گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۱}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۴: خط ۱۶:
<span id='link77'><span>
<span id='link77'><span>
==نهى شديد از زناكارى ==
==نهى شديد از زناكارى ==
وَ لاتَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فَحِشةً وَ ساءَ سبِيلاً(۳۲)
وَ لاتَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فَحِشةً وَ ساءَ سبِيلاً(۳۲)
اين آيه از زنا نهى مى كند ودر حرمت آن مبالغه كرده است ، چون نفرموده اينكار را نكنيد، بلكه فرموده نزديكش هم نشويد، واين نهى را چنين تعليل كرده كه اين عمل فاحشه است ، وزشتى وفحش آن صفت لاينفك وجدائى ناپذير آن است ، به طورى كه در هيچ فرضى از آن جدا نمى شود، وبا تعليل ديگر كه فرمود: ((وساء سبيلا(( فهماند كه اين روش روش زشتى است كه به فساد جامعه ، آن هم فساد همه شؤ ون اجتماع منجر مى شود، وبه كلى نظام اجتماع را مختل ساخته و انسانيت را به نابودى تهديد مى كند، ودر آيه اى ديگر در عذاب مرتكبين آن مبالغه نموده ودر ضمن صفات مؤ منين فرموده ((ولا يزنون ومن يفعل ذلك يلق اثاما يضاعف له العذاب يوم القيمة ويخلد فيه مهانا الامن تاب وآمن وعمل عملا صالحا((
اين آيه از زنا نهى مى كند ودر حرمت آن مبالغه كرده است ، چون نفرموده اينكار را نكنيد، بلكه فرموده نزديكش هم نشويد، واين نهى را چنين تعليل كرده كه اين عمل فاحشه است ، وزشتى وفحش آن صفت لاينفك وجدائى ناپذير آن است ، به طورى كه در هيچ فرضى از آن جدا نمى شود، وبا تعليل ديگر كه فرمود: ((وساء سبيلا(( فهماند كه اين روش روش زشتى است كه به فساد جامعه ، آن هم فساد همه شؤ ون اجتماع منجر مى شود، وبه كلى نظام اجتماع را مختل ساخته و انسانيت را به نابودى تهديد مى كند، ودر آيه اى ديگر در عذاب مرتكبين آن مبالغه نموده ودر ضمن صفات مؤ منين فرموده ((ولا يزنون ومن يفعل ذلك يلق اثاما يضاعف له العذاب يوم القيمة ويخلد فيه مهانا الامن تاب وآمن وعمل عملا صالحا((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱۸ </center>
خط ۴۷: خط ۴۹:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲۳ </center>
علاوه بر مطالب مذكور اين عمل زشت وپست اثر ديگرى هم از نظر شريعت اسلامى دارد، وآن بر هم زدن انساب ورشته خانوادگى است ، كه با گسترش زنا، ديگر جائى براى احكام نكاح وارث باقى نمى ماند.
علاوه بر مطالب مذكور اين عمل زشت وپست اثر ديگرى هم از نظر شريعت اسلامى دارد، وآن بر هم زدن انساب ورشته خانوادگى است ، كه با گسترش زنا، ديگر جائى براى احكام نكاح وارث باقى نمى ماند.
وَ لاتَقْتُلُوا النَّفْس الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ إِلابِالْحَقِّ
وَ لاتَقْتُلُوا النَّفْس الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ إِلابِالْحَقِّ
اين آيه از كشتن نفس محترمه نهى مى كند، مگر در صورتى كه بحق باشد، به اين معنا كه طرف مستحق كشته شدن باشد، مثل اينكه كسى را كشته باشد يا مرتد شده باشد (وحرمت دينى را در جامعه بشكند) و امثال اينها كه در قوانين شرع مضبوط است .
اين آيه از كشتن نفس محترمه نهى مى كند، مگر در صورتى كه بحق باشد، به اين معنا كه طرف مستحق كشته شدن باشد، مثل اينكه كسى را كشته باشد يا مرتد شده باشد (وحرمت دينى را در جامعه بشكند) و امثال اينها كه در قوانين شرع مضبوط است .
وشايد از اينكه نفس را توصيف كرد به ((حرم اللّه (( ونفرمود ((حرم اللّه فى الاسلام (( اشاره به اين باشد كه حرمت قتل نفس ‍ مختص به اسلام نيست ، در همه شرايع آسمانى حرام بوده واين حكم از شرايع عمومى است ، همچنانكه در تفسير آيه ۱۵۱ و۱۳۵ سوره انعام هم بدان اشاره شد.
وشايد از اينكه نفس را توصيف كرد به ((حرم اللّه (( ونفرمود ((حرم اللّه فى الاسلام (( اشاره به اين باشد كه حرمت قتل نفس ‍ مختص به اسلام نيست ، در همه شرايع آسمانى حرام بوده واين حكم از شرايع عمومى است ، همچنانكه در تفسير آيه ۱۵۱ و۱۳۵ سوره انعام هم بدان اشاره شد.
وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سلْطناً فَلا يُسرِف فى الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنصوراً(۳۳)
وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سلْطناً فَلا يُسرِف فى الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنصوراً(۳۳)
مقصود از اينكه فرمود: ((ما براى ولى مقتول سلطانى قرار داديم (( همين است كه اورا در قصاص از قاتل سلطنت واختيار داده ايم ، و ضميرى كه در ((فلايسرف (( ودر ((انّه (( هست به ولى بر مى گردد ومقصود از ((منصور بودن (( اوهمان مسلط بودن قانونى بر كشتن قاتل است .
مقصود از اينكه فرمود: ((ما براى ولى مقتول سلطانى قرار داديم (( همين است كه اورا در قصاص از قاتل سلطنت واختيار داده ايم ، و ضميرى كه در ((فلايسرف (( ودر ((انّه (( هست به ولى بر مى گردد ومقصود از ((منصور بودن (( اوهمان مسلط بودن قانونى بر كشتن قاتل است .
معناى جمله : ((فلايسرف فى القتل انه كان منصورا((
معناى جمله : ((فلايسرف فى القتل انه كان منصورا((
خط ۵۹: خط ۶۱:
<span id='link80'><span>
<span id='link80'><span>
==نهى از تصرف در مال يتيم وامر به وفاء به عهد ==
==نهى از تصرف در مال يتيم وامر به وفاء به عهد ==
وَ لاتَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلابِالَّتى هِىَ أَحْسنُ حَتى يَبْلُغ ‌َأَشدَّهُ
وَ لاتَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلابِالَّتى هِىَ أَحْسنُ حَتى يَبْلُغ ‌َأَشدَّهُ
اين آيه از خوردن مال يتيم نهى مى كند كه خود يكى از كبائرى است كه خداوند وعده آتش به مرتكبين آن داده وفرموده است : ((انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلما انّما ياكلون فى بطونهم نارا وسيصلون سعيرا(( واگر به جاى ((نهى از خوردن آن (( از ((نزديك شدن به آن (( نهى كرد براى اين بود كه شدت حرمت آن را بفهماند، ومعناى جمله ((الابالّتى هى احسن (( اين است كه در صورتى كه تصرف در مال يتيم به نحوى باشد كه از تصرف نكردن بهتر باشد به اين معنا كه تصرف در آن به مصلحت يتيم وباعث زياد شدن مال باشد عيب ندارد و حرام نيست ، وبلوغ اشد در جمله ((حتى يبلغ اشدّه (( اوان وآغاز اين بلوغ ورشد است كه در اين هنگام حكم يتيمى از يتيم برداشته مى شود، وديگر اورا يتيم نمى گويند، پس اينكه فرمود: نزديك مال يتيم نشويد تا بالغ شود به اين معنا است كه مال يتيم را حفظ كنيد تا بالغ شود، وچون بالغ شد به دستش بسپاريد، وبه عبارت ديگر به اين معنا است كه نزديك مال يتيم مادام كه يتيم است نشويد، در سوره انعام آيه ۱۵۲ نيز مطالبى كه مربوط به اين مقام است گذشت .
اين آيه از خوردن مال يتيم نهى مى كند كه خود يكى از كبائرى است كه خداوند وعده آتش به مرتكبين آن داده وفرموده است : ((انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلما انّما ياكلون فى بطونهم نارا وسيصلون سعيرا(( واگر به جاى ((نهى از خوردن آن (( از ((نزديك شدن به آن (( نهى كرد براى اين بود كه شدت حرمت آن را بفهماند، ومعناى جمله ((الابالّتى هى احسن (( اين است كه در صورتى كه تصرف در مال يتيم به نحوى باشد كه از تصرف نكردن بهتر باشد به اين معنا كه تصرف در آن به مصلحت يتيم وباعث زياد شدن مال باشد عيب ندارد و حرام نيست ، وبلوغ اشد در جمله ((حتى يبلغ اشدّه (( اوان وآغاز اين بلوغ ورشد است كه در اين هنگام حكم يتيمى از يتيم برداشته مى شود، وديگر اورا يتيم نمى گويند، پس اينكه فرمود: نزديك مال يتيم نشويد تا بالغ شود به اين معنا است كه مال يتيم را حفظ كنيد تا بالغ شود، وچون بالغ شد به دستش بسپاريد، وبه عبارت ديگر به اين معنا است كه نزديك مال يتيم مادام كه يتيم است نشويد، در سوره انعام آيه ۱۵۲ نيز مطالبى كه مربوط به اين مقام است گذشت .
وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسئُولاً(۳۴)
وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسئُولاً(۳۴)
مسؤ ول در اينجا به معناى ((مسؤ ول عنه (( است ، يعنى از آن باز خواست مى شويد، واين از باب حذف وايصالى است كه در كلام عرب جائز شمرده شده ، بعضى هم گفته اند منظور اين است كه از خود ((عهد(( مى پرسند كه فلانى با توچه معامله اى كرد، آن ديگرى چه كرد و... وهمچنين ، چون ممكن است عهد را كه يكى از اعمال است در روز قيامت مجسم سازند تا به له ويا عليه مردم گواهى دهد، يكى را شفاعت وبا يكى مخاصمه كند.
مسؤ ول در اينجا به معناى ((مسؤ ول عنه (( است ، يعنى از آن باز خواست مى شويد، واين از باب حذف وايصالى است كه در كلام عرب جائز شمرده شده ، بعضى هم گفته اند منظور اين است كه از خود ((عهد(( مى پرسند كه فلانى با توچه معامله اى كرد، آن ديگرى چه كرد و... وهمچنين ، چون ممكن است عهد را كه يكى از اعمال است در روز قيامت مجسم سازند تا به له ويا عليه مردم گواهى دهد، يكى را شفاعت وبا يكى مخاصمه كند.
<span id='link81'><span>
<span id='link81'><span>
خط ۷۱: خط ۷۳:
و((احسن تاويلا(( بودن اين دوعمل از اين جهت است كه اگر مردم اين دووظيفه را عمل كنند، كم نفروشند وزياد نخرند رشد واستقامت در تقدير معيشت را رعايت كرده اند، چون قوام معيشت مردم در استفاده از اجناس مورد حاجت بر دواصل اساسى است ، يكى ((به دست آوردن جنس مرغوب وسالم وبدردخور(( وديگرى ((مبادله مقدار زائد بر حاجت است با اجناس ديگرى كه مورد احتياج است (( آرى هر كسى در زندگى خود حساب واندازه گيرى دارد كه چه چيرهائى واز هر جنسى چه مقدار نياز دارد وچه چيرهائى بيش از نياز اواست ، چه مقدار از آن را بايد بفروشد وبا قيمت آن اجناس ديگر مورد حاجت خود را تحصيل كند واگر پاى كم فروشى به ميان آيد حساب زندگى بشر از هر دوطرف اختلاف پيدا كرده وامنيت عمومى از ميان مى رود.
و((احسن تاويلا(( بودن اين دوعمل از اين جهت است كه اگر مردم اين دووظيفه را عمل كنند، كم نفروشند وزياد نخرند رشد واستقامت در تقدير معيشت را رعايت كرده اند، چون قوام معيشت مردم در استفاده از اجناس مورد حاجت بر دواصل اساسى است ، يكى ((به دست آوردن جنس مرغوب وسالم وبدردخور(( وديگرى ((مبادله مقدار زائد بر حاجت است با اجناس ديگرى كه مورد احتياج است (( آرى هر كسى در زندگى خود حساب واندازه گيرى دارد كه چه چيرهائى واز هر جنسى چه مقدار نياز دارد وچه چيرهائى بيش از نياز اواست ، چه مقدار از آن را بايد بفروشد وبا قيمت آن اجناس ديگر مورد حاجت خود را تحصيل كند واگر پاى كم فروشى به ميان آيد حساب زندگى بشر از هر دوطرف اختلاف پيدا كرده وامنيت عمومى از ميان مى رود.
واما اگر كيل ووزن به طور عادلانه جريان يابد زندگى واقتصادشان رشد واستقامت يافته وهر كس هر چه را احتياج دارد، همان را به مقدار نيازش به دست مى آورد، وعلاوه بر آن ، نسبت به همه سوداگران وثوق پيدا كرده وامنيت عمومى برقرار مى شود.
واما اگر كيل ووزن به طور عادلانه جريان يابد زندگى واقتصادشان رشد واستقامت يافته وهر كس هر چه را احتياج دارد، همان را به مقدار نيازش به دست مى آورد، وعلاوه بر آن ، نسبت به همه سوداگران وثوق پيدا كرده وامنيت عمومى برقرار مى شود.
وَ لاتَقْف مَا لَيْس لَك بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السمْعَ وَ الْبَصرَ وَ الْفُؤَادَ كلُّ أُولَئك كانَ عَنْهُ مَسئُولاً(۳۶)
وَ لاتَقْف مَا لَيْس لَك بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السمْعَ وَ الْبَصرَ وَ الْفُؤَادَ كلُّ أُولَئك كانَ عَنْهُ مَسئُولاً(۳۶)
<span id='link82'><span>
<span id='link82'><span>
==نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم ) ==
==نهى از متابعت از غير علم (لاتقف ما ليس لك به علم ) ==
خط ۸۷: خط ۸۹:
در نتيجه معناى آيه اين مى شود كه : در هراعتقاد يا عملى كه تحصيل علم ممكن است ، پيروى از غير علم حرام است ، ودر اعتقاد وعملى كه نمى شود به آن علم پيدا كرد زمانى اقدام وارتكاب جائز است كه دليل علمى آن را تجويز نمايد، مانند اخذ احكام از پيغمبر وپيروى واطاعت آن جناب در اوامر ونواهى كه از ناحيه پروردگارش دارد، وعمل كردن مريض طبق دستورى كه طبيب مى دهد، ومراجعه به صاحبان صنايع در مسائلى كه بايد به ايشان مراجعه شود، زيرا در همه اين موارد، دليل علمى داريم بر اينكه آنچه اينان مى گويند مطابق با واقع است . ادله عصمت انبياء (عليهم السلام ) دليل علمى هستند بر اينكه آنچه رسول خدا دستور مى دهد - چه اوامرش وچه نواهيش - همه اش مطابق با واقع است ، وهر كس كه دستورات وى را عمل نمايد به واقع رسيده است ، وهمچنين دليل علمى كه بر خبره بودن وحاذقيت طبيب ويا صاحبان صنايع در صنعتشان به دست آورده ايم خود حجتى است علمى بر اينكه هر كس به ايشان مراجعه نموده وبه دستوراتشان عمل نمايد به واقع رسيده است .
در نتيجه معناى آيه اين مى شود كه : در هراعتقاد يا عملى كه تحصيل علم ممكن است ، پيروى از غير علم حرام است ، ودر اعتقاد وعملى كه نمى شود به آن علم پيدا كرد زمانى اقدام وارتكاب جائز است كه دليل علمى آن را تجويز نمايد، مانند اخذ احكام از پيغمبر وپيروى واطاعت آن جناب در اوامر ونواهى كه از ناحيه پروردگارش دارد، وعمل كردن مريض طبق دستورى كه طبيب مى دهد، ومراجعه به صاحبان صنايع در مسائلى كه بايد به ايشان مراجعه شود، زيرا در همه اين موارد، دليل علمى داريم بر اينكه آنچه اينان مى گويند مطابق با واقع است . ادله عصمت انبياء (عليهم السلام ) دليل علمى هستند بر اينكه آنچه رسول خدا دستور مى دهد - چه اوامرش وچه نواهيش - همه اش مطابق با واقع است ، وهر كس كه دستورات وى را عمل نمايد به واقع رسيده است ، وهمچنين دليل علمى كه بر خبره بودن وحاذقيت طبيب ويا صاحبان صنايع در صنعتشان به دست آورده ايم خود حجتى است علمى بر اينكه هر كس به ايشان مراجعه نموده وبه دستوراتشان عمل نمايد به واقع رسيده است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۱}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش