السجدة ١٠
کپی متن آیه |
---|
وَ قَالُوا أَ إِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ |
ترجمه
السجدة ٩ | آیه ١٠ | السجدة ١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ضَلَلْنَا فِیالأرْضِ»: در زمین گم شدیم. مراد از گم شدن، جزو خاک شدن و در پهنه زمین پراکندن و پرتاب شدن است. «خَلْقٍ»: آفرینش. «بِلِقَآءِ رَبِّهِمْ کَافِرُونَ»: (نگا: یونس / و .
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴، سوره سجده
- اجمال مطالبى كه سوره مباركه سجده متضمن است
- مقصود از قومى كه پيش ز پيامبر اسلام (صلى الله عليه و اله و سلم )، پيامبر بهسويشان فرستاده نشده بود (ما اتيهم ن نذير من قبلك )
- استواء خداوند بر عرش كنيه از مقام تدبير موجودات بعد از خلقت آنها است
- تحليل معناى شعاعت و اينكه جز خداوند ولى و شفيعى نيست
- معناى ديگرى كه مفسرين براى جمله : ((ما لكم من دونه من ولى و لا شفيع ))قائل شده ند و براى آن توجيهاتى كرده اند
- توضيح مفاد آيه : ((يدبر الامر من السماء الى االارض ثم يعرج اليه فى يوم كانمقداره الف سنة مما تعدون ))
- اشاره به حقيقت حسن و بيان اينكه خلقت و حسن متلازمند (احسنكل شى ء خلقه ) و زشتى و بدى ذاتى مخلوقات نيست
- مراد از انسان در جمله : ((و بدء خلق الانسان من طين ))
- سخن كفار در مقام استعباد معاد، و جواب به آن
- بيان اينكه مرگ انسان نابودى انسان نابودى او نيست با توضيحى راجه به تجرد نفس
- جلوه اى از حال مشركين در روز قيامت
- اشاره به قضاى الهى در امر هدايت و ضلالت انسانها
- بحث روايتى (رواياتى درباره توفى ملك السموات و...)
- گفتارى پيرامون پيدايش انسان نخستين
- نظريان و فرضيات مختلف در اين باره ، از آن جمله فرضيه تطور انواع
- بيان عدم دلالت آياتى كه احيانا براى تاءييد فرضيه تطور بدانها استشهاد شده استبر صحت اين فرضيه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ «10»
و گفتند: آيا همين كه (پس از مرگ) در زمين (دفن و پوسيده و) گم شديم، آيا آفرينش جديدى خواهيم يافت؟ آرى، آنان به ملاقات پروردگارشان كافرند.
نکته ها
در آيه قبل خوانديم كه خداوند وسيلهى درك و فهم (چشم، گوش و دل) را به شما داد و سپس گلايه كرد كه شما كم شكر مىكنيد. اين آيه يكى از نمونههاى ناسپاسى را بيان مىكند كه انسان با ديدن اين همه قدرتنمايى خداوند، بازهم در برپايى قيامت ترديد كنند.
جلد 7 - صفحه 306
پیام ها
1- با نقل شبهات مخالفان و پاسخ قاطع به آنها، مؤمنان را بيمه و واكسينه كنيم.
قالُوا ...
2- آنچه مورد ترديد منكران قيامت قرار مىگرفت، معاد جسمانى بود. ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ ...
3- شك و ترديد خود را با دلايل روشن برطرف كنيد و نگذاريد به تخريب كشيده شود. أَ إِذا ... بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ
4- كفّار نيز تحت تدبير ربوبيّت خداوند هستند. «بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ «10»
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ: و گفتند منكران بعث از روى انكار آيا چون گم شويم در زمين، يعنى خاك شويم و با زمين آميخته شويم چنانچه متميز نشويم، أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ: آيا ما در آن هنگام كه با خاك برابر شديم هر آينه در خلقت جديد خود خواهيم بود؟!! (تكرير استفهام براى مبالغه است در انكار) يعنى هرگز ما مبعوث نشويم، بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ:
بلكه ايشان به ملاقات جزاى پروردگار خود كافر هستند و به ملاقات ملك الموت و آنچه بعد از آنست از ثواب و عقاب، ايمان ندارند. اين اضراب است از قول آنها و انكار بعث به آنچه ابلغ است در كفر، كه آن انكار آنهاست به جميع آنچه در عاقبت باشد از بعث و ثواب و عقاب و ميزان و حساب و صراط و جهنم و بهشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6» الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7» ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8» ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ «9» وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ «10»
ترجمه
آن داناى پنهان و آشكار است كه تواناى مهربان است
آنكه نيكو ساخت هر چيزيرا كه آفريد آنرا و ابتدا كرد آفريدن انسان را از گل
پس قرار داد نسلش را از خلاصه ريخته شده از آبى پست
پس مستوى كرد آنرا و دميد در آن از روحش و قرار داد براى شما گوشها و چشمها و دلها اندكى شكر ميكنيد
و گفتند آيا چون گم شويم در زمين آيا همانا مائيم هر آينه در آفرينشى تازه بلكه آنها بملاقات پروردگارشان كافرانند.
تفسير
آنخداوندى كه در آيات سابقه اشاره بعظمت امر و جلالت شأن او شد عالم است بتمام عوالم غيب و شهود و آنچه پنهان و آشكار است از دنيا و آخرت و امور هر دو را بحكمت اداره ميفرمايد و در كار خود مقتدر و بخلق مهربان است و آنچنان آفرينندهاى است كه هر چه را آفريد خوب آفريد مقدّريكه بگل نكهت و بگل جانداد بهر كه هر چه سزا ديد حكمتش آن داد و همه را بكمال لايق خودشان رسانيد و بهيچ كس كمتر از حدّ قابليّت او خلعت هستى نپوشاند و عطاى خود را بهيچ موجودى ناقص نگذاشت «هر چه هست از قامت ناساز بىاندام ما است ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست» و خلقه بسكون لام نيز قرائت شده است و در بدو امر انسانرا از گل خلق فرمود كه قمى ره نقل فرموده او آدم عليه السّلام بود و بعد اولاد او را از خلاصه و صفوه خوردنيها و آشاميدنيهاى ريخته شده از صلب مرد در رحم زن از جنس آب پست
جلد 4 صفحه 289
پليدى كه منى است خلق فرمود پس تسويه و تعديل فرمود اعضاء و جوارح و مزاج آنرا بر حسب حكمت و مصلحت و قمى ره فرموده استحاله فرمود آنرا از نطفه بصلقه و از علقه بمضغه تا دميد در آن روح را و بر هر تقدير پس از وصول بحدّ قابليّت براى افاضه روح انسانيّت خداوند اشرف انواع ارواح را كه براى اقربيّتش بساحت ربوبى آنرا اضافه بخود فرموده باو افاضه فرمود و خلاصه اخبار و تحقيق اين مقام در سوره حجر ذيل آيه و اذ قال ربّك للملائكه گذشت تكرار نميشود و قرار داد خداوند از براى نوع انسان و خلق فرمود در آنها گوشها و چشمها و دلها را تا آيات الهى را از اولياء او بشنوند و آيات يگانگى او را در عالم به بينند و مطالب حقه را بفهمند و بعقل دريابند و كمى از مردم در كمى از اوقات از نعمتهاى زياد خدا شكرگزارى مينمايند و عدول از غيبت بخطاب ظاهرا براى جلب توجه خلق و تحقّق عتاب است و لفظ سمع در مفرد و جمع استعمال ميشود و اينجا مناسب جمع است و كلمه ما بعد از قليلا ظاهرا زائده است و ميشود مصدريه باشد يعنى كم است شكر شما در مقابل اين نعمتها و كفارى كه منكر بعث بودند از روى تعجب و انكار گفتند كه آيا چون ما گم شويم در زمين يعنى مخلوط شويم با خاك بطوريكه ممتاز نباشيم يا مخفى و غائب گرديم در آن از انظار بعد از دفن چون بهر دو معنى استعمال ميشود آيا ما در اينحال در آفرينش نو و جديدى قرار خواهيم گرفت نه چنين است و در جوامع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت صللنا بصاد مهمله و كسر لام قرائت فرمود يعنى بوى بد گرفتيم و فاسد شديم و اذا بدون همزه استفهام نيز قرائت شده است و بقرائت مشهور تكرار همزه براى مبالغه در انكار است و گفتهاند خداوند در جواب آنها فرموده اين مردم نه تنها منكر بعث و نشورند بلكه آنها عالم آخرت و انتقال بآن و ملاقات رحمت و عذاب خدا را منكرند ولى در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بعث است خداوند آنرا لقاء ناميده و شايد در مقابل كسانيكه احتمال ملاقات ذات احديّت را دادهاند فرموده باشد و اللّه اعلم
جلد 4 صفحه 290
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلنا فِي الأَرضِ أَ إِنّا لَفِي خَلقٍ جَدِيدٍ بَل هُم بِلِقاءِ رَبِّهِم كافِرُونَ «10»
و گفتند آيا زماني که ما گم شديم در روي زمين يعني مرديم و هيچ اثري از ما باقي نماند آيا ما دو مرتبه خلق ميشويم و تجديد ميشويم!.
يعني زنده ميشويم که اينکه جمله انكار اصل معاد است و بسيار مورد تعجب است زيرا اينکه كلام فقط مقاله طبيعي است که منكر خدا است و اينکه مشركين که اصنام خود را ميپرستيدند و طريقه خود را دين حق ميگفتند و ديگران را بر باطل ميدانستند چه گونه منكر معاد ميشوند!
وَ قالُوا اينکه مشركين يا طبيعي، دهري لا مذهب.
أَ إِذا ضَلَلنا استفهام انكاري است يعني هرگز چنين نيست که ما زماني که گم شديم.
فِي الأَرضِ در صفحه زمين و از بين رفتيم و فاني و نابود شديم.
أَ إِنّا لَفِي خَلقٍ جَدِيدٍ چنان چه حكما اعاده معدوم را محال دانستند.
اعادة المعدوم ممن امتنعابرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 10)- ندامت و تقاضای بازگشت! قرآن در اینجا بحث گویائی را در باره «معاد» آغاز میکند، سپس حال «مجرمان» را در جهان دیگر بازگو میکند، و مجموعا تکمیلی است برای بحثهای گذشته که پیرامون «مبدأ» سخن میگفت، زیرا میدانیم بحث از «مبدأ» و «معاد» در قرآن مجید غالبا توأم با یکدیگر است.
نخست میگوید: «آنها گفتند: آیا هنگامی که ما (مردیم و خاک شدیم و) در زمین گم شدیم، آفرینش تازهای خواهیم یافت»؟! (وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ).
تعبیر به «گم شدن در زمین» اشاره به این است که انسان پس از مردن خاک میشود، همانند سایر خاکها، و هر ذرهای از آن بر اثر عوامل طبیعی و غیر طبیعی به گوشهای پرتاب میشود، و دیگر چیزی از او باقی به نظر نمیرسد تا آن را در قیامت دوباره بازگردانند.
ولی آنها در حقیقت منکر قدرت خداوند بر این کار نیستند «بلکه آنان لقای پروردگارشان را انکار میکنند» و میخواهند با انکار معاد، آزادانه به هوسرانی خویش ادامه دهند (بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ).
در واقع این آیه شباهت زیادی با آیات نخستین سوره قیامت دارد آنجا که میگوید: «آیا انسان گمان میکند ما استخوانهای پراکنده او را جمع نخواهیم کرد! ما حتی قادریم (خطوط) سر انگشتان او را به نظام نخستین بازگردانیم! ولی هدف انسان این است که ایامی را که در این دنیا در پیش دارد (با انکار قیامت) به گناه
ج3، ص575
و فجور بگذراند لذا سؤال میکند روز قیامت کی خواهد بود»؟ (قیامت/ 3- 6) بنا بر این آنها از نظر استدلال لنگ نیستند، بلکه شهوات آنها حجابی بر قلبشان افکنده، و نیات سوئشان مانع قبول مسأله معاد است.
نکات آیه
۱ - کافران در حیات دوباره انسان، پس از ناپدید شدن اجزاى او در خاک، تشکیک کردند. (و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جدید)
۲ - ترک شکر نعمت، موجب مبغوض خدا شدن است. (قلیلاً ما تشکرون . و قالوا) التفات از خطاب به غیبت، احتمال دارد به منظور القاى نکته یاد شده باشد.
۳ - در نظر کافران، حقیقت انسان، در جسم و اجزاى مادى، خلاصه شده است. (و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض)
۴ - تردید در امکان معاد، به رغم مشاهده قدرت خدا در آفرینش هستى، برخاسته از بهره نگرفتن از ابزار شناخت و تعقل است. (جعل لکم السمع و ... و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جدید) ذکر «و قالوا أءذا...» پس از بیان ناسپاسى انسان ها و یا کم سپاسى آنان در برابر نعمت قواى ادراکى اعطا شده از جانب خداوند، مى تواند بیان کننده این نکته باشد که انسان ها از نعمت قواى ادراکى، بهره نگرفتند. (ناسپاسى) و در نتیجه در مسأله معاد تردید روا داشتند. لازم به ذکر است که شکر نعمت قواى ادراکى به تناسب موضوع، به کاربردن آنها در راه شایسته و تعیین شده است.
۵ - از نظر کافران، پیوستن اجزاى پراکنده بدن مردگان، در قیامت، امرى مستبعد است. (و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جدید) «ضللنا» دو معنا دارد: یکى دفن شدن در قبر و دیگرى، تبدیل به خاک شدن به گونه اى که از دیگر اجزاى خاک نتوان تمیز داد. طبق معناى دوم، اجزاى بدن انسان از هم جدا شده و در میان خاک ها پراکنده خواهد شد. بازآفرینى چنین حالتى، براى کافران، مستبعد بوده است.
۶ - کافران، در انکار معاد، تنها متکى بر استبعادند. (أءنّا لفى خلق جدید)
۷ - انکار لقاى پروردگار و نفى هرگونه مسؤولیت از انسان، انگیزه اصلى کافران در محال شمردن معاد است. (و قالوا أءذا ... بل هم بلقاء ربّهم کفرون)
۸ - بازگشت به سوى پروردگار و ملاقات با او، جلوه ربوبیت وى در مسیر تکامل انسان است. (بل هم بلقاء ربّهم کفرون)
۹ - کافران، نه تنها در معاد تردید دارند بلکه منکر صریح آن اند. (و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جدید بل هم بلقاء ربّهم کفرون) احتمال دارد که «بل هم بلقاء ربّهم کافرون» ترقى از «أءذا ضللنا...» به جزم در نفى معاد باشد. لازم به ذکر است که مراد از «لقاء ربّ» در صورتى که معادل با معاد باشد، نکته یاد شده را مى رساند.
۱۰ - کافران نیز تحت تدبیر ربوبیت خداوندند. (بل هم بلقاء ربّهم کفرون)
۱۱ - معاد، عرصه رجوع و حضور در محضر خدا است. (أءنّا لفى خلق جدید بل هم بلقاء ربّهم کفرون)
موضوعات مرتبط
- انسان: تکامل انسان ۸; حقیقت انسان ۳
- بازگشت به خدا :۸، ۱۱
- تعقل: آثار عدم تعقل ۴
- خدا: تدبیر خدا ۱۰; ربوبیت خدا ۱۰; قدرت خدا ۴; نشانه هاى ربوبیت خدا ۸
- شکر: آثار ترک شکر ۲
- کافران: بینش کافران ۳; حس گرایى کافران ۳; شک کافران ۱; کافران و معاد ۱، ۵، ۶، ۷، ۹; مربى کافران ۱۰
- لقاءالله: تکذیب لقاءالله ۷; لقاءالله در قیامت ۱۱
- مبغوضیت: عوامل مبغوضیت ۲
- مردگان: احیاى مردگان ۵
- معاد: استبعاد معاد ۱، ۵، ۶، ۷، ۹; زمینه استبعاد معاد ۴; فلسفه تکذیب معاد ۷; مکذبان معاد ۹; نقش معاد ۱۱
منابع