الزمر ٤٦
کپی متن آیه |
---|
قُلِ اللَّهُمَ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَيْنَ عِبَادِکَ فِي مَا کَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ |
ترجمه
الزمر ٤٥ | آیه ٤٦ | الزمر ٤٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَللَّهُمَّ»: (نگا: آلعمران / ، مائده / انفال / ، یونس / ). «فَاطِرَ»: (نگا: انعام / ، یوسف / ابراهیم / ، فاطر / منادا یا صفت (أَللَّهُمَّ) است.
تفسیر
- آيات ۳۸ - ۵۲ سوره زمر
- احتجاج عليه مشركان بر وحدانيت خداى تعالى، در خلقت و ربوبيت
- چگونگی قبض روح آدمی به وسیلۀ خداوند و فرشتگان او
- اشاره به اين كه شفيع حقيقى، تنها خداوند است
- شرح عذاب سخت منکران معاد، در قيامت
- انسان ناسپاس، چون خدا نعمتى به او می دهد، مى گويد: این، از هنرمندی خودم است
- پاسخ خداوند، به انسان های ناسپاس و کفران پیشه
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ «46»
بگو: «خداوندا! اى آفريدگار آسمان و زمين! و اى داناى غيب و شهود! تويى كه در ميان بندگانت در آن چه همواره اختلاف مىكنند، داورى خواهى كرد.»
پیام ها
1- مبلّغان دين و رهبران الهى كه در برابر كفّار سرسخت قرار مىگيرند، بايد همواره با ياد خدا از او استمداد بگيرند. «قُلِ اللَّهُمَّ»
2- در برابر افرادى كه به غير خدا دل سپردهاند و از بردن نام خدا تنفر دارند، به خدا توجّه كنيم. «قُلِ اللَّهُمَّ»
3- آغاز و پايان هستى از اوست، چرا بعضى به غير او دلشادند؟ «مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ- فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
4- داورى خداوند در قيامت، بر اساس علم او به آشكار و نهان است. عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ ... تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ
5- آفرينش آسمانها مهمتر از آفرينش زمين است. (هميشه نام آسمان قبل از نام زمين برده شده است). «السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
6- علم خداوند به غيب و شهود يكسان است. «عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ»
7- مردم با همهى اختلافاتى كه دارند بندهى او هستند. «عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ»
8- اختلاف ميان مشركان و موحدان هميشه خواهد بود. «كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 182
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (46)
قُلِ اللَّهُمَ: بگو بار خدايا اى معبود به حق، فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: اى
«1» سفينة البحار، ج 1، ذيل ماده بغض، ص 90.
جلد 11 - صفحه 252
آفريننده آسمانها و زمينها، عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ: اى داننده آنچه غايب و آنچه مشاهد است، يعنى داناى پنهان و آشكارا، أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ: تو به تنهائى حكم كنندهاى ميان بندگان خود، فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ: در آنچه هستند كه در آن اختلاف مىكنند از امر دين و دنيا، پس حكم فرما ميان من و ايشان به حق. اين كلام وصف حال مخالفان و اعذار حضرت رسالت و تسليه خاطر مبارك و وعيد معاندان است.
تتمه: ربيع بن خثيم كه از زهّاد زمانه بود، روزى از واقعه حضرت امام حسين عليه السلام خبر داد و لعنت نمود بر قاتلان آن حضرت و گفت: آه قتل من كان صلى اللّه عليه و آله يجلسه فى حجره و يضع فاه على فيه: آه، كشتند آن كسى را كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله او را بر دامن خود مىنشاند و دهان خود را به دهان او مىگذارد، بعد از آن اين آيه تلاوت نمود: (اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (46) وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ (47) وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (48) فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (49) قَدْ قالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (50)
ترجمه
بگو خداوندا اى پديد آورنده آسمانها و زمين اى داناى پنهان و آشكار تو حكم ميكنى ميان بندگانت در آنچه بودند كه در آن اختلاف ميكردند
و اگر آنكه بود براى آنها كه ستم كردند آنچه در زمين است تمامى و مانندش با آن هر آينه فديه دهند بآن براى آزادى خودشان از بدى عذاب روز قيامت و آشكار شود براى آنها از خدا آنچه نبودند كه گمان ببرند
و آشكار شود براى آنها
جلد 4 صفحه 502
بديهاى آنچه كسب كردند و احاطه نمايد بآنها آنچه بودند بآن استهزاء مينمودند
پس چون برسد بانسان بدى و ضررى ميخواند ما را پس چون داديم باو نعمتى از خودمان گويد جز اين نيست كه داده شدم آنرا براى دانش خودم بلكه آن آزمايشى است ولى بيشترشان نميدانند
بتحقيق گفتند آن كلام را كسانيكه بودند پيش از آنها پس بىنياز نكرد آنها را آنچه بودند كسب ميكردند.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر ادلّه و افيه و مواعظ شافيه و عدم تأثير آن در قلوب قاسيه كفار پيغمبر خود را مأمور بدعا و توسل بدرگاه خدا براى فصل خصومت بين او و اعداء فرمود با اشاره بآنكه خداوند قادر است حكم فرمايد ميان اهل حق و باطل بغلبه و دولت و بين ظالم و مظلوم بكشيدن انتقام در دنيا و آخرت و البته خواهد كشيد و اهل حق را مثاب و اهل باطل را معاقب خواهد فرمود و اگر تمام دنيا و ما فيها و بعلاوه مانند آن براى كفار باشد در روز قيامت حاضرند بدهند و از سختى عذاب جهنم خود را آزاد نمايند چون فديه مالى است كه شخص ميدهد و جان خود را بآن ميخرد ولى آن روز از آنها فديه قبول نميشود علاوه بر آنكه چيزى ندارند كه بدهند و مىبينند از انواع عذاب الهى و اقسام آن آنچه را كه در خاطرشان خطور نكرده بود تا در دنيا بودند و پديدار ميشود براى آنها بديهاى اعمال بدشان كه تا در دنيا بودند متوجه بآن نبودند كه چقدر بد بوده و چه مجازاتى داشته و احاطه ميكند بآنها عذاب آنچه را بآن استهزاء مينمودند از شخص پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و احكام خداوند و وعده و وعيد او و چون بهمه چيز بوده عذابش هم از همه طرف است و يكى از اخلاق بد مردمان نادان كه انسان مجبول بر آن است خود پسندى است كه بايد شخص برياضت و تعقّل و تفكر آن را از خود دور نمايد لذا وقتى بانسان سختى و مرض و بلائى برسد متوجه بدرگاه الهى ميشود و رفع آنرا از او ميخواهد چون بالفطره ميداند كه زمام امور بدست يك خداوند قادر خبير بصير است ولى بعد از تفضل الهى بر او بنعمت صحت و سلامت و رفاهيت ميگويد من بعلم و دانش خودم باين مقام رسيدم كه دفع ضرر و كسب منفعت نمودم يا خدا مرا مستحق تفضّل و انعام دانست كه باين نعمت و اصل و آن محنت را از من زائل نمود ولى اين اشتباه و خلاف ادب است در پيشگاه احديّت
جلد 4 صفحه 503
از بنده ناچيزيكه از خود هيچ ندارد و اگر علم و دانش كمى هم در او وجود داشته باشد از خداوند باو انعام شده وظيفه بنده آنستكه هر محنتى از او زائل و بهر نعمتى و اصل ميشود بگويد خدا اين بلا را از من رفع نمود و اين نعمت را بمن عطا فرمود پس آن نعمت براى چنين بنده بىادبى امتحان و يا بلا است كه بايد بوبال آن مبتلا گردد ولى بيشتر مردم متوجه باين نكات اخلاقى و آثار سوء بداخلاقى در اين موارد نيستند و نميدانند وظيفه خود را در مرتبه عبوديّت و مقام الوهيّت چنانچه در احوال قارون كه از بنى اسرائيل و امم ماضيه نسبت باين امّت بود گذشت كه چنين اظهارى نمود و مورد غضب الهى شد و كسان ديگرى هم بودند كه بمال و منال دنيوى مغرور و از ياد خدا غافل شدند و از اين قبيل اظهارات نمودند و آنمال جز و بال براى آنها ثمرى نداشت و بىنياز نكرد آنانرا از توجه بخدا و توسل بذيل عنايت اولياء او.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُلِ اللّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ عالِمَ الغَيبِ وَ الشَّهادَةِ أَنتَ تَحكُمُ بَينَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَختَلِفُونَ (46)
بگو اي پروردگار من موجد آسمانها و زمين هستي عالم بغيب و شهودي تو حكم ميفرمايي بين بندگانت در آنچه بودند در او اختلاف كردند قُلِ اللّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ فاطر ايجاد بعد العدم است نيست را هست كردن بدون سابقه و نقشه و اسباب و وسائل بمجرد اراده و مشيت موجود ميشود إِنَّما أَمرُهُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ يس آيه 82 بمجرد اراده موجود ميشود قبل از آنكه بفرمايد كن اراده ايجاد و گفتيم که اراده از صفات ذات و از شؤون علم همين که عالم بصلاح باشد مثل حكمت که علم بمصلحت است و ايجاد از صفات فعل است فعل بمعني مصدري که تعبير بمشيت ميشود که نفس ايجاد است.
عالِمَ الغَيبِ آنچه بر اهل عالم مخفي و مستور است.
وَ الشَّهادَةِ آنچه مشهود آنها است.
أَنتَ تَحكُمُ بَينَ عِبادِكَ که حاكم روز قيامت او است و بس.
فِي ما كانُوا فِيهِ يَختَلِفُونَ چه اختلاف در دين باشد و چه اختلاف در حقوق و مظالم و احكام باشد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 46)- هنگامی که سخن به اینجا میرسد که این گروه لجوج و این جاهلان مغرور حتی از شنیدن نام خداوند یگانه متنفر و بیزارند به پیامبرش دستور میدهد که از آنها روی بگرداند، و رو به سوی درگاه خدا آورد، با لحنی که حاکی از ایمان عمیق و سرشار از عشق اوست با او سخن گوید، و شکایت این گروه را به درگاه او برد، تا هم قلب خود را که آکنده از اندوه است آرامش بخشد، و هم از این راه تکانی به آن ارواح خفته غافل دهد.
میفرماید: «بگو: خداوندا! ای آفریننده آسمانها و زمین، و آگاه از اسرار نهان و آشکار، تو در میان بندگانت در آنچه اختلاف داشتند داوری خواهی کرد» (قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِکَ فِی ما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
آری! روز قیامت این گمراهان لجوج به اشتباه خود پی میبرند و آنجاست که به فکر جبران میافتند، اما چه سود؟!
نکات آیه
۱ - تعلیم نیایش و ستایش از جانب پروردگار به پیامبر(ص) (قل اللّهمّ) کلمه «اللّهمّ» در زبان عرب، اختصاصاً براى نداى خداوند به وقت دعا به کارمى رود; یعنى، یا اللّه.
۲ - پیامبر(ص)، موظف به ستایش پروردگار و نیایش به درگاه او (قل اللّهمّ)
۳ - ذکر «اللّهمّ»، سرفصل دعا و نیایش مؤمنان با خداوند (قل اللّهمّ)
۴ - ذکر «اللّهمّ» در آغاز، از آداب دعا به درگاه الهى (قل اللّهمّ)
۵ - خداوند، خالق آسمان ها و زمین است. (اللهمّ فاطر السموت و الأرض)
۶ - جهان، داراى آسمان هاى متعدد (السموت)
۷ - خداوند، آگاه به امور «نهان و آشکار» و «غیب و شهود» (علم الغیب و الشهدة)
۸ - علم و آگاهى انسان ها، محدود بوده و همواره پاره اى از حقایق براى آنان ناشناخته خواهد بود. (علم الغیب و الشهدة) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که نهان و غایب بودن بعضى از امور در مقایسه با آگاهى انسان ها، سنجیده مى شود; وگرنه همه حقایق براى خداوند مشهود و آشکار است.
۹ - جهان هستى، متشکل از حقایق غیبى و ناشناخته و امور محسوس و شناختنى (علم الغیب و الشهدة)
۱۰ - مقتضاى الوهیت حق (اللّه)، توانایى او بر خلق و آگاهى کامل او از غیب و شهود است. (قل اللّهمّ فاطر السموت و الأرض علم الغیب و الشهدة) یادآورى وصف توانایى و آگاهى خداوند، پس از آمدن نام مقدس او (اللّه)، بیانگر مطلب بالا است.
۱۱ - تنها خداوند داور نهایى در حل اختلاف هاى بندگان است. (أنت تحکم بین عبادک فى ما کانوا فیه یختلفون) تقدیم مسندالیه (أنت)، بر خبر فعلى (تحکم) افاده حصر مى کند.
۱۲ - پیامبر(ص)، براى حل اختلاف خود با مشرکان حق گریز، از خداوند کمک خواسته و او را به داورى طلبید. (أنت تحکم بین عبادک فى ما کانوا فیه یختلفون) جمله «أنت تحکم...» براى انشاى دعا است که در قالب جمله خبرى آمده است.
۱۳ - وجود نزاع و اختلاف مستمر میان موحدان و مشرکان در طول تاریخ (أنت تحکم بین عبادک فى ما کانوا فیه یختلفون) آمدن فعل «کانوا» و نیز کاربرد فعل «یختلفون» (به صیغه مضارع) دلالت بر استمرار دارد.
۱۴ - قدرت و علم همه جانبه خداوند، پشتوانه داورى عادلانه او در میان بندگان (قل اللّهمّ فاطر السموت ... علم الغیب و الشهدة أنت تحکم) ذکر داورى خداوند، پس از یاد کردن از خالقیت و علم همه جانبه او، مى تواند گویاى مطلب یاد شده باشد.
۱۵ - یأس پیامبر(ص) از هدایت مشرکان و کافران، در نیمه نخست رسالت (دوره مکه) (أنت تحکم بین عبادک فى ما کانوا فیه یختلفون) درخواست داورى خداوند - که به معناى دخالت خداوند با شکست مشرکان در دنیا و یا کیفر دادن در آخرت است - مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.
۱۶ - دلدارى خداوند به پیامبر(ص)، در برابر حق ستیزى و دشمنى مشرکان و تهدید آنان به کیفر و عذاب (أنت تحکم بین عبادک فى ما کانوا فیه یختلفون) از تعلیم خداوند به پیامبر(ص)، مبنى بر درخواست داورى از او درباره مشرکان حق ستیز، برداشت بالا به دست مى آید.
۱۷ - ثناى خداوند و ذکر اوصاف او، پیش از اظهار حاجت، امرى شایسته و از آداب دعا است. (قل اللّهمّ فاطر السموت ... علم ... أنت تحکم بین عبادک فى ما کانوا فیه یختلفون)
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ها ۶; خالق آسمان ها ۵
- آفرینش: حقایق آفرینش ۹; شهود آفرینش ۹; غیب آفرینش ۹ اختلاف: مرجع حل اختلاف ۱۱
- استمداد: استمداد از خدا ۱۲
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۲، ۱۵
- اسماء و صفات: عالم الغیب و الشهاده ۷
- انسان: اهمیت حل اختلاف انسان ها ۱۱; جهل انسان ۸; محدوده علم انسان ۸
- حمد: اهمیت حمد خدا ۲; تعلیم حمد ۱; حمد خدا ۱۷
- خدا: آثار الوهیت خدا ۱۰; اختصاصات خدا ۵، ۱۱; امدادهاى خدا ۱۲; تعالیم خدا ۱; تهدیدهاى خدا ۱۶; خالقیت خدا ۵; علم خدا ۷، ۱۰; علم غیب خدا ۷، ۱۰; قدرت خدا ۱۰، ۱۴; قضاوت خدا ۱۱، ۱۲، ۱۴; وسعت علم خدا ۱۴
- دعا: آداب دعا ۳، ۴، ۱۷; اهمیت دعا ۲; تعلیم دعا ۱; ذکر در دعا ۳، ۴
- ذکر: ذکر اللهم ۳، ۴; ذکر صفات خدا ۱۷
- زمین: خالق زمین ۵
- عالم شهود: ۹
- عالم غیب: ۹
- قضاوت: عدالت در قضاوت ۱۴
- کافران: هدایت ناپذیرى کافران ۱۵
- مؤمنان: دعاى مؤمنان ۳
- محمد(ص): استمداد محمد(ص) ۱۲; تعلیم محمد(ص) ۱; تکلیف محمد(ص) ۲; دلدارى به محمد(ص) ۱۶; محمد(ص) و مشرکان ۱۲; معلم محمد(ص) ۱; یأس محمد(ص)۱۵
- مشرکان: تهدید مشرکان ۱۶; حق ستیزى مشرکان ۱۶; حق ناپذیرى مشرکان ۱۲; دشمنى مشرکان ۱۶; منازعه با مشرکان ۱۳; هدایت ناپذیرى مشرکان ۱۵
- موحدان: اختلاف موحدان با مشرکان ۱۳; منازعه موحدان ۱۳
- نیازها: اظهار نیاز ۱۷
- یأس: یأس از هدایت ۱۵
منابع