الزمر ٣٦
کپی متن آیه |
---|
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ |
ترجمه
الزمر ٣٥ | آیه ٣٦ | الزمر ٣٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَافٍ»: کافی و بسنده.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ... (۰)
إِنَّمَا ذٰلِکُمُ الشَّيْطَانُ... (۳) وَ قَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ... (۰)
نزول
معمر گوید: مردى به من گفت که مشرکین و کفار به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: باید از طعن و شتم خدایان ما دست بردارى و در غیر این صورت ممکن است به تو از جانب ما صدمات و لطماتى وارد آید سپس این آیه نازل گردید.[۱]
مفسرین گویند: این آیه نازل گردید همچنانی که سوره فاتحه نیز دو بار نازل گردیده است، یکبار در مکه و بار دیگر در مدینه، این آیه نیز یکبار براى رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد.
هنگامى که کفار مکه براى هلاک پیامبر کوشش نمودند و خواستند با مکر و حیله نیت پلید خود را اجرا نمایند و بار دیگر براى خالد بن ولید نازل گردید هنگامى که پیامبر او را مامور نموده بود که درختى را که کفار معبود خویش قرار داده و مى پرستیدند از بیخ و بن برکند مشرکین نزد خالد آمدند و او را از عاقبت اجراى این دستور ترسانیدند و به او گفتند: اگر این کار را انجام دهد لات و عزى او را دیوانه کند و نابود سازد. خالد بن ولید نیز ترسید و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و این آیه نازل گردید و خالد رفت و درخت مزبور را از بیخ و بن برکند.[۲]
تفسیر
- آيات ۲۱ - ۳۷ سوره زمر
- مراد از اين كه قرآن، «أحسن الحديث» است، چیست؟
- «هدايت»، همه اش، از فضل خداست
- مراد از آیه: «أفَمَن يَتّقِى بِوَجهِهِ سُوءَ العَذَابِ يَومَ القِيَامَة»
- مَثَلى براى بيان حال انسان موحّد و مشرك
- چرا تکذیب کنندگان بر خدا، ستمکارترين مردم هستند؟
- بيان پاداش پرهيزکاران، نزد خداوند
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ «36»
آيا خداوند براى بندهاش كافى نيست؟ و مردم تو را از غير خدا مىترسانند و هر كه را خدا گمراه كند پس هيچ راهنمايى براى او نخواهد بود.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 171
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (36)
چون حضرت رسالت مذمت الهه نمود، كفار تخويف نمودند كه چنين مگو كه
جلد 11 - صفحه 245
بواسطه آن ضررى از جانب خدايان ما به تو رسد؛ آيه شريفه نازل شد:
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ: آيا نيست خدا كفايت كننده بنده خود (استفهام تقريرى است)، يعنى البته خداى كفايت كننده است بنده خود را كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله است از جميع انواع ضرر، وَ يُخَوِّفُونَكَ: و مىترسانند تو را مشركان، بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ: به آنانكه مىپرستند غير خداى به حق و مىگويند بتان به تو ضرر خواهند رسانيد؛ و شبههاى نيست اسناد اضرار به جمادات، از فرط جهالت و غايت حماقت است، و حق تعالى حافظ بلاها و كافى مهمات است و كفايت شر كفار را خواهد كرد. وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ: و هر كه را تخليه فرمايد خدا و واگذارد او را در كفر به سبب انهماك او در گمراهى بسوء اختيار بنده، فَما لَهُ مِنْ هادٍ: پس نيست او راه نماينده كه او را به راه راست آورد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (36) وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ (37) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ (38) قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (39) مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ (40)
ترجمه
آيا نيست خدا كفايت كننده بندهاش را و ميترسانند تو را بآنانكه غير اويند و كسيرا كه گمراه كند خدا پس نيست براى او راهنمائى
و كسيرا كه راهنمائى كند خدا پس نيست براى او گمراه كنندهئى آيا نيست خدا غالب صاحب انتقام
و اگر بپرسى از آنها چه كس آفريد آسمانها و زمين را هر آينه خواهند گفت البته خدا بگو پس خبر دهيد از آنچه را كه ميخوانيد غير از خدا اگر بخواهد خدا براى من آسيب و ضررى آيا آنها برطرف كنندهاند ضرر او را يا اگر بخواهد او براى من نعمت و رحمتى آيا آنها بازدارندهاند رحمت او را بگو بس است مرا خدا بر او توكّل مينمايند توكّل كنندگان
بگو اى قوم من كار
جلد 4 صفحه 498
كنيد با تمام تمكّنى كه داريد همانا من هم كار كنندهام پس زود باشد كه بدانيد
كسيرا كه وارد ميشود باو عذابى كه خوار كند او را و نازل ميشود بر او عذابى كه دائم است.
تفسير
گفته شده است كه كفّار قريش به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عرضه داشتند كه ما ميترسيم از طرف خدايان ما بتو آسيبى برسد چون تو متعرّض آنها ميشوى و قمّى ره فرموده مراد آنستكه ميگويند بتو اى محمّد ما را از متابعت على معاف بدار و ميترسانند تو را از ملحق شدن خودشان بكفّار و در هر حال خداوند وعده داده است به پيغمبر خود كه كفايت و نگهدارى نمايد او و امير المؤمنين عليه السّلام را از شرّ دشمنان و براى آنكه خاطر آنحضرت ملول نباشد از بقاء آنها بر كفر فرموده كسيكه خدا مقدّر فرموده كه گمراه باشد و بحال خودش واگذار نموده كسى نميتواند هدايت نمايد او را پس هدايت كنندهاى براى او نيست و كسيكه خدا مقدّر فرموده كه هدايت شود و توفيق ايمان و عمل صالح باو عنايت فرموده كسى نميتواند او را گمراه نمايد پس گمراه كنندهاى براى او نيست آيا خداوند غالب و قادر و انتقام كشنده از ظالم نيست كه بتواند تلافى تعدّيات آنها را نسبت به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و وصىّ او بنمايد و انتقام مظلوم را از ظالم بكشد البتّه هست و خواهد كشيد و چون مشركين مكّه قبول داشتند كه خالق آسمانها و زمين خداى يگانه است و اگر او اراده نمايد وقوع امرى را كسى نميتواند مانع شود و عبادت بتها را وسيله تقرّب بخدا ميدانستند و آنها را شفعاء خودشان ميپنداشتند كه مكرّر ذكر شده خداوند ميفرمايد و اگر از آنها سؤال نمائى كه خالق آسمانها و زمين كيست ميگويند خدا است پس از آنها بپرس كه اگر خدا بخواهد بر من آسيبى وارد نمايد آيا بتها ميتوانند برطرف كنند آسيب او را يا اگر بخواهد از خود نفعى بمن برساند بتها ميتوانند جلوگيرى كنند منفعت او را لابد خواهند گفت خير آنها نميتوانند مانع از نفوذ اراده الهى شوند يا ساكت ميشوند و روايت شده كه ساكت شدند پس نازل شد بگو كافى است براى نگهدارى من از شرّ اشرار خداوندى كه واگذار ميكنند امور خود را باو آنانكه داراى اين صفت پسنديدهاند كه توكّل و اميدوارى بحفظ الهى باشد حال اى قريش كه از اقوام و خويشان منيد
جلد 4 صفحه 499
بكوشيد با تمام قواء موجوده خودتان براى نابود نمودن من و همراهانم من هم ميكوشم در حدّ وسع خودم براى هدايت شما پس چندى نميگذرد كه خواهيد دانست خدا كدام يك از ما و شما را بعذاب خوارى و ذلّت در دنيا و بعذاب ثابت هميشگى در آخرت گرفتار خواهد فرمود و چيزى نگذشت كه فتوحات اسلامى از جنگ بدر شروع شد و بفتح مكّه خوارى و ذلّت آنها بحدّ كمال رسيد ولى پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فتوّت و آقائى فرمود و همه را آزاد كرد و صدق وعده خداوند بر عالميان ظاهر گرديد و ارجاع ضمير مؤنث بمعبودهاى باطل شايد براى تحقير و توهين آنها باشد بر فرض تصوّر ادراك و قدرتى براى آنان و اللّه اعلم
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَيسَ اللّهُ بِكافٍ عَبدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ فَما لَهُ مِن هادٍ (36)
آيا نيست خداوند به اينكه بنده خود را كفالت و حفظ فرمايد از كليه شرور و آفات و اينکه مشركين و كفار و منافقين ميترسانند تو را که رسول محترم هستي بكساني که و چيزهايي که از غير خدا هستند و كسي را که خداوند او را گمراه دارد پس نيست از براي او هدايت كنندهاي.
انسان اگر بوظائف ديني خود عمل كند و تقصيري از او سر نزند خداوند او را از كليه خطرات حفظ ميفرمايد و براي او كافيست که در كنف حفظ الهي باشد و تسليم مقدرات الهي باشد و لو تمام اهل دنيا در مقام اذيت و آزار او برآيند
اگر تيغ عالم بجنبد زجابرگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 36-
شأن نزول:
نقل کردهاند که: بت پرستان مکه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله را از خشم و غضب بتها بر حذر میداشتند، و میگفتند: از آنها بدگوئی مکن، و بر خلاف آنها اقدام منما که تو را دیوانه میکنند و آزار میرسانند! (آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت).
تفسیر:
«خدا» کافی است! به دنبال تهدیدهائی که خداوند در آیات گذشته نسبت به مشرکان بیان فرمود، و وعدههائی که به پیامبرش داده است در این آیه سخن از تهدیدهای کفار به میان میآورد و میگوید: «آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش (در برابر دشمنان) کافی نیست؟ اما آنها تو را از غیر او میترسانند» (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ).
خداوندی که قدرتش برتر از همه قدرتهاست و از نیازها و مشکلات بندگانش به خوبی آگاه است و نسبت به آنها نهایت لطف و مرحمت را دارد چگونه ممکن است بندگان با ایمانش را در برابر طوفان حوادث و موج عداوت دشمنان تنها بگذارد؟ هنگامی که او پشتیبان بندهاش باشد،
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرد رگی چون نخواهد خدای!
و هنگامی که بخواهد کسی را یاری کند،
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
ج4، ص228
چه رسد به بتها که موجوداتی بیارزش و بیخاصیتند.
این آیه نویدی است برای همه پویندگان راه حق و مؤمنان راستین مخصوصا در محیطهائی که در اقلیت قرار دارند و از هر سو مورد تهدیدند.
در دنباله این آیه و آیه بعد اشاره به مسأله «هدایت» و «ضلالت» و تقسیم مردم به دو گروه «گمراه» و «هدایت یافته» و این که همه اینها از ناحیه خدا است میکند، تا روشن شود تمامی بندگان نیازمند درگاه اویند، و بیخواست او چیزی در عالم رخ نمیدهد، میفرماید: «و هر کس را خداوند گمراه کند هیچ هدایت کنندهای ندارد» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
نکات آیه
۱ - خداوند، کفایت کننده امور بندگان و بى نیازکننده آنان از دیگران است. (ألیس اللّه بکاف عبده) «کافى» به کسى گفته مى شود که با وجود او، از دیگران بى نیازى حاصل مى شود.
۲ - خداوند، شایسته ترین حامى بندگان و دفع کننده شر دشمنان از آنان است. (ألیس اللّه بکاف عبده) مقصود از کفایت خداوند، با توجه به جملات بعدى آیه شریفه - که درباره تهدیدها و ارعاب هاى دشمنان سخن مى گوید - حمایت الهى از پیامبر(ص) و مؤمنان در برابر دشمنان است.
۳ - پیامبر(ص)، بنده برجسته و مقرب خداوند (ألیس اللّه بکاف عبده) برداشت یاد شده از اضافه «عبد» به ضمیر اسم جلاله - که از نوع اضافه تشریفى است - استفاده مى شود.
۴ - عبودیت پیامبر(ص)، برجسته ترین صفت آن حضرت (ألیس اللّه بکاف عبده) توصیف پیامبر(ص) به صفت عبودیت وانتخاب این صفت از میان دیگر اوصاف آن حضرت، مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.
۵ - عبودیت خداوند، مقامى است بس ارجمند. (ألیس اللّه بکاف عبده)
۶ - عبودیت خداوند، موجب بهره مندى از لطف و امداد الهى (ألیس اللّه بکاف عبده)
۷ - تسلى و دلدارى خداوند به پیامبر(ص) در برابر آزار وارعاب دشمنان (ألیس اللّه بکاف عبده)
۸ - ترسانیدن و به هراس افکندن پیامبر(ص) و مؤمنان از ضربات دشمنان، از روش هاى مبارزاتى مشرکان و کافران (و یخوّفونک بالذین من دونه)
۹ - مشرکان، پیامبر اسلام را از مبارزه با معبودهایشان برحذر داشته و از قهر آنان مى ترساندند. (و یخوّفونک بالذین من دونه) برداشت یاد شده مبتنى بر این فرض است که مقصود از «الذین من دونه» معبودهاى مشرکان باشد; چنان که بسیارى مفسران گفته اند: بت پرستان مکه پیامبر(ص) را از خشم و غضب بت ها برحذر مى داشتند.
۱۰ - مشرکان، معتقد به شعورمندى معبودها و تأثیرگذارى آنها در سرنوشت انسان ها (و یخوّفونک بالذین من دونه) اعتقاد به گزند رساندن معبودهایى چون بت، بیانگر مطلب یاد شده است.
۱۱ - خداوند، بهترین و شایسته ترین مدافع و حامى پیامبر(ص) و مؤمنان در برابر تهدید و ارعاب دشمنان (و یخوّفونک بالذین من دونه)
۱۲ - گمراه شده الهى، براى همیشه از هدایت محروم است. (و من یضلل اللّه فما له من هاد)
۱۳ - ناتوانى همگان از هدایت گمراه شده الهى (و من یضلل اللّه فما له من هاد)
۱۴ - هدایت کردن مشرکان و کافران در صدر اسلام (نیمه نخست رسالت)، عملى مشکل و ناامیدانه بود. (و من یضلل اللّه فما له من هاد) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که این آیه در مکه نازل گردیده بود و در آن زمان مشرکان دست از مواضع شرک آلود خود برنمى داشتند. ازاین رو آیه شریفه درصدد بیان این حقیقت است که ایمان آوردن آنان، بسیار مشکل و مأیوسانه است و پیامبر(ص) نباید بیش از این، غم آنها را بخورد و خود را به زحمت بیاندازد.
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۹، ۱۴
- انسان: حامى انسان ها ۲; عجز انسان ها ۱۳; منشأ تأمین انسان ها ۱
- حمایتهاى خدا: مشمولان حمایتهاى خدا ۱۱
- خدا: حمایتهاى خدا ۲; زمینه امدادهاى خدا ۶; زمینه لطف خدا ۶; کفایت خدا ۱; ویژگیهاى اضلال خدا ۱۲، ۱۳
- دشمنان: اذیتهاى دشمنان ۷; روش برخورد دشمنان ۸; منشأ دفع شر دشمنان ۲
- عبادت: آثار عبادت خدا ۶
- عبودیت: مقام عبودیت ۵
- عقیده: عقیده به شعور معبودان باطل ۱۰
- کافران: روش مبارزه کافران ۸; هدایت ناپذیرى کافران صدراسلام ۱۴
- گمراهان: عجز از هدایت گمراهان ۱۳; محرومیت گمراهان ۱۲
- مؤمنان: حامى مؤمنان ۱۱
- محمد(ص): اذیت محمد(ص) ۷; ایجاد ترس در محمد(ص) ۸; تقرب محمد(ص) ۳; حامى محمد(ص) ۱۱; دلدارى به محمد(ص) ۷; عبودیت محمد(ص) ۳، ۴; مشکلات محمد(ص) ۱۴; مقامات محمد(ص) ۳، ۴; ممانعت از شرک ستیزى محمد(ص) ۹
- مشرکان: روش برخورد مشرکان صدراسلام ۹; روش مبارزه مشرکان ۸; عقیده مشرکان ۱۰; هدایت ناپذیرى مشرکان صدراسلام ۱۴
- مقربان: ۳
- هدایت: محرومان از هدایت ۱۲
منابع