الحشر ١٦

از الکتاب
کپی متن آیه
کَمَثَلِ‌ الشَّيْطَانِ‌ إِذْ قَالَ‌ لِلْإِنْسَانِ‌ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ‌ إِنِّي‌ بَرِي‌ءٌ مِنْکَ‌ إِنِّي‌ أَخَافُ‌ اللَّهَ‌ رَبَ‌ الْعَالَمِينَ‌

ترجمه

کار آنها همچون شیطان است که به انسان گفت: «کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم)!» امّا هنگامی که کافر شد گفت: «من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم!»

|[وعده‌ى منافقان به يهوديان‌] همچون حكايت شيطان است آنگاه كه به آدمى گويد: كافر شو! و چون كافر شود، گويد: من از تو بيزارم، زيرا من از خدا، پروردگار جهانيان مى‌ترسم
چون حكايت شيطان كه به انسان گفت: «كافر شو.» و چون [وى‌] كافر شد، گفت: «من از تو بيزارم، زيرا من از خدا، پروردگار جهانيان، مى‌ترسم.»
(این منافقان) در مثل مانند شیطانند که انسان را گفت: به خدا کافر شو، پس از آنکه آدمی کافر شد بدو گوید: از تو بیزارم، که من از (عقاب) پروردگار عالمیان سخت می‌ترسم.
[داستان منافقان که کافران از اهل کتاب را با وعده های دروغ فریفتند] چون داستان شیطان است که به انسان گفت: کافر شو. هنگامی که کافر شد، گفت: من از تو بیزارم، من از خدا که پروردگار جهانیان است، می ترسم.
همانند شيطان كه به آدمى گفت: كافر شو. چون كافر شد، گفت: من از تو بيزارم. من از خدا، آن پروردگار جهانيان مى‌ترسم.
همانند شیطان که به انسان گوید کافر شو، و چون کافر شود، گوید من از تو بری و بر کنارم، که من از خداوند -پروردگار جهانیانمی‌ترسم‌
[داستان منافقان با جهودان‌] همانند داستان شيطان است آنگاه كه به آدمى گفت: كافر شو، و چون كافر شد، گفت: من از تو بيزارم من از خداى، پروردگار جهانيان، مى‌ترسم.
(داستان منافقان با یهودیان) همچون داستان اهریمن است که به انسان می‌گوید: کافر شو (تا مشکلات تو حلّ شود). امّا هنگامی که (بر اثر وسوسه‌های اهریمن) کافر می‌گردد، اهریمن می‌گوید: من از تو بیزار و گریزانم! چرا که من از خدا، یعنی پروردگار جهانیان می‌ترسم.
همانند شیطان، چون به انسان گفت: «کافر شو!» پس چون کافر شد، گفت: «من همواره از تو بیزارم، زیرا من به‌راستی از خدا، پروردگار جهانیان، می‌ترسم.»
مانند شیطان گاهی که گفت به انسان کافر شو پس هنگامی که کفر ورزید گفت همانا من بیزارم از تو همانا من ترسم خدا را پروردگار جهانیان‌

Like the devil, when he says to the human being, “Disbelieve.” But when he has disbelieved, he says, “I am innocent of you; I fear Allah, the Lord of the Worlds.”
ترتیل:
ترجمه:
الحشر ١٥ آیه ١٦ الحشر ١٧
سوره : سوره الحشر
نزول : ٤ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَالَ لِلإِنسَانِ»: به انسان، هر نوع انسانی، آمرانه دستور می‌دهد. البته دستور شیطان، وسوسه‌های او است و بس (نگا: ابراهیم / ، حجر / ). «بَرِی‌ءٌ»: بیزار. گریزان (نگا: انفال / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِي‌ءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ «16»

(فريب اهل كتاب از منافقان،) مثل (اغفال) شيطان است آن‌گاه كه به انسان گفت: كافر شو، پس چون كفر ورزيد، گفت: من از تو تبرّى مى‌جويم، من از خداوندى كه پروردگار جهانيان است مى‌ترسم.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِي‌ءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ «16»

جلد 13 - صفحه 108

كَمَثَلِ الشَّيْطانِ‌: مانند شيطان است، إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ: چون گفت مر آدمى را كه كافر بشو و بر كفر خود ثابت باش كه من معاون و مصاحب توام‌ فَلَمَّا كَفَرَ: پس چون بر كفر ثبات ورزيد و نهال كفر در قلبش استحكام يافت، قالَ إِنِّي بَرِي‌ءٌ مِنْكَ‌: گفت شيطان بدرستى كه من بيزارم از تو، إِنِّي أَخافُ اللَّهَ‌: بدرستى كه من مى‌ترسم از خدا، رَبَّ الْعالَمِينَ‌: كه پروردگار عالميان است، يعنى ترسناكم از آنكه حق تعالى روز قيامت مرا شريك تو سازد در عذاب و عقاب.

تنبيه: در اين انسان، كه به اغواى شيطان كافر شد، سه قول است:

1- جنس انسانى كه شيطان هميشه آدمى را بر كفر مى‌خواند، و در وقت حاجت از او تبرى كند.

2- مراد از انسان، ابو جهل است، چه وقتى به بدر متوجه شد، از بنى كنانه متوهم بود. شيطان به صورت سراقه كه رئيس بنى كنانه بود برآمده، گفت: اى ابو الحكم «لا غالب لكم اليوم من النّاس و انّى جار لكم ... انّى برى‌ء منكم».

مترس كه هيچكس بر شما غالب نشود و من رفيق و مصاحب شما هستم. چون به بدر رسيدند، شيطان ديد كه ملائكه به مدد اهل اسلام نازل شوند، از عقاب الهى ترسيد، بگريخت و گفت: من از شما بيزارم كه در سوره انفال ذكر شده است.

3- طبرسى رحمه اللّه از ابن عباس روايت نموده كه: عابدى در بنى اسرائيل بود كه او را برصيصا مى‌گفتند. سالها عبادت پروردگار كرد تا آنكه مستجاب الدعوه شد و بيماران و ديوانگان را نزد او مى‌آوردند و او دعا مى‌كرد و شفا مى‌يافتند. پس زنى از اشراف را جنون عارض شد. به نزد او آوردند كه دعا كند. و آن زن برادرانى داشت. چون آن زن را نزد او گذاشتند، شيطان او را وسوسه كرد تا عاقبت با او زنا نمود و حامله شد. ترسيد كه رسوا شود، آن زن را كشت و دفن نمود. پس شيطان به نزد برادران او آمده گفت:

جلد 13 - صفحه 109

عابد با خواهر شما زنا نموده، به جهت رسوائى او را كشته و دفن نموده در فلان موضع. اين سخن را به يكديگر گفتند، خبر منتشر شد تا به سلطان رسيد. پس شاه با مردمان به معبد او رفتند و بر آن حال مطلع شدند، و او اقرار نمود كه من چنين كردم. پس شاه امر نمود او را بر دار كشيدند. شيطان ممثّل شده نزد او آمده گفت: من تو را به اين بليه گرفتار كردم و رسوا نمودم، اگر اطاعت من كنى تو را از كشتن خلاص نمايم. عابد گفت: در چه باب اطاعت تو بكنم؟

گفت: مرا سجده كن. عابد گفت: چگونه تو را سجده كنم با اين حال؟

گفت: اشاره كن. پس به اشاره سجده نمود براى شيطان و كافر شد. شيطان از او بيزارى جست و او را كشتند، چنانچه آيه شريفه اشاره به اين قصه است:

كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ.

تتمه: اين قضيه عبرت و تذكرى است به مكائد شيطان كه شخص مؤمن عاقل، غافل نبايد باشد.

در فرمايشات خداى تعالى به حضرت موسى عليه السّلام فرمايد: ما دمت لا ترى الشّيطان ميّتا فلا تأمن مكره: مادامى كه علم پيدا نكردى كه شيطان مرده است، پس ايمن مباش از مكر او.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِي‌ءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ «16» فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ خالِدَيْنِ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ «17» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ «18» وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ «19» لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ «20»

ترجمه‌

مانند شيطان هنگاميكه گفت بانسان كافر شو پس چون كافر شد گفت همانا من بيزارم از تو همانا من ميترسم از خدا كه پروردگار جهانيان است‌

پس سر انجام كار آن دو آن شد كه هر دو در آتشند جاودانيان در آن و اين جزاى ستمكارانست‌

اى كسانيكه ايمان آورديد بترسيد از خدا و بايد نظر كند هر كس و ببيند كه چه پيش فرستاده براى فردا و بترسيد از خدا همانا خدا آگاه است بآنچه ميكنيد

و مباشيد مانند آنانكه فراموش كردند خدا را پس از ياد آنها برد خودشان را آن گروه آنانند متمرّدان‌

برابر نيستند اهل آتش و اهل بهشت اهل بهشت ايشانند كاميابان.

تفسير

خداوند متعال در تعقيب احوال بنى نضير مثلى براى منافقين و آنها زده باين تقريب كه مثل منافقين در اغراء يهود و ترك نصرت بنى نضير مثل شيطان است كه بانسان ميگويد كافر شو و كفر را در نظر انسان جلوه ميدهد ولى در دم مرگ يا قيامت از او و عملش تبرّى ميجويد و مدّعى ترس از خدا ميشود براى آنكه در عذاب او شريك نشود ولى براى هيچيك فائده و اثرى ندارد و بالاخره هر دو مخلّد در آتش جهنّم ميشوند چون ستمكار بر خود و خلقند و هر فرد از اهل ايمان در دنيا بايد متوجّه اين امر باشد كه براى فرداى قيامت خود چه عمل خير يا شرّى پيش فرستاده و اينكه از آخرت بفردا تعبير فرموده براى نزديكى و تحقّق وقوع آنست و براى آنكه دنيا مانند يك روز و آخرت فرداى آنروز است و تنكير غد براى تعظيم است و تكرار امر بتقوى يا براى تأكيد است يا براى اشاره به دو ركن توبه كه ندامت از گناه سابق و عزم بر ترك آن در لاحق است و البته خداوند آگاه است از اعمال سابقه و لاحقه بندگان از خير و شرّ در تمام احوال و بر طبق آن پاداش خواهد داد و كيفر خواهد فرمود و نبايد مؤمنين مانند كسانى باشند كه فراموش نمودند اداء حقّ ربوبيّت را و خدا هم آنها را بحال خودشان واگذار فرمود و در نتيجه‌


جلد 5 صفحه 180

فراموش كردند جلب نفع و دفع ضرر از خودشان را و مرتكب معصيت شدند و ترك طاعت نمودند و بمضار آن مبتلا و از منافع اين محروم گشتند و البته كسانيكه باعمال بد مستحق جهنّم شدند مساوى نيستند با كسانيكه باعمال خوب مستحق بهشت شدند آنها محروم از خير و اينها فائز بنعيم ابدى خواهند بود در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين آيه را تلاوت نمود و فرمود اصحاب جنّت كسى است كه اطاعت نمايد مرا و تسليم شود براى على بن ابى طالب عليه السّلام بعد از من و اقرار كند بولايت او و اصحاب نار كسى است كه دشمنى و عناد نمايد با مقام ولايت و نقض عهد كند و با او مقاتله نمايد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


كَمَثَل‌ِ الشَّيطان‌ِ إِذ قال‌َ لِلإِنسان‌ِ اكفُر فَلَمّا كَفَرَ قال‌َ إِنِّي‌ بَرِي‌ءٌ مِنك‌َ إِنِّي‌ أَخاف‌ُ اللّه‌َ رَب‌َّ العالَمِين‌َ «16»

مثل‌ مثل‌ شيطان‌ زماني‌ ‌که‌ ميگويد ‌براي‌ انسان‌ ‌که‌ كافر شو ‌پس‌ چون‌ كافر شد ميگويد، ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ تو ‌من‌ ميترسم‌ ‌از‌ خدايي‌ ‌که‌ پروردگار عالميان‌ ‌است‌.

كَمَثَل‌ِ الشَّيطان‌ِ ‌که‌ ‌در‌ قلوب‌ وسوسه‌ مي‌كند.

إِذ قال‌َ لِلإِنسان‌ِ اكفُر ‌که‌ اغوي‌ مي‌كند و قسم‌ ياد كرده‌ ‌که‌ تمام‌ ‌را‌ اغوي‌ مي‌كنم‌: قال‌َ فَبِعِزَّتِك‌َ لَأُغوِيَنَّهُم‌ أَجمَعِين‌َ إِلّا عِبادَك‌َ مِنهُم‌ُ المُخلَصِين‌َ ص‌ آيه 83 و 84.

فَلَمّا كَفَرَ الانسان‌ (‌قال‌) الشيطان‌.

إِنِّي‌ بَرِي‌ءٌ مِنك‌َ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ منافقين‌ برائت‌ جستند ‌از‌ يهود.

إِنِّي‌ أَخاف‌ُ اللّه‌َ رَب‌َّ العالَمِين‌َ ‌اينکه‌ كلام‌ ‌هم‌ ‌از‌ شيطان‌ كذب‌ ‌است‌ ‌اگر‌ شيطان‌ خردلي‌ خوف‌ داشت‌ همان‌ وقتي‌ ‌که‌ رانده‌ درگاه‌ شد توبه‌ ميكرد و سجده‌ بآدم‌ مينمود ‌با‌ اينكه‌ جهنّم‌ ‌را‌ مشاهده‌ مي‌كرد و عذابهاي‌ ‌آن‌ ‌را‌ و ‌خود‌ ‌را‌ مشمول‌ وَ إِن‌َّ عَلَيك‌َ لَعنَتِي‌ إِلي‌ يَوم‌ِ الدِّين‌ِ ص‌ آيه 79 نمي‌كرد ‌با‌ اينكه‌ خداوند باو فرمود:

لَأَملَأَن‌َّ جَهَنَّم‌َ مِنك‌َ وَ مِمَّن‌ تَبِعَك‌َ مِنهُم‌ أَجمَعِين‌َ ص‌ ‌آيه‌ 85 و ‌در‌ جاي‌ ديگر مكالمه شيطان‌ ‌را‌ ‌با‌ اتباعش‌ فرداي‌ قيامت‌ بيان‌ مي‌فرمايد: وَ قال‌َ الشَّيطان‌ُ لَمّا قُضِي‌َ الأَمرُ ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌: إِن‌َّ الظّالِمِين‌َ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ أَلِيم‌ٌ ابراهيم‌ آيه 26 و 27 و ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ و آيات‌ ديگر، بلكه‌ حس‌ّ و و جدان‌ و عقل‌ و برهان‌ استفاده‌ مي‌شود ‌که‌ بدتر ‌از‌ شيطان‌ و اتباعش‌ و منافقين‌ و يهود نفس‌ اماره‌ ‌است‌ و هواي‌ نفس‌ ‌که‌ ‌اگر‌ نبود نه‌ فريب‌ شيطان‌ ‌را‌ مي‌خوردند و نه‌ فريب‌ منافقين‌ ‌را‌.

480

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 16)- با طناب پوسیده شیطان به چاه نروید! در این آیه به تشبیهی در باره منافقان پرداخته، می‌گوید: داستان آنها نیز «همچون شیطان است که به انسان گفت: کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم) اما هنگامی که کافر شد گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است بیم دارم» (کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انی بری‌ء منک انی اخاف الله رب العالمین).

منظور از «انسان» مطلق انسانهائی است که تحت تأثیر شیطان قرار گرفته، فریب وعده‌های دروغین او را می‌خورند و راه کفر می‌پویند، و سر انجام شیطان آنها را تنها گذاشته و از آنان بیزاری می‌جوید! آری! چنین است حال منافقان که دوستان خود را با وعده‌های دروغین و نیرنگ به وسط معرکه می‌فرستند، سپس آنها را تنها گذارده فرار می‌کنند چرا که در نفاق وفاداری نیست.

نکات آیه

۱ - منافقان، ایفاگران نقش شیطان در تزویر و وسوسه گرى (کمثل الشیطن) با توجه به این که در آیات پیشین منافقان به عنوان وعده دهندگان به یهود و متخلفان از وعده خویش معرفى شده اند; این تمثیل متوجه آنان است.

۲ - نقش منافقان مدینه، در وسوسه گرى و تحریک یهود بنى نضیر علیه اسلام (ألم تر إلى الذین نافقوا یقولون لإخونهم ... کمثل الشیطن إذ قال للإنسن)

۳ - شیطان، محرک و مشوق اصلى انسان ها به کفر (کمثل الشیطن إذ قال للإنسن اکفر) با توجه به این که «شیطان» مشبه به است; نقش محورى او در تحریک به کفر استفاده مى شود.

۴ - انسان در گرایش به کفر، داراى آزادى و اختیارات بوده و وسوس هاى شیطان، فقط در حد دعوت و انگیزش است. (إذ قال للإنسن اکفر فلمّا کفر) امر «اُکفر»، نشانگر نقش شیطان در انگیزش انسان است و معناى «کفر» با انتساب آن به خود انسان، بیانگر اختیار آدمى در انتخاب راه است.

۵ - اظهار بیزارى شیطان از انسان، پس از فروافکندن او در گرداب کفر (کمثل الشیطن إذ قال للإنسن اکفر فلمّا کفر قال إنّى برىء منک)

۶ - بیزارى جستن شیطان از کافران، به منظور تبرئه خویش و بر دوش نکشیدن بار گناه آنان (قال إنّى برىء منک )

۷ - شیطان، مدعى خداترسى (قال ... إنّى أخاف اللّه)

۸ - اعتراف شیطان به ربوبیت خداوند بر هستى (کمثل الشیطن إذ قال ... إنّى أخاف اللّه ربّ العلمین)

۹ - اعتقاد شیطان به جزا و کیفر خلق، در برابر اعتقاد و عمل * (کمثل الشیطن إذ قال ... إنّى أخاف اللّه ربّ العلمین) در صورتى که «إنّى أخاف ...» سخنى از روى واقعیت باشد - و نه توجیه و استهزا - تعبیر «أخاف ...» نشانگر بیم شیطان از بازتاب کفر و اعتقاد او به کیفر و مجازات است.

۱۰ - اظهار ایمان و خداترسى منافقان، ابزارى در دست آنان براى توجیه پیمان شکنى خود با کافران (کمثل الشیطن ... قال إنّى برىء منک إنّى أخاف اللّه ربّ العلمین) از تشبیه منافقان به شیطان - با توجه به ادعاى خداترسى وى - مطلب بالا استفاده مى شود.

۱۱ - هشدار الهى به کافران، در دل نبستن به وعده منافقان (کمثل الشیطن إذ قال ... إنّى أخاف اللّه ربّ العلمین) آیه شریفه از یک سو نویدى است به مؤمنان که منافقان به همکارى با کافران وفا نخواهند کرد. و از سوى دیگر تشبیه منافقان به شیطان در بى وفایى به تعهدات خویش، هشدارى است به کافران که با ریسمان منافقان به چاه نروند.

روایات و احادیث

۱۲ - «عن على بن أبى طالب(ع) انّ رجلاً کان یتعبّد فى صومعته و انّ امرأة کان لها إخوة فعرض لها شىء، فأتوه بها، فزیّنت له نفسه فوقع علیها فجاءه الشیطان فقال: اُقتلها فإنّهم إن ظهروا علیک إفتضحت فقتلها و دفنها فجاؤوه فأخذوه فذهبوا به فبینما هم یمشون إذ جاءه الشیطان فقال: إنّى أنا الذى زیّنت لک فاسجد لى سجدة اُنجیک، فسجد له، فذلک قوله، «کمثل الشیطان إذ قال للإنسان اکفر...»;[۱] از امام على(ع) روایت شده است: مردى در دیر و صومعه خود مشغول عبادت بود، و زنى بود که چند برادر داشت. براى زن چیزى (بیمارى) پدید آمد و آن برادران خواهر خود را نزد آن عابد بردند. پس خواهش زشت نفسانى در نظر عابد جلوه کرد و عمل زشت را با زن انجام داد. شیطان نزد عابد آمده و گفت: زن را بکش; زیرا اگر آنان بر تو دست یابند، رسوا خواهى شد. پس آن عابد زن را کشته و دفن کرد. خویشاوندان زن نزد عابد آمدند و او را دستگیر کردند و بردند و در این حال شیطان نزد عابد آمد و گفت: من این عمل را نزد تو خوب جلوه دادم، حال بر من سجده اى نما تا تو را نجات دهم. پس عابد براى شیطان سجده کرد و این سخن خدا است که فرموده: کمثل الشیطان إذ قال للإنسان اکفر...».

موضوعات مرتبط

  • ادعا: ادعاى خداترسى ۷
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۲
  • اقرار: اقرار به ربوبیت خدا ۸
  • انسان: اختیار انسان ۴
  • انگیزش: عوامل انگیزش ۴
  • بنى نضیر: اغواى بنى نضیر ۲
  • تبرى: تبرى از کافران ۵، ۶
  • خدا: هشدارهاى خدا ۱۱
  • شیطان: ادعاهاى شیطان ۷; اغواگرى شیطان ۳، ۱۲; اقرار شیطان ۸; پیروان شیطان ۱; تبرى شیطان ۵; خداترسى شیطان ۷; خداشناسى شیطان ۸; عقیده شیطان ۹; فلسفه تبرى شیطان ۶; نقش شیطان ۳، ۴; وسوسه شیطان ۴
  • عقیده: آزادى عقیده ۴; پاداش عقیده ۹; کیفر عقیده ۹
  • عمل: پاداش عمل ۹; کیفر عمل ۹
  • کافران: عهدشکنى با کافران ۱۰; هشدار به کافران ۱۱
  • کفر: منشأ کفر ۳، ۱۲
  • منافقان: اغواگرى منافقان ۱; پوچى وعده هاى منافقان ۱۱; توجیه گرى منافقان ۱۰; روش برخورد منافقان ۱۰; عهدشکنى منافقان ۱۰; منافقان و کافران ۱۰; نقش منافقان ۱
  • منافقان مدینه: اغواگرى منافقان مدینه ۲; نقش منافقان مدینه ۲

منابع

  1. الدرّالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۶.