۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۰}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيهِمْ سلْطنٌ إِلا مَنِ اتَّبَعَك مِنَ الْغَاوِينَ | |||
اين همان قضايى است كه گفتيم در آيه سابق در امر اغواء به رانده شدنش اشاره شده ، كه مى فرمايد غير او كسى در آن دخالتى ندارد. | اين همان قضايى است كه گفتيم در آيه سابق در امر اغواء به رانده شدنش اشاره شده ، كه مى فرمايد غير او كسى در آن دخالتى ندارد. | ||
و حاصل مطلب اين است كه آدم و فرزندانش همگيشان بندگان خدايند، و چنان نيست كه ابليس پنداشته بود كه تنها مخلصين بنده او هستند، و چون بنده خدا هستند به شيطان تسلطى بر ايشان نداده تا هر چه مى خواهد - كه همان اغواى ايشانست - مستقلا انجام دهد و گمراهشان كند، بلكه همه افراد بشر بندگان اويند، و او مالك و مدبر همه است ، چيزى كه هست شيطان را بر افرادى كه خودشان ميل به پيروى او دارند و سرنوشت خود را به دست او سپرده اند مسلط فرموده ، اينهايند كه ابليس بر آنان حكمفرمايى دارد. | و حاصل مطلب اين است كه آدم و فرزندانش همگيشان بندگان خدايند، و چنان نيست كه ابليس پنداشته بود كه تنها مخلصين بنده او هستند، و چون بنده خدا هستند به شيطان تسلطى بر ايشان نداده تا هر چه مى خواهد - كه همان اغواى ايشانست - مستقلا انجام دهد و گمراهشان كند، بلكه همه افراد بشر بندگان اويند، و او مالك و مدبر همه است ، چيزى كه هست شيطان را بر افرادى كه خودشان ميل به پيروى او دارند و سرنوشت خود را به دست او سپرده اند مسلط فرموده ، اينهايند كه ابليس بر آنان حكمفرمايى دارد. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۸: | ||
ولى غفلت كرده اند از اينكه اثبات سلطنت براى ابليس در صورتى كه آن سلطنت از ناحيه خداى تعالى باشد، اشكالى وارد نمى آيد و با سلطنت مطلقه الهى منافات ندارد و همچنين منافى با عدالت خدائى نيست ، زيرا مكرر گفتيم كه اين تسليط، تسليط به عنوان مجازات است ، نه ابتدايى . و اينهم كه گفت : سلطنت ابليس را گمراهان به او داده اند باز با تسليط خدايى منافات ندارد و همه اينها در سابق گذشت لذا تكرار نمى كنيم . | ولى غفلت كرده اند از اينكه اثبات سلطنت براى ابليس در صورتى كه آن سلطنت از ناحيه خداى تعالى باشد، اشكالى وارد نمى آيد و با سلطنت مطلقه الهى منافات ندارد و همچنين منافى با عدالت خدائى نيست ، زيرا مكرر گفتيم كه اين تسليط، تسليط به عنوان مجازات است ، نه ابتدايى . و اينهم كه گفت : سلطنت ابليس را گمراهان به او داده اند باز با تسليط خدايى منافات ندارد و همه اينها در سابق گذشت لذا تكرار نمى كنيم . | ||
آنچه در اينجا در اشكال بر توجيه بالا اضافه مى كنيم اين است كه قرآن كريم در آيه «'''كتب عليه انه من تولاه فانه يضله و آيه انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤ منون '''» بطور صريح به هر دو ناحيه گفتار ما دلالت دارند، اولى سلطنت را براى شيطان اثبات مى كند و دومى آن سلطنت را به قضاى خدا و جعل او مى داند. | آنچه در اينجا در اشكال بر توجيه بالا اضافه مى كنيم اين است كه قرآن كريم در آيه «'''كتب عليه انه من تولاه فانه يضله و آيه انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤ منون '''» بطور صريح به هر دو ناحيه گفتار ما دلالت دارند، اولى سلطنت را براى شيطان اثبات مى كند و دومى آن سلطنت را به قضاى خدا و جعل او مى داند. | ||
وَ | وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ | ||
ظاهرا كلمه «'''موعد'''» در اينجا اسم مكان و به معناى محل وعده باشد و مراد از اينكه جهنم موعد آنها است اين است كه جهنم آن محلى است كه وعده خدا به ايشان عملى مى شود و در آنجا عذابشان مى كند. | ظاهرا كلمه «'''موعد'''» در اينجا اسم مكان و به معناى محل وعده باشد و مراد از اينكه جهنم موعد آنها است اين است كه جهنم آن محلى است كه وعده خدا به ايشان عملى مى شود و در آنجا عذابشان مى كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۵۰ </center> | ||
خط ۴۲: | خط ۴۴: | ||
نموده ، و به زودى در آخرت هم به عذاب جهنم كيفرشان مى كنيم . | نموده ، و به زودى در آخرت هم به عذاب جهنم كيفرشان مى كنيم . | ||
در اين جمله كه مخصوص بيان حال پيروان ابليس است ، تنها كيفر ايشان را ذكر كرد و ديگر اسمى از ابليس و كيفر او نبرد، به خلاف آيه (( لاملان جهنم منك و ممن تبعك منهم اجمعين '''» و آيه «'''فان جهنم جزاؤ كم جزاء موفورا'''»، چون مقام در اين دو آيه غير مقام آيه مورد بحث است . | در اين جمله كه مخصوص بيان حال پيروان ابليس است ، تنها كيفر ايشان را ذكر كرد و ديگر اسمى از ابليس و كيفر او نبرد، به خلاف آيه (( لاملان جهنم منك و ممن تبعك منهم اجمعين '''» و آيه «'''فان جهنم جزاؤ كم جزاء موفورا'''»، چون مقام در اين دو آيه غير مقام آيه مورد بحث است . | ||
لهََا سبْعَةُ أَبْوَبٍ | لهََا سبْعَةُ أَبْوَبٍ لِّكلِّ بَابٍ مِّنهُمْ جُزْءٌ مَّقْسومٌ | ||
معناى اينكه جهنم هفت در دارد: «'''لها سبعة الواب ...'''» | معناى اينكه جهنم هفت در دارد: «'''لها سبعة الواب ...'''» | ||
خداى سبحان نه در اين آيه و نه در هيچ جاى كلام خود، بيان ننموده كه مراد از اين «'''ابواب : درها'''» چيست . آيا مانند درهاى خانه و چهار ديوارى است كه در آنجا داخل مى شوند و همه واردين را در يك عرصه جمع مى كند؟ و يا طبقات و دركات مختلفى است كه از نظر نوع عذاب ، و شدت آن با هم تفاوت دارند. استعمال كلمه «'''باب '''» در هر دو معنا متداول است و چه بسا امورى را كه در نوع مختلفند، هر نوعش را يك باب مى گويند، مثلا گفته مى شود: «'''ابواب خير'''»، «'''ابواب شر'''» و «'''ابواب رحمة '''» و قرآن فرموده : «'''فتحنا عليهم ابواب كل شى ء'''» و چه بسا كه اسباب رسيدن به چيزى و راههاى رسيدن به آن را نيز ابواب مى گويند، مانند «'''ابواب رزق '''» كه مقصود از آن انواع معاملات است . | خداى سبحان نه در اين آيه و نه در هيچ جاى كلام خود، بيان ننموده كه مراد از اين «'''ابواب : درها'''» چيست . آيا مانند درهاى خانه و چهار ديوارى است كه در آنجا داخل مى شوند و همه واردين را در يك عرصه جمع مى كند؟ و يا طبقات و دركات مختلفى است كه از نظر نوع عذاب ، و شدت آن با هم تفاوت دارند. استعمال كلمه «'''باب '''» در هر دو معنا متداول است و چه بسا امورى را كه در نوع مختلفند، هر نوعش را يك باب مى گويند، مثلا گفته مى شود: «'''ابواب خير'''»، «'''ابواب شر'''» و «'''ابواب رحمة '''» و قرآن فرموده : «'''فتحنا عليهم ابواب كل شى ء'''» و چه بسا كه اسباب رسيدن به چيزى و راههاى رسيدن به آن را نيز ابواب مى گويند، مانند «'''ابواب رزق '''» كه مقصود از آن انواع معاملات است . | ||
خط ۴۹: | خط ۵۱: | ||
مؤ يد اين احتمال فقره دوم آيه مورد بحث است كه مى فرمايد: «'''لكل باب منهم جزء مقسوم : از ايشان براى هر درى قسمتى است تقسيم شده '''» چون ظاهر آن اين است كه خود جزء تقسيم شده بر درها است ، و اين وقتى معناى صحيح مى دهد كه «'''باب '''» به معناى طبقه باشد نه در ورودى . و اما اينكه بعضى كلمه «'''جزء مقسوم '''» را به معناى «'''طائفه معين و مفروز'''» گرفته اند تفسير موهونى است كه وهنش بر همه روشن است . | مؤ يد اين احتمال فقره دوم آيه مورد بحث است كه مى فرمايد: «'''لكل باب منهم جزء مقسوم : از ايشان براى هر درى قسمتى است تقسيم شده '''» چون ظاهر آن اين است كه خود جزء تقسيم شده بر درها است ، و اين وقتى معناى صحيح مى دهد كه «'''باب '''» به معناى طبقه باشد نه در ورودى . و اما اينكه بعضى كلمه «'''جزء مقسوم '''» را به معناى «'''طائفه معين و مفروز'''» گرفته اند تفسير موهونى است كه وهنش بر همه روشن است . | ||
و بنا بر اين ، معناى «'''هفت در داشتن جهنم '''» اين مى شود كه هفت نوع عذاب دارد، و هر نوع آن به مقتضاى واردين براى خود چند قسم دارد. و اين مطلب خالى از دلالت بر اين معنا نيست كه گناهانى كه مستوجب آتش است هفت قسم ، و طرقى كه آدمى را به هر يك از آن گناهان مى كشاند نيز چند قسم است ، و در صورتى كه آيه شريفه چنين دلالتى داشته باشد مؤ يد رواياتى خواهد بود كه در باره طبقه بندى عذابهاى دوزخ آمده ، و به زودى از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد - ان شاء الله تعالى . | و بنا بر اين ، معناى «'''هفت در داشتن جهنم '''» اين مى شود كه هفت نوع عذاب دارد، و هر نوع آن به مقتضاى واردين براى خود چند قسم دارد. و اين مطلب خالى از دلالت بر اين معنا نيست كه گناهانى كه مستوجب آتش است هفت قسم ، و طرقى كه آدمى را به هر يك از آن گناهان مى كشاند نيز چند قسم است ، و در صورتى كه آيه شريفه چنين دلالتى داشته باشد مؤ يد رواياتى خواهد بود كه در باره طبقه بندى عذابهاى دوزخ آمده ، و به زودى از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد - ان شاء الله تعالى . | ||
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّتٍ وَ عُيُونٍ ادْخُلُوهَا بِسلَمٍ ءَامِنِينَ | |||
يعنى ايشان مستقر در بهشتها و چشمه سارهايند. (به ايشان گفته مى شود) بدانجا درآييد با سلامى وصف ناپذير، سلامى كه نمى توان كنه وصفش را بيان نمود، درآييد در حالى كه از هر شر و ضررى ايمن هستيد. | يعنى ايشان مستقر در بهشتها و چشمه سارهايند. (به ايشان گفته مى شود) بدانجا درآييد با سلامى وصف ناپذير، سلامى كه نمى توان كنه وصفش را بيان نمود، درآييد در حالى كه از هر شر و ضررى ايمن هستيد. | ||
«'''متقين '''» در آيه : «'''ان متقين فى جنات ...'''» اعم از «'''مخلصين '''» در آيه : «'''الا عبادكمنهم المخلصين '''» است | «'''متقين '''» در آيه : «'''ان متقين فى جنات ...'''» اعم از «'''مخلصين '''» در آيه : «'''الا عبادكمنهم المخلصين '''» است | ||
خط ۷۱: | خط ۷۳: | ||
<span id='link170'><span> | <span id='link170'><span> | ||
==بيان حال متقين در ورودشان به بهشت == | ==بيان حال متقين در ورودشان به بهشت == | ||
وَ نَزَعْنَا مَا فى صدُورِهِم | وَ نَزَعْنَا مَا فى صدُورِهِم مِّنْ غِلٍ إِخْوَناً عَلى سرُرٍ مُّتَقَبِلِينَ... بِمُخْرَجِينَ | ||
كلمه «'''غل '''» به معناى كينه است و بعضى گفته اند به معناى كينه و حسد است كه آدمى را وادار مى كند به ديگران آزار برساند. و كلمه «'''سرر'''» جمع «'''سرير'''» است كه به معناى تخت (مبل ) است . و كلمه «'''نصب '''» به معناى تعب و خستگى است كه از خارج به آدمى روى دهد. | كلمه «'''غل '''» به معناى كينه است و بعضى گفته اند به معناى كينه و حسد است كه آدمى را وادار مى كند به ديگران آزار برساند. و كلمه «'''سرر'''» جمع «'''سرير'''» است كه به معناى تخت (مبل ) است . و كلمه «'''نصب '''» به معناى تعب و خستگى است كه از خارج به آدمى روى دهد. | ||
خداى تعالى در اين دو آيه حال متقين را در وارد شدنشان به بهشت بيان مى فرمايد. و اگر از ميان نعمتهاى بهشت با آن همه زيادى تنها اين چند چيز را شمرد بخاطر عنايتى بود كه به اقتضاى مقام داشت ، چون مقام ، مقام بيان اين جهت است كه اهل بهشت به گرفتارى و بدبختى گمراهان مبتلا نيستند، چون آنان سعادت و سيادتشان و كرامت و حرمتشان را از دست نداده اند، و چون زمينه كلام اين بود، مناسب بود امنيت اهل بهشت را نام ببرد، لذا فرمود: اهل بهشت از ناحيه نفسشان و درونشان در امنيت اند، | خداى تعالى در اين دو آيه حال متقين را در وارد شدنشان به بهشت بيان مى فرمايد. و اگر از ميان نعمتهاى بهشت با آن همه زيادى تنها اين چند چيز را شمرد بخاطر عنايتى بود كه به اقتضاى مقام داشت ، چون مقام ، مقام بيان اين جهت است كه اهل بهشت به گرفتارى و بدبختى گمراهان مبتلا نيستند، چون آنان سعادت و سيادتشان و كرامت و حرمتشان را از دست نداده اند، و چون زمينه كلام اين بود، مناسب بود امنيت اهل بهشت را نام ببرد، لذا فرمود: اهل بهشت از ناحيه نفسشان و درونشان در امنيت اند، | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۶: | ||
نيز ممكن است هر سه را به بيانى كه در رجعت در جلد اول اين كتاب و در جلدهاى ديگر گذشت طورى معنا كنيم كه منافاتى ميان آنها نباشد، و آن اين است كه بگوييم در روايات وارده از طرق امامان اهل بيت (عليهمالسلام ) غالب آيات مربوط به قيامت گاهى به روز ظهور مهدى (عليه السلام ) و گاهى به روز رجعت و گاهى به روز قيامت تفسير شده و اين بدان جهت است كه هر سه روز در اينكه روز بروز حقايقند، مشتركند، هر چند كه بروز حقايق در آنها مختلف و داراى شدت و ضعف است . بنا بر اين ، حكم قيامت بر آن دو روز ديگر هم جارى است - دقت فرماييد. | نيز ممكن است هر سه را به بيانى كه در رجعت در جلد اول اين كتاب و در جلدهاى ديگر گذشت طورى معنا كنيم كه منافاتى ميان آنها نباشد، و آن اين است كه بگوييم در روايات وارده از طرق امامان اهل بيت (عليهمالسلام ) غالب آيات مربوط به قيامت گاهى به روز ظهور مهدى (عليه السلام ) و گاهى به روز رجعت و گاهى به روز قيامت تفسير شده و اين بدان جهت است كه هر سه روز در اينكه روز بروز حقايقند، مشتركند، هر چند كه بروز حقايق در آنها مختلف و داراى شدت و ضعف است . بنا بر اين ، حكم قيامت بر آن دو روز ديگر هم جارى است - دقت فرماييد. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۰}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش