۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۵}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۴: | خط ۶: | ||
<span id='link25'><span> | <span id='link25'><span> | ||
==آيات ۲۹ - ۴۲، سوره قصص == | ==آيات ۲۹ - ۴۲، سوره قصص == | ||
فَلَمَّا قَضى مُوسى الاَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ ءَانَس مِن جَانِبِ الطورِ نَاراً قَالَ لاَهْلِهِ امْكُثُوا إِنى ءَانَست نَاراً لَّعَلى ءَاتِيكُم مِّنْهَا بخَبرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِّنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصطلُونَ(۲۹) | |||
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِى مِن شطِى الْوَادِ الاَيْمَنِ فى الْبُقْعَةِ الْمُبَرَكةِ مِنَ الشجَرَةِ أَن يَمُوسى إِنى أَنَا اللَّهُ رَب الْعَلَمِينَ(۳۰) | |||
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاك | وَ أَنْ أَلْقِ عَصاك فَلَمَّا رَءَاهَا تهْتزُّ كَأَنهَا جَانُّ وَلى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّب يَمُوسى أَقْبِلْ وَ لا تخَف إِنَّك مِنَ الاَمِنِينَ(۳۱) | ||
اسلُك يَدَك فى جَيْبِك تخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيرِ سوءٍ وَ اضمُمْ إِلَيْك جَنَاحَك مِنَ | اسلُك يَدَك فى جَيْبِك تخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيرِ سوءٍ وَ اضمُمْ إِلَيْك جَنَاحَك مِنَ الرَّهْبِ فَذَنِك بُرْهَنَانِ مِن رَّبِّك إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلايهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فَسِقِينَ(۳۲) | ||
قَالَ رَب إِنى قَتَلْت مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخَاف أَن يَقْتُلُونِ(۳۳) | قَالَ رَب إِنى قَتَلْت مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخَاف أَن يَقْتُلُونِ(۳۳) | ||
وَ أَخِى هَرُونُ هُوَ أَفْصحُ مِنى لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِىَ رِدْءاً | وَ أَخِى هَرُونُ هُوَ أَفْصحُ مِنى لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِىَ رِدْءاً يُصدِّقُنى إِنى أَخَاف أَن يُكَذِّبُونِ(۳۴) | ||
قَالَ | قَالَ سنَشدُّ عَضدَك بِأَخِيك وَ نجْعَلُ لَكُمَا سلْطناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِئَايَتِنَا أَنتُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَلِبُونَ(۳۵) | ||
فَلَمَّا جَاءَهُم مُّوسى بِئَايَتِنَا بَيِّنَتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلا سِحْرٌ مُّفْترًى وَ مَا سمِعْنَا بِهَذَا فى ءَابَائنَا الاَوَّلِينَ(۳۶) | |||
وَ قَالَ مُوسى رَبى أَعْلَمُ بِمَن جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِندِهِ وَ مَن تَكُونُ لَهُ عَقِبَةُ | وَ قَالَ مُوسى رَبى أَعْلَمُ بِمَن جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِندِهِ وَ مَن تَكُونُ لَهُ عَقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظلِمُونَ(۳۷) | ||
وَ قَالَ فِرْعَوْنُ | وَ قَالَ فِرْعَوْنُ يَأَيُّهَا الْمَلاُ مَا عَلِمْت لَكم مِّنْ إِلَهٍ غَيرِى فَأَوْقِدْ لى يَهَمَنُ عَلى الطينِ فَاجْعَل لى صرْحاً لَّعَلى أَطلِعُ إِلى إِلَهِ مُوسى وَ إِنى لاَظنُّهُ مِنَ الْكَذِبِينَ(۳۸) | ||
وَ استَكْبرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فى الاَرْضِ بِغَيرِ | وَ استَكْبرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فى الاَرْضِ بِغَيرِ الْحَقِّ وَ ظنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لا يُرْجَعُونَ(۳۹) | ||
فَأَخَذْنَهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنَهُمْ فى | فَأَخَذْنَهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنَهُمْ فى الْيَمِّ فَانظرْ كَيْف كانَ عَقِبَةُ الظلِمِينَ(۴۰) | ||
وَ جَعَلْنَهُمْ | وَ جَعَلْنَهُمْ أَئمَّةً يَدْعُونَ إِلى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ لا يُنصرُونَ(۴۱) | ||
وَ أَتْبَعْنَهُمْ فى هَذِهِ | وَ أَتْبَعْنَهُمْ فى هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ(۴۲) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۲ </center> | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
خط ۳۹: | خط ۴۱: | ||
==رواياتى در ذيل آيات راجع به داستان ورود موسى (عليه السلام ) به مدين و ملاقات باشعيب (عليه السلام گشتن و... == | ==رواياتى در ذيل آيات راجع به داستان ورود موسى (عليه السلام ) به مدين و ملاقات باشعيب (عليه السلام گشتن و... == | ||
اين آيات فصل ديگرى از داستان موسى (عليه السلام ) است ، كه در آن ، اجمالى از حركت آن جناب با خانواده اش از مدين به طرف مصر، و مبعوث شدنش به رسالت به سوى فرعون و قوم او، براى نجات دادن بنى اسرائيل ، و تكذيب آنان رسالت وى را، و سرانجام غرق شدنشان را در دريا آورده ، تا آنكه در آخر داستانش منتهى مى شود به نزول تورات ، كه گويا منظور از بيان قصه همين قسمت آخر است | اين آيات فصل ديگرى از داستان موسى (عليه السلام ) است ، كه در آن ، اجمالى از حركت آن جناب با خانواده اش از مدين به طرف مصر، و مبعوث شدنش به رسالت به سوى فرعون و قوم او، براى نجات دادن بنى اسرائيل ، و تكذيب آنان رسالت وى را، و سرانجام غرق شدنشان را در دريا آورده ، تا آنكه در آخر داستانش منتهى مى شود به نزول تورات ، كه گويا منظور از بيان قصه همين قسمت آخر است | ||
فَلَمَّا قَضى مُوسى الاَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ ءَانَس مِن جَانِبِ الطورِ نَاراً... | |||
مراد از ((قضاء اجل (( به سر بردن مدت مقرر است ، كه مراد از آن در آيه اين است كه : موسى آن مدتى را كه قرار گذاشت براى شعيب خدمت كند، به سر رسانيد، كه در روايت گذشته ديديم فرمودند مدت طولانى تر را به سر رسانيد. و كلمه ((آنس (( از مصدر ((ايناس (( است ، كه به معناى ديدن و به چشم خوردن چيزى است و كلمه ((جذوة من النار(( به معناى پاره اى از آتش است ، و كلمه ((تصطلون (( از مصدر ((اصطلاء(( است ، كه به معناى گرم شدن به آتش است | مراد از ((قضاء اجل (( به سر بردن مدت مقرر است ، كه مراد از آن در آيه اين است كه : موسى آن مدتى را كه قرار گذاشت براى شعيب خدمت كند، به سر رسانيد، كه در روايت گذشته ديديم فرمودند مدت طولانى تر را به سر رسانيد. و كلمه ((آنس (( از مصدر ((ايناس (( است ، كه به معناى ديدن و به چشم خوردن چيزى است و كلمه ((جذوة من النار(( به معناى پاره اى از آتش است ، و كلمه ((تصطلون (( از مصدر ((اصطلاء(( است ، كه به معناى گرم شدن به آتش است | ||
سياق آيه شهادت مى دهد كه اين جريان در شب واقع شده ، و گويا شبى بسيار سرد بوده ، و نيز برمى آيد كه موسى (عليه السلام ) و همراهانش راه را گم كرده بودند، در چنين شرايطى موسى (عليه السلام ) از طرف طور كه در آن نزديكى ها بوده آتشى به چشمش مى خورد، به اهل خود دستور مى دهد همانجا بمانند، تا او برود به طرف آنچه به چشمش خورده ، شايد در آنجا انسانى ببيند، و از او بپرسد راه كجا است ، و يا آنكه پاره اى آتش گرفته بياورد، تا با آن گرم شوند، در سوره ((طه (( به جاى اين عبارت كه : ((لعلى آتيكم منها بخبر : شايد از آنجا خبرى از راه برايتان بياورم (( | سياق آيه شهادت مى دهد كه اين جريان در شب واقع شده ، و گويا شبى بسيار سرد بوده ، و نيز برمى آيد كه موسى (عليه السلام ) و همراهانش راه را گم كرده بودند، در چنين شرايطى موسى (عليه السلام ) از طرف طور كه در آن نزديكى ها بوده آتشى به چشمش مى خورد، به اهل خود دستور مى دهد همانجا بمانند، تا او برود به طرف آنچه به چشمش خورده ، شايد در آنجا انسانى ببيند، و از او بپرسد راه كجا است ، و يا آنكه پاره اى آتش گرفته بياورد، تا با آن گرم شوند، در سوره ((طه (( به جاى اين عبارت كه : ((لعلى آتيكم منها بخبر : شايد از آنجا خبرى از راه برايتان بياورم (( | ||
خط ۴۵: | خط ۴۷: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۴ </center> | ||
و همچنين اينكه به اهلش خطاب مى كند كه : ((اينجا باشيد...((، شاهد است بر اينكه غير از همسرش كس ديگرى هم با او بوده ، و لذا تعبير به جمع آورده (باشيد)، و اگر تنها همسرش با او بود مى گفت : ((تو اينجا بباش ((. و در تورات در سفر خروج ، اصحاح چهارم ، آيه ۲۰، آمده كه موسى در اين سفر همسرش و فرزندانش را همراه داشته .. | و همچنين اينكه به اهلش خطاب مى كند كه : ((اينجا باشيد...((، شاهد است بر اينكه غير از همسرش كس ديگرى هم با او بوده ، و لذا تعبير به جمع آورده (باشيد)، و اگر تنها همسرش با او بود مى گفت : ((تو اينجا بباش ((. و در تورات در سفر خروج ، اصحاح چهارم ، آيه ۲۰، آمده كه موسى در اين سفر همسرش و فرزندانش را همراه داشته .. | ||
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِى مِن شطِى الْوَادِ الاَيْمَنِ فى الْبُقْعَةِ الْمُبَرَكةِ مِنَ الشجَرَةِ... | |||
در مفردات در معناى كلمه ((شاطى ء(( گفته : ((شاطى ء الوادى (( معنايش كنار وادى است ، و نيز همو گفته : كلمه ((وادى (( در اصل به معناى محلى است كه سيلاب از آنجا مى گذرد، و به همين اعتبار شكاف ميان دو كوه را نيز وادى مى گويند، و جمع اين كلمه ((اوديه (( مى آيد، و كلمه ((بقعه (( به معناى قطعه اى از زمين است كه به شكل زمينهاى اطرافش نبوده باشد | در مفردات در معناى كلمه ((شاطى ء(( گفته : ((شاطى ء الوادى (( معنايش كنار وادى است ، و نيز همو گفته : كلمه ((وادى (( در اصل به معناى محلى است كه سيلاب از آنجا مى گذرد، و به همين اعتبار شكاف ميان دو كوه را نيز وادى مى گويند، و جمع اين كلمه ((اوديه (( مى آيد، و كلمه ((بقعه (( به معناى قطعه اى از زمين است كه به شكل زمينهاى اطرافش نبوده باشد | ||
و مراد از كلمه ((ايمن (( جانب راست است ، در مقابل ((ايسر(( كه به معناى سمت چپ است ، و مقصود در اينجا ايمن و سمت راست وادى است ، و به آنچه بعضى گفته اند: ((ايمن از يمن در مقابل شومى است (( نبايد اعتناء كرد | و مراد از كلمه ((ايمن (( جانب راست است ، در مقابل ((ايسر(( كه به معناى سمت چپ است ، و مقصود در اينجا ايمن و سمت راست وادى است ، و به آنچه بعضى گفته اند: ((ايمن از يمن در مقابل شومى است (( نبايد اعتناء كرد | ||
خط ۵۹: | خط ۶۱: | ||
پس در آيه شريفه اجمال آن مطالبى است كه در سوره طه تفصيلش آمده ، و اين ندايى كه در آيه مورد بحث به طور اجمال به معارف سه گانه توحيد و نبوت و معاد اشاره مى كند، در آنجا آنها را از يكديگر جدا كرده ، درباره توحيد فرموده : ((اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنى ((، و درباره نبوت فرموده : ((و اقم الصلوه لذكرى (( و درباره معاد فرموده : ((ان الساعه آتيه ...(( | پس در آيه شريفه اجمال آن مطالبى است كه در سوره طه تفصيلش آمده ، و اين ندايى كه در آيه مورد بحث به طور اجمال به معارف سه گانه توحيد و نبوت و معاد اشاره مى كند، در آنجا آنها را از يكديگر جدا كرده ، درباره توحيد فرموده : ((اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنى ((، و درباره نبوت فرموده : ((و اقم الصلوه لذكرى (( و درباره معاد فرموده : ((ان الساعه آتيه ...(( | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۶ </center> | ||
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاك | وَ أَنْ أَلْقِ عَصاك فَلَمَّا رَءَاهَا تهْتزُّ كَأَنهَا جَانُّ وَلى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّب | ||
تفسير اين جمله در سوره نمل گذشت | تفسير اين جمله در سوره نمل گذشت | ||
يَمُوسى أَقْبِلْ وَ لا تخَف | يَمُوسى أَقْبِلْ وَ لا تخَف إِنَّك مِنَ الاَمِنِينَ | ||
در اين آيه ، جمله ((قيل له : بدو گفته شد(( حذف شده ، و تقدير آيه چنين است : ((و قيل له يا موسى اقبل و لا تخف انك من الامنين : و بدو گفته شد اى موسى پيش برو و مترس كه تو از ايمنانى (( و در اين خطاب به او امنيت مى دهد، و با اين جمله معناى آيه شريفه ((يا موسى لا تخف انى لا يخاف لدى المرسلون (( روشن مى شود، كه معنايش اين است كه : موسى تو فرستاده و مرسلى ، و رسولان نزد من ايمنند، نه اينكه مفاد آن عتاب و توبيخ باشد | در اين آيه ، جمله ((قيل له : بدو گفته شد(( حذف شده ، و تقدير آيه چنين است : ((و قيل له يا موسى اقبل و لا تخف انك من الامنين : و بدو گفته شد اى موسى پيش برو و مترس كه تو از ايمنانى (( و در اين خطاب به او امنيت مى دهد، و با اين جمله معناى آيه شريفه ((يا موسى لا تخف انى لا يخاف لدى المرسلون (( روشن مى شود، كه معنايش اين است كه : موسى تو فرستاده و مرسلى ، و رسولان نزد من ايمنند، نه اينكه مفاد آن عتاب و توبيخ باشد | ||
اسلُك يَدَك فى جَيْبِك تخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيرِ سوءٍ | اسلُك يَدَك فى جَيْبِك تخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيرِ سوءٍ | ||
مراد از ((سلوك دست در گريبان (( فرو بردن دست در آن است ، و مراد از ((سوء(( به طورى كه گفته شده - مرض پيسى است | مراد از ((سلوك دست در گريبان (( فرو بردن دست در آن است ، و مراد از ((سوء(( به طورى كه گفته شده - مرض پيسى است | ||
و ظاهرا در اينكه بيرون آوردن دست از گريبان را مقيد كرد به قيد ((من غير سوء : بدون پيسى (( تعريض باشد به تورات كه در سفر خروج ، اصحاح چهارم ، آيه ششم ، مى گويد: ((سپس رب بدو اين را هم گفت ، كه دست خود به گريبانت فرو كن ، موسى دست خود را در گريبان كرد و سپس بيرون آورد، ديد كه ناگهان دستش مانند برف از برص سفيد شده (( | و ظاهرا در اينكه بيرون آوردن دست از گريبان را مقيد كرد به قيد ((من غير سوء : بدون پيسى (( تعريض باشد به تورات كه در سفر خروج ، اصحاح چهارم ، آيه ششم ، مى گويد: ((سپس رب بدو اين را هم گفت ، كه دست خود به گريبانت فرو كن ، موسى دست خود را در گريبان كرد و سپس بيرون آورد، ديد كه ناگهان دستش مانند برف از برص سفيد شده (( | ||
وَ اضمُمْ إِلَيْك جَنَاحَك مِنَ | وَ اضمُمْ إِلَيْك جَنَاحَك مِنَ الرَّهْبِ ... | ||
كلمه ((رهب (( به فتحه راء و سكون هاء - و همچنين ((رهب (( - به دو فتحه - و نيز ((رهب (( - به ضمه راء و سكون هاء - همه به معناى ترس است . و كلمه ((جناح (( به قول بعضى - به معناى دست ، و - به قول بعضى ديگر - به معناى بازو است | كلمه ((رهب (( به فتحه راء و سكون هاء - و همچنين ((رهب (( - به دو فتحه - و نيز ((رهب (( - به ضمه راء و سكون هاء - همه به معناى ترس است . و كلمه ((جناح (( به قول بعضى - به معناى دست ، و - به قول بعضى ديگر - به معناى بازو است | ||
وجوه مختلف در معناى جمله : ((واضمم اليك جناحك من الرهب ...(( در خطاب خداوند بهموسى (عليه السلام ) | وجوه مختلف در معناى جمله : ((واضمم اليك جناحك من الرهب ...(( در خطاب خداوند بهموسى (عليه السلام ) | ||
خط ۷۷: | خط ۷۹: | ||
قَالَ رَب إِنى قَتَلْت مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخَاف أَن يَقْتُلُونِ | قَالَ رَب إِنى قَتَلْت مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخَاف أَن يَقْتُلُونِ | ||
در اين جمله به داستان مرد قبطى كه به دست آن جناب كشته شد اشاره نموده ، و اظهار مى دارد مى ترسم مرا به جرم قتل نفس و به عنوان قصاص بكشند | در اين جمله به داستان مرد قبطى كه به دست آن جناب كشته شد اشاره نموده ، و اظهار مى دارد مى ترسم مرا به جرم قتل نفس و به عنوان قصاص بكشند | ||
وَ أَخِى هَرُونُ هُوَ أَفْصحُ مِنى لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِىَ رِدْءاً | وَ أَخِى هَرُونُ هُوَ أَفْصحُ مِنى لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِىَ رِدْءاً يُصدِّقُنى إِنى أَخَاف أَن يُكَذِّبُونِ | ||
در مجمع البيان گفته : ((وقتى گفته مى شود ((فلانى ردء فلانى (( است ، معنايش اين است كه : او را يارى و پشتيبانى مى كند(( | در مجمع البيان گفته : ((وقتى گفته مى شود ((فلانى ردء فلانى (( است ، معنايش اين است كه : او را يارى و پشتيبانى مى كند(( | ||
<span id='link29'><span> | <span id='link29'><span> | ||
خط ۸۵: | خط ۸۷: | ||
دليل بر گفتار ما در معناى جمله ، آيه ((قال رب انى اخاف ان يكذبون و يضيق صدرى و لا ينطلق لسانى فارسل الى هرون (( است ، كه سخن موسى (عليه السلام ) را در همين مورد حكايت مى كند | دليل بر گفتار ما در معناى جمله ، آيه ((قال رب انى اخاف ان يكذبون و يضيق صدرى و لا ينطلق لسانى فارسل الى هرون (( است ، كه سخن موسى (عليه السلام ) را در همين مورد حكايت مى كند | ||
بنابراين ما حصل معناى آيه مورد بحث اين مى شود كه برادرم هارون فصيح تر از من است ، و زبانى گوياتر از من دارد، پس او را به ياريم بفرست ، تا صدق مرا در مدعايم تصديق كند، و وقتى مردم با من مخاصمه مى كنند، قانعشان سازد، زيرا من مى ترسم تكذيبم كنند، آن وقت ديگر نتوانم صدق مدعايم را برايشان روشن سازم | بنابراين ما حصل معناى آيه مورد بحث اين مى شود كه برادرم هارون فصيح تر از من است ، و زبانى گوياتر از من دارد، پس او را به ياريم بفرست ، تا صدق مرا در مدعايم تصديق كند، و وقتى مردم با من مخاصمه مى كنند، قانعشان سازد، زيرا من مى ترسم تكذيبم كنند، آن وقت ديگر نتوانم صدق مدعايم را برايشان روشن سازم | ||
قَالَ | قَالَ سنَشدُّ عَضدَك بِأَخِيك وَ نجْعَلُ لَكُمَا سلْطناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِئَايَتِنَا أَنتُمَا وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَلِبُونَ | ||
اينكه فرمود: بازويت را به وسيله برادرت محكم مى كنم ، كنايه است از اينكه : تو را به وسيله او تقويت خواهم كرد، و همچنين عدم وصول فرعونيان به آن دو، كنايه است از اينكه آنان قدرت و تسلط بر كشتن شما نخواهند يافت ، گويا آن دو بزرگوار را در يك طرف و فرعونيان را در طرف ديگر دو گروه فرض كرده ، كه با هم مسابقه دارند، آنگاه فرموده : گروه فرعونيان به شما نمى رسند، تا چه رسد به اينكه از شما سبقت گيرند | اينكه فرمود: بازويت را به وسيله برادرت محكم مى كنم ، كنايه است از اينكه : تو را به وسيله او تقويت خواهم كرد، و همچنين عدم وصول فرعونيان به آن دو، كنايه است از اينكه آنان قدرت و تسلط بر كشتن شما نخواهند يافت ، گويا آن دو بزرگوار را در يك طرف و فرعونيان را در طرف ديگر دو گروه فرض كرده ، كه با هم مسابقه دارند، آنگاه فرموده : گروه فرعونيان به شما نمى رسند، تا چه رسد به اينكه از شما سبقت گيرند | ||
و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى فرمود: به زودى تو را به وسيله برادرت هارون تقويت و يارى خواهيم كرد، و براى شما تسلط و اقتدار و غلبه اى برايشان قرار خواهيم داد، تا به سبب آياتى كه ما شما دو نفر را به وسيله آن غلبه مى دهيم ، نتوانند بر شما مسلط شوند، آنگاه همين غلبه دادن آن دو بزرگوار را بر فرعونيان بيان نموده ، و فرموده : ((انتما و من اتبعكما الغالبون : شما و هر كس كه شما دو نفر را پيروى كند غالب خواهيد بود((. و اين بيان را آورد تا بفهماند كه نه تنها آن دو تن غالبند، بلكه پيروان ايشان نيز غالب خواهند بود | و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى فرمود: به زودى تو را به وسيله برادرت هارون تقويت و يارى خواهيم كرد، و براى شما تسلط و اقتدار و غلبه اى برايشان قرار خواهيم داد، تا به سبب آياتى كه ما شما دو نفر را به وسيله آن غلبه مى دهيم ، نتوانند بر شما مسلط شوند، آنگاه همين غلبه دادن آن دو بزرگوار را بر فرعونيان بيان نموده ، و فرموده : ((انتما و من اتبعكما الغالبون : شما و هر كس كه شما دو نفر را پيروى كند غالب خواهيد بود((. و اين بيان را آورد تا بفهماند كه نه تنها آن دو تن غالبند، بلكه پيروان ايشان نيز غالب خواهند بود | ||
خط ۹۳: | خط ۹۵: | ||
<span id='link30'><span> | <span id='link30'><span> | ||
==سخن فرعونيان در تكذيب موسى (عليه السلام ) و جواب آن حضرت بدانان == | ==سخن فرعونيان در تكذيب موسى (عليه السلام ) و جواب آن حضرت بدانان == | ||
فَلَمَّا جَاءَهُم مُّوسى بِئَايَتِنَا بَيِّنَتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلا سِحْرٌ مُّفْترًى ... | |||
يعنى وقتى موسى نزد فرعونيان آمد، گفتند: اين سحرى است موصوف به مفترى ، و ((مفترى (( صيغه اسم مفعول است ، و به معناى مجعول و من درآوردى است ، ممكن هم هست بگوييم مفترى مصدر ميمى است ، كه سحر به عنوان مبالغه موصوف به آن شده ، توضيح اينكه : وقتى بخواهيم مثلا در اتصاف شخصى به عدالت مبالغه كنيم ، كه جرثومه عدالت است ، مى گوييم اصلا خود عدالت است ، در اينجا نيز فرعونيان گفته اند: اين سحر از بس خلاف واقع است كه گويا عين جعل كردن است ، نه اينكه مجعول باشد | يعنى وقتى موسى نزد فرعونيان آمد، گفتند: اين سحرى است موصوف به مفترى ، و ((مفترى (( صيغه اسم مفعول است ، و به معناى مجعول و من درآوردى است ، ممكن هم هست بگوييم مفترى مصدر ميمى است ، كه سحر به عنوان مبالغه موصوف به آن شده ، توضيح اينكه : وقتى بخواهيم مثلا در اتصاف شخصى به عدالت مبالغه كنيم ، كه جرثومه عدالت است ، مى گوييم اصلا خود عدالت است ، در اينجا نيز فرعونيان گفته اند: اين سحر از بس خلاف واقع است كه گويا عين جعل كردن است ، نه اينكه مجعول باشد | ||
اشاره ((هذا(( در جمله ((ما هذا الا سحر مفترى (( اشاره است به معجزاتى كه آن جناب آورد، يعنى اينها جز سحرى من درآوردى نيست ، چشم بندى يى است كه خودش درست كرده ، و به دروغ به خدا نسبت مى دهد | اشاره ((هذا(( در جمله ((ما هذا الا سحر مفترى (( اشاره است به معجزاتى كه آن جناب آورد، يعنى اينها جز سحرى من درآوردى نيست ، چشم بندى يى است كه خودش درست كرده ، و به دروغ به خدا نسبت مى دهد | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۲: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۰ </center> | ||
گذشته و قديمى ما برايمان نقل نشده ، كه در عصرى از اعصار به آن معتقد بوده باشند، و با اين معنا، جمله ((ربى اعلم بمن جاء بالهدى ...((، كه در آيه بعدى است ، نيز تناسب دارد | گذشته و قديمى ما برايمان نقل نشده ، كه در عصرى از اعصار به آن معتقد بوده باشند، و با اين معنا، جمله ((ربى اعلم بمن جاء بالهدى ...((، كه در آيه بعدى است ، نيز تناسب دارد | ||
وَ قَالَ مُوسى رَبى أَعْلَمُ بِمَن جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِندِهِ وَ مَن تَكُونُ لَهُ عَقِبَةُ | وَ قَالَ مُوسى رَبى أَعْلَمُ بِمَن جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِندِهِ وَ مَن تَكُونُ لَهُ عَقِبَةُ الدَّارِ ... | ||
مقتضاى سياق اين است كه : اين آيه پاسخى باشد از موسى (عليه السلام ) از كلام فرعونيان كه در رد دعوت موسى گفتند: ((و ما سمعنا بهذا فى ابائنا الاولين (( و اساس اين جواب بر تحدى و اتمام حجت از راه تعجيز است ، گويا مى فرمايد: پروردگار من - كه همان رب العالمين است و خلقت و امر به دست او است - از شما داناتر است ، به كسى كه هدايتى مى آورد، و كسى كه موفق به دار آخرت مى شود، و همين پروردگار است كه مرا به عنوان رسول فرستاده تا هدايت برايتان بياورم ، - هدايتى كه همان دين توحيد است ، و مرا وعده داده كه هر كس به دينم بگرود دار عاقبت داشته باشد، و دليل بر اين ادعايم آيات بيناتى است كه از ناحيه خود به من داده است | مقتضاى سياق اين است كه : اين آيه پاسخى باشد از موسى (عليه السلام ) از كلام فرعونيان كه در رد دعوت موسى گفتند: ((و ما سمعنا بهذا فى ابائنا الاولين (( و اساس اين جواب بر تحدى و اتمام حجت از راه تعجيز است ، گويا مى فرمايد: پروردگار من - كه همان رب العالمين است و خلقت و امر به دست او است - از شما داناتر است ، به كسى كه هدايتى مى آورد، و كسى كه موفق به دار آخرت مى شود، و همين پروردگار است كه مرا به عنوان رسول فرستاده تا هدايت برايتان بياورم ، - هدايتى كه همان دين توحيد است ، و مرا وعده داده كه هر كس به دينم بگرود دار عاقبت داشته باشد، و دليل بر اين ادعايم آيات بيناتى است كه از ناحيه خود به من داده است | ||
پس منظورش از عبارت ((كسى كه هدايتى آورده (( خودش است ، و مراد از ((هدى (( دعوت دينى است كه آورده | پس منظورش از عبارت ((كسى كه هدايتى آورده (( خودش است ، و مراد از ((هدى (( دعوت دينى است كه آورده | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۹: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۱ </center> | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: ((وجه اينكه جمله ((و قال موسى ربى اعلم ...(( را عطف كرده بر جمله ((ما هذا الا سحر مفترى ...((، كه سخن فرعونيان است ، صرفا اين است كه : خواسته يك سخن از آنان و يك سخن از موسى نقل كند، تا شنونده بين اين دو سخن مقايسه كند، و صحيح آن دو را از فاسدش تميز دهد((. ليكن اگر خواننده محترم دقت كرده باشد ما سخن موسى را عطف بر سخن كفار نگرفتيم ، بلكه گفتيم كه كلام موسى رد گفتار كفار است ، و اين وجه با سياق موافق تر است | بعضى از مفسرين گفته اند: ((وجه اينكه جمله ((و قال موسى ربى اعلم ...(( را عطف كرده بر جمله ((ما هذا الا سحر مفترى ...((، كه سخن فرعونيان است ، صرفا اين است كه : خواسته يك سخن از آنان و يك سخن از موسى نقل كند، تا شنونده بين اين دو سخن مقايسه كند، و صحيح آن دو را از فاسدش تميز دهد((. ليكن اگر خواننده محترم دقت كرده باشد ما سخن موسى را عطف بر سخن كفار نگرفتيم ، بلكه گفتيم كه كلام موسى رد گفتار كفار است ، و اين وجه با سياق موافق تر است | ||
وَ قَالَ فِرْعَوْنُ | وَ قَالَ فِرْعَوْنُ يَأَيُّهَا الْمَلاُ مَا عَلِمْت لَكم مِّنْ إِلَهٍ غَيرِى ... | ||
در اين جمله فرعون به موسى كنايه مى زند، كه براى مردم دعوت به حق آورده ، و آن دعوت را با معجزاتى تاءييد كرده ، مى خواهد بگويد: حقيقت و صحت آنچه تو به سوى آن دعوت مى كنى براى ما ثابت نشده ، و همچنين خوارق عاداتى كه آوردى براى ما ثابت نشده كه از طرف خداى تعالى باشد، و اصلا من معبودى غير از خودم براى مردم سراغ ندارم | در اين جمله فرعون به موسى كنايه مى زند، كه براى مردم دعوت به حق آورده ، و آن دعوت را با معجزاتى تاءييد كرده ، مى خواهد بگويد: حقيقت و صحت آنچه تو به سوى آن دعوت مى كنى براى ما ثابت نشده ، و همچنين خوارق عاداتى كه آوردى براى ما ثابت نشده كه از طرف خداى تعالى باشد، و اصلا من معبودى غير از خودم براى مردم سراغ ندارم | ||
پس اينكه گفت : ((من معبودى غير از خودم براى شما سراغ ندارم ((، مطلب را در سياق و عبارتى حق به جانب آورده ، تا در دل مردم جا باز كند، و مورد قبول قرار گيرد، همچنان كه ظاهر قول ديگرى از وى كه در جاى ديگر حكايت شده همين است ، مى گويد: ((ما اريكم الا ما ارى و ما اهديكم الا سبيل الرشاد(( | پس اينكه گفت : ((من معبودى غير از خودم براى شما سراغ ندارم ((، مطلب را در سياق و عبارتى حق به جانب آورده ، تا در دل مردم جا باز كند، و مورد قبول قرار گيرد، همچنان كه ظاهر قول ديگرى از وى كه در جاى ديگر حكايت شده همين است ، مى گويد: ((ما اريكم الا ما ارى و ما اهديكم الا سبيل الرشاد(( | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۳: | ||
و اگر گفته شود در آيه مورد بحث فرعون ، موسى (عليه السلام ) را دروغگو خوانده ، با اينكه در اين آيه سخنى از موسى حكايت نشده ، پس چرا فرعون گفته : او دروغگو است ، پاسخ اين آن است كه موسى اين را گفته بود، ليكن قرآن كريم سخن او را در سوره اسرى ، آيه ۱۰۲ حكايت فرموده ، كه گفته بود: ((لقد علمت ما انزل هولاء الا رب السموات و الارض : تو خودت يقين دارى كه اين آيات را جز رب آسمانها و زمين كسى نازل نكرده (( | و اگر گفته شود در آيه مورد بحث فرعون ، موسى (عليه السلام ) را دروغگو خوانده ، با اينكه در اين آيه سخنى از موسى حكايت نشده ، پس چرا فرعون گفته : او دروغگو است ، پاسخ اين آن است كه موسى اين را گفته بود، ليكن قرآن كريم سخن او را در سوره اسرى ، آيه ۱۰۲ حكايت فرموده ، كه گفته بود: ((لقد علمت ما انزل هولاء الا رب السموات و الارض : تو خودت يقين دارى كه اين آيات را جز رب آسمانها و زمين كسى نازل نكرده (( | ||
بعضى از مفسرين در توجيه جمله ((ما علمت لكم من اله غيرى (( گفته اند: ((از قبيل نفى معلوم به نفى علم است (( و اين گونه تعبير در جايى مى آيد كه اگر حقيقتى وجود مى داشت حتما همه مى فهميدند، در چنين مواردى گفته مى شود كه من چنين چيزى نمى دانم ، يعنى چنين چيزى نيست ، و نظير اين تعبير در آيه ((قل اتنبون الله بما لا يعلم فى السموات و لا فى الارض (( است و ليكن اين توجيه با ذيل آيه سازگار نيست ؛ چون فرعون دنبال اين جمله مى گويد: برايم برجى بساز، تا بلكه از اله موسى اطلاعى پيدا كنم | بعضى از مفسرين در توجيه جمله ((ما علمت لكم من اله غيرى (( گفته اند: ((از قبيل نفى معلوم به نفى علم است (( و اين گونه تعبير در جايى مى آيد كه اگر حقيقتى وجود مى داشت حتما همه مى فهميدند، در چنين مواردى گفته مى شود كه من چنين چيزى نمى دانم ، يعنى چنين چيزى نيست ، و نظير اين تعبير در آيه ((قل اتنبون الله بما لا يعلم فى السموات و لا فى الارض (( است و ليكن اين توجيه با ذيل آيه سازگار نيست ؛ چون فرعون دنبال اين جمله مى گويد: برايم برجى بساز، تا بلكه از اله موسى اطلاعى پيدا كنم | ||
وَ استَكْبرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فى الاَرْضِ بِغَيرِ | وَ استَكْبرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فى الاَرْضِ بِغَيرِ الْحَقِّ وَ ظنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لا يُرْجَعُونَ | ||
يعنى حالشان حال كسى است كه برنگشتن به سوى ما در نظرش رجحان دارد، چون در سويداى دل يقين به رجوع داشتند، همچنان كه خداى تعالى درباره شان فرموده : ((و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا : معاد را انكار كردند در حالى كه دلهايشان به آن يقين داشت ، و اين انكارشان از ظلم و گردنكشى بود(( | يعنى حالشان حال كسى است كه برنگشتن به سوى ما در نظرش رجحان دارد، چون در سويداى دل يقين به رجوع داشتند، همچنان كه خداى تعالى درباره شان فرموده : ((و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا : معاد را انكار كردند در حالى كه دلهايشان به آن يقين داشت ، و اين انكارشان از ظلم و گردنكشى بود(( | ||
فَأَخَذْنَهُ وَ جُنُودَهُ... | فَأَخَذْنَهُ وَ جُنُودَهُ... | ||
كلمه ((نبذ(( به معناى طرح و دور انداختن است ، و كلمه ((يم (( به معناى دريا است ، و بقيه الفاظ آيه روشن است ، چيزى كه هست بايد نكته اى كه در آن است از نظر دور نداشت ، و آن لحن توهين آميز به فرعون و لشكريان او، و هول انگيزى عذابى است كه بر سر آنان آورد | كلمه ((نبذ(( به معناى طرح و دور انداختن است ، و كلمه ((يم (( به معناى دريا است ، و بقيه الفاظ آيه روشن است ، چيزى كه هست بايد نكته اى كه در آن است از نظر دور نداشت ، و آن لحن توهين آميز به فرعون و لشكريان او، و هول انگيزى عذابى است كه بر سر آنان آورد | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۵}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش