البقرة ٢١
کپی متن آیه |
---|
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِي خَلَقَکُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ |
ترجمه
البقرة ٢٠ | آیه ٢١ | البقرة ٢٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَعَلَّ»: تا این که. شاید این که.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۱ - ۲۵ بقره
- اعجاز و ماهيت آن
- اعجاز قرآن
- اعجاز قرآن فقط از نظر اسلوب كلام يا جهتى ديگر از جهات، به تنهایى نيست
- عموميت اعجاز قرآن براى تمامى افراد انس و جن
- مزايايى كه قرآن مشتمل بر آن است، فوق طاعت بشرى است
- طرح يك سؤال درباره تحدّى قرآن و پاسخ به آن
- تحدّى قرآن به علم
- معارف قرآن كريم باقى و ابدى است و قانون تحول و تكامل آن را كهنه نمى سازد
- تحدّى به كسى كه قرآن بر وى نازل شده
- سخنان بى اساس دشمنان اسلام در اين كه پيامبر معارف و علوم را از ديگران آموخته است
- تحدّى قرآن كريم به خبرهایی كه از غيب داده
- نمونه هاى ديگرى از آيات قرآنى كه درباره امور غيبى است
- اخبار از حقايق علمى كه در زمان نزول قرآن در هيچ جاى دنيا اثرى از آن وجود نداشته است
- تحدّى قرآن به اين كه اختلافى در آن نيست
- اشكال بر ادعاى عدم اختلاف در قرآن و پاسخ آن ۱۰۵
- رفع شبهه درباره نسخ كه در قرآن صورت گرفته
- تحدّى قرآن به بلاغت
- نمونه هایى از معارضاتى كه با قرآن شده
- دو شبهه پيرامون اعجاز بلاغت قرآن
- اعتقاد به «صرف» درباره معجزه بودن قرآن
- نادرستى اعتقاد به صرف
- آياتى از قرآن كريم كه ظهور در خلاف اعتماد بر صرف دارد
- پاسخ به دو شبهه ياد شده و توضيح اين كه چگونه بلاغت قرآن معجزه است
- در محدوديت قوّۀ مدركه انسان
- معارف قرآنى متكى بر حقايقى ثابت و لايتغير است و اختلاف و دگرگونى در آن راه ندارد
- شروط حصول بلاغت به تمام معناى كلمه
- حق يكى است و چون قرآن حق است، ميان اجزاء آن اختلاف نيست
- معجزه در قرآن به چه معناست و چه چيز حقيقت آن را تفسير مى كند؟
- اثبات بى پايگى سخنان عالم نمايانى كه در صدد تأويل آيات داله بر وقوع معجزه ، بر آمده اند در چند فصل
- ۱ قرآن قانون عليت عمومى را مى پذيرد
- ۲ قرآن حوادث خارق عادت را مى پذيرد
- دو فرق بين وقايع عادى و معجزه خارق عادت
- كارهاى خارق العاده و توجيه علمای روانكاو از آن ها
- معجزه و خوارق عادات نيز مستند به علل و اسباب هستند
- آيه «قد جعل اللّه لکلّ شئ قدرا» دلالت دارد بر صحت احتمال دوم
- بيان اين كه فقط خداوند به نظام و ارتباط بين موجودات آگاهى دارد در آيات قرآنى
- ۳ قرآن در عين اين كه حوادث مادى را به علل مادى نسبت می دهد، به خدا هم منسوب می دارد
- ۴ قرآن كريم براى نفوس انبيا تأثيرى در معجزات قائل است
- تمامى امور خارق العاده مستند به مبادئى نفسانى و مقتضياتى ارادى هستند
- ۵ قرآن كريم همان طور كه معجزات را به نفوس انبيا نسبت می دهد، به خدا هم نسبت می دهد.
- بيان اين كه اراده و فعل انسان موقوف به اراده و فعل خداست
- ۶ قرآن معجزه را به سببى نسبت می دهد كه هرگز مغلوب نمی شود.
- تفاوت بين سحر و معجزات و كرامات
- اشكال بر حجيت معجزه
- بيان جهت اعجاز معجزات و پاسخ به اشكال مذكور
- ۷ قرآن كريم معجزه را برهان بر حقانيت رسالت می داند، نه دليلى عاميانه
- جواب اشكال مطرح شده
- دو نوع عكس العمل مردم در انكار دعوى انبيا (ع)
- احتجاجاتى كه عليه رسول اكرم(ص) شده و خداوند آن ها را رد كرده است
- احتجاج بر توقع نزول فرشته و ديدن خداوند و ملائكه و رد آن در قرآن كريم
- درخواست معجزه به عنوان حجت و شاهد از انبيا براى پذيرش دعوت آن ها
- بيان علت درخواست معجزه توسط امّت هاى مختلف با ذكر يك مثل
- انحراف جمعى از اهل علم معاصر با تفسير مادى حقائق دينى و از آن جمله معجزه
- نتایجى كه اين گروه از تئوريها و فرضيات خود گرفته اند
- با عينك مادى معنويات و ماوراى طبيعت را نمى توان ديد
- ديدگاه دو گروه از اهل علم درباره حقايق نامبرده
- توضيح «فاتّقوا النار التى وقودها الناس والحجارة ...»
- آدمى در جهان ديگر جز آنچه خودش در اين جهان براى خود تهيه كرده، چيزى ندارد
- بحث روايتى (شامل يك روايت درباره «ازواج مطهرة)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«21» يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
اى مردم! پروردگارتان كه شما وپيشينيان شما را آفريد، پرستش كنيد تا اهل تقوا شويد.
نکته ها
در كتابهاى قانون، مواد قانون، بدون خطاب بيان مىشود، ولى قرآن كتاب قانونى است كه با روح و عاطفه مردم سر وكار دارد، لذا در بيان دستورات، خطاب مىكند. البتّه خطابهاى قرآن مختلف است. گاهى براى عموم مىفرمايد: «يا أَيُّهَا النَّاسُ»*، امّا براى هدايتيافتگان فرموده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»*
هدف از خلقت جهان و انسان، تكامل انسانهاست. يعنى هدف از آفرينش هستى، بهرهگيرى انسانهاست «1» وتكامل انسانها در گرو عبادت «2» واثر عبادت، رسيدن به تقوا «3» و نهايت تقوى، رستگارى است. «4»
سؤال: چرا خدا را عبادت كنيم؟
پاسخ: در چند جاى قرآن پاسخ اين پرسش چنين آمده است:
- چون خداوند خالق و مربّى شماست. «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ» «5»
«1». «سَخَّرَ لَكُمْ» جاثيه، 13. «خَلَقَ لَكُمْ» بقره، 29.
«2». «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» ذاريات، 56.
«3». «... وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» بقره، 21.
«4». «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» بقره، 189.
«5». مشركان خالقيّت را پذيرفته ولى ربوبيّت را انكار مىنمودند، خداوند در اين آيه دو كلمه «رَبَّكُمُ» و «خَلَقَكُمْ» را در كنار هم آورده تا دلالت بدين نكته كند كه خالق شما، پروردگار شماست.
جلد 1 - صفحه 72
- چون تأمين كننده رزق و روزى و امنيت شماست. «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» «1»
- چون معبودى جز او نيست. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي» «2»
عبادت انسان، هدف آفرينش انسان است نه هدف آفريننده. او نيازى به عبادت ما ندارد، اگر همه مردم زمين كافر شوند او بىنياز است: «إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ ...» «3» چنانكه اگر همه مردم رو به خورشيد خانه بسازند يا پشت به خورشيد، در خورشيد اثرى ندارد.
با اينكه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى بازهم در برابر اين اداى تكليف، پاداش مىدهد و اين نهايت لطف اوست.
آنچه انسان را وادار به عبادت مىكند امورى است، از جمله:
1. توجّه به نعمتهاى او كه خالق و رازق و مربّى ماست.
2. توجّه به فقر و نياز خويش.
3. توجّه به آثار و بركات عبادت.
4. توجّه به آثار سوء ترك عبادت.
5. توجّه به اينكه همه هستى، مطيع او ودر حال تسبيح او هستند، چرا ما عضو ناهماهنگ هستى باشيم.
6. توجّه به اينكه عشق وپرستش، در روح ماست وبه چه كسى برتر از او عشق بورزيم.
سؤال: در قرآن آمده است: «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» «4» يعنى عبادت كن تا به يقين برسى. پس آيا اگر كسى به يقين رسيد، نمازش را ترك كند؟!
پاسخ: اگر گفتيم: نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنايش اين نيست كه هرگاه دستت به شاخه رسيد، نردبان را بردار، چون سقوط مىكنى. كسى كه از عبادت جدا شد، مثل كسى است كه از آسمان سقوط كند؛ «فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ» به علاوه كسانى كه به
«1». قريش، 3- 4.
«2». طه، 14.
«3». ابراهيم، 8.
«4». حجر، 69.
جلد 1 - صفحه 73
يقين رسيدهاند مانند: رسول خدا و امامان معصوم، لحظهاى از عبادت دست برنداشتند.
بنابراين مراد آيه، بيان آثار عبادت است نه تعيين محدودهى عبادت.
آيات وروايات، براى عبادت شيوهها وشرايطى را بيان نموده است كه در جاى خود بحث خواهد شد، ولى چون اين آيه، اوّلين فرمان الهى خطاب به انسان در قرآن است، سرفصلهايى را بيان مىكنيم تا مشخّص شود عبادت بايد چگونه باشد:
1. عبادت مامورانه، يعنى طبق دستور او بدون خرافات.
2. عبادت آگاهانه، تا بدانيم مخاطب و معبود ما كيست. «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» «1»
3. عبادت خالصانه. «وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «2»
4. عبادت خاشعانه. «فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» «3»
5. عبادت عاشقانه. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «افضل الناس مَن عَشق العبادة» «4»
و خلاصه مطلب اينكه براى عبادت سه نوع شرط است؛
الف: شرط صحّت، نظير طهارت وقبله.
ب: شرط قبولى، نظير تقوا.
ج: شرط كمال، نظير اينكه عبادت بايد آگاهانه، خاشعانه، مخفيانه وعاشقانه باشد كه اينها همه شرط كمال است. «5»
پیام ها
1- دعوت انبيا، عمومى است و همه مردم را دربر مىگيرد. «يا أَيُّهَا النَّاسُ»
2- از فلسفههاى عبادت، شكرگزارى از ولى نعمت است. «اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ»
3- اوّلين نعمتها، نعمت آفرينش، و اوّلين دستور، كُرنش در برابر خالق است.
«اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ»
«1». نساء، 43.
«2». كهف، 110.
«3». مؤمنون، 2.
«4». بحار، ج 70، ص 253.
«5». براى تفصيل بيشتر به كتاب پرتوى از اسرار نماز وتفسير نماز نوشته مؤلف مراجعه نماييد.
جلد 1 - صفحه 74
4- مبادا بتپرستى يا انحراف نياكان، ما را از عبادت خداوند دور كند، زيرا آنان نيز مخلوق خداوند هستند. «وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»
5- عبادت، عامل تقواست. اگر عبادتى تقوا ايجاد نكند، عبادت نيست. «اعْبُدُوا ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
6- به عبادت خود مغرور نشويم كه هر عبادتى، تقوا ساز نيست. «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «21»
يا أَيُّهَا النَّاسُ: اى گروه مردمان، از كافر و مؤمن و منافق و فاسق، اعْبُدُوا رَبَّكُمُ: بندگى و پرستش و ستايش كنيد پروردگار خود را كه ايجاد و ابقاء و پرورش فرموده شما را. به يك كلمه جامعه خطاب به تمام طبقات مكلفين فرموده و همه را به مقام سعادت و كمال ارشاد نموده.
«1» تحف العقول، صفحه 10 (با اندكى تفاوت) باب فى مواعظ النبى (ص)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 84
اعبدوا خطاب به ملحدين كه خداپرست شويد.
اعبدوا خطاب به مشركين كه موحد شويد.
اعبدوا خطاب به منافقين كه به حقيقت عبادت كنيد.
اعبدوا خطاب به عاصين كه فرمانبردار شويد.
اعبدوا خطاب به مؤمنين كه در ايمان ثابت باشيد.
اعبدوا خطاب به عابدين كه عبادت به اخلاص به جاى آريد.
الَّذِي خَلَقَكُمْ: آن پروردگارى كه آفريد شما را، وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ:
و آن كسانى كه پيش از شما بودند، از پدران و اجداد شما و غير آنها، لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ: براى آنكه پرهيز نمائيد و دورى كنيد از موجبات عقاب، يعنى بندگى خدا كنيد در حالتى كه اميدوار باشيد به آنكه داخل شويد در سلك متقيان كه فائز شدند به هدايت و رستگارى و مستحق شدند قرب رحمت و بخشايش سبحانى را.
تنبيه: حق تعالى بندگان را آگاه فرموده به منتهاى درجه سالكين كه آن قطع نظر از ماسوى و توجه تامّ به حضرت پروردگار است. بنابراين درجات عبادت نسبت به اشخاص مختلف مىشود. چنانچه در كتاب كافى به اسناد خود از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه: انّ العباد ثلثة: قوم عبدوا اللّه عزّ و جلّ خوفا فتلك عبادة العبيد و قوم عبدوا اللّه تبارك و تعالى طلب الثّواب فتلك عبادة الاجراء و قوم عبدوا اللّه عزّ و جلّ حبّا له فتلك عبادة الاحرار و هى افضل العبادة «1».
يعنى به تحقيق كه عبادت كنندگان را سه درجه است: 1- جماعتى كه عبادت كند خداى عز و جل را از جهت ترس پس اين عبادت غلامان است. 2- قومى كه عبادت كنند خداوند تبارك و تعالى را به جهت طلب ثواب، پس اين عبادت مزدوران است. 3- قومى كه عبادت كنند خداى عز و جل را به سبب دوست داشتن مر او را، پس اين عبادت جوانمردان و
«1» اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، باب العبادة، حديث 5 (جلد 2 صفحه 84)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 85
افضل عبادت است.
و نيز حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمايد: ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا فى جنّتك بل وجدتك مستحقّا للعبادة فعبدتك: عبادت نكنم تو را اى خدا به جهت ترس از جهنم تو و نه طمع در بهشت تو، بلكه يافتم ذات تو را مستحق عبادت و پرستش، پس عبادت نمودم تو را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «21»
ترجمه
ايمردمان عبادت كنيد پروردگار خودتان را كه آفريد شما را و آنانكه بودند پيش از شما باشد كه شما پرهيزكار شويد..
تفسير
خداوند پس از ذكر اصناف خلق اقبال فرمود بآنها بخطاب براى دلخوشى و جلب قلوبشان و اهتمام بامر عبادت و بزرك نمودن آنرا در انظار تا جبران نمايد كلفت عبادت را بلذّت مخاطبت، و از تفسير امام (ع) استفاده ميشود كه براى اين آيه دو وجه است يكى آنكه عبادت كنيد خداوندى را كه خلق نموده است شما و پيشينيان شما را براى پرهيزكارى و بنابراين لعل متعلق بخلق و مراد از تقوى عبادت است چون فرموده جن و انس را خلق ننمودم مگر براى عبادت ديگر آنكه عبادت كنيد خداوندى را كه خلق نموده است شما و پيشينيان را، تا بپرهيزيد از آتش و بنابراين لعل متعلق با عبدوا و تقوى بمعنى پرهيزكارى است و در هر حال لعل از خداوند براى وجوب است زيرا او بزرگتر است از آنكه بزحمت بيندازد بنده خود را بدون منفعت و اميدوار فرمايد او را بخود پس محروم نمايد، در اين مقام فيض رحمه اللّه فرموده مراد امام (ع) از آنكه فرموده در اين آيه دو وجه است آنستكه هر دو صحيح است و هر دو مراد است و اين از محسّنات
جلد 1 صفحه 40
كلام است كه داراى دو معنى باشد و از ائمه عليهم السلام نظائر اين بيان صادر شده است، حقير عرض ميكنم چون امام (ع) نميشود ترديد در معنى آيه بفرمايد پس اينكه ميفرمايد در اين آيه دو وجه است مراد آنستكه اين الفاظ متضمن اين دو معنى است نهايت آنكه اگر استعمال لفظ در اكثر از معنى واحد جائز باشد ممكن است هر دو مستقل باشد و الا يك معنى استقلالا و ديگر تبعا مراد است چون باين نحو مسلما جائز و از محسنات كلام است، ولى حق آنستكه جائز است مطلقا چنانچه شيخ استاد ما عليه الرحمه به بيان او فى در كتاب درر الفوائد اثبات فرموده است و وجهى را كه مرحوم آخوند قدس سره در كفايه الاصول براى استحاله ذكر فرمودهاند بنظر حقير مبنى بر مسلك خودشان در باب وضع است و بنابر مسلك شيخ استاد عليه الرحمه در باب وضع استحاله نيست و تفصيل مطلب از وظيفه مقام خارج است و انصاف آنستكه وقوع اخص از امكان است ما مىبينيم استعمال ميشود و نهايت لطف را هم دارد و چندين صنعت بديعى مبنى برآنست و اگر چه در اكثر موارد يكى تبعى و ديگر استقلالى است ولى گاهى هم معلوم است كه هر دو مستقلا مراد است مانند اين قطعه عربيه كه در مدح حضرت رسول (ص) است: المرتمى فى دجى و المشتكى ظمأ و المبتلى بعمى و المبتغى دينا ياتون سدته من كل ناحية و يستفيدون من نعمائه عينا كه معلوم است چهار معنى مستقل را در عرض يكديگر از عين اراده نموده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا النّاسُ اعبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم وَ الَّذِينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقُونَ «21»
(اي گروه مردم بپرستيد (پروردگار خود و كساني که قبل از شما بودهاند) را شايد در زمره پرهيزگاران درآييد)
(لغت و اعراب كلمات آيه)
يا از حروف ندا است و گفتهاند مخصوص نداي بعيد است و بعد بر دو قسم است بعد حقيقي که زيادي فاصله بين منادي و منادا ميباشد و بعد تنزيلي حكمي و اينکه بعد خود اقسامي دارد:
1- عدم توجه بمتكلم اگر چه مخاطب نزديك باشد چنانچه توجه موجب قرب است اگر چه مسافت دور باشد و قرب در عبادت نيز عبارت از توجه است 2- غفلت که بعد آن از عدم توجه بيشتر است چنان که گاهي احتياج بمنبّهات زيادي است تا شخص غافل توجه پيدا كند
1- از علت واحد فقط معلول واحد صادر ميشود و معلول واحد فقط داراي يك علت است
جلد 1 - صفحه 435
3- ضعف و عجز و فقر متكلم که سبب بعد او از مقام مخاطب است مانند نداء عبد مولاي خود را و لذا است که در دعا گفته ميشود يا اللّه يا ربّ و غيره و يا در آيه جهت بعد شنونده آورده شده چون اكثر مردم در غفلتاند و از مقام قرب پروردگار و آيات الهي دورند كلمهاي از موصولات مبهمه است بنا بر قول اخفش و وصلة النداء است بنا بر مشهور«1» كلمهها از ادات تنبيه است که براي داخل شده است«2» كلمه النّاس اسم جنس است و مشهور آن را نوع دانستهاند که داراي افراد متّفق الحقيقة ميباشد يعني حيوان ناطق اگر چه در عوارض و خصوصيّات با هم مختلفاند ولي تحقيق اينست که آن را كلّي مشكّك بدانيم که داراي افراد مختلف الحقيقية و ذوي مراتب باشد چون علوم و كمالات انسان جزو حقيقة نفس است قابل ترقي و تعالي و تنزل و انحطاط است زيرا نميتوان گفت که حقيقت انبياء عظام با افراد شقي و پست چون فرعون و نمرود يكي است
1- پنج قسم اي داريم اول شرطيه ايا ما تدعوا فله الاسماء الحسني (سوره اسري آيه 11 دوم استفهاميه مانند فباي حديث بعده يؤمنون (سوره اعراف آيه 148 سوم موصوله مانند لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُم أَشَدُّ عَلَي الرَّحمنِ عِتِيًّا(سوره مريم آيه 70) چهارم كماليه مثل رجل و اي رجل پنجم وصلة النداء مانند همين آيه يا ايها النّاس الاية
2- سه نوعها داريم:
اول اسم فعل مانند هاؤم اقرؤا كتابيه (يعني بگيريد كتاب مرا و بخوانيد) دوم ها تأنيث مثل فَأَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها(يعني هر كسي را الهام كرد كارهاي زشت و پرهيزكاريش را) سوم ها تنبيه که چهار قسم است و يك قسم آن بر سراي در ميآيد مانند آيه بالا
جلد 1 - صفحه 436
جان شيران و سگان از هم جداستبرگزیده تفسیر نمونه
(آیه 21)- اینچنین خدائی را بپرستید! بعد از بیان حال سه دسته (پرهیزکاران، کافران و منافقان) این آیه، خط سعادت و نجات را که پیوستن به گروه اول است مشخص ساخته میگوید: «ای مردم پروردگارتان را پرستش کنید که هم شما و هم پشینیان را آفرید تا پرهیزکار شوید» (یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).
خطاب «یا أَیُّهَا النَّاسُ» (ای مردم) که در قرآن حدود بیست بار تکرار شده و یک خطاب جامع و عمومی است نشان میدهد که قرآن مخصوص نژاد و قبیله و طایفه و قشر خاصی نیست، بلکه همگان را در این دعوت عام شرکت میدهد، همه را دعوت به پرستش خدای یگانه، و مبارزه با هر گونه شرک و انحراف از خط توحید میکند.
ج1، ص50
نکات آیه
۱ - پرستش خداوند وظیفه اى ضرورى، بر دوش همه مردم (یأیها الناس اعبدوا ربکم)
۲ - خداوند، پروردگار همه انسانهاست. (یأیها الناس اعبدوا ربکم)
۳ - خداوند، آفریننده همه انسانهاى موجود و پیشینیان آنان است. (اعبدوا ربکم الذى خلقکم و الذین من قبلکم)
۴ - آفریننده انسانها، تنها حقیقتى که شایسته و بایسته پرستش است. (اعبدوا ربکم الذى خلقکم و الذین من قبلکم) توصیف خداوندبه «خالقیت» - پس از بیان لزوم پرستش او - بیانگر علت لزوم پرستش است.
۵ - ربوبیت خداوند بر انسانها، دلیل شایستگى او براى پرستش است. (اعبدوا ربکم) انتخاب «رب» به جاى «اللّه» در «اعبدوا ربکم» به علت لزوم پرستش اشاره دارد; یعنى، چون خداوند رب است، شایسته پرستش است و باید عبادت شود.
۶ - باور به خالقیت و ربوبیت خدا، عامل گرایش انسان به بندگى اوست. (اعبدوا ربکم الذى خلقکم)
۷ - جهان بینى انسان، پایه و اساس اعمال و رفتارش است. (اعبدوا ربکم الذى خلقکم)
۸ - پرستش خداوند، زمینه ساز نیل به تقواپیشگى است. (اعبدوا ربکم ... لعلکم تتقون)
۹ - رسیدن به تقوا، وظیفه اى ضرورى براى همه انسانهاست. (لعلکم تتقون) چون هدف از لزوم عبادت رسیدن به تقواست، نیل به تقوا نیز ضرورى مى باشد.
۱۰ - هدف از آفرینش انسانها، نایل شدن آنان به مرتبه تقواست. (خلقکم ... لعلکم تتقون) برداشت فوق بر این اساس است که: «لعلکم ...» - علاوه بر تعلقش به «اعبدوا» - به «خلقکم» نیز باشد.
۱۱ - پرستش خداوند، آدمى را از گرفتار شدن در ورطه کفر و نفاق و پیامدهاى آن دو، مصون مى دارد. (اعبدوا ربکم ... لعلکم تتقون) از اهداف دعوت به پرستش خداوند - پس از بیان کفر و نفاق و عواقب شوم آنها - ارائه رهنمونى است به انسانها براى پاسدارى خویش از گرایش به کفر و نفاق. بر این اساس «تتقون» به معناى لغوى آن و متعلقش کفر و نفاق خواهد بود; یعنى: اعبدوا ربکم لعلکم تتقون الکفر و النفاق.
۱۲ - دستورات الهى، برنامه هایى براى رساندن انسان به اهداف تعیین شده (اعبدوا ربکم ... لعلکم تتقون) جمله «لعلکم تتقون» مى رساند که: هدف تعیین شده براى انسانها نیل به تقواپیشگى است و خداوند به منظور رساندن انسانها به این هدف، عبادت را بر آنان واجب کرده است. بنابراین دستورات خداوند به منظور رساندن آدمى به این هدف، بیان شده است.
روایات و احادیث
۱۳ - از امام رضا (ع) روایت شده که: «فان قال [قائل] فلم تعبّدهم؟ قیل لئلا یکونوا ناسین لذکره و لاتارکین لأدبه و لالاهین عن أمره و نهیه;[۱] اگر کسى بگوید: چرا خدا مردم را موظف به عبادت کرده است؟ گفته مى شود: براى اینکه یاد او را فراموش نکنند و ادب را ترک ننمایند و به امر و نهى او بى اعتنا نباشند».
موضوعات مرتبط
- انسان: خالق انسان ۳، ۴; فلسفه خلقت انسان ۱۰; مسؤولیت انسان ها ۱، ۹
- ایمان: آثار ایمان ۶; ایمان به خالقیت خدا ۶; ایمان به ربوبیت خدا ۶; متعلق ایمان ۶
- تقوا: اهمیّت تقوا ۹، ۱۰; زمینه تقوا ۸
- جهان بینى: جهان بینى و ایدئولوژى ۶، ۷; نقش جهان بینى ۷
- خدا: اختصاصات خدا ۴; خالقیت خدا ۳; ربوبیت خدا ۲، ۵; عمل به اوامر خدا ۱۳
- دین: فلسفه دین ۱۲
- ذکر: اهمیّت ذکر خدا ۱۳
- رفتار: پایه هاى رفتار ۷
- عبادت: آثار عبادت ۸، ۱۱; اهمیّت عبادت ۱; عبادت خدا ۱; فلسفه عبادت ۱۳; منشأ عبادت ۵
- عبودیت: زمینه عبودیت ۶
- کفر: موانع کفر ۱۱
- مسؤولیت: مسؤولیت همگانى ۱، ۹
- معبود راستین: خالقیت معبود راستین ۴
- معبودیت: ملاکهاى معبودیت ۴، ۵
- نفاق: موانع نفاق ۱۱
منابع
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۰۳، ح ۱، باب ۳۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۹، ح ۳۹.