السجدة ١٨
کپی متن آیه |
---|
أَ فَمَنْ کَانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کَانَ فَاسِقاً لاَ يَسْتَوُونَ |
ترجمه
السجدة ١٧ | آیه ١٨ | السجدة ١٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَاسِقاً»: خارج از دین خدا. کافر. «لا یَسْتَوُونَ»: برابر و یکسان نیستند. چون مراد از (مَنْ) دسته و گروه است، این فعل به صورت صیغه جمع آورده شده است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ... (۱) أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا... (۲) لاَ يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَ... (۱)
نزول
«شیخ طوسى» گویند: ابن ابى لیلى گوید: این آیه درباره امام على بن ابىطالب علیهالسلام و یکى از مردان قریش نازل گردیده است.
دیگرى گوید: درباره على بن ابىطالب و ولید بن عقبة بن ابىمعیط نازل شده و مراد از مؤمن در آیه على علیهالسلام و منظور از فاسق در آیه ولید بن عقبه است و چنین روایت شده که ولید روزى على علیهالسلام را ملاقات نمود و گفت: زبان من از زبان تو بازتر و دندان من از دندان تو تیزتر است. على به او گفت: نه چنین است اى فاسق سپس این آیه نازل گردید.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۳۰، سوره سجده
- از نظر اوصافشان
- معرفى مؤ منين از نظر اعمالشان
- بشارت به مؤ منين به پاداشى مافوق علم و تصور همگان (فلا تعلم نفس ما اخفى لهم منقرة اعين )
- مقايسه مومن و كافر از نظر عاقبت آنها، پاداش و جزاى الهى
- وجوه مختلف درباره مراد از ((بلقائه )) در آيه ((و لقد آتينا موسى الكتاب فلا تمنفى مربة من لقائه ...))
- مقصود از ((فتح )) در آيه : ((و يقولون متى هذا الفتح ...))
- بحث روايتى
- رواياتى در عظمت نماز شب و فضيلت شب و روز جمعه
- چند روايت در ذيل آيه ((افمن كان مؤ منا كمن فاسقا...)) و ((لنذيقنهم من العذاب الادنى...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ «18»
پس آيا كسى كه مؤمن است مثل كسى است كه فاسق است؟ (هرگز چنين نيست، اين دو گروه) مساوى نيستند.
پیام ها
1- در بيان حقّ، با طرح سؤال، از وجدان مردم كمك بگيريد. أَ فَمَنْ كانَ ...
2- شيوهى مقايسه، يكى از بهترين شيوههاى آموزشى است. أَ فَمَنْ كانَ ... كَمَنْ كانَ
3- تنها كفّار، مخالف مؤمنان نيستند، افراد فاسق نيز در جبههى مخالف قرار دارند. مُؤْمِناً ... فاسِقاً
4- از مردم سؤال كنيد، ليكن نظر حقّ خود را نيز اعلام كنيد. «لا يَسْتَوُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ «18»
شأن نزول: وليد بن عقبة بن ابى معيط برادر عثمان در مقام مفاخرت با امير المؤمنين عليه السّلام برآمد گفت: تو كودكى، قوه جوانى من از تو بهتر و زبان من از تو رساتر و نيزه من از تو تيزتر و ثبات من در ميان لشكر بيشتر است! حضرت در جواب آن ملعون فرمود: (اسكت فانّك فاسق) ساكت شو! بدرستى كه تو فاسق
«1» صحيح بخارى، ج 6، ص 145. (ط: دار الشّعب)
جلد 10 - صفحه 389
هستى، تو را با من چه يارى كه مساوات نمائى؛ حق تعالى به جهت تصديق آن حضرت آيه شريفه نازل فرمود: «1» أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً: آيا پس آن كسى كه ايمان آورده به خدا و رسول كه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام است، كَمَنْ كانَ فاسِقاً: مثل كسى هست كه بيرون رفته از دائره ايمان و خارج گرديده از فرمان، كه «وليد» باشد، لا يَسْتَوُونَ: برابر نيستند در شرافت و مزيت و رتبت، يا در جزا و مثوبت آخرت.
تبصره: نزول آيه شريفه در مورد خاص، مانع عموميت آن نيست، چنانكه در علم اصول مقرر شده و نظم كلام را دلالت صريح است بر آنكه فاسق در اين آيه كافر است، زيرا جمع ميان ايمان و فسق ممكن است، اما ميان كفر و ايمان صحيح نيست؛ چه ميان اولى عموم و خصوص، و دومى تباين و تناقض؛ پس شخص مىتواند هم مؤمن باشد هم فاسق، لكن نتواند هم مؤمن و هم كافر باشد.
و اين وليد پليد است كه عثمان او را بر كوفه والى ساخته بود، شبى خمر خورده بود صبح به مسجد آمد و به مستى امامت نمود، نماز صبح را چهار ركعت نمود.
در اثناى نماز روى به جماعت نمود گفت: بر چهار ركعت بيفزايم كه با نشاطم! مردم دانستند مست مىباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ «16» فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «17» أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ «18» أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلاً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «19» وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها أُعِيدُوا فِيها وَ قِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «20»
ترجمه
تهى و خالى ميگردد پهلوهاشان از خوابگاهها ميخوانند پروردگارشان را از روى ترس و اميد و از آنچه روزى داديمشان انفاق ميكنند
پس نميداند كسى آنچه را كه پنهان كرده شده براى ايشان از روشنى چشمها بپاداش آنچه بودند كه بجا مىآوردند
آيا پس كسى كه باشد گرونده مانند كسى است كه باشد متمرّد يكسان نيستند
امّا آنانكه ايمان آوردند و كردند كارهاى نيك پس براى ايشان است بهشتهائيكه جاى اقامت است برسم تشريفات مهمان بسبب آنچه بودند كه ميكردند
و اما آنانكه تمرّد نمودند پس جايگاهشان آتش است هرگاه بخواهند كه بيرون آيند از آن بر گردانده شوند در آن و گفته شود بآنها بچشيد عذاب آتش را كه بوديد آنرا تكذيب ميكرديد.
تفسير
خداوند سبحان در مقام تعريف و توصيف سجده كنندگان اهل ايمان كه در آيه سابقه اشاره بايشان شده بود فرموده كه خالى ميشود و بيرون ميآيد پهلوهاشان از بسترها در وقت سحر براى خلوت با خدا و راز و نياز و نماز و دعا از ترس جهنّم و اميد بهشت و از آنچه ما بايشان عطا نموديم از مال و جاه و دانش در راه خير صرف مينمايند و امساك نميكنند و براى اشاره بآنكه اين سحر خيزى طبيعى و ناشى از شوق مؤكّد آنها است نسبت آنرا بجنوب داده يعنى بىاختيار از خواب بيدار و از رختخواب دور ميشوند و بچنين كار پر زحمتى بسهولت قيام مينمايند پس هيچ كس نميداند آنچه در خزانه غيب الهى است
جلد 4 صفحه 293
از موجبات مسرّت و خوشنودى براى ايشان بپاداش آن اعمال خالص خالى از اغراضشان جز خدا و از زيادى و خوبى نميشود بيان نمود و قرّة عين اگر چه معمولا بروشنى چشم ترجمه و تفسير ميشود ولى واقعا بمعناى خنكى چشم است چون ميگويند گريه اگر از حزن باشد اشك چشم گرم و اگر از سرور باشد خنك است لذا خنكى چشم را كنايه از مسرّت خاطر قرار دادهاند و اخفى بسكون ياء نيز قرائت شده است و در آيه دلالت است بر آنكه اگر عمل باميد ثواب و ترس عقاب باشد ممدوح و مستحسن است و اينكه در بعضى از روايات از آن تعبير بعمل مزدوران و غلامان شده بالنّسبه بعمل اولياء است كه بمرتبه اعلى از معرفت رسيدهاند و عبادت را فقط بداعى استحقاق و اهليّت خداوند براى عبادت و اطاعت مينمايند در مجمع از جمعى از مفسّرين نقل نموده كه اين آيه راجع باهل تهجّد و نماز شب است كه از بستر راحت براى عبادت بر ميخيزند و آنرا به مروى از امام باقر و امام صادق عليهما السلام نسبت داده و در روايات متعدّده از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم و ائمه اطهار اينمعنى تأييد شده و در بعضى به نزول آن در باره امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان او تصريح شده و وقت بيدارى در ثلث آخر شب يا قدرى زودتر و ديرتر بعد از خواب سر شب تعيين گرديده است و پاداش مخفى را بذهاب خوف و رعب از ايشان و دخول در بهشت و سكونت در جوار الهى تفسير فرمودهاند و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هيچ كار خوبى نيست مگر آنكه براى آن ثوابى مذكور است در قرآن مگر نماز شب كه خداوند ثواب آنرا بيان نفرموده براى عظمت قدر آن و فرموده تتجافى جنوبهم تا آخر و بعدا امام عليه السّلام كرامتهاى خداوند را باهل ايمان در هر جمعه بيان فرموده و آنكه خداوند بهشتى را بدست قدرت خود خلق فرموده كه كسى آنرا نديده و مطلع از آن نشده و همه روزه بر بوى خوش آن مىافزايد و آن آنستكه خداوند فرموده فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ و از بعضى روايات استفاده ميشود كه آن چيزى است كه خداوند براى بندگان صالح خود تهيه فرموده كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و بخاطر هيچ بشرى خطور نكرده و انصافا فوائد دنيوى و آثار اخروى اين عمل بقدرى زياد است كه حقا نميشود احصاء و تعداد نمود كسانيكه تجربه كردهاند ميدانند و ميدانند
جلد 4 صفحه 294
كه هيچ توفيق و سعادتى برتر و بالاتر از اين نيست و آداب آن در كتب فقهيه مفصلا ذكر شده است و پس از آن خداوند بر سبيل استفهام تقريرى فرموده آيا ممكن است شخص مؤمن موحّد فرمانبردار خدا و رسول مانند مرد كافر متمرّد از فرمان آن دو باشد در فضل و شرف و تقرب بخدا و پاداش روز جزا و خود جواب داده كه هرگز آندو نفر مساوى نخواهند بود و تفاوت را مفصلا بيان فرموده كه اما آنانكه ايمان آوردند و كارهاى شايسته نمودند مر آنها را است بهشتهائى كه مأوى و منزل حقيقى هميشگى كه كسى از آن بيرون نميرود آنمنزل است و تازه آنمنزل باتمام لوازم تعيّش كامل كه در آن است برسم پيشكشى و تشريفات و رودى مهمان از جانب خداوند بايشان تقديم ميشود آنهم بعنوان استحقاق در مقابل اعماليكه در دنيا براى رضاى خدا بجا مىآوردند و اما آنانكه كافر و متمرد از حكم خدا و رسول گشتند جايگاه آنها آتش جهنم است و چون داخل آن شوند هفتاد سال پائين روند تا به ته جهنم برسند و چون رسيدند هر وقت فشار آتش بالاشان آورد كه بخواهند بيرون آيند ملائكه با گرزهاى آهنين كه بفرقشان ميكوبند بر ميگردانند آنها را بجاى خودشان و باين حال هميشه باقى و بر قرار خواهند بود چنانچه قمى ره نقل نموده و از جانب خداوند بآنها گفته ميشود بچشيد عذاب آتشى را كه در دنيا تكذيب مينموديد آنرا و اين براى توهين و تعيير و مزيد تعذيب آنها است فيض ره فرموده اخبار از طريق عامه و خاصه مستفيض است كه اين سه آيه و آيه بعد در باره امير المؤمنين عليه السّلام و وليد بن عقبه نازل شده است و قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين با وليد بن عقبه مشاجره نمودند آنملعون گفت من از تو طلاقت لسان و حدّت سنانم بيشتر و در جنگ ثبات قدمم زيادتر است حضرت فرمود ساكت شو تو فاسقى و اين آيات نازل شد و در احتجاج از امام مجتبى عليه السّلام باين معنى و آنكه مراد از مؤمن امير المؤمنين عليه السّلام و مراد از فاسق وليد است تصريح شده و معلوم است كه شأن نزول منافات با عموم كلام ندارد و مراد از فسّاق كفارند كه براى تكذيب و انكار معذّب شدهاند.
جلد 4 صفحه 295
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَمَن كانَ مُؤمِناً كَمَن كانَ فاسِقاً لا يَستَوُونَ «18»
آيا پس كسي که بوده باشد مؤمن- مثل كسي است که بوده باشد فاسق، اينها مساوي نيستند.
مراد از فاسق در اينکه آيه شريفه در مقابل مؤمن، غير مؤمن است چه طبيعي باشد يا مشرك يا كافر يا اهل ضلالت ضال و مضل باشد يا معاند يا ناصبي يا سني و مخالف يا مبدع يا منكر ضروري و بالجمله ايمان به عقائد حقه كلا يا بعضا نداشته باشد نه فاسق مقابل عادل که مؤمن فاسق باشد و تفاوت بين اينکه دو مثل تفاوت بين نور و ظلمت و حق و باطل و حسن و قبيح و بهشت و جهنم و رحمت و غضب و مثوبت و عقوبت و رضا و سخط و امثال اينها دو نقطه مقابل و ضد يك ديگرند مؤمن مشمول تفضلات الهي و قرب به مقام ربوبي و مرضي خدا و رسول است و فاسق مورد سخط الهي و غضب او و لعن و طرد او و مستحق عذاب و عقوبت او است و بعد از او.
أَ فَمَن كانَ مُؤمِناً استفهام انكاري است يعني چنين نيست.
كَمَن كانَ فاسِقاً پس جواب اينکه سؤال اينکه است:
لا يَستَوُونَ. توضيح: مؤمن اگر ايمانش مقرون با عمل صالح و تقوي باشد، مشمول وعدههاي الهي ميشود که سر تا سر قرآن بشارتها به او داده شده و اگر آلوده به معاصي باشد لكن بحدي نباشد که موجب زوال ايمانش شود و لو بسا يك گرفتاري براي معاصي متوجه او ميشود لكن يا در دنيا تدارك ميشود يا موفق به توبه ميشود يا مورد شفاعت واقع ميشود و بالاخره نجات پيدا ميكند و اما فاسق غير مؤمن از تمام اينکه مراحل دور است و ممنوع که در آيات بعد بيان ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 18)- این آیه مقایسهای را که در آیات گذشته بود بطور صریحتر روشن میسازد میگوید: «آیا کسی که با ایمان باشد همانند کسی است که فاسق است؟! نه هرگز این دو برابر نیستند» (أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ).
در این آیه، «فاسق» در مقابل «مؤمن» قرار گرفته، و این دلیل بر آن است که فسق، مفهوم گستردهای دارد که هم کفر را شامل میشود، و هم گناهان دیگر را.
نکات آیه
۱ - برابر نبودن مؤمن و فاسق، در نظام پاداش الهى، امرى بدیهى و خدشه ناپذیر است. (أفمن کان مؤمنًا کمن کان فاسقًا لایستوون) همزه «أفمن...» استفهام انکارى است و «لایستوون» نیز بر آن تأکید بیشترى مى کند. گفتنى است: «کاف» در «کمن» تشبیه در جزا است و به قرینه آیات سابق و آیات بعدى (۱۹ و ۲۰)، مراد از نفى تساوى، مى تواند عدم تساوى در پاداش و جزا باشد.
۲ - فرجام ناگوار کافران و عاقبت نیکوى مؤمنان، علامت برابر نبودن آنان با یکدیگر است. (فذوقوا بما نسیتم لقاء یومکم ... فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم ... أفمن کان مؤمنًا کمن کان فاسقًا) «فاء» در «أفمن» تفریع بر آیات سابق است که در آنها از کافران و مؤمنان و فرجام و عاقبتشان سخن گفته شده است.
۳ - ایمان و فسق دنیوى، ملاک پاداش و کیفر اخروى است. (أفمن کان مؤمنًا کمن کان فاسقًا لایستوون)
۴ - خروج از ایمان، فسق است. (أفمن کان مؤمنًا کمن کان فاسقًا) به قرینه مقابله «مؤمناً» با «فاسقاً» مراد از «فاسقاً» کسانى اند که ایمان ندارند.
۵ - کافران، مردمانى فاسق و تبه کارند. (أفمن کان مؤمنًا کمن کان فاسقًا) به قرینه مقابله «مؤمناً» و «فاسقاً» و به قرینه آیات پیش که در آنها، مردم به دو دسته کافر و مؤمن تقسیم شده اند، مراد از «فاسقاً» مى تواند کافران باشد. بنابراین، اطلاق «فاسق» بر کافر به خاطر فسق و تبه کارى او است.
۶ - مجرمان، مردمانى فاسق و تبه کارند. (المجرمون ... أفمن کان مؤمنًا کمن کان فاسقًا)
۷ - نزد خدا، ملاک محورى در ارزشگذارى، ایمان است. (أفمن کان مؤمنًا کمن کان فاسقًا)
۸ - فرجام و عاقبت هر امرى، ملاک تعیین کننده در ارزیابى درستى و یا نادرستى آن است. (أفمن کان مؤمنًا کمن کان فاسقًا) به قرینه این که آیات قبل و بعد این آیه، درباره فرجام مؤمنان و فاسقان است، احتمال قوى دارد که نفى تساوى آنان، از جهت عاقبت شان باشد. بنابراین، ملاک ارزیابى و داورى درباره عدم تساوى دو گروه یاد شده، توجه به فرجام آنها است و این نشان مى دهد که عاقبت، در ارزیابى نقش اساسى دارد.
موضوعات مرتبط
- ارزشگذارى: ملاک ارزشگذارى ۷، ۸
- ایمان: اهمیت ایمان ۳، ۷; خروج از ایمان ۴
- پاداش: ملاک پاداش ۳
- عمل: اهمیت فرجام عمل ۸; ملاک صحت عمل ۸
- فاسقان :۵، ۶ کیفر فاسقان ۵، ۶ ۱
- فسق: اهمیت فسق ۳; موارد فسق ۴
- کافران: فرجام شوم کافران ۲; فسق کافران ۵
- کیفر: ملاک کیفر ۳
- گناهکاران: فسق گناهکاران ۶
- مؤمنان: پاداش مؤمنان ۱; تفاوت مؤمنان با فاسقان ۱، ۲; حسن فرجام مؤمنان ۲
- نظام جزایى :۱، ۳
منابع
- ↑ علاوه بر مفسرین و علماء خاصه طبرى صاحب جامع البیان از عامه مانند آن را از عطاء بن یسار نقل نموده و نیز واحدى یکى دیگر از علماء عامه هم در تفسیر و هم در اسباب النزول خویش و همچنین ابن عساکر از دانشمندان عامه از طریق سعید بن جبیر از ابن عباس روایت مزبور را نقل نموده اند و همچنین ابن عدى و خطیب در تاریخ خود از طریق کلبى او از ابوصالح و او از ابن عباس روایت کرده اند و نیز باز خطیب و ابن عساکر از طریق ابن لهیعة از عمرو بن دینار او از ابن عباس این موضوع را روایت و نقل نموده و گفته اند که فاسق مزبور عقبة بن ابى معیط بوده است نه ولید بن عقبة و نیز موفق بن احمد از علماء عامه بعد از هشت واسطه از کلبى او از ابوصالح و او از ابن عباس این حقیقت را نقل نموده و نیز صاحبان کتاب الاغانى و تابع التراجم از عامه آن را از ابن جبیر و ابن عباس و قتاده نقل و روایت کرده اند.