يُسْتَعْتَبُون
از مادّه «اِسْتَعتاب» در اصل از «عتاب» گرفته شده است که: به معناى ملامت کردن و اظهار خشونت با دیگرى است. بنابراین «استعتاب» مفهومش این است که: شخص گنهکار از صاحب حق، طلب عتاب کند، یعنى خود را در برابر سرزنشهاى او قرار مى دهد تا خشم صاحب حق فرو بنشیند و رضایت بدهد. به همین دلیل بعضى «استعتاب» را به معناى «استرضاء» یعنى «رضایت طلبیدن» و تقاضاى عفو گرفته اند، در حالى که حقیقت مفهوم آن رضایت طلبیدن نیست، بلکه لازمه مفهوم آن است.
و هنگامى که به «باب افعال» برده مى شود به معناى زائل کردن و صرف نظر از سرزنش است.
در «لسان العرب»، تصریح شده است: معناى باب «استفعال» آن نیز همچون باب «افعال» است، لذا این تعبیر در موارد «استرضاء» یعنى رضایت طلبیدن و توبه کردن نیز به کار مى رود، و در سوره «روم» به همین معنا آمده است، یعنى در قیامت، آنها توانایى بر «توبه و جلب رضایت» پروردگار ندارند.
ریشه کلمه
- عتب (۵ بار)
قاموس قرآن
بضم (ع) رضايت. در مجمع ذيل آيه 24 فصّلت فرموده: عتبى به معنى رضا و استعتاب به معنى استرضا و اعتاب به معنی راضی کردن است. اصل اعتاب در نزد عرب اصلاح كردن پوست است و بطور استعاره در طلب عاطفه و اعاده الفت بكار رفته است. در قاموس و اقرب عتبى را رضايت گفته و كلام جوهرى نيز چنين است. [فصّلت:24]. يعنى اگر رضايت جويند كه خداوند از آنها راضى شود به رضايت جواب داده نشوند یعنی قولشان در استرضا مقبول نشود [نحل:84]. به كافران اجازه سخن گفتن داده نشود و نه از آنها استرضاء خواسته شود كه از خدا رضايت جويند در مجمع فرموده: يعنى از آنها خواسته نشود كه با كّف از معاصى خدا را از خويش راضى كنند. در اقرب آمده: «اِسْتَعْتَبْةُ فُاَعْتَبَنى» از او رضايت خواستم از من راضى شد. در نهج البلاغه نامه اول درباره عثمان فرموده: «اُكْثِرُ اِسْتِعْتابَهُ وَ اُقِلُّ عِتابَهُ» من بيشتر رضايت او را ميجستم و كم ملامتش مىكردم. الفاظ ديگر اين مادّه از قبيل عتب و عتاب و عتبه معانى ديگرى دارد كه در قرآن مجيد نيامده است.