گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۹}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۳: خط ۱۵:
و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده ، و چنين به نظر مى رسد كه يك دفعه نازل شده باشد، چون آيات آن بسيار به هم مربوط و متصل است .
و اين سوره به شهادت سياق آياتش در مكه نازل شده ، و چنين به نظر مى رسد كه يك دفعه نازل شده باشد، چون آيات آن بسيار به هم مربوط و متصل است .
و اين ده آيه كه ما از اول آن آورديم ، هم از طريق وحى دعوت مى كند. و هم از طريق حجتهاى عقلى ، و نخست روى سخن را متوجه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى كند.
و اين ده آيه كه ما از اول آن آورديم ، هم از طريق وحى دعوت مى كند. و هم از طريق حجتهاى عقلى ، و نخست روى سخن را متوجه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى كند.
تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الحَْكِيمِ
تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الحَْكِيمِ
كلمه ((تنزيل الكتاب (( خبر است براى مبتدايى كه حذف شده . و كلمه ((تنزيل (( مصدر به معناى مفعول است ، در نتيجه اضافه اين مصدر به كلمه ((كتاب (( اضافه صفت به موصوف خودش است . و كلمه ((من اللّه (( متعلق به تنزيل است . در نتيجه معناى آيه چنين مى شود: اين كتابى است نازل شده از طرف خداى عزيز حكيم .
كلمه ((تنزيل الكتاب (( خبر است براى مبتدايى كه حذف شده . و كلمه ((تنزيل (( مصدر به معناى مفعول است ، در نتيجه اضافه اين مصدر به كلمه ((كتاب (( اضافه صفت به موصوف خودش است . و كلمه ((من اللّه (( متعلق به تنزيل است . در نتيجه معناى آيه چنين مى شود: اين كتابى است نازل شده از طرف خداى عزيز حكيم .
ولى بعضى از مفسرين كلمه ((تنزيل الكتاب (( را مبتدا و كلمه ((من اللّه (( را خبر آن گرفته اند. و بعيد نيست وجه اول به ذهن نزديك تر باشد.
ولى بعضى از مفسرين كلمه ((تنزيل الكتاب (( را مبتدا و كلمه ((من اللّه (( را خبر آن گرفته اند. و بعيد نيست وجه اول به ذهن نزديك تر باشد.
<span id='link235'><span>
<span id='link235'><span>
==اشاره به معناى انزال و تنزيل قرآن كريم ==
==اشاره به معناى انزال و تنزيل قرآن كريم ==
إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك الْكتَب بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مخْلِصاً لَّهُ الدِّينَ
إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك الْكتَب بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مخْلِصاً لَّهُ الدِّينَ
در اين آيه بر خلاف آيه قبلى تعبير به انزال كرده ، نه تنزيل ؛ براى اينكه در اين آيه منظور بيان اين نكته است كه بفهماند قرآن كريم به حق نازل شده ، و در چنين مقامى مناسب آن است كه تعبير به انزال كند كه به معناى نازل شدن مجموع قرآن است ؛ بخلاف مقام در آيه قبلى كه چون چنين مقامى نبود، تعبير به تنزيل كرد كه به معناى نازل شدن تدريجى است .
در اين آيه بر خلاف آيه قبلى تعبير به انزال كرده ، نه تنزيل ؛ براى اينكه در اين آيه منظور بيان اين نكته است كه بفهماند قرآن كريم به حق نازل شده ، و در چنين مقامى مناسب آن است كه تعبير به انزال كند كه به معناى نازل شدن مجموع قرآن است ؛ بخلاف مقام در آيه قبلى كه چون چنين مقامى نبود، تعبير به تنزيل كرد كه به معناى نازل شدن تدريجى است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۵۵ </center>
خط ۲۵: خط ۲۷:
<span id='link236'><span>
<span id='link236'><span>
==معناى اينكه دين خالص براى خداست ==
==معناى اينكه دين خالص براى خداست ==
أَلا للَّهِ الدِّينُ الخَْالِص
أَلا للَّهِ الدِّينُ الخَْالِص
در اين جمله آنچه را در كلمه ((بالحق (( سر بسته فرموده بود، علنى و روشن بيان مى كند، و آنچه را در جمله ((فاعبد اللّه مخلصا له الدين (( به طور خاص بيان كرده بود تعميم مى دهد، مى فرمايد: ((آنچه به تو وحى كرديم كه دين را براى خدا خالص كنى ، مخصوص ‍ به شخص تو نيست ، بلكه اين وظيفه اى است بر هر كس كه اين ندا را بشنود(( و به خاطر اينكه جمله مورد بحث ندايى مستقل بود، لذا اسم جلاله ((اللّه (( را به كار برد، و با آوردن ضمير نفرمود: ((الا له الدين الخالص (( با اينكه مقتضاى ظاهر كلام همين بود كه ضمير بياورد.
در اين جمله آنچه را در كلمه ((بالحق (( سر بسته فرموده بود، علنى و روشن بيان مى كند، و آنچه را در جمله ((فاعبد اللّه مخلصا له الدين (( به طور خاص بيان كرده بود تعميم مى دهد، مى فرمايد: ((آنچه به تو وحى كرديم كه دين را براى خدا خالص كنى ، مخصوص ‍ به شخص تو نيست ، بلكه اين وظيفه اى است بر هر كس كه اين ندا را بشنود(( و به خاطر اينكه جمله مورد بحث ندايى مستقل بود، لذا اسم جلاله ((اللّه (( را به كار برد، و با آوردن ضمير نفرمود: ((الا له الدين الخالص (( با اينكه مقتضاى ظاهر كلام همين بود كه ضمير بياورد.
و معناى خالص بودن دين براى خدا اين است كه : خدا عبادت آن كسى را كه فقط براى او عبادت نمى كند نمى پذيرد، حال چه اينكه هم خدا را بپرستد و هم غير خدا را و چه اينكه اصلا غير خدا را بپرستد.
و معناى خالص بودن دين براى خدا اين است كه : خدا عبادت آن كسى را كه فقط براى او عبادت نمى كند نمى پذيرد، حال چه اينكه هم خدا را بپرستد و هم غير خدا را و چه اينكه اصلا غير خدا را بپرستد.
<span id='link237'><span>
<span id='link237'><span>
==بيان مبناى اعتقادى بت پرستان درباره عبادت ارباب و آلهه و مقصود از اينكه آنان غير خدارا اولياءاتخاذ كرده اند ==
==بيان مبناى اعتقادى بت پرستان درباره عبادت ارباب و آلهه و مقصود از اينكه آنان غير خدارا اولياءاتخاذ كرده اند ==
وَ الَّذِينَ اتخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلى اللَّهِ زُلْفَى ...
وَ الَّذِينَ اتخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلى اللَّهِ زُلْفَى ...
در سابق گفتيم كه مسلك وثنيت معتقد است كه خداى سبحان بزرگتر از آن است كه ادراك انسانها محيط بر او شود، نه عقلش مى تواند او را درك كند و نه وهم و حسش . پس او منزه از آن است كه ما، روى عبادت را متوجه او كنيم .
در سابق گفتيم كه مسلك وثنيت معتقد است كه خداى سبحان بزرگتر از آن است كه ادراك انسانها محيط بر او شود، نه عقلش مى تواند او را درك كند و نه وهم و حسش . پس او منزه از آن است كه ما، روى عبادت را متوجه او كنيم .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۵۶ </center>
خط ۴۹: خط ۵۱:
<span id='link238'><span>
<span id='link238'><span>
==تقرير احتجاج بر ردّ و نفى فرزند گرفتن خدا براى خود چه فرزندى حقيقى و چهاعتبارى در آيه : لوارادالله يتخذولدا لا صطفى مما يخلق مايشاء... ==
==تقرير احتجاج بر ردّ و نفى فرزند گرفتن خدا براى خود چه فرزندى حقيقى و چهاعتبارى در آيه : لوارادالله يتخذولدا لا صطفى مما يخلق مايشاء... ==
لَّوْ أَرَادَ اللَّهُ أَن يَتَّخِذَ وَلَداً لاصطفَى مِمَّا يخْلُقُ مَا يَشاءُ سبْحَنَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَحِدُ الْقَهَّارُ
لَّوْ أَرَادَ اللَّهُ أَن يَتَّخِذَ وَلَداً لاصطفَى مِمَّا يخْلُقُ مَا يَشاءُ سبْحَنَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَحِدُ الْقَهَّارُ
اين آيه شريفه احتجاجى است عليه اين اعتقاد مشركين كه خدا فرزند براى خود گرفته و نيز عليه اين اعتقاد ديگر بعضى از ايشان است كه ملائكه دختران خدايند.
اين آيه شريفه احتجاجى است عليه اين اعتقاد مشركين كه خدا فرزند براى خود گرفته و نيز عليه اين اعتقاد ديگر بعضى از ايشان است كه ملائكه دختران خدايند.
و اعتقاد به فرزند داشتن خدا در بين عموم وثنيها شايع است ، البته با اختلافى كه در مذاهب خود دارند، مثلا نصارى معتقدند كه مسيح پسر خداست و يهوديان بنا به حكايت قرآن معتقدند به اينكه عزيز پسر خداست ، و گويا منظور اين دو مذهب از پسر بودن مسيح و عزيز براى خدا صرف احترام از آن دو باشد.
و اعتقاد به فرزند داشتن خدا در بين عموم وثنيها شايع است ، البته با اختلافى كه در مذاهب خود دارند، مثلا نصارى معتقدند كه مسيح پسر خداست و يهوديان بنا به حكايت قرآن معتقدند به اينكه عزيز پسر خداست ، و گويا منظور اين دو مذهب از پسر بودن مسيح و عزيز براى خدا صرف احترام از آن دو باشد.
خط ۶۷: خط ۶۹:
و خواننده عزيز خود متوجه است كه سياق آيه شريفه هيچ سازگارى با اين بيان ندارد. علاوه بر اين ، همه اين حرفها جواب اشكال تبنى تشريفى را نمى دهد. چون يهود نگفته اند كه خدا عزيز را زاييده ، بلكه به عنوان احترام و تشريف او را فرزند خدا مى دانند، چون در او خصايصى سراغ دارند كه در ديگران نيست ، و اين همان اصطفا است .
و خواننده عزيز خود متوجه است كه سياق آيه شريفه هيچ سازگارى با اين بيان ندارد. علاوه بر اين ، همه اين حرفها جواب اشكال تبنى تشريفى را نمى دهد. چون يهود نگفته اند كه خدا عزيز را زاييده ، بلكه به عنوان احترام و تشريف او را فرزند خدا مى دانند، چون در او خصايصى سراغ دارند كه در ديگران نيست ، و اين همان اصطفا است .
البته در اين آيه شريفه توجيهات و بيانات ديگرى نيز هست كه فايده اى در نقل آنها نيست .
البته در اين آيه شريفه توجيهات و بيانات ديگرى نيز هست كه فايده اى در نقل آنها نيست .
خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالْحَقِّ ...
خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالْحَقِّ ...
بعيد نيست اشاره اين آيه به مساءله خلقت و تدبير، بيانى باشد براى قهاريت خداى تعالى ، و ليكن اتصال دو آيه و ارتباطشان به يكديگر از نظر مضمون و مخصوصا اينكه آيه دومى با جمله ((ذلكم اللّه ربكم ...(( ختم مى شود، تقريبا صريح در اين است كه آيه مورد بحث مربوط به ما قبل نباشد، و بيانى مستقل و از نو براى احتجاج بر توحيد ربوبيت باشد.
بعيد نيست اشاره اين آيه به مساءله خلقت و تدبير، بيانى باشد براى قهاريت خداى تعالى ، و ليكن اتصال دو آيه و ارتباطشان به يكديگر از نظر مضمون و مخصوصا اينكه آيه دومى با جمله ((ذلكم اللّه ربكم ...(( ختم مى شود، تقريبا صريح در اين است كه آيه مورد بحث مربوط به ما قبل نباشد، و بيانى مستقل و از نو براى احتجاج بر توحيد ربوبيت باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۶۱ </center>
خط ۷۹: خط ۸۱:
((الا هو العزيز الغفار(( - ممكن است ذكر اين دو اسم از بين همه اسمهاى خداى تعالى به منظور اشاره به همان برهان باشد كه بر يگانگى خداى تعالى در ربوبيت و الوهيت اقامه فرمود. چون عزيزى كه هرگز دچار ذلت نمى شود اگر باشد تنها خداى تعالى است پس تنها اوست كه بايد عبادت شود، نه غير او كه اگر عزتى دارند مشوب به ذلت است ، و خود سراپا فقرند. و همچنين است غفار كه چون با سايرين كه چنين نيستند مقايسه شود، پرستش متعين در او مى گردد.
((الا هو العزيز الغفار(( - ممكن است ذكر اين دو اسم از بين همه اسمهاى خداى تعالى به منظور اشاره به همان برهان باشد كه بر يگانگى خداى تعالى در ربوبيت و الوهيت اقامه فرمود. چون عزيزى كه هرگز دچار ذلت نمى شود اگر باشد تنها خداى تعالى است پس تنها اوست كه بايد عبادت شود، نه غير او كه اگر عزتى دارند مشوب به ذلت است ، و خود سراپا فقرند. و همچنين است غفار كه چون با سايرين كه چنين نيستند مقايسه شود، پرستش متعين در او مى گردد.
ممكن هم هست ذكر اين دو اسم تشويق و تحريك بر توحيد و ايمان به خداى واحد بوده باشد و معنايش چنين باشد: من شما را متنبه مى كنم به اينكه خدا عزيز است ، پس به او ايمان بياوريد تا به عزتش اعتزاز يابيد، و او غفار است ، پس به او ايمان آوريد تا شما را بيامرزد.
ممكن هم هست ذكر اين دو اسم تشويق و تحريك بر توحيد و ايمان به خداى واحد بوده باشد و معنايش چنين باشد: من شما را متنبه مى كنم به اينكه خدا عزيز است ، پس به او ايمان بياوريد تا به عزتش اعتزاز يابيد، و او غفار است ، پس به او ايمان آوريد تا شما را بيامرزد.
خَلَقَكم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنهَا زَوْجَهَا ...
خَلَقَكم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنهَا زَوْجَهَا ...
خطاب در اين آيه به عموم بشر است . و مراد از ((نفس واحده ((، به طورى كه نظاير اين آيه تاءييد مى كند، آدم ابو البشر است و مراد از ((زوجها(( همسر اوست كه از نوع خود او است . و در انسانيت مثل او است ؛ و كلمه ((ثم (( براى تراخى و تاءخر رتبى در كلام است .
خطاب در اين آيه به عموم بشر است . و مراد از ((نفس واحده ((، به طورى كه نظاير اين آيه تاءييد مى كند، آدم ابو البشر است و مراد از ((زوجها(( همسر اوست كه از نوع خود او است . و در انسانيت مثل او است ؛ و كلمه ((ثم (( براى تراخى و تاءخر رتبى در كلام است .
و مراد اين است كه : خداى تعالى اين نوع را خلق كرد، و افراد آن را از نفس واحد و همسرش بسيار كرد.
و مراد اين است كه : خداى تعالى اين نوع را خلق كرد، و افراد آن را از نفس واحد و همسرش بسيار كرد.
خط ۹۳: خط ۹۵:
((فانى تصرفون (( - يعنى پس باز چگونه از عبادت خدا به سوى عبادت غير خدا بر مى گرديد، با اينكه او رب شماست كه شما را خلق كرده و امرتان را تدبير نموده ، و مليك و حكمران بر شماست .
((فانى تصرفون (( - يعنى پس باز چگونه از عبادت خدا به سوى عبادت غير خدا بر مى گرديد، با اينكه او رب شماست كه شما را خلق كرده و امرتان را تدبير نموده ، و مليك و حكمران بر شماست .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۹}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش