۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۶}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۲۲: | خط ۲۳: | ||
و حاصل كلام در اين نفى و اثبات اين شد كه : مال و فرزندان ، خيرات نيستند تا به سوى آنها سرعت شود، و شتابى كه كفار در تحصيل آن دارند شتاب در خيرات نيست ، بلكه اعمال صالح و آثار حسنه آن ، خيرات است كه مؤ منين به سوى آن شتاب دارند. | و حاصل كلام در اين نفى و اثبات اين شد كه : مال و فرزندان ، خيرات نيستند تا به سوى آنها سرعت شود، و شتابى كه كفار در تحصيل آن دارند شتاب در خيرات نيست ، بلكه اعمال صالح و آثار حسنه آن ، خيرات است كه مؤ منين به سوى آن شتاب دارند. | ||
بيان اينكه در دين خدا تكليف حرجى نه در اعتقاد و نه درعمل وجود ندارد (لا يكلف الله نفسا الا وسعها) | بيان اينكه در دين خدا تكليف حرجى نه در اعتقاد و نه درعمل وجود ندارد (لا يكلف الله نفسا الا وسعها) | ||
وَ لا | وَ لا نُكلِّف نَفْساً إِلا وُسعَهَا وَ لَدَيْنَا كِتَبٌ يَنطِقُ بِالحَْقِّ وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ | ||
آنچه از سياق برمى آيد اين است كه آيه شريفه مى خواهد مردم را به سوى آن صفاتى كه براى مؤ منين ذكر فرموده ترغيب و تشويق نمايد و در ضمن شبهه و توهمى را كه ممكن است به ذهن كسى بيايد دفع فرمايد، توهمى كه مردم را از رسيدن به كرامت آن صفات باز مى دارد و آن اين است كه رسيدن به آن مقام امرى دشوار است ، و ما طاقت تحمل دشواريهاى آن را نداريم ، و اين توهم را به دو وجه دفع فرموده : | آنچه از سياق برمى آيد اين است كه آيه شريفه مى خواهد مردم را به سوى آن صفاتى كه براى مؤ منين ذكر فرموده ترغيب و تشويق نمايد و در ضمن شبهه و توهمى را كه ممكن است به ذهن كسى بيايد دفع فرمايد، توهمى كه مردم را از رسيدن به كرامت آن صفات باز مى دارد و آن اين است كه رسيدن به آن مقام امرى دشوار است ، و ما طاقت تحمل دشواريهاى آن را نداريم ، و اين توهم را به دو وجه دفع فرموده : | ||
اول اينكه دارا شدن آن صفات آن طور كه شهوت پرستان وانمود مى كنند دشوار نيست ، بلكه امرى است آسان ، و در خور طاقت نفوس . و دوم اينكه هر چه باشد چه دشوار و چه آسان پاداش دارد، و خدا عمل صالح بندگان را ضايع ، و اجر جزيلشان را فراموش نمى كند. | اول اينكه دارا شدن آن صفات آن طور كه شهوت پرستان وانمود مى كنند دشوار نيست ، بلكه امرى است آسان ، و در خور طاقت نفوس . و دوم اينكه هر چه باشد چه دشوار و چه آسان پاداش دارد، و خدا عمل صالح بندگان را ضايع ، و اجر جزيلشان را فراموش نمى كند. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۸: | ||
<span id='link43'><span> | <span id='link43'><span> | ||
==اعمال بد مانع از انجام اعمال صالحه است . == | ==اعمال بد مانع از انجام اعمال صالحه است . == | ||
بَلْ قُلُوبهُمْ فى غَمْرَةٍ | بَلْ قُلُوبهُمْ فى غَمْرَةٍ مِّنْ هَذَا وَ لهَُمْ أَعْمَلٌ مِّن دُونِ ذَلِك هُمْ لَهَا عَمِلُونَ | ||
مناسب با سياق آيات اين است كه كلمه «'''هذا'''» اشاره به اوصافى باشد كه خداى سبحان در آيات قبل براى مؤ منين آورد كه يكى از آنها مسارعت در خيرات بود. ولى ممكن هم هست بگوييم اشاره به قرآن كريم است ، و اين احتمال را جمله بعدى اش : «'''قد كانت آياتى تتلى عليكم '''» تاءييد مى كند. | مناسب با سياق آيات اين است كه كلمه «'''هذا'''» اشاره به اوصافى باشد كه خداى سبحان در آيات قبل براى مؤ منين آورد كه يكى از آنها مسارعت در خيرات بود. ولى ممكن هم هست بگوييم اشاره به قرآن كريم است ، و اين احتمال را جمله بعدى اش : «'''قد كانت آياتى تتلى عليكم '''» تاءييد مى كند. | ||
كلمه «'''غمره '''» به معناى غفلت شديد و يا جهل شديدى است كه صاحبش را فرا گرفته باشد، و جمله «'''و لهم اعمال من دون ذلك '''» بيان حال كفار است كه در عمل و اوصاف نقطه مقابل مؤ منين هستند، و معنايش به طور كنايه اين است كه : كفار شاغلى دارند كه ايشان را از خيرات و اعمال صالح باز داشته نمى گذارد موفق به آن شوند، و آن شاغل عبارت است از اعمال زشت خبيث . | كلمه «'''غمره '''» به معناى غفلت شديد و يا جهل شديدى است كه صاحبش را فرا گرفته باشد، و جمله «'''و لهم اعمال من دون ذلك '''» بيان حال كفار است كه در عمل و اوصاف نقطه مقابل مؤ منين هستند، و معنايش به طور كنايه اين است كه : كفار شاغلى دارند كه ايشان را از خيرات و اعمال صالح باز داشته نمى گذارد موفق به آن شوند، و آن شاغل عبارت است از اعمال زشت خبيث . | ||
خط ۵۵: | خط ۵۶: | ||
و اگر مترفين را متعلق عذاب دانسته ، از اين جهت است كه روى سخن در آيات قبل آنجا كه مى فرمود: «'''ايحسبون انما نمدهم به من مال و بنين '''» با روساى قوم بود كه در لذتهاى مادى افراط مى كردند، و ديگران تابع ايشان بودند. | و اگر مترفين را متعلق عذاب دانسته ، از اين جهت است كه روى سخن در آيات قبل آنجا كه مى فرمود: «'''ايحسبون انما نمدهم به من مال و بنين '''» با روساى قوم بود كه در لذتهاى مادى افراط مى كردند، و ديگران تابع ايشان بودند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۶۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۶۱ </center> | ||
لا تجْئَرُوا الْيَوْمَ | لا تجْئَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكم مِّنَّا لا تُنصرُونَ | ||
در اين جمله از سياق غيبت به سياق خطاب عدول نموده تا در توبيخ و سركوبى ايشان تشديد كرده باشد، و براى هميشه از نجات و هر آرزوى ديگر نوميدشان كند، چون اگر سياق را به خطاب عدول نمى داد، معنايش اين بود كه با واسطه از بيچارگى و نوميدى آنان خبر داده باشد و براى قطع اميد، خبر بى واسطه مؤ ثرتر از با واسطه است . و علاوه بر اين در سياق خطاب خود آن كسى كه اميد ياريش مى رود خبر از بى ياورى آنها مى دهد، و اين باز مؤ ثرتر است . | در اين جمله از سياق غيبت به سياق خطاب عدول نموده تا در توبيخ و سركوبى ايشان تشديد كرده باشد، و براى هميشه از نجات و هر آرزوى ديگر نوميدشان كند، چون اگر سياق را به خطاب عدول نمى داد، معنايش اين بود كه با واسطه از بيچارگى و نوميدى آنان خبر داده باشد و براى قطع اميد، خبر بى واسطه مؤ ثرتر از با واسطه است . و علاوه بر اين در سياق خطاب خود آن كسى كه اميد ياريش مى رود خبر از بى ياورى آنها مى دهد، و اين باز مؤ ثرتر است . | ||
قَدْ كانَت ءَايَتى تُتْلى عَلَيْكُمْ...تَهْجُرُونَ | قَدْ كانَت ءَايَتى تُتْلى عَلَيْكُمْ...تَهْجُرُونَ | ||
كلمه «'''نكوص '''» به معناى برگشتن به عقب است ، و كلمه «'''سامر'''» از «'''سمر'''» به معناى گفتگو كردن در شب است . بعضى گفته اند: «'''سامر'''» مانند «'''حاضر'''» هم بر فرد اطلاق مى شود و هم بر جمع البته در آيه مورد بحث «'''سمرا'''» به ضم سين و تشديد ميم هم قرائت شده كه در آن صورت ، جمع سامر است ، و اين قرائت بهتر است ،و نيز «'''سمارا'''» به ضم سين و تشديد ميم قرائت شده و كلمه «'''هجر'''» به معناى هذيان است . | كلمه «'''نكوص '''» به معناى برگشتن به عقب است ، و كلمه «'''سامر'''» از «'''سمر'''» به معناى گفتگو كردن در شب است . بعضى گفته اند: «'''سامر'''» مانند «'''حاضر'''» هم بر فرد اطلاق مى شود و هم بر جمع البته در آيه مورد بحث «'''سمرا'''» به ضم سين و تشديد ميم هم قرائت شده كه در آن صورت ، جمع سامر است ، و اين قرائت بهتر است ،و نيز «'''سمارا'''» به ضم سين و تشديد ميم قرائت شده و كلمه «'''هجر'''» به معناى هذيان است . | ||
و اينكه مى بينيم آيه شريفه مورد بحث ، به طور فصل آمده (يعنى و او عاطفه بر سر آن نيامده ) بدين جهت است كه در مقام تعليل است و معناى آيه اين است كه شما از ناحيه ما يارى نمى شويد، براى اينكه آيات من بر شما قرائت شد و شما از آن روى گردان بوديد و به اعقاب خود برمى گشتيد، و از در استكبار عارتان مى شد كه به آن گوش دهيد و در باره آن شبها هذيان مى گفتيد. بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير به به بيت و يا به حرم بر مى گردد، ولى نظريه شان خوب نيست . | و اينكه مى بينيم آيه شريفه مورد بحث ، به طور فصل آمده (يعنى و او عاطفه بر سر آن نيامده ) بدين جهت است كه در مقام تعليل است و معناى آيه اين است كه شما از ناحيه ما يارى نمى شويد، براى اينكه آيات من بر شما قرائت شد و شما از آن روى گردان بوديد و به اعقاب خود برمى گشتيد، و از در استكبار عارتان مى شد كه به آن گوش دهيد و در باره آن شبها هذيان مى گفتيد. بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير به به بيت و يا به حرم بر مى گردد، ولى نظريه شان خوب نيست . | ||
أَ فَلَمْ | أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ ءَابَاءَهُمُ الاَوَّلِينَ | ||
در اين آيه شروع مى كند به قطع عذر ايشان ، عذرى كه براى اعراض خود از قرآن مى آوردند، قرآنى كه براى هدايت ايشان نازل شد، و ايشان دعوت حقه را كه آورنده آن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بود اجابت نكردند. | در اين آيه شروع مى كند به قطع عذر ايشان ، عذرى كه براى اعراض خود از قرآن مى آوردند، قرآنى كه براى هدايت ايشان نازل شد، و ايشان دعوت حقه را كه آورنده آن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بود اجابت نكردند. | ||
پس اينكه فرمود: «'''افلم يدبروا القول '''» استفهامى است كه انكار را مى رساند، و الف و لام در «'''القول '''» الف و لام عهد است ، و مراد از «'''قول '''» قرآن تلاوت شده بر آنان است . | پس اينكه فرمود: «'''افلم يدبروا القول '''» استفهامى است كه انكار را مى رساند، و الف و لام در «'''القول '''» الف و لام عهد است ، و مراد از «'''قول '''» قرآن تلاوت شده بر آنان است . | ||
خط ۷۷: | خط ۷۸: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۶۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۶۳ </center> | ||
عقلا جايز نيست . | عقلا جايز نيست . | ||
أَمْ يَقُولُونَ بِهِ | أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةُ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَ أَكثرُهُمْ لِلْحَقِّ كَرِهُونَ | ||
اين جمله عذر ديگرى را براى ايشان نقل مى كند كه به آن متشبث شدند و آن همان است كه در سوره حجر از ايشان نقل كرده كه گفتند: «'''يا ايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون '''» و پاسخ آن لازمه جمله «'''بل جاءهم بالحق '''» است . | اين جمله عذر ديگرى را براى ايشان نقل مى كند كه به آن متشبث شدند و آن همان است كه در سوره حجر از ايشان نقل كرده كه گفتند: «'''يا ايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون '''» و پاسخ آن لازمه جمله «'''بل جاءهم بالحق '''» است . | ||
پس مدلول جمله «'''بل جاءهم بالحق و اكثرهم للحق كارهون '''» اضراب از جمله اى است محذوف ، و تقدير كلام اين است كه : اگر اينان از ايمان نياوردنشان به اسلام عذر مى آوردند به اينكه او ديوانه است دروغ مى گويند بلكه كراهتشان از ايمان به خاطر اين است كه او حق آورده ، و اكثر آنان از حق كراهت دارند. | پس مدلول جمله «'''بل جاءهم بالحق و اكثرهم للحق كارهون '''» اضراب از جمله اى است محذوف ، و تقدير كلام اين است كه : اگر اينان از ايمان نياوردنشان به اسلام عذر مى آوردند به اينكه او ديوانه است دروغ مى گويند بلكه كراهتشان از ايمان به خاطر اين است كه او حق آورده ، و اكثر آنان از حق كراهت دارند. | ||
و لازمه اش اين است كه كلامشان با حجتى رد شود كه به اين اضراب هم اشاره داشته باشد، و حاصل آن حجت ، اين است كه اگر اينكه گفتند: او ديوانه است حق باشد، بايد سخن گفتنش نامربوط و نامنظم و بى مع نا، و سراپا اشكال باشد، چون وقتى عقل كسى اختلال يابد كلامش هم مختل مى شود و بدون هدف حرف مى زند، ولى مى بينيم كه كلام او چنين نيست و او جز به سوى حق نمى خواند و جز حق نياورده ، اين كجا و چگونه كلام ديوانگان است كه نمى فهمند چه مى گويند؟. | و لازمه اش اين است كه كلامشان با حجتى رد شود كه به اين اضراب هم اشاره داشته باشد، و حاصل آن حجت ، اين است كه اگر اينكه گفتند: او ديوانه است حق باشد، بايد سخن گفتنش نامربوط و نامنظم و بى مع نا، و سراپا اشكال باشد، چون وقتى عقل كسى اختلال يابد كلامش هم مختل مى شود و بدون هدف حرف مى زند، ولى مى بينيم كه كلام او چنين نيست و او جز به سوى حق نمى خواند و جز حق نياورده ، اين كجا و چگونه كلام ديوانگان است كه نمى فهمند چه مى گويند؟. | ||
در اين آيه اگر كراهت را به اكثر نسبت داده بدين جهت است كه (تمامى كفار از حق كراهت ندارند، چون بسيارى از ايشان به خاطر نداشتن درك و فهم لازم ، كور كورانه از ديگران تقليد مى كنند) بسيارى از ايشان مستضعفند كه اعتنايى به خواستن و نخواستنشان نيست . | در اين آيه اگر كراهت را به اكثر نسبت داده بدين جهت است كه (تمامى كفار از حق كراهت ندارند، چون بسيارى از ايشان به خاطر نداشتن درك و فهم لازم ، كور كورانه از ديگران تقليد مى كنند) بسيارى از ايشان مستضعفند كه اعتنايى به خواستن و نخواستنشان نيست . | ||
وَ لَوِ | وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسدَتِ السمَوَت وَ الاَرْض وَ مَن فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَهُم بِذِكرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضونَ | ||
بعد از آنكه فرمود: بيشتر آنان از حق بدشان مى آيد به اين جهت بدشان مى آيد كه مخالف با هوى و هوس ايشان است ، پس معلوم مى شود كه آنان مى خواهند حق تابع هوى و هوس ايشان باشد نه اينكه آنان تابع حق باشند، و اين هم كه ممكن نيست . | بعد از آنكه فرمود: بيشتر آنان از حق بدشان مى آيد به اين جهت بدشان مى آيد كه مخالف با هوى و هوس ايشان است ، پس معلوم مى شود كه آنان مى خواهند حق تابع هوى و هوس ايشان باشد نه اينكه آنان تابع حق باشند، و اين هم كه ممكن نيست . | ||
چون اگر حق پيرو هوى و هوس آنان شود و اجازه دهد كه اعتقادات و اعمال باطلشان را داشته باشند، همچنان بت پرستيده ، ارباب بر اى خود بگيرند و رسالت انبياء و معاد را انكار | چون اگر حق پيرو هوى و هوس آنان شود و اجازه دهد كه اعتقادات و اعمال باطلشان را داشته باشند، همچنان بت پرستيده ، ارباب بر اى خود بگيرند و رسالت انبياء و معاد را انكار | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۴: | ||
بسيارى از مفسرين گفته اند كه اضافه شدن دين به ضمير هم براى اختصاص نيست بلكه براى تشريف است نظير اينكه فرموده : «'''و انه لذكر لك و لقومك و سوف تسئلون '''» و معنايش اين است كه ما مايه شرف و افتخار ايشان را برايشان آورديم ، و به همين جهت بايد با كاملترين وجه بدان اقبال نمايند، و اينان با اين رفتارى كه كردند از فخر و شرف خود اعراض نمودند. | بسيارى از مفسرين گفته اند كه اضافه شدن دين به ضمير هم براى اختصاص نيست بلكه براى تشريف است نظير اينكه فرموده : «'''و انه لذكر لك و لقومك و سوف تسئلون '''» و معنايش اين است كه ما مايه شرف و افتخار ايشان را برايشان آورديم ، و به همين جهت بايد با كاملترين وجه بدان اقبال نمايند، و اينان با اين رفتارى كه كردند از فخر و شرف خود اعراض نمودند. | ||
ولى اين تفسير صحيح نيست ، براى اينكه اگر چه قرآن كريم مايه شرافت و افتخار رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است چون به قلب نازنين او نازل شده ، و نيز مايه سر بلندى اهل بيت اوست چون در خاندان ايشان نازل شده ، و نيز مايه افتخار عرب است چون به لغت و به زبان عرب نازل شده ، و نيز مايه افتخار همه امت اسلام است چون به منظور هدايت آنان نازل شده ، ولى اضافه در جمله «'''بذكرهم '''» به اين عنايت نبوده بلكه اين عنايت مورد نظر است كه بفهماند اين دين مختص به اين امت و اين دوره از بشريت است و اين با صدر آيه موافق تر است ، البته بنا بر آن معنايى كه ما براى صدر آيه كرديم . | ولى اين تفسير صحيح نيست ، براى اينكه اگر چه قرآن كريم مايه شرافت و افتخار رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است چون به قلب نازنين او نازل شده ، و نيز مايه سر بلندى اهل بيت اوست چون در خاندان ايشان نازل شده ، و نيز مايه افتخار عرب است چون به لغت و به زبان عرب نازل شده ، و نيز مايه افتخار همه امت اسلام است چون به منظور هدايت آنان نازل شده ، ولى اضافه در جمله «'''بذكرهم '''» به اين عنايت نبوده بلكه اين عنايت مورد نظر است كه بفهماند اين دين مختص به اين امت و اين دوره از بشريت است و اين با صدر آيه موافق تر است ، البته بنا بر آن معنايى كه ما براى صدر آيه كرديم . | ||
أَمْ تَسئَلُهُمْ خَرْجاً فَخَرَاجُ | أَمْ تَسئَلُهُمْ خَرْجاً فَخَرَاجُ رَبِّك خَيرٌ وَ هُوَ خَيرُ الرَّزِقِينَ | ||
در مجمع البيان مى گويد: اصل خراج و خرج هر دو به يك معنا بوده ، و آن عبارت است از در آمدى كه بر اساس وظيفه پرداخت شود. | در مجمع البيان مى گويد: اصل خراج و خرج هر دو به يك معنا بوده ، و آن عبارت است از در آمدى كه بر اساس وظيفه پرداخت شود. | ||
اين جمله چهارمين عذرى است كه در آيات مورد بحث براى ايشان تصور كرده ، و آن را رد نموده ، و بر آن توبيخشان نموده . خداوند مى فرمايد: و يا تو از ايشان خرجى خواسته اى يعنى مالى از ايشان خواسته اى كه به عنوان باج و ماهيانه و مزد به تو بدهند؟ آنگاه بى نيازى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را از آن ذكر نموده ، مى فرمايد: خراج پروردگارت بهتر است و او بهترين رازقان است يعنى رازق تو خدا است ، و تو احتياجى به خرجى ايشان | اين جمله چهارمين عذرى است كه در آيات مورد بحث براى ايشان تصور كرده ، و آن را رد نموده ، و بر آن توبيخشان نموده . خداوند مى فرمايد: و يا تو از ايشان خرجى خواسته اى يعنى مالى از ايشان خواسته اى كه به عنوان باج و ماهيانه و مزد به تو بدهند؟ آنگاه بى نيازى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) را از آن ذكر نموده ، مى فرمايد: خراج پروردگارت بهتر است و او بهترين رازقان است يعنى رازق تو خدا است ، و تو احتياجى به خرجى ايشان | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۲: | ||
گفتيم در اين آيات چهار عذر براى اعراض كنندگان از دعوت حق آمده : اولين آنها جمله «'''افلم يدبروا القول '''» بود كه مربوط به فهم قرآن بود. دومى آنها جمله «'''ام جاءهم مالم يات آباءهم الاولين '''» بود، كه مربوط به شريعت اسلام است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) به سوى آن دعوت مى كرد. سومى جمله «'''ام يقولون به جنة '''» بود كه مربوط به شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بود. چهارمى جمله «'''ام تسئلهم خرجا'''» است كه راجع به سيره و رفتار آن جناب مى باشد. | گفتيم در اين آيات چهار عذر براى اعراض كنندگان از دعوت حق آمده : اولين آنها جمله «'''افلم يدبروا القول '''» بود كه مربوط به فهم قرآن بود. دومى آنها جمله «'''ام جاءهم مالم يات آباءهم الاولين '''» بود، كه مربوط به شريعت اسلام است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) به سوى آن دعوت مى كرد. سومى جمله «'''ام يقولون به جنة '''» بود كه مربوط به شخص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بود. چهارمى جمله «'''ام تسئلهم خرجا'''» است كه راجع به سيره و رفتار آن جناب مى باشد. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۶}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش