گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۲۰: خط ۲۲:
بنابر اين ، اگر جمله «'''و لهم ما يشتهون '''» عطف به جمله «'''لله البنات '''» باشد مى بايستى گفته باشد: «'''و جعلوا لله البنات سبحانه و لانفسهم ما يشتهون : براى خدا دختران قرار دادند و براى خودشان آنچه خواستند'''» (و چون چنين نفرمود ، ناگزير بايستى بگوييم جمله دوم عطف است بر «'''يجعلون '''» و همانطور كه گفتيم كلمه «'''ما يشتهون '''» مبتدايى است كه عقب تر از خبر آمده ، و كلمه «'''لهم '''» خبرى است كه جلوتر ذكر شده ، و تقدير كلام چنين است : «'''و يجعلون لله البنات سبحانه و ما يشتهون لهم '''» : قرار دادند دختران را براى خدا و آنچه مى خواهند براى خود)) اين بود خلاصه كلام آن مفسر.
بنابر اين ، اگر جمله «'''و لهم ما يشتهون '''» عطف به جمله «'''لله البنات '''» باشد مى بايستى گفته باشد: «'''و جعلوا لله البنات سبحانه و لانفسهم ما يشتهون : براى خدا دختران قرار دادند و براى خودشان آنچه خواستند'''» (و چون چنين نفرمود ، ناگزير بايستى بگوييم جمله دوم عطف است بر «'''يجعلون '''» و همانطور كه گفتيم كلمه «'''ما يشتهون '''» مبتدايى است كه عقب تر از خبر آمده ، و كلمه «'''لهم '''» خبرى است كه جلوتر ذكر شده ، و تقدير كلام چنين است : «'''و يجعلون لله البنات سبحانه و ما يشتهون لهم '''» : قرار دادند دختران را براى خدا و آنچه مى خواهند براى خود)) اين بود خلاصه كلام آن مفسر.
و ليكن حق مطلب اين است كه التزام به اين قاعده در جايى است كه اگر رعايت نشود خواننده يا شنونده به اشتباه بيفتد علاوه بر اين در آيه مورد بحث فاصله آمده و آن حرف جر «'''لام '''» است ، و همين مقدار فاصله كافى است ، به شهادت اينكه در قرآن به همين فاصله اكتفاء شده و فرموده : «'''و هزى اليك بجذع النخلة '''» و نيز فرموده : «'''و اضمم اليك جناحك '''» بعضى از مفسرين اصلا اين قاعده را قبول نكرده و رد نموده اند، و بهمين دو آيهاى كه آورديم استدلال كرده اند، و از گفتار مفسر مزبور جوابهاى ديگرى داده اند كه چون حاجتى به ذكر آنها نبود از ايرادش صرفنظر نموديم ، خواننده مى تواند به تفاسير مفصل مراجعه نمايد.
و ليكن حق مطلب اين است كه التزام به اين قاعده در جايى است كه اگر رعايت نشود خواننده يا شنونده به اشتباه بيفتد علاوه بر اين در آيه مورد بحث فاصله آمده و آن حرف جر «'''لام '''» است ، و همين مقدار فاصله كافى است ، به شهادت اينكه در قرآن به همين فاصله اكتفاء شده و فرموده : «'''و هزى اليك بجذع النخلة '''» و نيز فرموده : «'''و اضمم اليك جناحك '''» بعضى از مفسرين اصلا اين قاعده را قبول نكرده و رد نموده اند، و بهمين دو آيهاى كه آورديم استدلال كرده اند، و از گفتار مفسر مزبور جوابهاى ديگرى داده اند كه چون حاجتى به ذكر آنها نبود از ايرادش صرفنظر نموديم ، خواننده مى تواند به تفاسير مفصل مراجعه نمايد.
وَ إِذَا بُشرَ أَحَدُهُم بِالاُنثى ظلَّ وَجْهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ
وَ إِذَا بُشرَ أَحَدُهُم بِالاُنثى ظلَّ وَجْهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ
مقصود از «'''اسوداد وجه '''» و سياه شدن روى ، بطور كنايه خشمناك شدن است ، و «'''كظيم '''» به كسى گويند كه اندوه و خشم خود را فرو ببرد و جمله مورد بحث حاليه است ، يعنى اينكه گفتيم دختران را به خدا نسبت مى دادند و در حالى چنين ميكردند كه وقتى مژده بر ايشان مى آوردند كه همسرت دختر آورده رويش از خشم سياه مى شد، و خشم خود را فرو مى برد.
مقصود از «'''اسوداد وجه '''» و سياه شدن روى ، بطور كنايه خشمناك شدن است ، و «'''كظيم '''» به كسى گويند كه اندوه و خشم خود را فرو ببرد و جمله مورد بحث حاليه است ، يعنى اينكه گفتيم دختران را به خدا نسبت مى دادند و در حالى چنين ميكردند كه وقتى مژده بر ايشان مى آوردند كه همسرت دختر آورده رويش از خشم سياه مى شد، و خشم خود را فرو مى برد.
يَتَوَرَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سوءِ مَا بُشرَ بِهِ ...
يَتَوَرَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سوءِ مَا بُشرَ بِهِ ...
خط ۳۰: خط ۳۲:
اولين بارى كه اين رسم غلط عملى شد، در واقعه جنگ بنى تميم با كسراى ايران بود كه در آن جنگ عده اى از زنان قبيله ، اسير لشكر كسرى شدند و آنان را به اسيرى به دربار كسرى بردند، در آنجا دختران را به عنوان كنيز نگاه داشتند و پس از مدتى كه ميان دو طرف صلح بر قرار شد بنى تميم اسيران خود را مطالبه كردند، دربار كسرى آنان را مخير كرد كه مى خواهند به قبيله خود روند و اگر نه در دربار بمانند، عده اى از دختران از رفتن به قبيله خويش خوددارى نمودند، مردان قبيله غضبناك شده تصميم گرفتند از اين پس اگر دختردار شدند زنده زنده دفنشان كنند، و همين كار را كردند، قبايل ديگر نيز از آنها ياد گرفته ، كم كم اين جريان در همه جا منتشر شد، و دختركشى باب گرديد.
اولين بارى كه اين رسم غلط عملى شد، در واقعه جنگ بنى تميم با كسراى ايران بود كه در آن جنگ عده اى از زنان قبيله ، اسير لشكر كسرى شدند و آنان را به اسيرى به دربار كسرى بردند، در آنجا دختران را به عنوان كنيز نگاه داشتند و پس از مدتى كه ميان دو طرف صلح بر قرار شد بنى تميم اسيران خود را مطالبه كردند، دربار كسرى آنان را مخير كرد كه مى خواهند به قبيله خود روند و اگر نه در دربار بمانند، عده اى از دختران از رفتن به قبيله خويش خوددارى نمودند، مردان قبيله غضبناك شده تصميم گرفتند از اين پس اگر دختردار شدند زنده زنده دفنشان كنند، و همين كار را كردند، قبايل ديگر نيز از آنها ياد گرفته ، كم كم اين جريان در همه جا منتشر شد، و دختركشى باب گرديد.
مقصود از حكم در جمله «'''الا ساء ما يحكمون '''» همان حكمى بود كه مى گفتند: دختران ، مال خدا و پسران مال خود ما، نه اينكه در واقع پسران را عزيز و دختران را خوار پنداشته باشند بلكه معناى حكم مذكورشان اين بود كه هر چه به عقيده خودشان دوست نمى دارند مال خدا، و هر چه دوست مى دارند مال خودشان باشد بعضى گفته اند: مراد از حكم ، حكم به وجوب دختركشى ، و لزوم آن است و استدلالشان اين است كه در نگهدارى دختران ، خوارى و آبروريزى است . و ليكن وجه اول با آيه بعدى موافق تر است .
مقصود از حكم در جمله «'''الا ساء ما يحكمون '''» همان حكمى بود كه مى گفتند: دختران ، مال خدا و پسران مال خود ما، نه اينكه در واقع پسران را عزيز و دختران را خوار پنداشته باشند بلكه معناى حكم مذكورشان اين بود كه هر چه به عقيده خودشان دوست نمى دارند مال خدا، و هر چه دوست مى دارند مال خودشان باشد بعضى گفته اند: مراد از حكم ، حكم به وجوب دختركشى ، و لزوم آن است و استدلالشان اين است كه در نگهدارى دختران ، خوارى و آبروريزى است . و ليكن وجه اول با آيه بعدى موافق تر است .
لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ مَثَلُ السوْءِ وَ للَّهِ الْمَثَلُ الاَعْلى وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ مَثَلُ السوْءِ وَ للَّهِ الْمَثَلُ الاَعْلى وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
«'''مثل '''» به معناى صفت است ، و اگر مثل هاى معروف را هم مثل گفته اند چون صفتى است كه در زبانها ميگردد، و در هر جاى مناسب و مشابهى به ميان مى آيد.
«'''مثل '''» به معناى صفت است ، و اگر مثل هاى معروف را هم مثل گفته اند چون صفتى است كه در زبانها ميگردد، و در هر جاى مناسب و مشابهى به ميان مى آيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۲ </center>
خط ۵۷: خط ۵۹:
<span id='link276'><span>
<span id='link276'><span>
==اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند ==
==اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند ==
وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاس بِظلْمِهِم مَّا تَرَك عَلَيهَا مِن دَابَّةٍ ...
وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاس بِظلْمِهِم مَّا تَرَك عَلَيهَا مِن دَابَّةٍ ...
ضمير در «'''عليها'''» به «'''ارض '''» بر مى گردد و اگر نفرمود: «'''على الارض '''» براى اين بوده كه كلمه «'''انسان '''» بر آن دلالت مى كرد، و حاجتى به ذكر صريح آن نبوده است .
ضمير در «'''عليها'''» به «'''ارض '''» بر مى گردد و اگر نفرمود: «'''على الارض '''» براى اين بوده كه كلمه «'''انسان '''» بر آن دلالت مى كرد، و حاجتى به ذكر صريح آن نبوده است .
بعيد هم نيست كه كسى ادعا كند از سياق بر مى آيد كه مراد از «'''دابه '''»، انسان تنها باشد، چون انسان هم يكى از جنبندگان است كه حركت مى كند، بنا بر اين ، معنى چنين مى شود: اگر خداوند بخواهد مردم را بخاطر ظلمشان بگيرد بطورى كه هر كس ظلم كرد او را دچار عذاب سازد ديگر هيچ انسانى كه روى زمين آمد و شد كند نمى ماند، زيرا ستمكاران بخاطر ظلمشان هلاك مى شوند، و نيكان و انبياء و اولياى بى گناه هم بخاطر اينكه پدرانشان هلاك شده اند، اصلا متولد نمى شوند.
بعيد هم نيست كه كسى ادعا كند از سياق بر مى آيد كه مراد از «'''دابه '''»، انسان تنها باشد، چون انسان هم يكى از جنبندگان است كه حركت مى كند، بنا بر اين ، معنى چنين مى شود: اگر خداوند بخواهد مردم را بخاطر ظلمشان بگيرد بطورى كه هر كس ظلم كرد او را دچار عذاب سازد ديگر هيچ انسانى كه روى زمين آمد و شد كند نمى ماند، زيرا ستمكاران بخاطر ظلمشان هلاك مى شوند، و نيكان و انبياء و اولياى بى گناه هم بخاطر اينكه پدرانشان هلاك شده اند، اصلا متولد نمى شوند.
خط ۷۹: خط ۸۱:
و اما جواب سوم براى اينكه دليلى از ناحيه لفظ بر آن نيست .
و اما جواب سوم براى اينكه دليلى از ناحيه لفظ بر آن نيست .
«'''و لكن يؤ خرهم الى اجل مسمى فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون '''» - اين آيه استدلال از مطلبى است كه در تقدير است ، و جمله شرطيه اى كه در صدر آيه بود بر آن دلالت دارد، و تقدير كلام چنين است : در مؤ اخذه ايشان عجله نمى شود، و ليكن عقب انداخته مى شود تا اجل مسمى و مدت معين ، و اجل مسمى نسبت به فرد فرد انسان همان مرگ اوست ، و نسبت به امتها، انقراض ايشان ، و نسبت به عموم بشر همان نفخ صور و آمدن قيامت است ، و اين سه معنى در قرآن كريم براى اجل مسمى آمده ، يكجا فرموده : «'''و منكم من يتوفى من قبل و لتبلغوا اجلا مسمى '''» و يكجا فرموده : «'''و لكل امة اجل فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون '''» و در جاى ديگر فرموده : «'''و لو لا كلمة سبقت من ربك الى اجل مسمى لقضى بينهم '''».
«'''و لكن يؤ خرهم الى اجل مسمى فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون '''» - اين آيه استدلال از مطلبى است كه در تقدير است ، و جمله شرطيه اى كه در صدر آيه بود بر آن دلالت دارد، و تقدير كلام چنين است : در مؤ اخذه ايشان عجله نمى شود، و ليكن عقب انداخته مى شود تا اجل مسمى و مدت معين ، و اجل مسمى نسبت به فرد فرد انسان همان مرگ اوست ، و نسبت به امتها، انقراض ايشان ، و نسبت به عموم بشر همان نفخ صور و آمدن قيامت است ، و اين سه معنى در قرآن كريم براى اجل مسمى آمده ، يكجا فرموده : «'''و منكم من يتوفى من قبل و لتبلغوا اجلا مسمى '''» و يكجا فرموده : «'''و لكل امة اجل فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون '''» و در جاى ديگر فرموده : «'''و لو لا كلمة سبقت من ربك الى اجل مسمى لقضى بينهم '''».
وَ يجْعَلُونَ للَّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَ تَصِف أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِب أَنَّ لَهُمُ الحُْسنى ...
وَ يجْعَلُونَ للَّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَ تَصِف أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِب أَنَّ لَهُمُ الحُْسنى ...
اين آيه دوباره به مساله نسبت دادن مشركين دختران را به خداى تعالى و پسران را به خود، برگشته ، مى فرمايد: دختران را كه به خدا نسبت مى دادند از اين جهت بود كه از دختردارى كراهت داشتند، و پسران را كه به خود نسبت مى دادند از اين جهت بود كه از پسردارى خوشحال مى شدند، و پسران را دوست مى داشتند.
اين آيه دوباره به مساله نسبت دادن مشركين دختران را به خداى تعالى و پسران را به خود، برگشته ، مى فرمايد: دختران را كه به خدا نسبت مى دادند از اين جهت بود كه از دختردارى كراهت داشتند، و پسران را كه به خود نسبت مى دادند از اين جهت بود كه از پسردارى خوشحال مى شدند، و پسران را دوست مى داشتند.
پس اينكه فرمود: «'''و يجعلون لله ما يكرهون '''» منظور دختران است ، و جمله «'''و تصف السنتهم الكذب '''» معنايش اين است كه زبانهايشان از خبرى دروغ خبر مى دهد و آن خبر دروغ اين است كه : «'''ان لهم الحسنى '''» يعنى سرانجام نيك ، مال كسانى است كه پسر دارند بعضى گفته اند مراد از حسنى بهشت است البته در صورتى كه بعث روز قيامت ، راست باشد، و انبياء راست گفته باشند،
پس اينكه فرمود: «'''و يجعلون لله ما يكرهون '''» منظور دختران است ، و جمله «'''و تصف السنتهم الكذب '''» معنايش اين است كه زبانهايشان از خبرى دروغ خبر مى دهد و آن خبر دروغ اين است كه : «'''ان لهم الحسنى '''» يعنى سرانجام نيك ، مال كسانى است كه پسر دارند بعضى گفته اند مراد از حسنى بهشت است البته در صورتى كه بعث روز قيامت ، راست باشد، و انبياء راست گفته باشند،
خط ۸۶: خط ۸۸:
«''' لا جرم ان لهم النار و انهم مفرطون '''» - يعنى ناگزير آتش براى ايشان است و بسوى آتش ، آمدنى هستند. وقتى گفته مى شود «'''فرط و يا افرط'''» معنايش «'''تقدم و جلو آمد'''» است و افراط به معناى اسراف و زياده روى در آمدن است همچنانكه تفريط كوتاهى در آن است و فرط - به فتحه فاء و فتحه راء - آن كسى است كه پيشاپيش كاروان به منزل مى رود تا آب و مسكن تهيه كند، و وقتى گفته مى شود: «'''افرطه '''» معنايش اين است كه فلانى را جلوتر فرستاده .
«''' لا جرم ان لهم النار و انهم مفرطون '''» - يعنى ناگزير آتش براى ايشان است و بسوى آتش ، آمدنى هستند. وقتى گفته مى شود «'''فرط و يا افرط'''» معنايش «'''تقدم و جلو آمد'''» است و افراط به معناى اسراف و زياده روى در آمدن است همچنانكه تفريط كوتاهى در آن است و فرط - به فتحه فاء و فتحه راء - آن كسى است كه پيشاپيش كاروان به منزل مى رود تا آب و مسكن تهيه كند، و وقتى گفته مى شود: «'''افرطه '''» معنايش اين است كه فلانى را جلوتر فرستاده .
و چون اين دروغ و اين افترايشان كه : «'''براى خداست ، آنچه خودشان كراهت دارند و براى آنها است ، آنچه را دوست دارند'''» به منزله ادعاى سبقت و تقدم از خداى تعالى است لذا خداى تعالى به حقيقت اين پندار غلطشان و كيفر اين دروغشان تهديد كرد، و آن اين است آتش براى ايشان است و بزودى بدان سبقت خواهند گرفت . اين است معناى جمله «''' لا جرم ان لهم النار ....'''»
و چون اين دروغ و اين افترايشان كه : «'''براى خداست ، آنچه خودشان كراهت دارند و براى آنها است ، آنچه را دوست دارند'''» به منزله ادعاى سبقت و تقدم از خداى تعالى است لذا خداى تعالى به حقيقت اين پندار غلطشان و كيفر اين دروغشان تهديد كرد، و آن اين است آتش براى ايشان است و بزودى بدان سبقت خواهند گرفت . اين است معناى جمله «''' لا جرم ان لهم النار ....'''»
تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسلْنَا إِلى أُمَمٍ مِّن قَبْلِك فَزَيَّنَ لهَُمُ الشيْطنُ أَعْمَلَهُمْ فَهُوَ وَلِيهُمُ الْيَوْمَ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسلْنَا إِلى أُمَمٍ مِّن قَبْلِك فَزَيَّنَ لهَُمُ الشيْطنُ أَعْمَلَهُمْ فَهُوَ وَلِيهُمُ الْيَوْمَ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
مراد از «'''امم '''» و «'''اليوم '''» در آيه : «'''تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك ...'''»
مراد از «'''امم '''» و «'''اليوم '''» در آيه : «'''تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك ...'''»
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از «'''اليوم '''» روز نزول همين آيه است ، و مقصود از اينكه فرمود «'''شيطان ولى ايشان است '''» اين است كه در زمان وحى اين آيه ، همهشان بر ضلالت ، اتفاق كردند، و مراد از «'''عذاب موعود'''» عذاب روز قيامت است همچنانكه ظاهر غالب آيات عذاب ، همين است .
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از «'''اليوم '''» روز نزول همين آيه است ، و مقصود از اينكه فرمود «'''شيطان ولى ايشان است '''» اين است كه در زمان وحى اين آيه ، همهشان بر ضلالت ، اتفاق كردند، و مراد از «'''عذاب موعود'''» عذاب روز قيامت است همچنانكه ظاهر غالب آيات عذاب ، همين است .
خط ۹۶: خط ۹۸:
بعضى ديگر گفته اند: مراد از «'''اليوم '''» روز قيامت است در آنجا است كه شيطان براى ايشان ولايت دارد و همانجا است كه عذاب دردناك دارند. بعضى ديگر گفته اند: مراد، روزى است كه شيطان اعمال ايشان را زينت مى دهد، و اين تعبير از قبيل حكايت حال گذشته است .
بعضى ديگر گفته اند: مراد از «'''اليوم '''» روز قيامت است در آنجا است كه شيطان براى ايشان ولايت دارد و همانجا است كه عذاب دردناك دارند. بعضى ديگر گفته اند: مراد، روزى است كه شيطان اعمال ايشان را زينت مى دهد، و اين تعبير از قبيل حكايت حال گذشته است .
ولى از همه وجوه قريب تر همان وجه اول و بعد از آن وجه دوم و بعد از آن سوم است (و خدا داناتر است ).
ولى از همه وجوه قريب تر همان وجه اول و بعد از آن وجه دوم و بعد از آن سوم است (و خدا داناتر است ).
وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْكِتَب إِلا لِتُبَينَ لهَُمُ الَّذِى اخْتَلَفُوا فِيهِ ...
وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْكِتَب إِلا لِتُبَينَ لهَُمُ الَّذِى اخْتَلَفُوا فِيهِ ...
ضمير «'''لهم '''» به مشركين بر مى گردد، و مراد از «'''آنچه در آن اختلاف كردند'''» همان اعتقاد حق و عمل حق است ، پس مراد از تبين ، ايضاح و كشف به منظور اتمام حجت است و دليل بر اين معنايى هم كه كرديم جدا كردن امر مؤ منين از آنها و جداگانه ذكر كردن ايشان است كه فرمود: «'''و هدى و رحمة لقوم يؤ منون '''».
ضمير «'''لهم '''» به مشركين بر مى گردد، و مراد از «'''آنچه در آن اختلاف كردند'''» همان اعتقاد حق و عمل حق است ، پس مراد از تبين ، ايضاح و كشف به منظور اتمام حجت است و دليل بر اين معنايى هم كه كرديم جدا كردن امر مؤ منين از آنها و جداگانه ذكر كردن ايشان است كه فرمود: «'''و هدى و رحمة لقوم يؤ منون '''».


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش