السجدة ١١
کپی متن آیه |
---|
قُلْ يَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِي وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ |
ترجمه
السجدة ١٠ | آیه ١١ | السجدة ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَتَوَفَّاکُمْ»: جان شما را میگیرد (نگا: نحل / و ، انفال / ). «وُکِّلَ»: مأمور گشته است. گماشته شده است.
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴، سوره سجده
- اجمال مطالبى كه سوره مباركه سجده متضمن است
- مقصود از قومى كه پيش ز پيامبر اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم )، پيامبر بهسويشان فرستاده نشده بود (ما اتيهم ن نذير من قبلك )
- استواء خداوند بر عرش كنيه از مقام تدبير موجودات بعد از خلقت آنها است
- تحليل معناى شعاعت و اينكه جز خداوند ولى و شفيعى نيست
- معناى ديگرى كه مفسرين براى جمله : ((ما لكم من دونه من ولى و لا شفيع ))قائل شده ند و براى آن توجيهاتى كرده اند
- توضيح مفاد آيه : ((يدبر الامر من السماء الى االارض ثم يعرج اليه فى يوم كانمقداره الف سنة مما تعدون ))
- اشاره به حقيقت حسن و بيان اينكه خلقت و حسن متلازمند (احسنكل شى ء خلقه ) و زشتى و بدى ذاتى مخلوقات نيست
- مراد از انسان در جمله : ((و بدء خلق الانسان من طين ))
- سخن كفار در مقام استعباد معاد، و جواب به آن
- بيان اينكه مرگ انسان نابودى انسان نابودى او نيست با توضيحى راجه به تجرد نفس
- جلوه اى از حال مشركين در روز قيامت
- اشاره به قضاى الهى در امر هدايت و ضلالت انسانها
- بحث روايتى (رواياتى درباره توفى ملك السموات و...)
- گفتارى پيرامون پيدايش انسان نخستين
- نظريان و فرضيات مختلف در اين باره ، از آن جمله فرضيه تطور انواع
- بيان عدم دلالت آياتى كه احيانا براى تاءييد فرضيه تطور بدانها استشهاد شده استبر صحت اين فرضيه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ «11»
بگو: فرشتهى مرگ كه بر شما گمارده شده، جانتان را مىگيرد، سپس به سوى پرودگارتان برگردانده مىشويد.
نکته ها
كلمهى «توفى» به معناى باز پس گرفتن كامل چيزى است. با توجّه به اينكه بدن مرده پس از مرگ در جاى خود باقى مىماند، پس مراد از گرفتن به طور كامل، گرفتن روح است كه حقيقت انسان است، او اگر رفت، انسان به طور كامل رفته است. بنابراين روح داراى اصالت و استقلال بوده و باقى است و در قيامت همين روح با ملحق شدن دوباره به جسم، برانگيخته خواهد شد.
قرآن دربارهى شيوهى قبض روح، سه تعبير دارد:
الف: در يكجا مىفرمايد: فرشتگان، جان وروح آدمى را مىگيرند. «تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ» «1»*
ب: در آيهى مورد بحث، مأمور قبض روح را فرشتهاى به نام ملك الموت معرّفى كرده است.
ج: در آيهى 42 سوره زمر اين كار را به خداوند نسبت مىدهد. «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ»
«1». نحل، 28.
جلد 7 - صفحه 307
در جمع اين سه آيه شايد بتوان گفت: فرشتگان، روح را مىگيرند و آن را به ملك الموت تحويل مىدهند و او به خداى متعال تحويل مىدهد. چنانكه امام صادق عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه در اطراف جهان افراد زيادى در آنِ واحد مىميرند، چگونه ملك الموت در يك لحظه در همه جا حضور دارد؟ فرمودند: «او يارانى از فرشتگان دارد كه روح مردم را از اطراف مىگيرند، سپس ملك الموت ارواح را از فرشتگان تحويل مىگيرد». «1»
شايد هم درجات مردم سبب تفاوت قبض روح آنان مىشود به اين معنا كه مردم عادى را فرشتگان و مردم با تقوا را ملك الموت و اولياى خدا را خداوند قبض روح مىكند.
پیام ها
1- شبهات را بدون پاسخ نگذاريد. قالُوا ... قُلْ ...
2- حقيقت انسان روح اوست، همين كه روح قبض شد گويا انسان قبض شده است. «يَتَوَفَّاكُمْ»
3- فرشتگان از انجام مأموريّت، شانه خالى نمىكنند. «مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ»
4- مرگ انسان و دفن او، گامى براى زنده شدن اوست، همان گونه كه دفن بذر گامى براى سبز شدن است. «ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ»
5- همان خدايى كه جانها را مىگيرد، روزى با يك اراده، همه انسانها را به سوى خود برمىگرداند. «تُرْجَعُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ «11»
قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ: بگو: اى پيغمبر به ايشان كه فرا گيرد روح شما را و استيفا كند نفوس همه شما را بر وجهى كه هيچكس را باقى نگذارد، مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ: ملك مرگ عزرائيل، آن ملكى كه موكل و برگماشته شده است بر شما به قبض ارواح شما و احصاى آجال شما. ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ: پس به محضر پروردگار خود بازگرديده شويد براى حساب و جزاى
جلد 10 - صفحه 381
اعمال.
تبصره: تفسير برهان- على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده، فرمود حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله: شب معراج چون مرا به آسمان سير دادند، ديدم ملكى از ملائكه را در دستش لوحى از نور، توجه به راست و چپ ندارد، رو به آن لوح به حالت حزين. پرسيدم از جبرئيل، گفت: ملك الموت است به قبض ارواح مشغول. گفتم: مرا نزديك ببر تا تكلم نمايم، گفتم: اى ملك الموت آيا تمام كسانى كه مردند و كسانى كه مىميرند بعد از اين، تو قبض روح آنان كنى؟ گفت: بلى. گفتم: حاضر شوى ايشان را به نفس خود؟ گفت: بلى، پس نيست دنيا به تمامه نزد من در آنچه مسخر فرموده خدا براى من و تمكن داده مرا در آن، مگر مثل درهمى در كف دست شخصى. مىگرداند آن را بهر طريق كه بخواهد و هيچ خانهاى نيست در دنيا مگر آنكه داخل شوم در آن هر روزى پنج مرتبه، و گويم هرگاه اهل بيت گريه كنند بر مرده خود: گريه نكنيد بر او، پس بدرستى كه در شماست عودت، و عودت تا اينكه باقى نماند از شما هيچكس. پس فرمود حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله: كافى است كه مرگ، داهيه باشد جبرئيل. پس جبرئيل گفت: بعد از مرگ داهيه اعظم است «1». نعوذ باللّه.
نكته: ممكن است مراد به «ملك الموت» اسم جنس باشد بنابر آنكه عزرائيل را اعوان بسيار هستند از ملائكه رحمت و ملائكه عذاب، چنانكه آيه ديگر فرمايد: «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ- الخ»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ «11» وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ «12» وَ لَوْ شِئْنا لَآتَيْنا كُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ «13» فَذُوقُوا بِما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسِيناكُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «14» إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ «15»
ترجمه
بگو ميگيرد جان شما را فرشته مرگ كه واگذار شده باو گرفتن جان شما پس بسوى پروردگارتان باز گردانده ميشويد
و اگر به بينى هنگامى كه گناهكاران بزير افكندگانند سرهاشان را نزد پروردگارشان پروردگارا ديديم و شنيديم پس بر گردان ما را تا كار خوب كنيم همانا ما يقين كنندگانيم
و اگر ميخواستيم هر آينه داده بوديم بهر كسى موجب هدايتش را و ليكن ثابت شد اين سخن از من كه هر آينه پر سازم دوزخ را از جنّيان و انسيان همگى
پس بچشيد بسبب آنكه فراموش كرديد ملاقات امروز خود را همانا ما فراموش كرديم شما را و بچشيد عذاب دائمى را بسبب آنچه بوديد كه ميكرديد
جز اين نيست كه ايمان مىآورند بآيتهاى ما آنانكه چون ياد آورى شوند بآنها بر وى در افتند سجدهكنان و تسبيح نمايند بستايش پروردگارشان و آنان تكبر و سركشى نميكنند.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب جواب منكرين معاد در آيه سابقه ميفرمايد بگو اى پيغمبر استيفا و قبض ميكند روح شما را عزرائيل عليه السّلام كه فرشته موكّل قبض روح بنى آدم است و احدى را از اين حكم استثنا نمىنمايد پس تمامى بازگشت و رجوعتان بحكم پروردگارتان خواهد بود و همه را بپاداش عقائد و اعمالشان خواهد رسانيد اگر همه چيز را منكر شويد گرفتن جانتان و مرگ را نمىتوانيد انكار نمائيد و پس از آن شمهاى از احوال آنها را در قيامت بيان فرموده باين تقريب كه اگر به بينى اى پيغمبر گناهكاران را وقتى كه در محضر عدل الهى از خجلت و خوارى سرها بزير افكنده باشند و عرضه دارند پروردگارا ديديم آنچه بايد ببينيم از مواعيد انبيا و شنيديم آنچه بايد بشنويم از تو در تصديق ايشان حال ما را بدنيا بر گردان تا ما كار خوب
جلد 4 صفحه 291
بجا آوريم و بوظائف خود عمل كنيم چون ما بمرتبه يقين رسيديم و ديگر شكّى در حق بودن دين اسلام نداريم و قمّى ره فرموده مراد آنستكه ما در دنيا ديديم و شنيديم و عمل ننموديم در هر حال تقاضاى عود بدنيا و عمل بدستور الهى را مينمايند و خداوند جواب ميفرمايد اگر ما خواسته بوديم مردم بعد از مشاهده عالم غيب ايمان بياورند در دنيا هم ميتوانستيم براى آنها كشف حجاب نمائيم و آنها را بمرتبه عين اليقين برسانيم ولى ما ميخواستيم بندگان بمجاهده و كوشش و تفكّر و تأمل در آيات ما بما ايمان بياورند و وعده داده بوديم و مقدّر نموده بوديم كه جهنّم را از گنهكاران و كفّار جنّ و انس پر كنيم كه آنجا جاى سعى و عمل باشد و اينجا جاى پاداش و مجازات و گفتهاند مراد آنستكه اگر ميخواستيم ميتوانستيم آنها را در دنيا مجبور بايمان و عمل نمائيم يا موجبات هدايت آنها را فراهم كنيم ولى دنيا دار امتحان است و بايد خوبى و بدى ذات مردم آشكار گردد و قمّى ره فرموده مراد آنستكه اگر ميخواستيم همه را معصوم قرار دهيم قدرت داشتيم ولى آنچه بدوا ذكر شد كه بنظر حقير رسيده با سؤال كفّار مناسبتر است و بر هر تقدير خداوند ميفرمايد پس بچشيد طعم عذاب جهنّم را براى آنكه واگذار ديد فكر در ادلّه معاد را و سر گرم شديد بلذائذ دنيا بطوريكه ياد آخرت نيفتاديد و فراموش نموديد آنرا ما هم امروز شما را بحال خودتان واگذار مينمائيم و عنايتى بشما نمىكنيم مانند كسانيكه فراموش شده باشد عنايت و لطف بآنها و نيز بچشيد عذاب دائم را براى اعماليكه در دنيا نموديد از تكذيب انبيا و اولياء و مخالفت اوامر و نواهى ما و بعد از بيان احوال كفار شمّهاى از حالات اهل ايمانرا بيان فرموده كه فقط آنها كسانى هستند كه چون آيات قرآنيّه براى آنها تلاوت شود و متذكّر جلال الهى شوند و متوجّه بنعم نامتناهى او گردند بىاختيار بخاك افتند و روى نياز بدرگاه كار ساز بر زمين نهند و تنزيه و تقديس نمايند او را از جميع نقائص و عجز از اعاده اجسام باليه و غيرها و حمد و شكر كنند او را بر هدايتشان باسلام و نعمت معرفت و ساير نعم الهى و ايشان تكبّر از خضوع در برابر پروردگار و سركشى از اطاعت اوامر او ندارند و بعد از ختم اين آيه واجب است بر خواننده و شنونده آن كه فورا سجده نمايد و بهتر آنستكه در سجود بگويد لا اله الا اللّه
جلد 4 صفحه 292
حقّا حقّا لا اله الا اللّه ايمانا و تصديقا لا اله الا اللّه عبوديّة و رقّا سجدت لك يا ربّ تعبّدا و رقّا لا مستنكفا و لا مستكبرا بل انا عبد ذليل ضعيف خائف مستجير، ولى مطلق ذكر كافى است و بيان ساير احكام آن موكول بكتب فقه است و فقه است و فقهاء رحمهم اللّه تعالى مفصّلا متعرّض شدهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل يَتَوَفّاكُم مَلَكُ المَوتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُم ثُمَّ إِلي رَبِّكُم تُرجَعُونَ «11»
به اينکه منكرين
جلد 14 - صفحه 453
معاد بفرما که ميگيرد شما را به شدت و سختي ملك الموت آن ملكي که موكل به شما شده پس از آن به سوي پروردگار خود برميگرديد.
قُل يَتَوَفّاكُم توفي اخذ به شدت است و از همين باب است توفي دين که دائن از مديون به شدت ميگيرد و به عكس وفاء دين که مديون به راحتي اداء دين ميكند و توفي نفوس عبارت از قبض روح است و در قرآن گاهي نسبت به خود ميدهد: اللّهُ يَتَوَفَّي الأَنفُسَ حِينَ مَوتِها (زمر آيه 42) گاهي نسبت به ملك الموت ميدهد مثل همين آيه.
مَلَكُ المَوتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُم گاهي نسبت به ملائكه ميدهد مثل قوله تعالي:
وَ لَو تَري إِذ يَتَوَفَّي الَّذِينَ كَفَرُوا المَلائِكَةُ يَضرِبُونَ وُجُوهَهُم وَ أَدبارَهُم وَ ذُوقُوا عَذابَ الحَرِيقِ (انفال آيه 50).
توضيح اينکه که اگر جناب عالي طلبي داريد از شخصي که در شهر ديگري است مثلا شما در اصفهانيد او در طهران مينويسيد به طرف خود که طلب من را از فلان که مديون من است بگير، آن طرف يك نفر از اجزاء تجارتخانه خود را ميفرستد با يك مأمور دولتي و طلب را وصول ميكند در اينکه صورت هم صدق ميكند که شما طلب خود را وصول كرديد هم صدق ميكند که طرف شما وصول كرده هم صدق ميكند که فلان عضو تجارتخانه يا فلان مأمور دولتي وصول كرده ملك الموت وكيل الهي است که موكل بر نفوس شده و اخذ وكيل اخذ موكل است و ملك الموت هم اعواني از ملائكه دارد که اخذ آنها اخذ ملك الموت است.
سؤال: روح مجرد است قابل اخذ و قبض نيست!
جواب: مراد از قبض و اخذ قطع علاقه او است از بدن و هر چه انسان بيشتر علاقه داشته باشد قبض روح او سختتر است، لذا مؤمني که علاقه به دنيا ندارد و ملائكه رحمت پرده را عقب ميكنند و جاي او را در بهشت نشان ميدهند و او را بشارت ميدهند به كمال راحت جان ميسپارد مثل گلي که استشمام كند و كساني که فوق العاده علاقه و دلبستگي به اينکه دنيا و زخارف او دارند و ملائكه عذاب جاي آنها را در جهنم نشان ميدهند و آنها را
جلد 14 - صفحه 454
تهديد ميكنند از آن که پوست بدنشان را زنده بكنند و گوشتشان را مقراض كنند و ميل آسيا در چشمشان بگردانند سختتر جان ميدهند اللهم اجعل الموت اول راحتنا بجاه محمّد و آله صلوات اللّه عليهم چنانچه ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا وَ أَبشِرُوا بِالجَنَّةِ الَّتِي كُنتُم تُوعَدُونَ نَحنُ أَولِياؤُكُم فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ فِي الآخِرَةِ وَ لَكُم فِيها ما تَشتَهِي أَنفُسُكُم وَ لَكُم فِيها ما تَدَّعُونَ نُزُلًا مِن غَفُورٍ رَحِيمٍ (فصلت آيه 31 الي 33) و ميفرمايد: وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ فِي غَمَراتِ المَوتِ وَ المَلائِكَةُ باسِطُوا أَيدِيهِم أَخرِجُوا أَنفُسَكُمُ اليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما كُنتُم تَقُولُونَ عَلَي اللّهِ غَيرَ الحَقِّ وَ كُنتُم عَن آياتِهِ تَستَكبِرُونَ (انعام آيه 93).
ثُمَّ إِلي رَبِّكُم تُرجَعُونَ تفسيرش گذشت.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 11)- این آیه پاسخ آنها را از طریق دیگری بیان میکند، میگوید: تصور نکنید شخصیت شما به همین بدن جسمانی شماست، بلکه اساس شخصیتتان را روح شما تشکیل میدهد، و او محفوظ است «بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده (روح) شما را میگیرد، سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید» (قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ).
در یک جمع بندی میتوان چنین گفت که دو آیه فوق به منکران معاد چنین پاسخ میدهد که: اگر مشکل شما پراکندگی اجزای جسمانی است که خودتان قدرت خدا را قبول دارید و منکر آن نیستید، و اگر مشکل اضمحلال و نابودی شخصیت انسان بر اثر این پراکندگی است آن نیز درست نیست چرا که پایه شخصیت انسان بر روح قرار گرفته.
نکات آیه
۱ - به هنگام مرگ، روح انسان، به طور کامل، به دست فرشته مرگ (عزراییل) گرفته مى شود. (قل یتوفّیکم ملک الموت)
۲ - انسان، داراى حقیقتى فراتر از جسم است. (قل یتوفّیکم ملک الموت) واژه «توفّى» به معناى دریافت کامل است (مفردات راغب). بى شک آنچه دریافت مى شود، بدن نیست; چه اینکه بدن در جاى خویش باقى مى ماند، پس آنچه ملک الموت دریافت مى کند حقیقتى غیر از جسم انسان است.
۳ - پیامبر(ص)، موظف به ابلاغ پیام الهى به مردم و پاسخگویى به شبهه هاى مطرح شده است. (قل یتوفّیکم ملک الموت)
۴ - روح انسان داراى اصالت و استقلال بوده و پس از مرگ، باقى مى ماند. (یتوفّیکم ملک الموت) «توفّى» - که «دریافت کامل» است - حاکى از این است که روح، داراى نوعى استقلال از بدن است و به قرینه «ترجعون» معلوم مى شود که پس از دریافت، باقى مى ماند.
۵ - براى قبض روح انسان، فرشته اى ویژه وجود دارد. (ملک الموت الذى وکّل بکم) مراد از «وکّل بکم» گمارده شدن براى قبض روح است.
۶ - سلطه فرشته مرگ بر انسان، گریزناپذیر است. (ملک الموت الذى وکّل بکم)
۷ - فرشته مرگ، خود تحت تدبیر خداوند است. (الذى وکّل بکم) مجهول آمدن فعل «وکّل» دلالت مى کند که خود وى، داراى اراده مستقلى نیست و دیگرى او را گمارده است و او، همانا خداوند است.
۸ - مرگ، بر خلاف تصور کافران نابودى نیست، بلکه رخدادى هدف دار و به منظور حضور انسان ها در پیشگاه پروردگار است. (و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض ... قل یتوفّیکم ملک ... ثمّ إلى ربّکم ترجعون)
۹ - بازگشت انسان به سوى پروردگار، پس از مرگ و پایان حیات دنیوى، قهرى است. (یتوفّیکم ... ثمّ إلى ربّکم ترجعون) فعل مجهول «ترجعون» (بازگشت داده مى شوید) حکایت از بازگشت قهرى دارد.
۱۰ - پروردگار، مبدأ و منتهاى حرکت انسان ها است. (ثمّ إلى ربّکم ترجعون) «رجوع» در جایى اطلاق مى شود که سابقه اى داشته باشد.
۱۱ - ربوبیت خداوند، مقتضى بازگشت انسان ها به سوى او پس از اتمام حیات دنیوى است. (ثمّ إلى ربّکم ترجعون)
۱۲ - انکار لقاى پروردگار از سوى کافران، باعث نمى شود که آنان در پیشگاه خدا حاضر نشوند، بلکه به اجبار به سوى خدا باز خواهند گشت. (بل هم بلقاء ربّهم کفرون ... ثمّ إلى ربّکم ترجعون)
روایات و احادیث
۱۳ - «و سئل الصادق(ع) ...عن قول اللّه عزّوجلّ «قل یتوفّاکم ملک الموت الذى وکّل بکم» ...و قد تموت فى الساعة الواحدة فى جمیع الآفاق ما لایحصیه إلاّ اللّه عزّوجلّ فکیف هذا؟ فقال: «إنّ اللّه تبارک و تعالى، جعل لملک الموت أعواناً من الملائکة یقبضون الأرواح... و یتوفّاهم ملک الموت من الملائکة...;[۱] از امام صادق(ع) ...درباره این سخن خداى عزّوجلّ «قل یتوفّاکم ملک الموت الذى وکّل بکم» پرسش شد... در آنِ واحد در اطراف عالم تعداد زیادى که فقط خدا عدد آنها را مى داند مى میرند، این چگونه [ممکن] است؟ حضرت فرمود: «خداوند تبارک و تعالى براى ملک الموت دستیارانى را از ملائکه قرار داده که قبض ارواح مى کنند...».
موضوعات مرتبط
- انسان: حقیقت انسان ۲; فرجام انسان ها ۹، ۱۰، ۱۱; مبدأ انسان ها ۱۰
- بازگشت به خدا :۸، ۹، ۱۰، ۱۱
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۹، ۱۰
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۱; تدبیر خدا ۷
- دین: پاسخ به شبهات دینى ۳
- روح: اصالت روح ۴; بقاى روح ۴; قابض روح ۱، ۵
- عزرائیل: نقش عزرائیل ۱
- کافران: کافران و مرگ ۸
- لقاءالله: فرجام مکذبان لقاءالله ۱۲
- محمد(ص): مسؤولیت محمد(ص) ۳
- مرگ: حقیقت مرگ ۱، ۸; هدفدارى مرگ ۸
- ملائکه: سلطه ملائکه مرگ ۶; مربى ملائکه مرگ ۷; ملائکه مرگ ۱، ۵، ۱۳
منابع
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۸۲، ح ۲۶; نورالثقلین، ج ۴، ص ۲۲۳، ح ۱۳.