الإسراء ٥٦
کپی متن آیه |
---|
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلاَ يَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لاَ تَحْوِيلاً |
ترجمه
الإسراء ٥٥ | آیه ٥٦ | الإسراء ٥٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَحْوِیلاً»: تغییر و تبدیل.
نزول
علت نزول آیه چنین بوده که قریش هفت سال قحطى کشیدند و به بلائى عظیم دچار آمدند تا این که متوسل به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گشته و نالیدند و از وى خواستند که دعا کند تا خداوند قحطى را از میان آنها بردارد سپس این آیه نازل گردید.[۱]
ابن مسعود گوید: عده اى از مردم به عبادت و پرستش عده از جنیان پرداخته بودند و با وجود بر این که عده اى از جنیان مسلمان شده بودند، عده دیگر از مردم به عبادت و پرستش آن عده که جن را مى پرستیدند، تمسک جسته بودند سپس این آیه نازل گردید.[۲]
تفسیر
- آيات ۵۶ - ۶۵ سوره إسراء
- استدلال ديگرى بر نفى الوهيت خدايان مشركان
- چند وجه ديگر، در بيان مراد از مالك نفع و ضرر نبودن بت ها
- توضيح اين كه آلهه دروغين، خود در جستجوى وسيله به سوى پروردگارشان هستند
- وجوه ديگرى كه در معناى جمله: «يَبتَغُونَ إلَى رَبِّهِمُ الوَسِيلَةَ أيُّهُم أقرَب» گفته اند
- سنّت الهى در اقوام گذشته: دعوت به حق، به سعادت رساندن مؤمنان و عذاب منكران و طاغيان
- بحث مفسران، پیرامون «کتاب مبین» و «لوح محفوظ»
- وجه اين كه خداوند، پيشنهاد كفار راجع به آوردن آيات را اجابت نكرد
- مراد از «رؤيا» و «شجره ملعونه»، در آيه: «وَ مَا جَعَلنَا الرُؤيَا الَّتِى أرَينَاكَ...»
- شجره ملعونه اى كه در رؤيا بر پيامبر «ص» نشان داده شده، فتنه اسلام است
- بيان اين كه آيه شريفه، ناظر به «بنى اميّه» است
- پاسخ به مفسرانی که «رؤيا» را معراج و شجرۀ ملعونه را «شجره زقّوم» دانسته اند
- معناى قول شيطان: «لأحتَنِكَنَّ ذُرِيَّتَهُ إلّا قَلِيلاً»
- لشكر سواره نظام و پياده نظام شيطان، ياور او در گمراهى انسان
- مراد از مشاركت شيطان در اموال و اولاد مردم در خطاب: «وَ شَارِكهُم فِى الأموَالِ وَ الأولَاد»
- بحث روايتى: (روایاتی در بارۀ برخی از آیات گذشته)
- چند روايت درباره شركت شيطان، در اموال و اولاد مردم
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلًا «56»
بگو: كسانى را كه غير خداوند گمان مىكرديد (معبود شمايند) بخوانيد. كه آنها نه مشكلى را مىتوانند از شما برطرف كنند و نه تغييرى در آن دهند.
جلد 5 - صفحه 78
پیام ها
1- سراغ غير خدا رفتن و به آن اميد داشتن، خيالى بيش نيست. «زَعَمْتُمْ»
2- در شيوهى تبليغ، ضمن آنكه بايد حقيقت را بيان كرد، بايد مردم را در انتخاب به حال خود گذاشت تا آن را با اختيار رد كرده يا بپذيرند. قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ ... فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ
3- انگيزهى پرستش، پناهجويى به يك قدرت است و بتها اين توان را ندارند.
«فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ»
4- غير خدا، نه مىتواند خطر را رفع كند و نه آن را به ديگرى برگرداند، و يا آن را تبديل كند و يا تخفيف دهد. «كَشْفَ الضُّرِّ تَحْوِيلًا» (عقيده به شفاعت اولياى خدا براى رفع مشكلات و عذاب، به اذن خداست و حساب ديگرى دارد.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً (56)
«1» تفسير برهان جلد 2، صفحه 424.
جلد 7 - صفحه 398
پس از آن خطاب مىفرمايد پيغمبر را:
قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ: بگو به اين مشركين بخوانند وقت ضرر آن را كه گمان مىكردند الهه خود غير از ذات احديت، تا رفع كند آن ضرر را از شما، تا تغيير دهند آن حالت را به حالت ديگر غير آن. فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ: پس مالك نيستند و توانائى ندارند رفع كنند و برطرف نمايند ضرر را، مانند مرض و فقر و قحط و بلا و آفت را. وَ لا تَحْوِيلًا: و نه تبديل دادن حالتى را كه خوش نداريد به حالتى كه دوست داريد.
مراد از اين الهه، ملائكه و عيسى و عزير بودند كه مشركين ايشان را به گمان باطل خود الهه پنداشتند. خداى متعال در اين آيه شريفه بيان فرمايد كه نزد بلا و محنت، ايشان را بخوانيد براى رفع آن سختى، تا محقق يابد كه آنها بالاستقلال ابدا توانائى ندارند، و كسى بدين صفت باشد، البته مستحق الوهيت نباشد، پس چگونه آنها را پرستش كنيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناً (53) رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِنْ يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِنْ يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً (54) وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً (55) قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً (56) أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً (57)
ترجمه
و بگو به بندگان من بگويند آنچه آن خوبتر است همانا شيطان فساد ميكند ميان آنها همانا شيطان باشد مر آدمى را دشمنى آشكار
پروردگار شما داناتر است بشما اگر بخواهد رحمت كند شما را و اگر بخواهد عذاب كند شما را و نفرستاديم تو را بر آنها كار گذار
و پروردگار تو داناتر است بكسانيكه در آسمانها و زمينند و بتحقيق فضيلت داديم بعضى از پيغمبران را بر بعضى و داديم داود را زبور
بگو بخوانيد آنانرا كه گمان كرديد جز او پس متمكّن نيستند دفع ضرر را از شما و نه تغييرى را
آنگروه آنانند كه ميخوانند ميجويند بسوى پروردگارشان وسيلتى را هر كدامشان كه نزديكترند و اميدوارند برحمت او و مىترسند از عذاب او همانا عذاب پروردگار تو باشد حذر كرده شده.
تفسير
- خداوند دستور فرمود به پيغمبر خود كه به بندگان مؤمنش كه بلوازم بندگى عمل ميكنند بفرمايد بگويند در مقابل بندگانش كه بلوازم بندگى رفتار نميكنند و پيرو شيطانند كلمه و كلام و جمله و جملات بهتر و ملايمتر و پسنديدهترى را يعنى سخنى نگويند كه موجب مزيد عداوت و انزجار و تمرّد و استكبار آنها گردد بلكه سخنى بگويند كه موجب تأليف قلوب آنان باسلام باشد چون شيطان در كمين است كه برانگيزاند فتنه و فساد را در بين بنى آدم و گاه باشد كه يك سخن ناهنجار را دست آويز نموده شر بزرگى بر پا نمايد و براى تذكّر بنى آدم مكرّر تصريح بعداوت ديرينه شيطان با ايشان شده كه نامش در نظر باشد و از شرش در حذر باشند و محتمل است مراد از الّتى هى احسن آيه بعد باشد يعنى بگو بگويند بندگان صالح من به بندگان فاجر كه خداوند داناتر است از هر كس باحوال بندگانش اگر بخواهد رحمت ميكند و اگر بخواهد عذاب ميكند آنها را و نگويند شما مستحقّ عذابيد چون اين موجب تهييج عداوت آنها و يأسشان از رحمت حقّ
جلد 3 صفحه 368
ميشود با آنكه خاتمه امر آنها معلوم نيست بر احدى جز خداوند كه بخير است يا بشرّ و بنابراين آيه بعد بيان و تفسير الّتى هى احسن است و جمله انّ الشيطان ينزغ بينهم تا آخر آيه اوّل معترضه ميباشد و محتمل است آيه دوّم مستقلّ بافاده باشد براى اثبات خوف و رجاء و بيان آنكه رحمت بفضل الهى و عذاب بعدل او است و اين اظهر است و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم موكّل اعمال آنها نيست و نميتواند ايمان را باجبار در دلهاى آنها وارد نمايد و نبايد بنمايد وظيفه او فقط بشارت و انذار است و جز اين مسئوليّتى ندارد و خداوند داناتر است از هر كس بمراتب استعداد و قابليت اهل آسمانها و زمين از ملائكه و انبياء و اولياء و غيرهم پس جاى تعجّب نيست از آنكه يتيم ابو طالب صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمقام قاب قوسين اوادنى برسد و بعضى از پيغمبران الوا العزم باشند مانند نوح و ابراهيم و عيسى و موسى و محمّد عليه و اله و عليهم السلام و بعضى رسول و بعضى نبى بر حسب استعداد و قابليت خودشان چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سادات انبياء و مرسلين پنج نفرند كه بوجود ايشان وحى الهى دور ميزند و الوا العزمند يعنى بعزم ثابت كوشش در امر او نمودند و اسامى شريفه را ذكر فرموده و در علل از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه خداوند تعالى فضيلت داد پيغمبران مرسل را بر ملائكه مقرّبين و فضيلت داد مرا بر تمام انبياء و مرسلين و فضيلت بعد از من براى تو است اى على و براى ائمه از اولاد تو و همانا ملائكه خدّام ما و خدام دوستان مايند سلام اللّه عليهم اجمعين و تخصيص حضرت داود و كتاب زبور بذكر شايد براى آن باشد كه در زبور تصريح بمقام خاتميت پيغمبر آخر الزمان شده و آنكه دين او عالمگير و باقى خواهد ماند تا قيامت بر پا شود و شايد اشاره بآن باشد كه فضيلت او بداشتن كتاب است نه بپادشاهى با آنكه الوا العزم هم نيست و در كتابش احكامى ذكر نشده بلكه مشتمل است بر ثناى الهى و موعظه و توصيف پيغمبر آخر الزمان و تعريف امّت او و غلبه دينش بر تمام اديان و گفتهاند هر كتابيرا زبور گويند ولى علم بغلبه شده است براى كتاب داود عليه السّلام چنانچه فرقان هر فارق بين حقّ و باطلى است ولى غلبه پيدا كرده در قرآن و زبور بعد از تورية نازل شده با آنكه يهود قائل بودند بعد از تورية كتابى نازل نشده و باين مناسبت هم ممكن است مخصوص بذكر شده باشد و اخيرا پيغمبر اكرم مأمور شده است كه بفرمايد بكسانيكه براى خداوند
جلد 3 صفحه 369
شريك و نظير و پسر و دختر و امثال اينها را قائل شدهاند مانند مسيح و عزير و ملائكه كه بخوانند آنها را براى بر آوردن حاجتشان تا بدانند كه هيچ پيغمبر مرسل و ملك مقرّبى بدون مشيت الهى قادر بر امرى نيست و نمىتواند دفع ضرر و جلب نفعى براى كسى كند و نه جاى آنرا تغيير دهد يعنى مثلا مرض و فقر و بلا را از جائى بجائى بىاذن خدا منتقل نمايد و ملائكه و انبياء و اولياء هر كدام قربشان بخدا بيشتر است بيشتر در صدد تحصيل وسيله تقرّب بخداوندند و عبادت و بندگى ميكنند و برحمت او اميدوار و از عذاب او ترسانند و بنابراين جمله ايّهم اقرب بدل است از فاعل يبتغون الى ربّهم الوسيله و غير آنها بايد متابعت و پيروى كنند و اقتداء ببزرگان خودشان نمايند در اطاعت و عبادت چون سزاوار و شايسته است كه تمام مردم حتى ملائكه و انبياء و اولياء از عذاب خداوند در ترس و بيم و حذر باشند براى احتمال قصور يا تقصيرى كه ممكن است در اداء وظيفه عبوديت براى ايشان روى دهد و منافات با عصمت ندارد بلكه مؤكّد آن است چون معصوم هم بايد بلطف الهى محفوظ از فتور و لغزش گردد و مسئوليتش زيادتر است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُلِ ادعُوا الَّذِينَ زَعَمتُم مِن دُونِهِ فَلا يَملِكُونَ كَشفَ الضُّرِّ عَنكُم وَ لا تَحوِيلاً (56)
بگو باين مشركين که بخوانيد كساني را که گمان ميكنيد از غير خداوند پس اينها مالك نيستند برطرف كنند ضرري را از شما يا تبديل بنفع كنند يا بديگر متوجه كنند قُلِ ادعُوا بكساني که توجه آنها در امور بغير خدا باشد حتي انبياء و ملائكه چه رسد برؤساء و كار فرماها و مشتري و كاسب و زن و شوهر و كارفرما و
جلد 12 - صفحه 272
كارگر و قوه و قدرت و ماليه و توانايي خود که جامعش الَّذِينَ زَعَمتُم مِن دُونِهِ است سرتاسر ممكنات در مقابل مشيت الهي كوچكترند از اينكه بتوانند كوچكترين مضرتي از شما دفع كنند يا تغييري دهند.
فَلا يَملِكُونَ كَشفَ الضُّرِّ عَنكُم وَ لا تَحوِيلًا.
در حديث قدسي است
و عزتي و جلالي لاقطعن امل آمل غيري الحديث
(تو كار خود بخدا واگذار و دل خوش دار که رحم اگر نكند مدعي خدا بكند) مكرر تذكر دادهايم که مقام توكل مولد از توحيد افعاليست و مراتب توحيد افعالي چهار مرتبه است «1» فقط بزبان ولي قلب متوجه بغير «2» قلب هم معتقد لكن راسخ نيست و نظر بغير هم دارد «3» اعتقاد راسخ و قطع نظر از غير و مقام توكل در اينکه مرتبه حاصل ميشود «4» تفويض صرف خوديتي در خود نبيند چه رسد بغير و اسباب.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 56)- در این آیه باز سخن از مشرکان است و در تعقیب بحثهای گذشته به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میگوید: «به آنها بگو: معبودهایی را که غیر خدا شایسته پرستش میپندارید بخوانید، آنها نه قدرت دارند مشکلات و گرفتاریها را از شما برطرف سازند و نه دگرگونی در آن ایجاد کنند» (قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلًا).
در حقیقت این آیه همانند بسیاری دیگر از آیات قرآن، منطق و عقیده مشرکان را از این راه ابطال میکند که پرستش و عبادت آلهه یا به خاطر جلب منفعت است یا دفع زیان، در حالی که اینها قدرتی از خود ندارند که مشکلی را برطرف سازند و نه حتی مشکلی را جابهجا کنند.
تعبیر به «الَّذِینَ» در این آیه بیانگر آن است که منظور همه معبودهای غیر اللّه نیست، بلکه معبودهایی همچون فرشتگان و حضرت مسیح (ع) و مانند آنهاست.
نکات آیه
۱- پیامبر(ص)، موظف به اعلام خیالى بودن خدایان برگزیده مشرکان و ناتوانى کامل آنها در رفع هرگونه بیچارگى و درماندگى از مشرکان (قل ادعوا الذین زعمتم من دونه فلایملکون کشف الضرّ عنکم)
۲- هر معبودى جز خدا، نیرویى خیالى و براى رفع بیچارگى و بدبختى مردم، فاقد قدرت است. (قل ادعوا الذین زعمتم من دونه فلایملکون کشف الضرّ عنکم و لاتحویلاً) «الضرّ» به معناى بدحالى درونى و یا جسمانى است (مفردات راغب).
۳- در میان خدایان متعدد مشرکان، موجودات داراى شعور و حیات نیز وجود داشت. (قل ادعوا الذین زعمتم من دونه) «الذین» در ادبیات عرب براى ذوى العقول و صاحبان خرد به کار مى رود. استعمال این اسم براى معبودان مشرکان، حکایت از نکته یاد شده مى کند.
۴- مشرکان، همه معبودهاى مورد ستایش و عبادت خود را، موجوداتى داراى شعور و حیات مى پنداشتند. (قل ادعوا الذین زعمتم من دونه) برداشت فوق، مبتنى بر این احتمال است که «الذین» - که براى ذوى العقول استعمال مى شود - در پندار و زعم مشرکان چنین بوده و آنان معبودهاى خویش را داراى شعور مى پنداشتند.
۵- موجود فاقد قدرتِ مستقل و مطلق، شایسته پرستش نیست. (الذین زعمتم من دونه فلایملکون کشف الضرّ عنکم و لاتحویلاً)
۶- اعتقاد مشرکان به وجود معبودها و خدایانى جز خداوند، بر پایه علم و یقین نیست; بلکه متکى بر پندار و احتمال است. (قل ادعوا الذین زعمتم من دونه) «زعم» در قول و کلامى که در صدق و درستى آنها تردید باشد، استعمال مى شود (لسان العرب).
۷- مشرکان، از خدایان خویش توقع داشتند مشکلات و گرفتاریهاى آنان را حل کرده و یا آن را به خوشى تبدیل کنند. (ادعوا الذین زعمتم من دونه فلایملکون کشف الضرّ عنکم و لاتحویلاً)
۸- نیاز، از عوامل گرایش انسان به خداوند (فلایملکون کشف الضرّ عنکم و لاتحویلاً) برداشت فوق مبتنى بر این نکته است که خداوند براى گرایش دادن مشرکان به خویش، به آنان یادآورى کرده که جز من، کسى نیاز شما را روا نخواهد ساخت.
۹- خدایان و معبودهاى مشرکان، از دفع ضرر و نیز متوجه ساختن آن از فردى به فرد دیگر و یا تبدیل وضعیت محنت زا به حالت دیگر، ناتوانند. (قل ادعوا الذین زعمتم من دونه فلایملکون کشف الضرّ عنکم و لاتحویلاً) مراد از «تحویلاً» مى تواند رفع گرفتارى از کسى و متوجه ساختن آن به دیگرى و یا تبدیل وضعیت ناگوار به وضعیت خوب باشد.
موضوعات مرتبط
- انگیزش: عوامل انگیزش ۸
- ایمان: عوامل ایمان به خدا ۸
- شرک: بى منطقى شرک ۶; پوچى شرک ۶
- محمد(ص): رسالت محمد(ص) ۱
- مشرکان: توقعات مشرکان ۷; حل مشکلات مشرکان ۷; عقیده مشرکان ۴; معبودان باشعور مشرکان ۳، ۴; معبودان مشرکان ۹
- مشکلات: درخواست حل مشکلات ۷
- معبود: قدرت معبود ۵
- معبودان باطل: پوچى معبودان باطل ۱، ۲; توقع از معبودان باطل ۷; عجز معبودان باطل ۱، ۲، ۹; معبودان باطل و تبدیل زیان ۹; معبودان باطل و دفع زیان ۹
- معبودیت: ملاک معبودیت ۵
- نیاز: آثار نیاز ۸
منابع