الزخرف ٨٧
کپی متن آیه |
---|
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَکُونَ |
ترجمه
الزخرف ٨٦ | آیه ٨٧ | الزخرف ٨٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَنَّی»: چگونه؟ «یُؤْفَکُونَ»: بازگردانده میشوند. از حق منصرف و به سوی چیزهای دیگری رهنمود میشوند. «أَنّی یُؤْفَکُونَ»: (نگا: مائده / ، توبه / ، عنکبوت / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِي... (۱) وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ... (۳) أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ... (۱)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ «87»
و اگر از مشركان سؤال كنى چه كسى آنان را آفريده است، قطعاً خواهند گفت: خدا. پس چگونه به انحراف كشانده مىشوند.
نکته ها
«يُؤْفَكُونَ» از «افك» به معناى روى گرداندن و انحراف از مسير طبيعى است.
پیام ها
1- مشركان مكّه، خالقيّت خدا را قبول داشتند ولى در ربوبيّت و تدبير و كارگشايى و شفاعت، گرفتار شرك بودند و ديگران را دخيل مىدانستند. «لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ»
2- توحيد، امرى فطرى و شرك، انحراف از فطرت انسانى است. «فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (87)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ: و اگر بپرسى تو اى پيغمبر از پرستندگان غير خدا، مَنْ خَلَقَهُمْ: كيست كه آفريده ايشان را، لَيَقُولُنَّ اللَّهُ: هر آينه گويند اللّه است از غايت ظهور جواب، منكر آن نتوانند شد و مكابره نتوانند نمود، فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ:
پس چگونه گردانيده مىشويد و وارونه نمائيد امر را، يعنى از پرستش و ستايش خداى به حق رو برگردانيد و به پرستش غير مشغول شويد با وجود اعتراف با الوهيت و خالقيت او سبحانه و ظهور دلايل بينه و دلالات باهره بر توحيد و قدرت او جل شأنه. لذا فرمودهاند: ليس العجب ممن نجا كيف نجا ان العجب ممن هلك كيف هلك مع سعة رحمة اللّه و كثرة دلائله، نيست عجب از كسى كه نجات يابد چگونه نجات يافت، بدرستى كه تعجب از كسى است كه هلاك شود چگونه هلاك گردد با وجود بسطت رحمت حضرت عزت و بسيارى ادله واضحه بر وحدت. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (86) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ (87) وَ قِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا يُؤْمِنُونَ (88) فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (89)
ترجمه
و مالك نيستند آنان كه ميخوانند غير از خدا شفاعت را مگر
جلد 4 صفحه 618
كسانيكه شهادت دهند بحق با آنكه ايشان ميدانند
و اگر بپرسى از آنان چه كس آفريدشان هر آينه گويند البتّه خدا پس چگونه روى گردانده ميشوند
و ميداند گفتارش را اى پروردگار من همانا اينها گروهى هستند كه ايمان نميآورند
پس روى گردان از آنها و بگو سلامت باشيد پس زود باشد كه بدانند.
تفسير
خداوند متعال در مقام ردّ عقائد مشركين مكّه كه قائل بشفاعت بتها از آنان نزد خدا بودند فرموده قادر و متمكّن نيستند آنانكه عبادت ميكنند اهل شرك آنها را در دنيا از شفاعت در آخرت مگر كسانيكه شهادت دادند بوحدانيّت خدا از روى علم و دانش مانند حضرت عيسى و عزيز و ملائكه كه هر يك را جمعى معبود خود قرار دادند با آنكه ايشان خدا را عبادت نموده و مينمايند و از عبادت غير خدا بيزارند و تعجب در آنستكه اگر بپرسى تو اى پيغمبر از آنها كه خالق شما و ساير موجودات كيست قطعا ميگويند خدا خالق تمام خلق است ولى با وجود اين از حقّ بباطل منقلب و برگردانده ميشوند و تعبير بفعل مجهول شايد براى اشاره بآن باشد كه خودشان بالفطره ميدانند كه جز خدا قابل پرستش نيست ولى شيطان آنها را برميگرداند از حقّ بباطل و در اينمقام ظاهرا پيغمبر اكرم مأيوس از ايمان آنها شده و بخدا از اين امر شكايت نموده و خداوند براى گوشزد آنها نقل فرموده شكايت پيغمبر خود را باين تقريب كه و خدا ميداند قول پيغمبر خود يا رب انّ هؤلاء قوم لا يؤمنون و بنابر اين قول خداوند قيله مفعول يعلم مقدّر است و ضمير در آن به پيغمبر راجع است و بيشتر قرّاء بنصب قرائت نمودهاند و آن اجود از كسر است كه قرائت عاصم و حمزه است و معمول شده است در نوشتن قرآنها و بقرائت آن دو كه جرّ است بايد معطوف باشد به السّاعة در آيات سابقه يعنى نزد خدا است علم بقيامت و علم بقول پيغمبر اى پروردگار من همانا اينها گروهى هستند كه ايمان نميآورند و اخيرا خداوند امر فرموده است به پيغمبر خود كه از دعوت آنها صرف نظر فرمايد و بحال خودشان واگذارد و متاركه خود را از معارضه آنها اعلام نمايد يا بآنها سلام وداع كند و براى تسليت خاطر آنحضرت و تهديد آنها فرموده است بعدا خواهند دانست بچه عذابى گرفتار شدهاند در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده
جلد 4 صفحه 619
كه كسيكه قرائت نمايد سوره زخرف را خداوند او را در قبر از جانوران زمين و فشار قبر ايمن ميفرمايد تا در پيشگاه الهى حاضر شود و از آنجا بامر خدا داخل بهشت گردد و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 4 صفحه 620
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَهُم لَيَقُولُنَّ اللّهُ فَأَنّي يُؤفَكُونَ (87)
و هر آينه اگر از آنها سؤال كني كي شما را خلق كرده هر آينه ميگويند با تأكيد تمام «اللّه» پس چرا دروغ ميبنديد.
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَهُم البته ميدانند که اينکه اصنام آنها مصنوع خود آنها هستند و تراشيده آنها خالق آنها نيستند زيرا قبل از وجود اصنام آنها موجود بودند و صانع اصنام آنها بودند و هكذا پيشينيان آنها لذا با تأكيد نون مشدده لَيَقُولُنَّ اللّهُ و پس از اعتراف به اينکه معني چرا قائل به الوهيت آنها ميشويد.
فَأَنّي يُؤفَكُونَ افك نسبت دروغ بغير دادن مثل نسبت زنا به زن محصنه که عايشه نسبت به ماريه قبطيه داد که اينکه را قذف ميگويند و حد شرعي او هشتاد تازيانه است و خداوند در سوره نور از آيه چهارم وَ الَّذِينَ يَرمُونَ المُحصَناتِ الي آيه 23 وَ لَهُم عَذابٌ عَظِيمٌ در بيست آيه شرح آن را بيان فرموده و ما هم شرح كرديم و افك در اينکه آيه نسبت الوهيت است به اصنام و ساير آلهه مشركين که اينکه نسبت كذب محض است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 87)- سپس از معتقدات خود مشرکان گرفته، به آنها پاسخ دندان شکن داده، میگوید: «و اگر از آنها سؤال کنی چه کسی آنها را آفریده است؟ بطور مسلم میگویند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
لذا در پایان آیه به عنوان ملامت و سرزنش میگوید: «اکنون (که چنین است) چگونه از عبادت خدا به سوی غیر او باز گردانده و منحرف میشوند»؟! (فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ).
نکات آیه
۱ - اعتقاد مشرکان مکه، به خالقیت خداوند و توحید در آفرینش (و لئن سألتهم من خلقهم لیقولنّ اللّه فأنّى یؤفکون) از آیه شریفه استفاده مى شود که شرک مشرکان، در ناحیه خالقیت خداوند نبوده است; بلکه آنان در ربوبیت، تدبیر، کارگشایى امور و وساطت براى تقرب به خدا، گرفتار شرک بوده اند.
۲ - روى آوردن به غیر خدا، با وجود اعتقاد به خالقیت یگانه او، انحرافى آشکار و امرى ملامت بار (و لئن سألتهم من خلقهم لیقولنّ اللّه فأنّى یؤفکون) «إفک» (مصدر «یؤفکون») به معناى روى گرداندن و انحراف از مسیر طبیعى است.
۳ - توحید، امرى فطرى و شرک انحراف از فطرت انسانى است. (و لئن سألتهم من خلقهم لیقولنّ اللّه فأنّى یؤفکون) در صورتى که آیه شریفه را مستقل از قبل بدانیم و ضمیر «هم» به مطلق بشر بازگردد، استفاده مى شود که توحید در فطرى بودن انسان نهفته است.
۴ - اعتقاد به یگانگى خالق، مستلزم اعتقاد به یگانگى معبود و «ربّ» (یدعون من دونه ... و لئن سألتهم من خلقهم لیقولنّ اللّه فأنّى یؤفکون) مشرکان در ربوبیت الهى، قائل به شرک بودند و خداوند براى تبیین بطلان اعتقاد آنان، به ایشان یادآور شده که شما معتقد به یگانگى خالق هستید و پذیرش شرک در ربوبیت، با آن تناقض دارد.
موضوعات مرتبط
- انسان: فطریات انسان ۳
- توحید: فطریت توحید ۳
- شرک: گمراهى شرک ۳
- عقیده: آثار عقیده به توحید در خالقیت ۴; زمینه عقیده به توحید ربوبى ۴; عقیده به توحید در خالقیت ۱; عقیده به خالقیت خدا ۱، ۲
- گرایشها: سرزنش گرایش به غیر خدا ۲
- مشرکان مکه: خداشناسى مشرکان مکه ۱; عقیده مشرکان مکه ۱
منابع