يَطْهُرْن
ریشه کلمه
- طهر (۳۱ بار)
قاموس قرآن
(بر وزن قفل) پاكى. ارباب لغت گفتهاند: «طَهْرَ طُهْراً وَ طَهُوراًو طَهارَةً:ضدّ نجس». [بقره:222]. مراد از طهر انقطاع خون حيض است و از آيه بدست مىآيد كه مقاربت بعد از انقطاع و قبل از غسل جايز است اهل كوفه به جز حفض «يطهرن» را با تشديد طاء و هاء خواندهاند كه به معنى اغتسال است يعنى از زنان در حال حيض دورى كنيد و با آنها مقاربت نكنيد تا از خون پاك شوند يا غسل كنند، بعضى آن را وضو معنى كردهاند. در مفردات گفته: طهارت دو قسم است: طهارت جسم و طهارت نفس و عامّه آيات قرآن به طهارت نفس حمل شده است. طَهُور: يك دفعه مصدر است به معنى پاكى چنانكه نقل شد و اهل لغت تصريح كردهاند و يك دفعه وصف است مثل [فرقان:48]. طهور را در آيه پاك و پاك كننده گفتهاند چون شىء يك دفعه پاك كننده گفتهاند چون شىء يك دفعه پاك است ولى پاك نمىكند مثل لباس آب انار و غيره و يك دفعه پاك است و پاك مىكند مثل آب كه پاك است و نجاسات را نيز پاك مىكند رجوع شود به مجمع و غيره. شايد افاده اين معنى از صيغه مبالغه بودن آن باشد چنانكه در نهايه و شيخ طوسى در خلاف گفته است. دفعه سوم اسم است و آن آبى است كه با آن تطهير مىشود مثل فطور به آنچه با آن افطار مىشود وقود به آنچه با آن آتش افروخته مىشود «ما عِنْدى طِهُورُ اُتَطَّهِرُ بِهِ» در نزدم آبى نيست تا تطهير كنم و درباره «شَراباً طَهُوراً» صحبت خواهد شد. تطهّر: از باب تفعّل به معنى پاك شدن است فعل آن اطهّر (با تشديد) نيز آيد كه در اصل تطهّر بوده تاء در طاء ادغام شده و براى رفع مخذور ابتدا به سكون همزه به اولش آمده است [بقره:222]، [مائده:6]. ناگفته نماند معناى اولى در هر دو پاك شدن است ولى سبب پاك شدن اغتسال است پس غسل موجب طهارت باطنى است. يعنى: چون به وسيله غسل و يا به وسيله شستن فرج. پاك شدند از حاليكه خدا دستور داده (فرج) آميزش كنيد. در آيه دوم يعنى: اگر جنب شديد پاك شويد و تحصيل طهارت كنيد البته با غسل. تطهير: پاك كردن [احزاب:33]. معنى آيه در «اهل» گذشت. يعنى اى اهل بيت، خدا اراده فرمود كه شما را از هر آلودگى پاك گرداند (و اراده خدا از مراد جدا نمىشود) اين كلام توأم با پاك گرداندن اهل بيت عليهم السلام است در اين جا لازم است چند آيه را بررسى كنيم: * [بقره:222]. بنابرآن كه «يطهرن» بى تشديد و به معنى انقطاع خون باشد آيا مىشود از آيه جواز مقاربت بعد از انقطاع و قبل از اغتسال را استفاده كرد؟ اگر «فَاِذا تَطَّهِرْنَ...» درذيل آيه نبود جواز آن بى شك بود ولى ملاحظه دو جمله مىفهماند كه جواز در صورت انقطاع خون و اغتسال زن است حتى اگر اغتسال بدون انقطاع باشد مقاربت جايز نيست. ولى اين در صورتى است كه مراد از «تَطَّهَرْنَ» غسل باشد نه شستن محل خون. وگرنه «يَطْهُرْنَ وَ تَطَّهَرْنَ» هر دو به يك معنى است. نا گفته نماند: «حَتّى يَطْهُرْنَ» نشان مىدهد كه نهى با انقطاع خون از بين رفته است و ديگر در جواز آن احتياج به غسل نيست ولى پس از غسل ديگر كراهتى هم در بين نيست. فقهاء به كراهت مقاربت بعد از انقطاع و قبل از غسل فتوى دادهاند و چنانكه گفته شد مىشود آن را از آيه استفاده كرد ولى استناد عمده فقهاء به روايات است مثل روايت محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام : «فرى الْمَرْئَةِ يَنْقَطِعُ عَنْها الدَّمْ دَمُ الْحَيْضِ فى آخَرِ اَيّامِها قالَ اِذا اَصابَ زَوْجَها شيق فَلْيَأْمُرْها فَلْتَغْسِلْ فَرْجَها ثُمَّ يَمَسُّها اِنْ شاءَ قَبْلَ اَنْ تَغْسِلْ». «عَنْ عَلُّ بْنِ يَقْطينِ عَنْمُوسَى بْنِ جَعْفَرِ عَلَيْهِما السَّلامُ قالَ: سَئَلْتُهُ عَنْ الحائِضِ تَرَى الطُّهْرَ، اَيَقَعُ فيها زَوْجُها قَبْلَ اَنْ تَغْتَسِلَ؟ قالَ: لا بَأسَ وَبَعْدَ الْغُسْلِ اَحَبُّ اِلَىَّ» نقل از وسائل ابواب حيض باب 27. * [توبه:103]. ظاهراً خهر دو خطاب به حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم است يعنى: تو به واسطه صدقه آنها را تطهير و تزكيه مىكنى. بعضى احتمال دادهاند كه فاعل تطهّر هم صدقه باشد يعنى: صدقه باشد يعنى: صدقه آنها را پاك مىكند ولى سياق آيه مخصوصاً ضمير «بها» دليل قول اول است. تطهير: پاك كردن و تزكيه نموّ دادن است مثل مريض كه اول مرض را از بين مىبرند سپس تقويتش مىكنند از آيه بدست مىآيد كه اداى صدقه دو اثر دارد يكى پاك شدن از گناهان مثل [هود:114]. دومى بركت و خير و اين هر دو به وسيله خداست ولى چون اخذ صدقه به آن حضرت محوّل شده دو فعل اخير نيز به وى نسبت داده شده است. به نظر يعضى «تُزَكّيهِمْ» نسبت دادن آن حضرت است آنها را به زكوة و تزكيه. ولى اين بعيد است. * [بقره:125]. در الميزان فرموده: تطهير بيت يا خالص و آماده كردن آن براى عبادت است و يا پاك كردن از كشافات مىباشد كه در اثر عدم مبالات مردم عارض مىشود. به نظر نگارنده احتمال اول صحيح است كه آن دو بزرگوار بانى بيت اند و قبل از آن دو بيتى وجود نداشت تا از كثافات پاكش كنند مگرآن كه بگوئيم: بيت از بناهاى انبياء ديگر است در افتاده و كثيف شده بود كه آن دو بزرگوار به تعمير و تطهيرش مأمور شدند ولى آماده كردن بهتر است. * [مدثر:3-5]. ظاهراً تطهير ثيات تطهير معمولى است يعنى خدايت را بزرگ بدان، لباسهايت را پاك كن و از اضطراب و سستى به دور باش. از قتاده نقل شده كه مراد از ثيات نفس است يعنى باطنت را پاك گردان ولى اين بعيد است و تطهير ثيات و بهداشت از موضوعات اصيل اسلامى است. و قوياً آيه اول راجع به نماز و دومى راجع به طهارت لباس در نماز باشد يعنى: نماز بخوان، لباست پاك گردان، اضطراب به دلت راه مده. * [توبه:108]. گوئى مراد طهارت به وسيله آب است در مجمع فرموده: روايت شده رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به مردم قبا فرمودند: در پاك كردن خود چه مىكنيد خداوند شما را نيكو ثنا فرموده، گفتند: اثر غائط را با آب مىشوئيم، فرمود: خداوند درباره شما نازل كرده «وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُطَهَّرينَ» ايضاً در مجمع نقل كرده كه دوست دارند بول و غائط را با آب بشويند اين از باقر و صادق عليهما السلام منقول است در برهان نيز اين روايات نقل شده است. * [اعراف:82]. به قولى مراد از يتطهرون يتنزّهون است يعنى آنها را از شهر خويش بيرون كنيد كه از كار و طريقه شما خودشان را پاك و منزه مىدانند و كنار مىكشند. چنانكه در آيه [آل عمران:55]. مقصود كنار كشيدن و يا پاك نگاه داشتن است. * [انسان:21]. شايد طهور به معنى كاملاً پاك باشد يعنى در شراب بهشتى مطلقا كثافت و آلودگى نيست. و شايد پاك كننده باشد كه گفتهاند: شراب بهشتى از ثقل خوراك پاك مىكند و دوباره اشتها مىآورد در آياتيكه در آياتى كه راجع به شراب بهشتند آيهاى نيست كه اين وصف را روشن كند. در تفسير برهان از حضرت باقر عليه السلام در ضمن حديثى نقل شده كه به وسيله خوردن آن شراب قلوبشان از حسد پاك مىشود و موى از چشمانشان مىافتد. در مجمع هست كه از حضرت صادق عليه السلام روايت كردهاند كه شراب طهور آنها را از هر چيز جز علاقه به خدا پاك مىكند. * [بقره:232]. «ذلِكُمْ» اشاره است به عدم ممانعت زن مطلقه از اينكه با شوهر قبلى ازدواج كند ظاهراً مراد با بركتتر ئ پاكيزهتر بودن براى قلوب است نظير [احزاب:53]. * [واقعة:77-79]. «لا يَمَسُّهُ...» ظاهراً وصف قرآن است نه وصف كتاب مكنون مراد از كتاب مكنون لوح محفوظ است كه فرموده: [بروج:21-22]. نظير اين است آيه [زخرف:4]. ضمير «اِنَّهُ» راجع به قرآن است. معنى سه آيه فوق چنين مىشود: آن قرآن محترمى است. در كتابى پوشيده و محفوظ، مسّ نمىكند و نمىداند حقائق قرآن را جز پاكان. اين در صورتى است كه لادر «لا يَمَسُّهُ...» براى نفى باشد. مسّ را در آيه علم و دانستن گفتهاند. مفردات گويد: يعنى به حقائق معرفت قرآن نمىرسد مگرآن كه نفس خويش را پاك كرده و از چرك فساد پاك شده بيضاوى «لا يَمَسَّهُ...» را وصف كتاب مكنون گرفته و گويد: بر آن مطلع نمىشود مگر مطهرون. الميزان نيز آن را علم فرموده است. باز فرموده وجهى نيست كه مطهّرون مخصوص ملائكه باشد چنانكه بيشتر مفسّران گفتهاند بلكه مطهّرون از بشر نيز كه آيه تطهير بيان مىكند در آن داخل اند (خلاصه). على هذا معنى آيه اين است حقائق قرآن را درك نمىكند و نيمداند مگر آنانكه خداوند قلوبشان را از آلودگى هاى گناهان و كثافات ذنوب پاك فرموده است خواه ملك باشند يا بشر. وصف بودن «لا يَمَسُّهُ» براى كتاب مكنون به نظر من بعيد است بلكه تا «تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ» براى قرآن چهار وصف آمده است. قول ديگر آن است كه در لا در «لا يَمَسُّهُ...» ناهيه است و مراد از طهارت، طهارت از حدث خبث است ولى مناسب آن قرائت «مُتَطَّهِرُونَ» است كه به معنى وضو و غسل باشد يعنى:مس نكند قرآن را و به آن دست نزند مگر آنانكه با طهارت اند. ممكن است در اين صورت باز «لا» نافيه و راد از خبر انشا باشد. در مجمع فرموده: گفتهاند: جايز نيست بر جنب و حائض و محدث مسّ قرآن و اين از امام باقر عليهالسلام نقل شده و مذهب مالك و شافعى است. در نزد ما ضمير «لا يَمَسُّهُ» راجع به قرآن است و غير طاهر را مسّ كتابت آن جايز نيست. اين قول به نظر نگارنده ضعيف است زيرا آن با «مُطَهَّرُون» اصلا سازگار نيست. و اينكه مسّ كتابت قرآن بر جنب مطلبى است كه دليلش روايات است نه اين آيه. الميزان از درّ منثور نقل كرده كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به عمر و بن حزم فرمود: «وَلا تَمَسَّ الْقُرآنَ اِلّا عَنْ طَهُورٍ».