الروم ٥٩
کپی متن آیه |
---|
کَذٰلِکَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ |
ترجمه
الروم ٥٨ | آیه ٥٩ | الروم ٦٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَذلِکَ»: بدین شیوه. «یَطْبَعُ»: مهر مینهد (نگا: نساء / توبه / و ).
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ «59»
اين گونه، خداوند بر دلهاى كسانى كه معرفت ندارند، مهر مىزند.
نکته ها
مراد از «لا يَعْلَمُونَ»، افرادى هستند كه نمىخواهند بدانند، همانگونه كه در آيهى قبل خوانديم: هرگاه پيامبر نشانه و معجزهاى مىآورد، آنها با لجاجت، نسبت بطلان مىدادند.
آرى، افرادى كه خود را به جهل و نادانى مىزنند، مورد قهر الهى قرار مىگيرند، نه افراد ناآگاه و بىغرض.
پیام ها
1- كيفر لجاجت، از دست دادن هدايت است. إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ كَذلِكَ يَطْبَعُ ...
2- مُهر زدن بر دلِ نااهلان، يك سنّت الهى است. «كَذلِكَ يَطْبَعُ»
3- زمينهى سنگدلى را خود انسان، در خود به وجود مىآورد. «لا يَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ (59)
كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ: اينچنين طبع و مهر مىنهد خدا، عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ: بر دلهاى آنانكه نمىدانند، يعنى طلب دانش نمىكنند و در طلب دانستن معارف حقه نيستند، و با وجود الطاف حق از نصب حجج باهره و نزول
جلد 10 - صفحه 325
آيات ظاهره مصرّند بر اعتقادات فاسده و عادات خبيثه، حق تعالى تخليه ايشان مىفرمايد و در وادى خذلان به سوء اختيارشان وامىگذارد و طريق لطف خاصه از ايشان مسدود مىسازد بر وجهى كه گوئيا مهر بر دلهاى آنها نهاده و شبههاى نيست در آنكه جهل مركب، مانع است از ادراك حق، و موجب تكذيب خواهد بود. و طريق لطف خاصه به كسى منظور مىفرمايد كه ارسال رسل و انزال كتب او را فايده دهد و به حسن اختيار از وادى ضلالت به شاهراه هدايت قدم گذارد.
اما كسانى كه در عناد و انكار بر وجهى باشند كه اصلا نظر التفات به جانب دلايل هاديه و براهين واضحه نكنند با وجود وضوح آن بر طريق حق، خداوند سبحان ايشان را به حال خود فرو گذارد؛ اينست معنى طبع قلب كه به خدا نسبت داده شود مجازا و كنايتا.
تبصره: اين مطلب در علم كلام ثابت گرديده كه بنابر مذهب حق و اماميه، حق تعالى فاعل شر نخواهد بود، زيرا صدور شر مستلزم قبح، و خداوند سبحان از قبيح و نقص و عيب منزه مىباشد. بنابراين اسناد ختم و طبع و اغفال و اقساء به حق تعالى، بر سبيل تجوز باشد به جهت مبالغه و تأكيد؛ و معنى اين آيه مأوّل باشد به يكى از چند وجه:
اول- آنكه اعراض از حق چون متمكن و راسخ شده در قلوب كفار به جهت فرط عناد و انكار، پس گوئيا آن طبيعى و از صفات خلقى ايشان گرديده.
دوم- چون اعراض كفار راسخ و مستحكم شده در كفر بر وجهى كه طريقى باقى نمانده است به تحصيل ايمان ايشان غير از الجاء و اجبار كه حكمت مقتضى آن نيست به جهت ابقاء غرض تكليف، پس تعبير شده از ترك اجبار و الجاء به طبع، چه آن سدّ و منع ايمان ايشان نموده؛ بنابراين تأويل آيه شريفه اشعار است بر ترامى امر كفار در غوايت و تناهى انهماك ايشان در ضلالت.
سوم- آنكه حق تعالى به اين كلام ذم كفار فرمود به ضيق نظر و تفكر و استدلال در امر حق، و بدين جهت ايمان آنها منشرح نشده در قلوب آنان؛ پس اين آيه در مقابل آيه «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» «1» باشد.
«1» سوره زمر، آيه 22.
جلد 10 - صفحه 326
بنابراين جايز است وصف معرضين از قبول ايمان بعد از اقامه حجت و برهان به آنكه مطبوع است قلوب آنان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ كَذلِكَ كانُوا يُؤْفَكُونَ (55) وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (56) فَيَوْمَئِذٍ لا يَنْفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ (57) وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُبْطِلُونَ (58) كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ (59)
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ (60)
ترجمه
و روزى كه بپا ميشود قيامت سوگند ميخورند گناهكاران كه درنگ نكردند مگر ساعتى اين چنين باشند كه بدروغ گردانده شوند
و گويند آنانكه داده شدند دانش و ايمان را هر آينه بتحقيق درنگ كرديد در كتاب خدا تا روز رستخيز پس اين روز رستخيز است و لكن شما بوديد كه نميدانستيد
جلد 4 صفحه 266
پس در چنين روز سود ندهد آنانرا كه ستم كردند عذرخواهى آنها و نه آنان خوانده شوند براى پذيرفته شدن توبه
و هر آينه بتحقيق آورديم براى مردم در اين قرآن از هر مثلى و اگر آورى براى آنان آيتى هر آينه گويند آنانكه كافر شدند نيستيد شما مگر باطل آورندگان
اين چنين مهر مينهد خدا بر دلهاى آنانكه نميدانند
پس صبر كن همانا وعده خدا حقّ است و نبايد بسبكى و بىصبرى وادار كنند البتّه تو را آنها كه يقين نميكنند.
تفسير
خداوند متعال شمّهاى از احوال روز قيامت را كه ساعت موعود الهى است بيان فرموده كه در آنروز قسم ميخورند كفّار كه درنگ ننمودند در دنيا يا عالم برزخ مگر ساعتى و پاره كمى از زمان براى اثبات كمى گناهشان در دنيا يا براى جهلشان بمدّت درنگشان در برزخ و كمى آن بالنّسبه بايّام آخرت و در هر حال قسم دروغى است مانند دروغهائى كه در دنيا بتسويلات شيطانيّه ميگفتند ولى كسانيكه خداوند بآنها دانش و يقين عطا فرموده گويند درنگ كرديد در علم و قضاء محتوم الهى تا روز قيامت و آن امروز است ولى شما جاهل بوديد و يقين بچنين روزى نداشتيد و باخبار انبياء و اولياء مطمئن نشديد و براى آن توشهاى بر نداشتيد امروز ديگر عذرخواهى براى كسانيكه در دنيا بر خود و خلق ستم نمودند فائده ندارد و كسى آنها را دعوت بتوبه و انابه و بازگشت بخدا نمىكند چون مدّت مهلتشان منقضى شده و استرضاى خدا براى آنها ممكن نيست و استعتاب بمعناى استرضا است و خداوند حجّت را بر مردم تمام فرموده چون به بيانات مختلفه و عبارات بديع عجيب شيرين اصول دين اسلام را در قرآن ثابت و واضح و مدلّل نموده و علاوه بر آنكه اين خود معجزه باقيه است معجزات باهراتى بدست پيغمبر خود ظاهر ساخته باز هم اگر معجزهئى بخواهند و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله بياورد كفّار حمل بر سحر و شعبده و باطل ميكنند و اهل ايمانرا نسبت بآن ميدهند و آورنده آن را تكذيب مىنمايند و بر كفرشان افزوده خواهد شد چون تعصّب و عناد در آنها رسوخ پيدا كرده و بكلّى از تحصيل علم و معرفت محروم شده و از قابليّت هدايت و ارشاد ساقط گشتهاند و خداوند آنانرا بحال خودشان واگذار فرموده و عنايتى بآنها ندارد و اينطور مهر الهى بدلهاى آنها خورده كه ديگر حق
جلد 4 صفحه 267
در آن راه نخواهد يافت پس بايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم صبر فرمايد بر اذيّت و آزار و تكذيب آنها تا وعده نصرت خدا كه حق است ظاهر گردد و دين اسلام بر ساير اديان غالب شود و كفّار خواه و ناخواه مسلمان شوند و نبايد بغضب در آورند يا وادار به بىصبرى و بيقرارى كنند يا متزلزل و سبك و بىثبات نمايند كفّار آنحضرت را و در كافى و عيون از حضرت رضا عليه السّلام الّذين اوتوا العلم و الايمان بامير المؤمنين و اولاد طاهرين او عليهم السّلام تفسير شده و قمّى ره فرموده در آيه دوم تقديم و تأخير روى داده و آن از اينقرار است و قال الّذين اوتوا العلم و الايمان فى كتاب اللّه لقد لبثتم الى يوم البعث يعنى آنانكه از كتاب خدا علم و ايمان پيدا كردند چنين گفتند و ثواب قرائت اين سوره در ذيل سوره قبل بيان شد خداوند توفيق عنايت فرمايد انشاء اللّه تعالى.
جلد 4 صفحه 268
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَذلِكَ يَطبَعُ اللّهُ عَلي قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ (59)
همين نحو مهر زده خداوند، بر دلهايي که جاهل هستند و نميدانند. «طبع قلب سياهي دل و قساوت و عناد و عصبيت است».
كذلك يعني همين نحوي که كفار و مشركين در امم سابقه و در اينکه امت قلوب آنها مهر شده که ابدا حرف حق و نصيحت و موعظه بآنها تأثير نميكند همين نحو خداوند:
يَطبَعُ اللّهُ عَلي قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ جهال و فساق و ظلمه و طاغيان و عاصيان و مخالفان و معاندان در اثر كثرت معاصي قلب آنها سياه و قسي شده ابدا هدايت و ارشاد در آنها تأثير ندارد و نميگذارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 59)- این آیه دلیل مخالفت این گروه را به روشنی بیان میکند، میگوید: این نفوذناپذیری و لجاجت بیحد و حساب و دشمنی با هر حقیقت، به خاطر آن است که آنها حس تشخیص و درک خود را بر اثر کثرت گناه و لجاجت از دست دادهاند، و ابدا چیزی درک نمیکنند، آری «این چنین خداوند بر دلهای کسانی که علم و آگاهی ندارند مهر مینهد» (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی قُلُوبِ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).
قابل توجه این که در آیات گذشته، علم پایه ایمان شناخته شده، و در این آیه جهل پایه کفر و عدم تسلیم در برابر حق.
نکات آیه
۱ - کیفر مخالفت هاى لجوجانه و عنادآمیز با آیات الهى، از دست دادن استعداد هدایت است. (لیقولنّ الذین کفروا إن أنتم إلاّ مبطلون . کذلک یطبع اللّه على قلوب الذین لایعلمون) «طبع» همانند «ختم»، در لغت، به معناى «اثر پدید آمده از نقش (مهر داراى خطوط برجسته)» است و مجازاً، در بستن و مهر و موم کردن چیزى استعمال مى شود (مفردات راغب).
۲ - خداوند، بر قلب کسانى که به هنگام مواجهه با آیات الهى، از روى لجاجت، آنها را عارى از حقیقت اعلام مى کنند، مهر مى زند. (و لئن جئتهم بأیة لیقولنّ الذین کفروا إن أنتم إلاّ مبطلون . کذلک یطبع اللّه)
۳ - خداوند، بر قلب کسانى که تصمیم به باقى ماندن در نادانى و جهل گرفته اند، مهر مى زند. (کذلک یطبع اللّه على قلوب الذین لایعلمون) این که مراد از «الذین لایعلمون» چه کسانى اند، دو احتمال وجود دارد: یکى، به قرینه آیه پیش، این است که مراد، کافران اند. دیگر این که آیه، معناى عام دارد و شامل همه کسانى که خود مى خواهند در جهل و نادانى باقى بمانند، مى شود. لازم به ذکر است که چون، قطعاً سنت خداوند، چنین نیست که بر قلب هر ناآگاه و نادانى مهر بزند، مراد از «الذین لایعلمون» کسانى اند که خود اصرار بر باقى ماندن در جهل و نادانى دارند، چنان که مفسران نیز بر این معنا تصریح کرده اند.
۴ - بر قلب بى خبران از روز معاد، مهرخورده و غیرقابل نفوذ است. (فهذا یوم البعث و لکنّکم کنتم لاتعلمون... کذلک یطبع اللّه على قلوب الذین لایعلمون) احتمال دارد که مراد از «الذین لایعلمون» به قرینه آیه پنجاه و ششم، بى خبران از معاد و قیامت باشد.
۵ - موضع گیرى و عمل خود آدمى، زمینه نابود شدن استعداد هدایت در وى است. (و لئن جئتهم بأیة لیقولنّ الذین کفروا إن أنتم إلاّ مبطلون . کذلک یطبع اللّه)
۶ - کافران مجرم، مردمانى جاهل و نادان به حقایق اند. (المجرمون... الذین کفروا... الذین لایعلمون) «لایعلمون» مى تواند صفت دیگرى علاوه بر «المجرمون» براى «الذین کفروا» باشد که درباره آنان و موضع گیرى هایشان در این آیات، بحث شده است.
۷ - قلب، مرکز و جایگاه دریافت و شناخت حقایق است. (کذلک یطبع اللّه على قلوب الذین لایعلمون) این که خداوند، از میان حواس و اعضاى شناخت در انسان، تنها قلب را مطرح کرده که مُهر مى خورد، حکایت از مرکزیت آن مى کند و با از کار افتادن آن، بقیه، کارایى خود را از دست مى دهند.
۸ - لجاجت کنندگان در برابر پذیرش آیات الهى، در معرض از دست دادن قواى درک معارف الهى اند. (و لئن جئتهم بأیة لیقولنّ الذین کفروا إن أنتم إلاّ مبطلون . کذلک یطبع اللّه على قلوب الذین لایعلمون)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار دشمنى با آیات خدا ۲; آثار لجاجت با آیات خدا ۸; کیفر دشمنى با آیات خدا ۱
- جاهلان :۶
- جهل: آثار جهل ۳
- حقایق: جایگاه درک حقایق ۷
- خدا: افعال خدا ۲، ۳
- شناخت: ابزار شناخت ۷
- عقیده: آثار عقیده ۵
- عمل: آثار عمل ۵
- قلب: ختم قلب ۲; عوامل ختم قلب ۳; نقش قلب ۷
- قواى ادراکى: زمینه سلب قواى ادراکى ۵; عوامل سلب قواى ادراکى ۸
- کافران: جهل کافران ۶
- گناهکاران: جهل گناهکاران ۶
- معاد: ختم قلب جاهلان به معاد ۴
- هدایت: موانع هدایت ۱، ۵
منابع