الإسراء ٢٧

از الکتاب
کپی متن آیه
إِنَ‌ الْمُبَذِّرِينَ‌ کَانُوا إِخْوَانَ‌ الشَّيَاطِينِ‌ وَ کَانَ‌ الشَّيْطَانُ‌ لِرَبِّهِ‌ کَفُوراً

ترجمه

چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند؛ و شیطان در برابر پروردگارش، بسیار ناسپاس بود!

|چرا كه اسرافكاران برادران شياطينند، و شيطان در برابر خداى خويش كفر پيشه است
چرا كه اسرافكاران برادران شيطانهايند، و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است.
که مبذّران و مسرفان برادران شیطانهایند، و شیطان است که سخت کفران (نعمت) پروردگار خود کرد.
بی تردید اسراف کنندگان و ولخرجان، برادران شیاطین اند، و شیطان همواره نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.
اسرافكاران با شياطين برادرند و شيطان نسبت به پروردگارش ناسپاس بود.
چرا که اهل تبذیر قرین شیاطین هستند، و شیطان نسبت به پروردگارش ناسپاس است‌
همانا ريخت و پاش كنندگان- كسانى كه مال را به گزاف تباه مى‌كنند- برادران شيطانهايند و شيطان خداوند خويش را ناسپاس است.
بی‌گمان باد دستان دوستان اهریمنانند (و گوش به وسوسه‌های ایشان می‌دارند و در انجام بدیها همسان و همگامند) و اهریمنان بسیار ناسپاس (نعمتهای) پروردگار خود هستند (و تمام توان خویش را در فساد و نافرمانی از خدا می‌گذرانند. باد دستی هم فساد و نافرمانی‌است، از آن خویشتن را برحذر دارید تا همچون اهریمنان بشمار نیائید و با ایشان در آخرت به دوزخ نیفتید).
بی‌گمان تبذیرکنندگان برادران شیاطین بوده‌اند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش بسی کافر (و) ناسپاس بوده است.
که فزون‌دهندگانند برادران شیاطین و شیطان است پروردگار خویش را ناسپاس‌

The extravagant are brethren of the devils, and the devil is ever ungrateful to his Lord.
ترتیل:
ترجمه:
الإسراء ٢٦ آیه ٢٧ الإسراء ٢٨
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْمُبَذِّرِینَ»: باد دستان. «إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ»: برادران اهریمنان. دوستان و همدمان اهریمنان در انجام تباهیها و بزهکاریها و همنشینان ایشان در دوزخ (نگا: فصّلت / ، زخرف / - ). «الشَّیْطَان»: اسم جنس است (نگا: تفسیر قرطبی، تفسیرالسراج المنیر). «کَفُوراً»: بسیار ناسپاس (نگا: هود / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً «27»

همانا اسرافكاران برادران شيطان‌هايند و شيطان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس بود.

نکته ها

كلمه‌ى «اخ» در عربى هم به معناى برادر، هم به معناى ملازم و همراه مى‌باشد. مثل «اخو السفر» به كسى كه پيوسته در سفر است، و «اخو الكرم» كه به انسان كريم گفته مى‌شود. برادرى گاهى نسبى است، گاهى مسلكى ومرامى؛ اسرافكاران برادران مسلكى شيطانند. «إِخْوانَ الشَّياطِينِ» يعنى كسانى كه در مسير شيطان و همراه اويند.

جلد 5 - صفحه 46

در قرآن، پيوسته از وسوسه يا ولايت شيطان بر افراد، سخن به ميان آمده است، اما تنها موردى كه‌ «إِخْوانَ الشَّياطِينِ» آمده اين آيه است، يعنى اسرافكاران همكار شيطانند، نه تحت امر او. پس كار از وسوسه شدن گذشته و به مرحله‌ى همكارى و معاونت رسيده است.

چنانكه در جاى ديگر آمده است: «نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» «1»

«تبذير»، گرچه بيشتر در مسائل مالى است، ولى در مورد نعمت‌هاى ديگر نيز وجود دارد، مانند هدر دادن عمر و جوانى، به كار گرفتن فكر، چشم، گوش و زبان در راه ناصحيح، سپردن مسئوليّت‌ها به افراد ناصالح، پذيرش مسئوليّت بدون داشتن لياقت و بيش از حد توان و ظرفيّت، آموزش و آموختن مطالب غير ضرورى وغير مفيد و امثال اينها. «2»

پیام ها

1- مصرف مال و دارايى در غير مورد آن، كارى شيطانى ونوعى ناسپاسى است.

الْمُبَذِّرِينَ‌ ... إِخْوانَ الشَّياطِينِ‌

2- مبذّر و اهل ريخت و پاش بايد تحقير شود، نه آنكه مورد تقدير و احترام قرار گيرد. «إِخْوانَ الشَّياطِينِ»

3- مؤمن با مؤمن برادر است، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» «3» و اسرافكار با شيطان. إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ‌ ... إِخْوانَ الشَّياطِينِ‌

4- تبذير، نشانه‌ى كفران و ناسپاسى است، نه نشانه‌ى سخاوت و بخشندگى.

الْمُبَذِّرِينَ‌ ... لِرَبِّهِ كَفُوراً

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً «27»

بعد از آن در وجه مشاكله بيان فرمايد:

إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ‌: بدرستى كه اسراف كنندگان باشند برادران و قرينان شيطانها، يعنى بر طريقه آنها سلوك كنند. و عرب هر ملازم قومى كه به روش آنان رفتار نمايد، گويند او برادر ايشان است. وَ

جلد 7 - صفحه 359

كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً: و باشد شيطان هميشه مر نعمت پروردگار خود را بسيار كفران‌كننده، يعنى كفران نمايد مرتبه بعد از مرتبه.

تنبيه: آيه شريفه ارشاد به حكم عقل و نهى از ملكه رذيله تبذير است، يعنى خرج كردن مال در آنچه شايسته نيست. و مسلم است كليه قبايح و شنايع، در پيشگاه عقل مذموم، و مقدم و معاون آن مسئول خواهد بود. پس خرج در معاصى و مناهى، تبذير است، اگرچه كم باشد.

عياشى‌ «1» از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده: من انفق شيئا عن غير طاعة اللّه فهو مبذّر و من انفق فى سبيل الخير فهو مقتصد.

يعنى: هر كه خرج كند چيزى را در غير طاعت الهى، پس او تبذيركننده باشد. و هر كه خرج نمايد در راه خير، ميانه‌رو باشد.

مرآت الكمال مامقانى رحمه الله حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در حديثى فرمايد: من كان له مال، فاياه و الفساد فانّ اعطائك المال فى غير حقّه تبذير و اسراف و هو يرفع ذكر صاحبه فى النّاس و يضيّعه عند اللّه و لم يضع امر و ماله فى غير حقه و عند غير اهله الّا حرّم اللّه شكرهم و كان لغير ودّهم ... «2» هر كه براى او مالى باشد، پس بر او باد پرهيز از فساد. پس بدرستى كه عطاى در غير حق، تبذير و اسراف است. و مال بلند نمايد نام صاحبش را در مردم و پست كند در نزد خدا، و نگذارد شخص مالش را در غير حق و نزد غير اهلش مگر آنكه حرام فرمايد خدا شكر ايشان را و براى غير او باشد دوستى ايشان.

و از اطلاق آيه كه مبذرين را برادران شيطان نام فرموده مى‌توان كشف نمود به اين كه مبذرين طريقه شيطان را مشى نمايند، زيرا محقق است رويه شيطان هميشه شر و معصيت باشد نه خير و طاعت.


«1» جلد 2، صفحه 288.

«2» تحف العقول، صفحه 185- بحار الانوار، جلد 78، باب 17، صفحه 96، حديث 2. (متن حديث مطابق مدارك ذكر شده، اصلاح گرديده است)

جلد 7 - صفحه 360


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‌ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً «26» إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً «27» وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً «28» وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‌ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً «29» إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً (30)

ترجمه‌

و بده بصاحب قرابت حقّش را و به فقير و محتاج در راه و بيجا صرف مكن مالت را بيجا صرف كردنى‌

همانا بيجا صرف كنندگان مال باشند برادران شيطانها و باشد شيطان مر پروردگار خود را ناسپاس‌

و اگر اعراض كنى از ايشان براى طلب رحمتى از پروردگارت كه اميد دارى آنرا پس بگو مر ايشانرا گفتارى ملايم‌

و قرار مده دستت را بسته بگردنت و مگشا آنرا تمام گشايش پس بنشينى ملامت شده باز مانده‌

همانا پروردگار تو گشاده ميكند روزى را براى كسيكه ميخواهد و تنگ ميگرداند بدرستيكه او باشد به بندگانش آگاه بينا

تفسير

- خداوند متعال پس از توصيه فرمودن بندگانرا باحسان در باره پدر و مادر توصيه فرموده است آنها را باداء حقوق واجبه و مستحبّه اقارب و ارحام در اموال و غيره كه در سوره بقره ذيل آيه الّذين ينقضون عهد اللّه گذشت و بنابراين اگر چه در ظاهر خطاب متوجّه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است ولى مقصود بخطاب عموم مكلّفين و متعلّق تكليف كلّيه حقوق اقارب است ولى بمقتضاى اخبار مستفيضه از اهل بيت عصمت و طهارت و غير ايشان از اصحاب مقصود بخطاب شخص پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و متعلّق تكليف تمليك فدك است بحضرت فاطمه عليها السّلام و بنظر حقير مؤيّد اين معنى است آنكه فرموده و آت ذا القربى حقّه بلفظ مفرد چون اگر مقصود جمع بود ظاهرا بهتر آن بود كه بفرمايد و آت ذوى القربى حقوقهم و نيز مؤيّد اينمعنى است آنكه در بعضى از اين روايات ذكر شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از نزول آيه از جبرئيل سؤال فرمود مراد از ذا القربى كيست و جبرئيل بعد از مراجعه بخداوند عرض كرد مراد فاطمه عليها السلام است كه بايد فدك را باو عطا فرمائى و اگر ذا القربى ظهور در كلّيه اقارب و ارحام داشت جاى اين سؤال نبود و محتمل است آنكه مقصود بسؤال بيان مراد باطنى باشد كه علم آن مخصوص بانبيا و اوليا است چون قرآن داراى معانى باطنيّه است كه مكرّر اشاره بآن شده و بنابراين منافاتى نيست ميان قول مفسّرين عامّه كه اوّلا ذكر شد و روايات خاصه‌


جلد 3 صفحه 354

و بعضى از اخبار مأثوره از ائمه اطهار كه استدلال فرموده‌اند باين آيه براى اثبات وصايت و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و بعضى اخبار ديگر كه دلالت دارد بر نزول آن براى اداء حقّ كلّيه اهل بيت عليهم السلام و قول بعضى از مفسّرين عامّه و خاصه كه ذا القربى را مخصوص باقارب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دانسته‌اند چون تمام معانى مراد است و همه مصداق اداء حقّ اقارب است نهايت آنكه در موارد متعدده بحسب اقتضاء حال و اهميّت مورد و حضور وقت حاجت بيان و تطبيق شده است و مسكين و ابن السبيل از مستحقّين زكاتند كه بايد حقّ آنها اداء شود و اصل تبذير بمعناى تفريق است و بصرف مال در محلّيكه سزاوار نباشد تفسير ميشود و ظاهرا اختصاص بصرف مال در حرام ندارد چنانچه از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه پرسيدند از آنحضرت كه آيا تبذير در حلال ميباشد فرمود بلى و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه بسعد فرمود اسراف در آب وضو منما اگر چه بر لب چشمه آب باشى و در بعضى روايات از دور انداختن هسته خرما نهى شده براى آنكه تبذير است و فرموده‌اند تبذير از اسراف است و ظاهرا اسراف صرف مال زيادتر از مقدار سزاوار است كه در نتيجه صرف مقدار زائد خواهد بود در محليكه سزاوار نباشد و بنابراين حاصل معناى اسراف و تبذير تقريبا يكى است كه خرج بيجا باشد لذا هر يك بجاى ديگرى استعمال ميشود و همانا كسانيكه اموال خود را در محل بيجا و غير مرضىّ خدا صرف مينمايند برادران طريقتى و مسلكى و اتباع و امثال شياطين ميباشند و شيطان لعين از قديم الايام بسيار ناسپاس از نعم الهى و متمرّد از فرمان حقّ بوده كه تمام قواء خود را صرف در معصيت خدا نموده و مينمايد و نبايد بندگان خداوند پيرو و مطيع او باشند و اگر كسى اعراض نمايد از اداء حقوق ذوى الحقوق براى آنكه متمكّن نباشد و روى بگرداند از آنها براى خجلت و توجّه بخداوند و طلب فضل و رحمت و وسعت از او با اميدوارى باجابت و آنكه بتواند در آتيه حقوق آنها را ادا نمايد مورد ملامت نيست و بنابراين ابتغاء در كلام الهى بجاى عدم تمكّن از اداء حقوق واقع شده چون غير متمكّن طالب تمكّن است و ما بين عدم تمكّن و طلب آن از خداوند ملازمه عاديّه براى اهل ايمان است ولى بايد جواب سؤال آنها را با رفق و مدارا و ملايمت و ادب بدهد تا درجه‌اى كه ممكن و


جلد 3 صفحه 355

ميسور باشد بلكه مناسب است وعده بدهد كه در اوّل ازمنه امكان قيام باداء حقوق ايشان نمايد انشاء اللّه تعالى و نبايد كسى دست خود را كه خداوند براى بسط باو عطا فرموده مانند غل و بال گردن خود نمايد و براى اعطاء باز نكند و بخل و امساك را شعار خود كند كه اين از بزرگترين صفات ذميمه است و نبايد هم از حدّ اعتدال در بذل و بخشش تجاوز نمايد و هر چه دارد انفاق كند تا بحسرت و ملامت خود و دوستان مبتلا شود و پشيمان از خير گردد و در آتيه بزحمت بيفتد و از خيرات در موارد اهمّ باز بماند و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد محسور از ثياب است يعنى برهنه و مؤيّد اينمعنى است روايتى كه در كافى و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر كس چيزى از او ميخواست ميداد پس زنى پسرش را فرستاد نزد آنحضرت و دستور داد كه از او كمكى بخواهد و اگر فرمود ندارم بگويد پيراهنت را بمن عطا فرما و او باين دستور عمل نمود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيراهنش را باو داد پس خداوند باين آيه شريفه دستور فرمود به پيغمبر خود كه باقتصاد عمل نمايد و نيز در كافى از آنحضرت روايت نموده كه خداوند به پيغمبرش كيفيّت انفاق را تعليم فرمود و اين براى آن بود كه نزد او اوقيّه‌اى از طلا بود كه ظاهرا هفت مثقال است و راضى نشد كه شب آن طلا نزدش باشد تمام را صدقه داد و چون صبح شد چيزى نداشت و سائلى خدمت آنحضرت رسيد و بمقصودش نائل نشد و او را ملامت نمود و حضرت غمگين شد از آنكه چيزى ندارد كه باو بدهد چون مهربان بفقرا بود و با آنها برفق و مدارا سلوك ميفرمود لذا خداوند دستور فرمود كه بمقتضاى اين آيه عمل فرمايد و مراد آنستكه بسا باشد كه سؤال ميكنند از تو و عذر نداشتن را نمى‌پذيرند و اگر هر چه دارى بدهى تهى دست خواهى شد و در بعضى روايات از آنحضرت احسار بفاقه و در بعضى باقتار كه تنگ كردن نفقه بر عيال است تفسير شده و حاصل مراد بر هر تقدير ميانه روى و عدم تجاوز از حدّ اعتدال در عطاء است كه آدمى در نتيجه گرفتار بفقر و فاقه و خجلت اهل و عيال و ملامت دوستان نشود كه بگويند مالش را بمردم ميدهد و عيالاتش را گرسنه ميگذارد و قمّى ره شأن نزول آيه را بر وفق روايت كافى كه اولا نقل شد بيان فرموده و منافاتى با روايت دوّم ندارد چون‌


جلد 3 صفحه 356

ممكن است هر دو اتّفاق افتاده باشد و نبايد زياد از حال فقرا متأثر بود چون خداوند بر حسب صلاح بندگان توسعه و تضييق بر آنها ميفرمايد و خبير و بصير است باقتضاء حال و مقدار استعداد ايشان چنانچه در حديث قدسى وارد شده كه بعضى از بندگان من صلاح آنها نيست مگر در فقر و اگر بى‌نياز كنم ايشانرا موجب فسادشان گردد و بعضى از بندگان من صلاح آنها نيست مگر در غنى و اگر فقير كنم آنها را موجب فسادشان شود و من اعلمم بمصالح بندگانم و در نهج البلاغه است كه خداوند روزيها را مقدّر فرمود و زياد و كم كرد و قسمت نمود و در آن عدالت فرمود تا مردم را بفقر و غنى امتحان كند و غنى شاكر و فقير صابر از غير ممتاز شوند مقدّريكه بگل نكهت و بگل جان داد بهر كه هر چه سزا ديد حكمتش آن داد و اين منافى بالزوم اعانت و ترحّم در موارد لازمه نيست چون آنهم دستورى است كه داده‌اند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌َّ المُبَذِّرِين‌َ كانُوا إِخوان‌َ الشَّياطِين‌ِ وَ كان‌َ الشَّيطان‌ُ لِرَبِّه‌ِ كَفُوراً «27»

‌اگر‌ چه‌ ظاهر ‌در‌ تبذير مال‌ ‌است‌ و لكن‌ شامل‌ جميع‌ نعم‌ الهيه‌ ميشود ‌که‌ بنده‌ صرف‌ كند ‌در‌ ‌غير‌ مصرف‌ ‌خود‌ مثلا چشم‌ نگاه‌ بنا محرم‌ كند گوش‌ بساز و آواز دهد زبان‌ بدروغ‌ غيبت‌ و هكذا شامل‌ تمام‌ معاصي‌ ميشود و اعظم‌ ‌آنها‌ شرك‌ و كفر ‌است‌ ‌که‌ روح‌ ‌خود‌ ‌را‌ آلوده‌ بآنها كند و ‌اينکه‌ دعوي‌ ‌اگر‌ گفتيم‌ ‌که‌ اطلاق‌ مبذر ‌بر‌ تمام‌ اينها ميشود ‌پس‌ شامل‌ همه‌ ميشود و ‌اگر‌ منصرف‌ بتبذير مال‌ ‌است‌ بتنقيح‌ مناط قطعي‌ تمام‌ ‌را‌ شامل‌ ‌است‌ بدليل‌ جمله‌ ‌بعد‌ كانُوا إِخوان‌َ الشَّياطِين‌ِ معلومست‌ اخوت‌ نسبي‌ نيست‌ بلكه‌ اخوت‌ مسلكي‌ و عملي‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ حق‌ مؤمنين‌ ميفرمايد:

إِنَّمَا المُؤمِنُون‌َ إِخوَةٌ حجر ‌آيه‌ 10.

و حضرت‌ رسالت‌ ‌در‌ مورد انبياء سلف‌ مكرر تعبير باخي‌ يوسف‌ و اخي‌ موسي‌ فرمود بلكه‌ حضرت‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌را‌ برادر ‌خود‌ قرار داد و مؤمنين‌ آخر الزمان‌ ‌را‌ اخواني‌ تعبير فرمود و البته‌ تمام‌ كفار و فساق‌ ‌هم‌ مسلك‌ شياطين‌ هستند عقيدة و اخلاقا

جلد 12 - صفحه 242

و عملا بلكه‌ ‌در‌ قرآن‌ مجيد اطلاق‌ شياطين‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ‌شده‌ وَ كَذلِك‌َ جَعَلنا لِكُل‌ِّ نَبِي‌ٍّ عَدُوًّا شَياطِين‌َ الإِنس‌ِ وَ الجِن‌ِّ انعام‌ ‌آيه‌ 112.

و ‌در‌ سوره‌ و ‌النّاس‌ مِن‌ شَرِّ الوَسواس‌ِ الخَنّاس‌ِ الَّذِي‌ يُوَسوِس‌ُ فِي‌ صُدُورِ النّاس‌ِ مِن‌َ الجِنَّةِ وَ النّاس‌ِ آخر قرآن‌.

وَ كان‌َ الشَّيطان‌ُ لِرَبِّه‌ِ كَفُوراً ‌اينکه‌ جمله‌ اشاره‌ ‌به‌ اينكه‌ تبذير كفر باللّه‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ درجه‌ كفر و برادر كفر ‌است‌ بترتيب‌ صغري‌ و كبري‌ و اخذ نتيجه‌ مبذر برادر شيطان‌ بسبب‌ تبذير شيطان‌ ‌هم‌ كافر باللّه‌ ‌پس‌ مبذر برادر كافر ‌است‌ و ‌در‌ درجه‌ ‌او‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 27)- این آیه به منزله استدلال و تأکیدی بر نهی از تبذیر است، می‌فرماید: «تبذیرکنندگان برادران شیاطینند» (إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ). چرا که نعمتهای خدا را کفران می‌کنند.

«و شیطان، در برابر پروردگارش بسیار ناسپاس بود» (وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً).

زیرا خداوند نیرو و توان و هوش و استعداد فوق العاده‌ای به او داده بود، و او این همه نیرو را در غیر موردش یعنی در طریق اغوا و گمراهی مردم صرف کرد.

نکات آیه

۱- تبذیر کنندگان (هدر دهندگان امکانات و نعمتهاى خدا) برادران شیاطینند. (إن المبذّرین کانوا إخون الشیطین)

۲- به هدر دادن امکانات، کارى شیطانى است. (إن المبذّرین کانوا إخون الشیطین)

۳- شیطان، کفران کننده نعمتهاى خداوند است. (و کان الشیطن لربّه کفورًا)

۴- شیطان، مظهر اسراف و تبذیر نعمتهاى خداست. (إن المبذّرین کانوا إخون الشیطین و کان الشیطن لربّه کفورًا)

۵- تبذیر (ریخت و پاش و به هدر دادن امکانات)، کفران نعمتهاى الهى است. (إن المبذّرین کانوا إخون الشیطین و کان الشیطن لربّه کفورًا)

۶- تبذیر و کفران نعمتهاى پروردگار، عملى بس نکوهیده و ناشایسته است. (إن المبذّرین ... لربّه کفورًا)

۷- ناسپاسى در برابر لطف مربى، شیوه اى شیطانى است. (و کان الشیطن لربّه کفورًا)

موضوعات مرتبط

  • تبذیر: حقیقت تبذیر ۵; سرزنش تبذیر ۲، ۶
  • شیطان: برادران شیطان ۱; تبذیر شیطان ۴; کفران شیطان ۳
  • عمل: عمل شیطانى ۲، ۷; عمل ناپسند ۶
  • کفران: سرزنش کفران نعمت ۶; کفران نعمت ۳، ۵، ۷
  • کفران کنندگان ۳:
  • مبذران ۱، ۴:
  • مربّى: کفران نسبت به مربّى ۷

منابع