هود ٨٩

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ يَا قَوْمِ‌ لاَ يَجْرِمَنَّکُمْ‌ شِقَاقِي‌ أَنْ‌ يُصِيبَکُمْ‌ مِثْلُ‌ مَا أَصَابَ‌ قَوْمَ‌ نُوحٍ‌ أَوْ قَوْمَ‌ هُودٍ أَوْ قَوْمَ‌ صَالِحٍ‌ وَ مَا قَوْمُ‌ لُوطٍ مِنْکُمْ‌ بِبَعِيدٍ

ترجمه

و ای قوم من! دشمنی و مخالفت با من، سبب نشود که شما به همان سرنوشتی که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست!

|و اى قوم من! دشمنى با من شما را بر آن ندارد [كارى كنيد] كه به شما آن رسد كه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست
«و اى قوم من، زنهار تا مخالفت شما با من، شما را بدانجا نكشاند كه [بلايى‌] مانند آنچه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، به شما [نيز] برسد، و قوم لوط از شما چندان دور نيست.»
شعیب باز گفت: ای قوم، ضدّیت با من شما را بر آن وادار نکند که بر شما هم بلایی مانند قوم نوح یا قوم هود یا صالح از جانب خدا نازل شود و (به خصوص که) قوم لوط دورانشان دور از شما نیست.
ای قوم من! دشمنی و مخالفت با من، شما را به جایی نرساند، که [عذابی] مانند آنچه به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید به شما هم برسد، و قوم لوط از شما [چه از جهت زمان و چه از جهت مکان] چندان دور نیست.
اى قوم من، مخالفت با من شما را به كارى وا ندارد تا آنچه بر قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح يا در همين نزديكى به قوم لوط رسيد، به شما نيز برسد.
و ای قوم من شما را ستیزه‌جویی با من به آنجا نکشاند که همانند آنچه بر سر قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح آمد، بر سر شما هم بیاید، و قوم لوط از شما دور نیست‌
و اى قوم من، مخالفت با من شما را بر آن ندارد [كه كارى كنيد] كه به شما آن رسد كه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، و قوم لوط از شما دور نيستند.
ای قوم من! مخالفت (موجود میان شما و) من، شما را بر آن ندارد که بر عناد با حق و اصرار بر کفر خود بیفزائید و سبب شود که همان بلائی به شما برسد که به قوم نوح یا قوم هود و یا قوم صالح رسید، و (مکان و زمان وقوع هلاک) قوم لوط از شما چندان دور نیست (و دست‌کم از ایشان عبرت بگیرید و خویشتن را بپائید).
« و ای قوم من! زنهار تا جدایی (از) من، شما را مجرمانه بدانجا کشاند که (بلایی) مانند آنچه به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، به شما (نیز) در رسد. و قوم لوط (هم) از شما دور نیستند.»
و ای قوم به گناه نیندازد شما را مخالفت من تا برسد شما را مانند آنچه رسیده است قوم نوح را یا قوم هود را یا قوم صالح را و نیست قوم لوط از شما دور

“O my people, let not your hostility towards me cause you to suffer what was suffered by the people of Noah, or the people of Hud, or the people of Saleh. The people of Lot are not far away from you.”
ترتیل:
ترجمه:
هود ٨٨ آیه ٨٩ هود ٩٠
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا یَجْرِمَنَّکُمْ»: شما را وادار نکند. شما را بر آن ندارد (نگا: مائده / . فعل مضارع از ماده (جرم) و مؤکّد به نون تأکید. «شِقاق»: مخالفت. دشمنانگی. «وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنکُم بِبَعیدٍ»: سرزمین قوم لوط از سرزمین شما و تاریخ نابودی ایشان از روزگار شما خیلی دور نیست.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ «89»

و (حضرت شعيب گفت:) اى قوم من! دشمنى ومخالفت با من، شما را به كارى وادار نسازد كه (عذابى) مثل آنچه به قوم نوح، يا قوم هود (و) يا قوم صالح رسيد به شما هم برسد و (مى‌دانيد كه ماجراى) قوم لوط (چندان) از شما دور نيست.

پیام ها

1- حتّى با مخالفان نيز با لحن خوب سخن بگوييم. «يا قَوْمِ»

2- به خاطر دشمنى با يك فرد، سرنوشت و سعادت خود و جامعه را به آتش نكشيم. «لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي»

3- تاريخ اقوام بشرى، به يكديگر شباهت و پيوند دارد، و بازگو كردن آن، درس عبرت است. «مِثْلُ ما أَصابَ»

4- سرنوشت تلخ پيشينيان را ساده، شوخى، موسمى، موضعى، فردى و تصادفى نگيريم. مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ‌ ... (حضرت نوح، هود، صالح و لوط، قبل از حضرت شعيب بوده‌اند)

5- دست خدا براى قهر و عذاب باز است. او هر قومى را به هر شكل و در هر منطقه و در هر زمانى كه بخواهد مى‌تواند هلاك كند. همانطور كه قوم حضرت نوح عليه السلام را با غرق كردن، قوم حضرت هود را با طوفان، قوم حضرت صالح عليه السلام را با صيحه‌ى آسمانى و قوم حضرت لوط عليه السلام را با ويرانى‌

جلد 4 - صفحه 112

به قهر خود مبتلا نمود. «مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ»

6- بهترين جريان تاريخى براى عبرت آموزى، نزديك‌ترين آنهاست. قوم شعيب با قوم لوط، هم از لحاظ مكانى نزديك بودند و هم از جنبه‌ى زمانى. «وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89)

پس باز به زبان نصح فرمايد:

وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي‌: و اى گروه من، بايد البته البته كسب نكند و شما را بر آن ندارد دشمنى و ستيزكارى من با شما در منع از كم‌فروشى و مخالفت الهى. أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ‌: اينكه برسد شما را مثل آنچه رسيد قوم نوح عليه السّلام را از هلاك به طوفان، أَوْ قَوْمَ هُودٍ: يا آنچه به قوم هود رسيد از عذاب باد صرصر، أَوْ قَوْمَ صالِحٍ‌: يا آنچه رسيد قوم صالح را از صيحه و رجفه. وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ: و نيستند قوم لوط دور از شما، يعنى نزديكند به شما در زمان و مكان. اگر از امم گذشته عبرت نمى‌يابيد از اين جماعت مؤتفكات عبرت يابيد و اين قدر در مخالفت الهى و عداوت با رسول سبحانى مكوشيد كه عاقبت وخيم و عذاب اليم بر آن مترتب شود، چنانچه بر اين امم سالفه وارد آمد.

جلد 6 - صفحه 126


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84) وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85) بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86) قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‌ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88)

وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89) وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90) قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91) قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92) وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)

وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)

ترجمه‌

و فرستاديم بسوى اهل مدين برادرشان شعيب را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او و كم مكنيد پيمانه و ترازو را


جلد 3 صفحه 102

همانا من مى‌بينم شما را با ثروت و همانا من ميترسم بر شما عذاب روزى را فرا گيرنده‌

و اى قوم من تمام كنيد پيمانه و ترازو را بعدالت و كم مكنيد از مردم چيزهاى آنها را و فساد مكنيد در زمين كه از فساد كنندگان باشيد

باقى گذارده خدا بهتر است از براى شما اگر باشيد گروندگان و نيستم من بر شما نگهبان‌

گفتند اى شعيب آيا نماز تو امر ميكند تو را كه ترك كنيم آنچه را مى‌پرستيدند پدران ما يا آنكه بجا آوريم در مالهامان آنچه را ميخواهيم همانا تو هر آينه توئى بردبار راه يافته‌

گفت اى قوم من خبر دهيد مرا كه اگر بوده باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و روزى داده باشد مرا از خود روزى خوب و نميخواهم كه مخالفت كنم با شما در آنچه نهى ميكنم شما را از آن نميخواهم مگر بصلاح آوردن را بقدريكه بتوانم و نيست توفيق من مگر بكمك خدا بر او توكّل كردم و بسوى او بازگشت مينمايم‌

و اى قوم من بر آن ندارد شما را مخالفت با من كه برسد شما را مانند آنچه رسيد قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح را و نباشد قوم لوط از شما دور

و طلب آمرزش كنيد از پروردگارتان پس بازگشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من مهربان و دوست دار است‌

گفتند اى شعيب نميفهميم بسيارى را از آنچه ميگوئى و همانا ما هر آينه مى‌بينيم تو را در ميان خودمان ناتوان و اگر نبودند قبيله تو هر آينه سنگسار ميكرديم تو را و نيستى تو بر ما غالب‌

گفت اى قوم من آيا قبيله من عزيزترند نزد شما از خدا و قرار داديد او را پشت سر خودتان همانا پروردگار من بآنچه ميكنيد احاطه دارنده است‌

و اى قوم من كار كنيد بر حدّ توانائى خودتان همانا من كار كننده‌ام زود باشد كه بدانيد كيست كه مى‌آيد او را عذابى كه رسوا كند او را و كيست او دروغگو و منتظر باشيد كه من با شما منتظرم‌

و چون آمد فرمان ما نجات داديم شعيب و آنانرا كه گرويدند با او برحمتى از خودمان و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح نمودند در خانه‌هاشان بر جاى ماندگان‌

كه گويا اقامت نداشتند در آنها آگاه باشيد دورى از رحمت خدا است براى قوم مدين چنانچه دور شدند قوم ثمود.

تفسير

خداوند حضرت شعيب را مبعوث فرمود بر قوم خود كه اهل بلد مدين بودند و اطلاق برادر بمناسبت قوميّت است و شمه‌اى از حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموريّت او مانند ساير أنبياء عظام اوّلا دعوت بتوحيد بود و ثانيا نهى از كم فروشى چون قوم او با آنكه داراى مكنت و وسعت بودند عادت باين عمل قبيح‌


جلد 3 صفحه 103

نموده بودند لذا آنحضرت در مقام ارشاد آنها اشاره باين نكته فرموده است كه مى‌بينم شما را مقرون بخير و بركت و نعمت الهى و اين مقتضى شكر و استغناء از كم فروشى است و ميترسم بر شما عذاب روزى را كه احاطه دارد آنروز بعذابش بر شما بطوريكه احدى از شما از دائره آن خارج نيست و بنابراين محيط در معنى صفت عذاب است اگر چه در لفظ صفت يوم باشد و محتمل است محيط بمعناى مهلك باشد كه گاهى استعمال ميشود و بنابراين محتمل است در معنى هم صفت يوم باشد چنانچه ظاهر است و اينكه ثانيا امر فرموده است بتمام فروشى علاوه بر تأكيد شايد براى اشاره بآن باشد كه در مقام ايفاء حقّ مشترى بايد يقين باداء تمام مقدار نمود و يقين نداشتن بكم بودن كافى نيست بلكه در مورد لزوم بايد قدرى زيادتر تسليم نمود تا يقين بوفاء حاصل شود و شايد براى تقييد بقسط باشد كه مراد عدل و مساوات در ميزان و مكيال است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قومى كم فروشى كنند خداوند آنها را بسنوات قحطى و كمى ارزاق گرفتار ميفرمايد و در روايت ديگر شدّت مؤنه و جور سلطان اضافه شده است و چون كم فروشى اختصاص بكيل و وزن ندارد اخيرا نهى صريح از مطلق اين عمل شده تا شامل شود مكيل و موزون و معدود و غير آنها را با اشاره بآنكه اين عمل از اقسام فساد در زمين است كه آن بهر عنوان باشد از سرقت و غارت و راهزنى و غيرها ممنوع و قبيح عقلى است و بايد پيرامون اين امور نگشت و خود را در زمره اهل فساد نياورد كه آنها مبغوض خدا و منفور خلقند و بايد دانست كه آنچه خداوند باقى بدارد براى بنده از مال حلال بعد از اجتناب از حرام بهتر است از آنچه در نتيجه كم فروشى و ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد باين امر معتقد باشد و بر خلاف اين عمل ننمايد و وظيفه پيغمبر ارشاد و هدايت است نه مراقبت و حفظ بلكه مردم بايد خودشان حفظ نمايند خود را از ارتكاب قبايح عقليّه و منهيّات شرعيّه تا در دنيا و آخرت رستگار شوند خصوصا پيغمبرى مانند حضرت شعيب كه روايت شده مأمور بجهاد نبوده روزها مردم را موعظه ميفرمود و شبها نماز ميگذارد لذا قوم بطور استهزاء در جواب مواعظ حسنه او گفتند مفاد آيه سوم را كه مشعر است‌


جلد 3 صفحه 104

بحقارت نماز در نظر آنها و صلاحيّت نداشتن آن براى آنكه ناهى از فحشاء و منكر باشد و رسوخ آنها در تقليد آباء و حرص بجمع مال گويا ميخواهند بگويند اين عمل تو موجب مزيّتى براى تو نيست كه ما اختيار اعمال و اموال خودمان را بتو واگذار نمائيم و عبادات و معاملات خودمان را بدستور تو انجام دهيم و بطور طعنه گفتند تو مردى بردبار و داراى رشد و صلاحى خوب است چندى صبر كنى تا امور اصلاح شود و قمّى ره فرموده آنها گفتند انّك لانت السّفيه الجاهل و خداوند حكايت فرمود قول ايشانرا پس فرمود انّك لانت الحليم الرّشيد و شايد مراد آن باشد كه آنها اراده نمودند سفيه و جاهل را و خداوند نقل نمود لفظ آنها را و اعراض فرمود از بيان مراد براى ستّاريّت خود و احترام مقام نبوّت و حضرت شعيب در جواب فرمود اى قوم من اگر خداوند مرا بزيور علم و حلم و رشد و صلاح آراسته باشد و بمنصب نبوّت فائز نموده باشد و از مال حلال روزى وافر عطا فرموده باشد آيا سزاوار است ابلاغ رسالت او را ننمايم با آنكه شكر منعم واجب است و بنابراين جواب شرط براى وضوح حذف شده پس از آن فرمود شما ميدانيد كه من نميخواهم شما را منع نمايم از اموريكه خودم مرتكب ميشوم تا موعظه‌ام در شما مؤثر نشود بلكه ميخواهم حتّى الامكان امور دنيا و آخرت شما را اصلاح نمايم و از خداوند توفيق ميطلبم كه باين مرام نائل شوم و از كسى باك ندارم چون توكّلم بر خدا است كه قدرتش فوق تمام قدرتها است و بازگشت من و شما باو است و هر كس را بجزاى عملش خواهد رسانيد ولى شما متوجّه باشيد كه وادار نكند و مستحقّ ننمايد شما را مخالفت با من كه برسد بر شما عذابى مانند عذاب قوم نوح كه غرق بود يا قوم هود كه باد سام بود يا قوم صالح كه زلزله بود و از همه نزديكتر قوم لوط كه مجاور يا قريب العهد با شما بودند و ديديد كه خداوند با آنها چه معامله‌اى فرمود و بهتر آنستكه هر چه زودتر طلب مغفرت كنيد از گناهان گذشته پس نادم شويد و عازم بترك معاصى در آينده و مطمئن باشيد كه رحمت و مودّت الهى نسبت به بندگان مقتضى قبول توبه آنها است و آنها در جواب گفتند ما بيشتر از سخنان تو را نمى‌فهميم يعنى قابل فهم نيست و تو شخص ناتوانى هستى كه قدرت معارضه با ما را ندارى و ما هر آسيبى بخواهيم ميتوانيم بر تو وارد نمائيم ولى ملاحظه احترام اقارب نزديكت را مينمائيم كه با ما همكيش و هم مسلكند


جلد 3 صفحه 105

و الا سنگسارت مينموديم و ميكشتيم و تو براى آنها عزيز و محترمى براى ما عزيز و محترم نيستى چون گفته‌اند آنحضرت از اشراف و اعزّه قوم بود و قمّى ره فرموده چشم او كم نور شده بود و بعضى گفته‌اند نابينا بوده در هر حال حضرت در جواب آنها فرمود آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا چون رهط بر قبيله كوچك و اقارب نزديك شخص اطلاق ميشود و ملامت فرمود آنها را بر اين رويّه كه تقديم جانب خلق باشد بر حقّ و آنكه شما خدا و فرمان او را كه اطاعت انبياء و ترك معاصى است فراموش كرديد و پشت سر انداختيد و بى‌اعتنائى نموديد و خلق را مورد اعتناء و ملاحظه قرار داديد و خدا بر اعمال شما احاطه دارد و چيزى بر او مخفى نيست و بمجازات خواهيد رسيد و ظهرى منسوب بظهر است و در مقام نسبت فتحه ظاء بدل بكسره شده است و در خاتمه آنحضرت حجّت را بر آنها تمام فرمود باين تقريب كه شما بر بت پرستى و كم فروشى و ساير اعمال قبيحه خود ثابت باشيد و هر چه از دستتان بر آيد در باره من كوتاهى نكنيد منهم بتكليف خود عمل ميكنم تا معلوم شود كدام دسته از ما و شما مستحقّ عقوبتيم و كه دروغگو است و منتظر باشيد كه منهم با شما منتظرم و چون عذاب نازل شد خداوند آنحضرت و اهل ايمان باو را نجات داد و سايرين از صيحه مهيب جبرئيل جان دادند و بجاى خود باقى ماندند و اثرى از آنها باقى نماند گويا آنكه هرگز در آن ديار اقامت نداشتند و مانند قوم ثمود بلعنت الهى و بعد از رحمت او گرفتار شدند و گفته‌اند عذاب آندو قبيله صيحه بود نهايت اينها آسمانى و آنها زمينى و باين مناسبت تشبيه شده است حال اينها بآنها و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اوّل سخن حضرت حجت عليه السّلام در وقت ظهورش آيه شريفه بقيّه اللّه خير لكم ان كنتم مؤمنين است پس از آن ميفرمايد منم بقية اللّه و حجّت و خليفه او بر شما و مسلمانان باين لقب بر او سلام ميكنند و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چه قدر خوب است انتظار فرج آيا نشنيدى قول خداوند را فارتقبوا انّى معكم رقيب و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه شعيب خطيب انبياء بوده است و مراجعه بنظائر اين آيات در قصص سابقه انبياء موجب مزيد بصيرت است.


جلد 3 صفحه 106

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ يا قَوم‌ِ لا يَجرِمَنَّكُم‌ شِقاقِي‌ أَن‌ يُصِيبَكُم‌ مِثل‌ُ ما أَصاب‌َ قَوم‌َ نُوح‌ٍ أَو قَوم‌َ هُودٍ أَو قَوم‌َ صالِح‌ٍ وَ ما قَوم‌ُ لُوطٍ مِنكُم‌ بِبَعِيدٍ (89)

اي‌ قوم‌ ‌من‌ گرفتار نكند ‌شما‌ ‌را‌ ستيزگي‌ و دشمني‌ و مخالفت‌ ‌با‌ ‌من‌ بعذاب‌ و بلائي‌ اينكه‌ اصابه‌ كند بشما مثل‌ آنچه‌ بقوم‌ نوح‌ اصابه‌ كرد ‌از‌ غرق‌ ‌ يا ‌ بقوم‌ هود ‌از‌ باد ‌ يا ‌ بقوم‌ صالح‌ ‌از‌ رجفه‌ و قوم‌ لوط ‌از‌ ‌شما‌ ‌بعد‌ زماني‌ ندارند.

وَ يا قَوم‌ِ لا يَجرِمَنَّكُم‌ جرم‌ كسب‌ معصيت‌ ‌است‌، مجرم‌ گنه‌كار ‌است‌ ‌يعني‌ باعث‌ نشود و وادار نكند ‌شما‌ ‌را‌ شقاقي‌ شقاق‌ جدايي‌ ‌است‌ ‌که‌ ديگر قابل‌ التيام‌ نباشد مثل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ ذلِك‌َ بِأَنَّهُم‌ شَاقُّوا اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ وَ مَن‌ يُشاقِق‌ِ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ فَإِن‌َّ اللّه‌َ شَدِيدُ العِقاب‌ِ انفال‌ 13، و بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ ديگر ‌يعني‌ مخالفت‌ و معادات‌ و افتراق‌ و محاربه‌ و ستيزگي‌ و اختلاف‌ و معاندت‌ ‌شما‌ ‌با‌ ‌من‌ باعث‌ و موجب‌ استحقاق‌ عذاب‌ أَن‌ يُصِيبَكُم‌ ‌بر‌ ‌شما‌ اصابه‌ كند ‌که‌ تماما هلاك‌ شويد ‌که‌ احدي‌ نجات‌ پيدا نكند چنانچه‌ ‌بر‌ امم‌ سابقه‌ ‌در‌ اثر مخالفت‌ ‌با‌ انبياء ‌خود‌ اصابه‌ كرد مِثل‌ُ ما أَصاب‌َ قَوم‌َ نُوح‌ٍ ‌که‌ ‌از‌ آسمان‌ باريد و ‌از‌ زمين‌ جوشيد آب‌ بقدري‌ ‌که‌ كوه‌ها زير آب‌ رفت‌ و تمام‌ هلاك‌ شدند ‌حتي‌ زن‌ نوح‌ و فرزند ‌او‌.

أَو قَوم‌َ هُودٍ ‌که‌ هفت‌ شب‌ و هشت‌ روز چنان‌ ريح‌ عقيم‌ باد سموم‌ تمام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ هلاك‌ نمود.

أَو قَوم‌َ صالِح‌ٍ ‌که‌ گفتند زلزله‌ و صيحه‌ و صاعقه‌ موجب‌ رجفه‌ ‌آنها‌ شد و تمام‌ هلاك‌ شدند.

وَ ما قَوم‌ُ لُوطٍ مِنكُم‌ بِبَعِيدٍ زمان‌ لوط ‌با‌ زمان‌ شعيب‌ چندان‌ فاصله‌ نداشت‌ و قوم‌ شعيب‌ ميدانستند و بآنها خبر رسيده‌ ‌بود‌ ‌که‌ بخسف‌ و امطار حجاره‌ تمام‌ هلاك‌ شدند ‌شما‌ ‌هم‌ بهتر ‌از‌ ‌آنها‌ نيستيد.

110

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 89)- سپس آنها را متوجه یک نکته اخلاقی می‌کند و آن این که بسیار می‌شود که انسان به خاطر بغض و عداوت نسبت به کسی، و یا تعصب و لجاجت نسبت به چیزی، تمام مصالح خویش را نادیده می‌گیرد، و سرنوشت خود را به دست فراموشی می‌سپارد، به آنها می‌گوید: «و ای قوم من! مبادا دشمنی و عداوت با من شما را به گناه و عصیان و سرکشی وا دارد» (وَ یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقاقِی).

«مبادا همان بلاها و مصائب و رنجها و مجازاتهایی که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید به شما هم برسد» (أَنْ یُصِیبَکُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ).

ج2، ص372

«و قوم لوط (با آن بلای عظیم یعنی زیر و رو شدن شهرهایشان و سنگباران شدن) از شما چندان دور نیستند» (وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ).

نه زمان آنها از شما چندان فاصله دارد، و نه مکان زندگیشان و نه اعمال و گناهان شما از گناهان آنان دست کمی دارد.

نکات آیه

۱- مردم مدین ، به مخالفت با شعیب(ع) برخاسته و با او عداوت و دشمنى کردند. (لایجرمنّکم شقاقى)

۲- مخالفت و ستیزه جویى با پیامبران ، موجب گرفتار شدن به عذابهاى الهى در دنیاست. (و یقوم لایجرمنّکم شقاقى أن یصیبکم مثل ما أصاب قوم نوح) «شقاق» به معناى مخالفت و دشمنى است. کلمه «شقاقى» اضافه به مفعول شده و فاعلش محذوف مى باشد; یعنى، عداوتکم إیاى. «جَرم» (مصدر لایجرمنّکم) به معناى کسب کردن است. قابل ذکر است که هر چند نهى در آیه شریفه متوجه کسب کردن شده، ولى در حقیقت شقاق، مورد نهى قرار گرفته است. بنابراین، جمله «لایجرمنّکم ...»; یعنى، با من عداوت نکنید که عداوت با من، مایه نزول عذابى همانند عذاب قوم نوح و ... بر شما خواهد شد.

۳- اقوام نوح ، هود ، صالح و لوط به خاطر مخالفت با پیامبران و ستیزه جویى با آنان ، به عذابهاى دنیوى مبتلا شدند. (مثل ما أصاب قوم نوح ... و ما قوم لوط منکم ببعید)

۴- شعیب(ع) کفرپیشگان ستیزه جوى قومش را به مبتلا شدن سرنوشتى همانند سرنوشت برخى از جوامع هلاک شده پیشین هشدار داد. (و یقوم لایجرمنّکم شقاقى أن یصیبکم مثل ما أصاب قوم نوح أو قوم هود)

۵- یادآورى تاریخ پیشینیان و بیان علت نابودى و گرفتارى آنان به عذابهاى الهى ، از روشهاى تبلیغى حضرت شعیب(ع) بود. (و یقوم لایجرمنّکم شقاقى أن یصیبکم مثل ما أصاب قوم نوح)

۶- قوم لوط پیش از قوم شعیب مى زیسته و میان آنها فاصله زمانى زیادى نبوده است. (و ما قوم لوط منکم ببعید) دور نبودن قوم لوط از قوم شعیب - که جمله «و ما قوم لوط ...» حکایت از آن دارد - مى تواند ناظر به قرب مکانى باشد و نیز مى تواند ناظر به قرب زمانى باشد. تصریح نکردن آیه شریفه به یکى از دو مورد ، نشانه آن است که هر دو لحاظ، مورد نظر مى باشد.

۷- شهر مدین ، در نزدیکى دیار قوم لوط قرار داشت. (و ما قوم لوط منکم ببعید)

۸- حضرت نوح ، هود ، صالح و لوط(ع) ، پیامبرانى پیش از حضرت شعیب(ع) (مثل ما أصاب قوم نوح ... و ما قوم لوط منکم ببعید)

۹- فاصله زمانى میان عصر شعیب با عصر نوح ، هود و صالح(ع) زیاد بوده است. (مثل ما أصاب قوم نوح أو قوم هود أو قوم صلح و ما قوم لوط منکم ببعید) از اینکه شعیب(ع) از میان اقوام یاد شده تنها قوم لوط را به نزدیک بودن با مردم مدین (عصر خویش) توصیف کرد ، برداشت فوق استفاده مى شود.

۱۰- لزوم دقت در سرنوشت پیشینیان و دریافت علل هلاکت آنان ، به منظور درس آموزى و عبرت گیرى (مثل ما أصاب قوم نوح ... و ما قوم لوط منکم ببعید)

۱۱- مبلغان دین باید از بازگویى تاریخ و فرجام گذشتگان ، سود جسته و با بیان علل سرنوشت آنان ، مردمان را به آیین پیامبران گرایش دهند. (و یقوم لایجرمنّکم شقاقى أن یصیبکم مثل ما أصاب قوم نوح)

موضوعات مرتبط

  • اقوام پیشین: عبرت از فرجام اقوام پیشین ۱۱; فرجام اقوام پیشین ۴; مطالعه سرنوشت اقوام پیشین ۱۰
  • انبیا: آثار دشمنى با انبیا ۲، ۳; آثار مبارزه با انبیا ۲، ۳; انبیاى قبل از شعیب(ع) ۸، ۹; تاریخ انبیا ۸، ۹
  • اهل مدین: اهل مدین و شعیب(ع) ۱; تاریخ اهل مدین ۱، ۶; دشمنى اهل مدین ۱; فرجام اهل مدین ۴; هشدار به اهل مدین ۴
  • تاریخ: عبرت از تاریخ ۱۰، ۱۱
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۱۱
  • تذکر: تذکر تاریخ ۵; تذکر هلاکت اقوام پیشین ۵
  • سرزمینها: جغرافیاى سرزمین قوم لوط ۷; موقعیت جغرافیایى سرزمین مدین ۷
  • شعیب(ع): تاریخ شعیب(ع) ۹; دشمنان شعیب(ع) ۱; روش تبلیغ شعیب(ع) ۵; قصه شعیب(ع) ۴; هشدارهاى شعیب(ع) ۴
  • صالح(ع): تاریخ صالح(ع) ۹
  • عبرت: بیان عوامل عبرت ۱۱; عوامل عبرت ۱۰
  • عذاب: اهل عذاب ۳; موجبات عذاب دنیوى ۲، ۳
  • قوم ثمود: عذاب دنیوى قوم ثمود ۳
  • قوم عاد: عذاب دنیوى قوم عاد ۳
  • قوم لوط: تاریخ قوم لوط ۶; عذاب دنیوى قوم لوط ۳
  • قوم نوح: عذاب دنیوى قوم نوح ۳
  • مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۱۱
  • نوح(ع): تاریخ نوح(ع) ۹
  • هود(ع): تاریخ هود(ع) ۹

منابع