تفسیر:نمونه جلد۱۶ بخش۷۲
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۵۵-۶۰
آيه و ترجمه
وَ يَوْمَ تَقُومُ الساعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيرَ ساعَةٍ كَذَلِك كانُوا يُؤْفَكُونَ(۵۵) وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الايمَنَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فى كِتَبِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لَكِنَّكمْ كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ(۵۶) فَيَوْمَئذٍ لا يَنفَعُ الَّذِينَ ظلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ(۵۷) وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن كلِّ مَثَلٍ وَ لَئن جِئْتَهُم بِئَايَةٍ لَّيَقُولَنَّ الَّذِينَ كفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلا مُبْطِلُونَ(۵۸) كَذَلِك يَطبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ(۵۹) فَاصبرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقُّ وَ لا يَستَخِفَّنَّك الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ(۶۰) ترجمه :
۵۵ - و روزى كه قيامت بر پا شود گنهكاران سوگند ياد مى كنند كه جز ساعتى (در عالم برزخ ) درنگ نكردند! اينچنين آنها از درك حقيقت محروم مى شدند! ۵۶ - كسانى كه علم و ايمان به آنها داده شده مى گويند: شما به فرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ ) درنگ كرديد، و اكنون روز رستاخيز است ولى شما نمى دانستيد! ۵۷ - آن روز عذر خواهى ظالمان سودى ندارد، و توبه آنان پذيرفته نمى شود. ۵۸ - ما براى مردم در اين قرآن از هرگونه مثال و مطلبى بيان كرديم ، و اگر آيه اى براى آنها بياورى كافران مى گويند شما اهل باطل هستيد (و اينها سحر و جادو است )! ۵۹ - اينگونه خداوند بر دلهاى كسانى كه آگاهى ندارند مهر مى نهد! ۶۰ - اكنون كه چنين است صبر پيشه كن كه وعده خدا حق است ، و هرگز كسانى كه ايمان ندارند نبايد تو را خشمگين سازند (و از جا تكان دهند). تفسير: آن روز كه عذر خواهى سودى ندارد! گفتيم در اين سوره ، بحثهاى مربوط به مبدء و معاد همچون تار و پود يك پارچه انسجام يافته است ، و در آيات مورد بحث به دنبال بحثهائى كه قبل از آن پيرامون مبدء و معاد بود نيز بار ديگر به مساءله رستاخيز باز مى گردد و صحنه دردناك ديگرى از حال مجرمان را در آن روز مجسم مى سازد. مى گويد: «روزى كه قيامت بر پا شود، مجرمان سوگند ياد مى كنند كه فقط ساعتى در عالم برزخ توقف داشتند»! (و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة ). آرى «آنها در گذشته نيز اين چنين از درك حقيقت ، محروم و مصروف مى شدند»! (كذلك كانوا يؤ فكون ). تعبير به «ساعة » از روز قيامت ، چنانكه سابقا هم اشاره كرده ايم ، يا به خاطر آنست كه قيامت در يك لحظه ناگهانى بر پا مى شود، و يا از اين جهت است
كه به سرعت اعمال بندگان مورد حساب قرار مى گيرد زيرا خداوند سريع الحساب است ، و مى دانيم «ساعة » در لغت عرب به معنى جزء كمى از زمان است . گرچه در آيه فوق ، سخن از محل اين توقف به ميان نيامده است و لذا بعضى احتمال داده اند كه اشاره به توقف در دنيا باشد كه در واقع لحظه زودگذرى بيش نيست ، ولى آيه بعد دليل روشنى است بر اينكه منظور همان توقف در جهان برزخ و عالم بعد از مرگ و قبل از رستاخيز است ، زيرا جمله لقد لبثتم فى كتاب الله الى يوم البعث پايان اين دو را به قيامت منتهى مى كند و اين جز در مورد برزخ صحيح نيست (دقت كنيد). اين را نيز مى دانيم كه «برزخ »، براى همه يكسان نمى باشد، گروهى در عالم برزخ حيات آگاهانه اى دارند، اما گروه ديگرى همچون افرادى هستند كه به خواب فرو مى روند و گوئى در قيامت از خواب خود بيدار مى شوند و هزاران را ساعتى مى پندارند!. در اينجا دو مطلب باقى مى ماند نخست اينكه چگونه مجرمان ، چنين سوگند خلافى را ياد مى كنند؟ پاسخ آن روشن است ، آنها به راستى چنين مى پندارند كه دوران برزخ ، دوران بسيار كوتاهى بوده است ، چرا كه حالتى شبيه خواب داشته اند، مگر اصحاب كهف كه افرادى مؤ من و صالح بودند، بعد از بيدارى از خواب بسيار طولانى خود، تصور نكردند كه يك روز يا بخشى از يك روز در خواب بوده اند، و يا يكى از پيامبران الهى كه داستانش در سوره بقره آيه ۲۵۹ آمده است بعد از آنكه از دنيا رفت و پس از يكصد سال مجددا به حيات بازگشت ، اظهار نداشت كه فاصله
ميان دو زندگى يك روز يا بخشى از يك روز بوده است . چه مانعى دارد كه مجرمان با توجه به حالت خاص برزخيشان ، چنين تصورى از روى عدم آگاهى پيدا كنند؟ لذا در آيه بعد خواهد آمد كه مؤ منان آگاه ، به آنان مى گويند اشتباه كرديد، شما تا روز قيامت در عالم برزخ توقف نموده ايد، و اكنون روز رستاخيز است !. و از اينجا مطلب دوم يعنى تفسير جمله «كذلك كانوا يؤ فكون » روشن مى شود چرا كه «افك » در اصل به معنى دگرگونى چهره واقعى و انصراف از حق است و اين گروه به خاطر وضع خاصشان در برزخ از واقعيتها به دور مانده اند، و نمى توانند مقدار توقفشان را در برزخ تشخيص دهند. با توجه به آنچه گفتيم نيازى به بحثهاى طولانى جمعى از مفسران كه چرا مجرمان در روز قيامت عمدا دروغ مى گويند؟ نمى بينيم ، زيرا در آيه دليلى بر دروغ عمدى آنها در اين مرحله نيست . البته در آيات ديگر قرآن نمونه هائى از دروغ و كذب مجرمان در رستاخيز ديده مى شود كه پاسخ مشروح آن را قبلا در جلد پنجم صفحه ۱۸۷ ذيل آيه ۲۳ سوره انعام داده ايم ، ولى به هر حال اين بحث ، ارتباطى با موضوع بحث اين آيات ندارد. آيه بعد، پاسخ مؤ منان آگاه را به سخنان مجرمان ناآگاهى كه از وضع برزخ و قيامت اطلاع درستى ندارند بازگو مى كند. مى فرمايد: «كسانى كه علم و ايمان به آنها داده شده مى گويند: شما به فرمان خدا تا روز قيامت در جهان برزخ درنگ كرديد، و اكنون روز رستاخيز است ، ولى شما نمى دانستيد» (و قال الذين اوتوا العلم و الايمان لقد لبثتم فى
كتاب الله الى يوم البعث فهذا يوم البعث و لكنكم كنتم لا تعلمون ). مقدم داشتن «علم » بر «ايمان » به خاطر آنست كه علم پايه ايمان است . و تعبير «فى كتاب الله » ممكن است اشاره به كتاب تكوينى باشد يا اشاره به كتب آسمانى ، و يا هر دو، يعنى به فرمان تكوينى و تشريعى پروردگار، مقدر بود چنان مدتى را در برزخ بمانيد و سپس در روز رستاخيز محشور شويد. در اينكه منظور از «الذين اوتوا العلم و الايمان » چه كسانى مى باشند؟ بعضى از مفسران آن را اشاره به فرشتگان الهى ، كه هم داراى علمند و هم صاحب ايمانند، دانسته اند، و جمعى ديگر اشاره به مؤ منان آگاه و معنى دوم ظاهرتر است . و اينكه در بعضى از روايات تفسير به فرزندان امير مؤ منان على (عليه السلام ) و ائمه طاهرين (عليهم السلام ) شده است از قبيل بيان مصداقهاى روشن است ، و معنى گسترده آيه را محدود نمى كند. اين نكته نيز قابل ذكر است كه بعضى از مفسران ، گفتگوى اين دو گروه را درباره برزخ كه يكى آن را به مقدار ساعتى مى پندارد و ديگرى به مقدار واقعى آن آگاهى دارد ناشى از اين مى دادند كه گروه اول چون انتظار عذاب الهى را مى كشند مايلند هر چه بيشتر به تاخير افتد، و فاصله ها را هر چند زياد باشد ناچيز مى شمارند، اما گروه دوم كه انتظار بهشت و نعمتهاى جا و دانش را مى كشند
اين فاصله ها را بسيار زياد مى بينند. به هر حال هنگامى كه مجرمان خود را با واقعيات دردناك روز قيامت روبرو مى بينند در مقام عذر خواهى و توبه بر مى آيند، ولى قرآن مى گويد: «در آن روز عذر خواهى ظالمان سودى ندارد و توبه آنان نيز پذيرفته نيست » (فيومئذ لا ينفع الذين ظلموا معذرتهم و لا هم يستعتبون ). اين نكته قابل توجه است كه در بعضى از آيات قرآن تصريح شده كه اصلا به مجرمان اجازه عذرخواهى داده نمى شود لا يؤ ذن لهم فيعتذرون (مرسلات - ۳۶) اما در اينجا مى فرمايد: عذر خواهى آنها سودمند نيست ، و ظاهرش اين است عذر خواهى مى كنند اما اثرى ندارد. البته تضادى در ميان اين آيات نيست ، زيرا قيامت مراحل مختلفى دارد در پارهاى از مراحل اصلا اجازه عذر خواهى و حرف زدن به آنها داده نمى شود و بر دهان آنها مهر مى گذارند، تنها دست و پا و اعضاء و جوارح و زمينى كه گناه بر آن كرده اند بازگو كننده اعمالشان هستند، ولى در پارهاى ديگر از مراحل زبانشان گشوده مى شود و به عذر خواهى مى پردازند، اما چه سود؟ يكى از اعذار آنها اين است كه گناهان خود را به گردن سردمداران كفر
و نفاق بيندازند، به آنها مى گويند: «لو لا انتم لكنا مؤ منين »: «اگر شما نبوديد ايمان مى آورديم » (سوره سبا آيه ۳۱). ولى آنها در پاسخشان مى گويند: ا نحن صددناكم عن الهدى بعد اذ جائكم «آيا ما شما را از هدايت بازداشتيم بعد از آن كه هدايت به سراغتان آمد و با چشم باز آن را مى ديديد»؟! (سبا - ۳۲). و گاه در مقام عذرخواهى سعى مى كنند انحراف خود را به گردن شيطان بيندازند و او را بر وسوسه هايش ملامت كنند، ولى ابليس به آنها پاسخ مى گويد: فلا تلومونى و لوموا انفسكم : «امروز مرا سرزنش نكنيد، خود را سرزنش كنيد»! (ابراهيم - ۲۲) من شما را اجبار بر كارى نكردم تنها دعوت دوستانهاى كردم شما هم پذيرفتيد)!. آيه بعد در حقيقت اشاره اى است به كل مطالبى كه در اين سوره بيان شد مى فرمايد: «ما براى مردم در اين قرآن از هر گونه مثالى بيان كرديم » (وعد و وعيد، امر و نهى ، بشارت و انذار، آيات آفاقى و انفسى ، دلائل مبدء و معاد و اخبار غيبى ، و خلاصه از هر چيز كه در نفوس انسانها ممكن است اثر مثبت بگذارد بيانى داشتيم ) (و لقد ضربنا للناس فى هذا القرآن من كل مثل ). در حقيقت ، قرآن بطور كلى ، و سوره روم كه اكنون در مراحل پايان آن هستيم بالخصوص مجموعه اى است از مسائل بيدار كننده براى هر قشر و گروه و براى هر طرز فكر و عقيده . مجموعه اى است از درسهاى عبرت ، مسائل اخلاقى ، برنامه هاى عملى ، امور اعتقادى به گونه اى كه از تمام طرق ممكن است براى نفوذ در فكر انسانها و دعوتشان به راه سعادت ، استفاده شده است . ولى با اين حال گروهى هستند كه هيچيك از اين امور در قلوب تاريك
و سياهشان اثرى نمى گذارد، «لذا هر آيه و نشانه اى از حق ، براى آنها بياورى باز اين گروه كافران مى گويند: شما اهل باطل هستيد، و اينها امورى است بى اساس »! (و لئن جئتهم باية ليقولن الذين كفروا ان انتم الا مبطلون ). تعبير به «مبطلون » تعبير جامعى است كه همه بر چسبها و نسبتهاى نارواى مشركان را در بر مى گيرد، نسبت دروغ ، سحر، جنون ، افسانه هاى خرافى و اساطير، كه هر كدام چهرهاى از چهره هاى باطل مى باشد در آن جمع است ، آرى آنها همواره پيامبران الهى را به يكى از اين امور باطل متهم مى ساختند، تا چند روزى مردم پاكدل را به وسيله آن اغفال كنند. مخاطب در «انتم » (شما) ممكن است پيامبر و مؤ منان راستين باشند، و ممكن است همه طرفداران حق و تمام انبياء و پيشوايان الهى ، چرا كه اين دسته از كفار لجوج با كل طرفداران اين مكتب مخالف بودند. آيه بعد دليل مخالفت اين گروه را به روشنى بيان مى كند، مى گويد: اين نفوذناپذيرى و لجاجت بى حد و حساب و دشمنى با هر حقيقت ، به خاطر آنست كه آنها حس تشخيص و درك خود را بر اثر كثرت گناه و لجاجت از دست داده اند، و ابدا چيزى درك نمى كنند، آرى «اين چنين خداوند بر دلهاى كسانى كه علم و آگاهى ندارند مهر مى نهد» (كذلك يطبع الله على قلوب الذين لا يعلمون ). «يطبع » از ماده «طبع » به معنى مهر نهادن است ، و اشاره به كارى است كه در سابق و امروز معمول بوده و هست كه گاهى براى اينكه چيزى دست نخورده بماند و در آن مطلقا دخل و تصرفى نشود، در آن را محكم مى بندند، و روى قفل يا گرهى كه به آن زده اند، ماده خميرمانندى گذارده و روى آن مهر مى زنند، بديهى است گشودن در آن جز با شكستن مهر ممكن نيست ، و اين كارى است كه به زودى افشا مى شود.
قرآن اين تعبير گويا را به عنوان كنايه از دلهاى نفوذ ناپذير و كسانى كه وجدان و آگاهى و عقل سالم را به كلى از دست داده اند و اميدى به هدايتشان نيست ، به كار مى برد. قابل توجه اينكه در آيات گذشته ، علم پايه ايمان شناخته شده ، و در اين آيه جهل پايه كفر و عدم تسليم در برابر حق آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه سوره روم است ، دو دستور مهم و يك بشارت بزرگ به پيامبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى دهد، تا او را در اين مبارزه پيگير و مستمر در برابر اين لجوجان جاهل ، و بيخردان سرسخت ، به استقامت دعوت كند. نخست مى گويد: «اكنون كه چنين است در برابر همه حوادث ، همه آزارها و كارشكنيها و نسبتهاى ناروا، شكيبائى و صبر پيشه كن » (فاصبر) . كه شكيبائى و صبر و استقامت كليد اصلى پيروزى است . و براى اينكه پيامبر را در اين راه دلگرمتر كند مى افزايد: «وعده خدا بطور مسلم حق است » (ان وعد الله حق ). او به تو و مؤ منان وعده پيروزى ، و خلافت در ارض ، و غلبه اسلام بر كفر، و نور بر ظلمت ، و علم بر جهل ، داده است ، و به اين وعده ، جامه عمل مى پوشاند. كلمه «وعد» در اينجا اشاره به وعده هاى مكررى است كه در قرآن در مورد پيروزى مؤ منان داده شده است ، از جمله در همين سوره آيه ۴۷ مى خوانيم و كان حقا علينا نصر المؤ منين : «همواره يارى مؤ منان حقى بر ما بوده و هست ». و در آيه ۵۱ سوره غافر آمده است : انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا فى الحياة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد: «ما رسولان خود و مؤ منان را در زندگى اين دنيا و در روز قيامت كه گواهان بپا مى خيزند يارى مى كنيم ».
و نيز آيه ۵۶ سوره مائده مى گويد: فان حزب الله هم الغالبون : «حزب خدا پيروز است ». دومين دستور، دستور به تسلط بر اعصاب و حفظ متانت و آرامش ، و به اصطلاح از جا در نرفتن در اين مبارزه سخت و پيگير است ، مى فرمايد: «هرگز نبايد كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين و عصبانى كنند» (و لايستخفنك الذين لا يوقنون ). وظيفه تو بردبارى و تحمل و حوصله هر چه بيشتر و حفظ متانتى كه شايسته يك رهبر در برابر اينگونه افراد است ، مى باشد. «لايستخفنك » از ماده «خفت » به معنى سبكى است ، يعنى آنچنان سنگين و پابر جا باش كه اين افراد نتوانند تو را سبك بشمرند و از جا تكان دهند، در مسيرت استوار و محكم بايست ، چرا كه آنها يقين ندارند و تو كانون يقين و ايمانى . اين سوره با وعده پيروزى مؤ منان بر دشمنان آغاز شد، و با وعده پيروزى نيز پايان مى گيرد، ولى شرط اصلى آن در صبر و استقامت شمرده است . پروردگارا! آنچنان صبر و استقامتى به ما مرحمت كن كه طوفانهاى مشكلات و حوادث سخت ، هرگز ما را از جا تكان ندهد. خداوندا! به ذات پاكت پناه مى بريم ، از اينكه در زمره كسانى باشيم كه موعظه ها و اندرزها، عبرتها و انذارها در دلهايشان اثر نمى گذارد. بارالها! دشمنان متشكل و متحدند، و با انواع سلاحهاى شيطانى مسلح ، ما پيروزى بر دشمنان برونى و شيطان درونى را از تو مى طلبيم آمين يا رب العالمين .
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |