانچه يهود و بعضى از اهل سنت قائلند موردى براى قبول ندارد چون مخالف با ظاهر كتاب و موافق با عامّه است و چنين حديثى را ائمه عليهم السلام دستور فرمودهاند كه قبول ننمائيد و بنابراين احتياج بجمع پيدا نميشود تا متوسّل بتوجيهى شويم كه وجيه نباشد چنانچه بعضى شدهاند و روايت شده است كه در شب ترويه حضرت ابراهيم خواب ديد و مطمئن نشد و متفكّر بود باين جهت آنروز را ترويه ناميدند و در شب عرفه باز خواب ديد و مطمئن شد باين جهت آنروز را عرفه خواندهاند و شب سوّم هم خواب ديد پس مصمّم باطاعت شد و حضرت اسمعيل را كه سيزده ساله بود و با مادرش هاجر از شام بقصد حجّ در مكّه آورده بود با خود بمنى آورد و نزد جمره وسطى خوابانيد و كارد بگلويش گذارد و سرش را بآسمان بلند نمود پس جبرئيل دم كارد را برگرداند حضرت نظر كرد ديد كارد برگشته آنرا برگرداند باز جبرئيل برگرداند و اينعمل مكرّر شد از آن دو تا از طرف مسجد خيف ندا رسيد اى ابراهيم عمل بخوابت كردى و جبرئيل اسمعيل را از زير دست ابراهيم عليه السّلام كشيد و قوچ بهشتى را كه خاكسترى رنگ و چاق بود زير كارد او گذارد و حضرت آنرا ذبح فرمود و گوشتش را بفقراء قسمت نمود و خداوند بهمان جهت كه عبد اللّه پدر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از كشته شدن نجات داد حضرت اسمعيل را معاف فرمود و آن اين بود كه بايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و ائمه اطهار از صلب آندو بوجود آيند پس ببركت وجود ايشان آن دو از ذبح نجات يافتند و مردم بكشتن اولادشان مأمور نگشتند و گر نه بايستى در هر عيد قربانى بقتل فرزندشان بخدا تقرّب جويند و تا روز قيامت هر قربانىء كه در عيد قربان شود فداى حضرت اسمعيل است و قصّه نجات يافتن حضرت عبد اللّه از ذبح مفصّل و از وظيفه مفسّر خارج است.
جلد 4 صفحه 444
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ بارَكنا عَلَيهِ وَ عَلي إِسحاقَ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِما مُحسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفسِهِ مُبِينٌ (113)
و بركت داديم بر ابراهيم و بر اسحق و از ذريه اينکه دو بعضي محسن و بعضي ظالم بنفس خود ظاهر و بارز و مبين و واضح و روشن.
جلد 15 - صفحه 183
وَ بارَكنا عَلَيهِ بركت داديم بر ابراهيم هم بركات ظاهريه از نسل اسمعيل بالاخص مثل وجود پيغمبر و ائمه و ذراري آنها تا دامنه قيامت.
وَ عَلي إِسحاقَ مثل يعقوب و يوسف و انبياء بني اسرائيل موسي و هارون زكريا يحيي عيسي و غير اينها و بني اسرائيل الي يوم القيمة.
وَ مِن ذُرِّيَّتِهِما مُحسِنٌ من تبعيضيه است يعني بعض از ذريه اينکه دو محسن هستند هم بخود احسان كردند پيرامون كفر و شرك و معاصي نرفتند و هم بديگران احسان كردند هدايت و ارشاد و دلالت و امر بمعروف و نهي از منكر نمودند مثل انبياء و ائمه و صلحاء مؤمنين.
وَ ظالِمٌ لِنَفسِهِ يعني بعض از ذريه آنها ظالم بنفس خود بودند در شرك و كفر و طغيان و معاصي بسر بردند مثل مشركين قريش و يهود و نصاري و امثال اينها از ذراري اينکه دو.
مُبِينٌ آشكارا و علنا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 113)- و در این آیه، سخن از برکتی در میان است که خدا به ابراهیم و فرزندش اسحاق ارزانی داشت، میفرماید: «ما به او و اسحاق برکت دادیم» (وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ).
برکت در همه چیز، در عمر و زندگی، در نسلهای آینده، در تاریخ و مکتب و در همه چیز.
اما برای این که توهّم نشود که این برکت در خاندان ابراهیم جنبه نسب و قبیلهای دارد بلکه در ارتباط با مذهب و مکتب و ایمان است، در آخر آیه میافزاید: «و از دودمان آن دو، افرادی بودند نیکوکار و افرادی (که به خاطر عدم ایمان) آشکارا به خود ستم کردند» (وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ).
و به این ترتیب آیه فوق به گروهی از یهود و نصاری که افتخار میکردند ما از
ج4، ص156
فرزندان انبیا هستیم پاسخ میگوید که پیوند خویشاوندی به تنهائی افتخار نیست، مگر این که در سایه پیوند فکری و مکتبی قرار گیرد.
نکات آیه
۱ - ابراهیم و اسحاق(علیهماالسلام)، برخوردار از برکات و فیوضات الهى (سلم على إبرهیم ... و برکنا علیه و على إسحق)
۲ - از نسل ابراهیم و اسحاق (علیهماالسلام)، برخى نیکوکار و برخى ظالم به خویشتن گشتند. (و من ذرّیّتهما محسن و ظالم لنفسه)
۳ - احسان و نیکوکارى، مظهر ایمان و مصداق بارز دین دارى (و من ذرّیّتهما محسن) بیشتر مفسران بر این عقیده اند که تقسیم نسل ابراهیم و اسحاق(علیهماالسلام) به دو گروه محسن و ظالم، به این منظور است که نشان دهد برخى از آنان مؤمن و برخى دیگر کافر شدند و «احسان» اشاره به ایمان و «ظلم به خویشتن»، اشاره به کفر و شرک آنان دارد.
۴ - ظلم به خویشتن، نشانه کفر و مصداق بارز بى دینى است. (و من ذرّیّتهما محسن و ظالم لنفسه)
۵ - کفر و شرک، ظلم به خویشتن است. (و من ذرّیّتهما محسن و ظالم لنفسه) تعبیر «ظالم به نفس» درباره کافران و مشرکان، رساننده مطلب یاد شده است.
۶ - ضرر و زیان کفر و شرک، امرى روشن و شناخته شده (و ظالم لنفسه مبین)
۷ - بد و نااهل شدن فرزند از هر خانواده اى - حتى پیامبران - امرى است ممکن. (و من ذرّیّتهما ... ظالم لنفسه مبین)
۸ - تأثیر نسب و پیوند خویشاوندى در سرنوشت فرزندان و در هدایت و گمراهى آنان، امرى مطلق، قطعى و جبرى نیست. (و من ذرّیّتهما محسن و ظالم لنفسه مبین) دو گروه شدن نسل ابراهیم و اسحاق(علیهماالسلام) گویاى این حقیقت است که تأثیر نسب و خویشاوندى، در سرنوشت انسان و در هدایت و گمراهى فرزندان، مطلق و جبرى نیست; بلکه فرزندان از هر خانواده اى ممکن است خوب و یا بد باشند.
۹ - بدى و نااهلى فرزندان، تأثیرى در سرنوشت پدران و مادران نداشته و از شخصیت و شرافت آنان نمى کاهد. (و برکنا علیه و على إسحق و من ذرّیّتهما محسن و ظالم لنفسه مبین) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که برخى از فرزندان ابراهیم و اسحاق(علیهماالسلام) افرادى کافر و نااهل شدند; ولى در عین حال این دو پیامبر از الطاف و برکات الهى به طور کامل برخوردار بودند.
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): ظالمان نسل ابراهیم(ع) ۲; فضایل ابراهیم(ع) ۱; محسنان نسل ابراهیم(ع) ۲
- احسان: اهمیت احسان ۳
- اسحاق(ع): ظالمان نسل اسحاق(ع) ۲; فضایل اسحاق(ع) ۱; محسنان نسل اسحاق(ع) ۲
- انبیا: فرزند انبیا ۷
- ایمان: نشانه هاى ایمان ۳
- جبر: رد جبر ۸
- خدا: برکات خدا ۱
- خود: آثار ظلم به خود ۴; احسان به خود ۲; ظلم به خود ۲، ۵
- خویشاوندى: آثار خویشاوندى ۸
- دیندارى: نشانه هاى دیندارى ۳
- سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۸، ۹
- شرک: آثار شرک ۵; وضوح زیان شرک ۶
- فرزند: آثار بدى فرزند ۹; امکان بدى فرزند ۷
- کفر: آثار کفر ۵; نشانه هاى کفر ۴; وضوح زیان کفر ۶
- گمراهى: زمینه گمراهى ۸
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱
- نسب: نقش نسب ۸
- والدین: ملاک شرافت والدین ۹
- هدایت: زمینه هدایت ۸
منابع