۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۸}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۱۲: | خط ۱۴: | ||
<span id='link301'><span> | <span id='link301'><span> | ||
==جواب رد قوم هود به آن حضرت == | ==جواب رد قوم هود به آن حضرت == | ||
قَالُوا يَهُودُ مَا جِئْتَنَا | قَالُوا يَهُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَ مَا نحْنُ بِتَارِكى ءَالِهَتِنَا عَن قَوْلِك وَ مَا نحْنُ لَك بِمُؤْمِنِينَ | ||
هود (عليه السلام ) در آيه «'''يا قوم اعبدوا اللّه ما لكم من اله غيره ...'''» از مردمش دو چيز خواسته بود: يكى اينكه خدايان دروغين را ترك نموده و به عبادت خداى تعالى برگردند و يكتاپرست شوند،، و دوم اينكه به او ايمان بياورند و اطاعتش كنند و خيرخواهى هايش را بپذيرند. مردم در پاسخ آن جناب هر دو پيشنهادش را رد كردند، هم بطور اجمال و هم بطور تفصيلش را. | هود (عليه السلام ) در آيه «'''يا قوم اعبدوا اللّه ما لكم من اله غيره ...'''» از مردمش دو چيز خواسته بود: يكى اينكه خدايان دروغين را ترك نموده و به عبادت خداى تعالى برگردند و يكتاپرست شوند،، و دوم اينكه به او ايمان بياورند و اطاعتش كنند و خيرخواهى هايش را بپذيرند. مردم در پاسخ آن جناب هر دو پيشنهادش را رد كردند، هم بطور اجمال و هم بطور تفصيلش را. | ||
اما بيانگر رد اجمالى آنان جمله كوتاه «'''ما جئتنا ببينة '''» است كه گفته اند: تو دليل و معجزه اى بر دعوت خود ندارى تا ما ناگزير باشيم دعوت تو را بپذيريم و هيچ موجبى نيست كه گوش دادن به سخنى را كه چنين وصفى دارد بر ما واجب كند. | اما بيانگر رد اجمالى آنان جمله كوتاه «'''ما جئتنا ببينة '''» است كه گفته اند: تو دليل و معجزه اى بر دعوت خود ندارى تا ما ناگزير باشيم دعوت تو را بپذيريم و هيچ موجبى نيست كه گوش دادن به سخنى را كه چنين وصفى دارد بر ما واجب كند. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۲: | ||
<span id='link302'><span> | <span id='link302'><span> | ||
==تحدى : پاسخ هود به قوم خود == | ==تحدى : پاسخ هود به قوم خود == | ||
قَالَ إِنى أُشهِدُ | قَالَ إِنى أُشهِدُ اللَّهَ وَ اشهَدُوا أَنى بَرِى ءٌ مِّمَّا تُشرِكُونَ | ||
اين آيه پاسخ هود (عليه السلام ) را حكايت مى كند كه آن جناب در پاسخ ، از شركاء آنان بيزارى جسته پس تحدّى مى كند كه اگر راست مى گوييد كه شما صاحب نظر و من بى عقلم پس همه فكرهايتان را جمع كنيد و مرا از بين ببريد و مهلتم ندهيد. | اين آيه پاسخ هود (عليه السلام ) را حكايت مى كند كه آن جناب در پاسخ ، از شركاء آنان بيزارى جسته پس تحدّى مى كند كه اگر راست مى گوييد كه شما صاحب نظر و من بى عقلم پس همه فكرهايتان را جمع كنيد و مرا از بين ببريد و مهلتم ندهيد. | ||
پس اينكه در آغاز پاسخ فرمود: «'''انى برى ء مما تشركون من دونه '''» انشاء بيزارى است ، نه اينكه خواسته باشد از بيزارى خود خبر دهد چون در مقام بيزارى مناسب آن است كه بيزارى را انشاء كند و اين منافات ندارد كه آن جناب از سابق يعنى از اول امر نيز بيزار باشد چون به رخ كشيدن بيزارى منافات ندارد كه آن جناب در تمامى عمر گذشته اش نيز بيزار بوده باشد و اينكه فرمود: «'''فكيدونى جميعا ثم لا تنظرون '''» دو امر و نهى هستند كه در هر دوى آنها تعجيز است يعنى مى خواهد بفرمايد: آيا توانايى آن را داريد كه با من كيد كنيد و در از بين بردنم شتاب نماييد. | پس اينكه در آغاز پاسخ فرمود: «'''انى برى ء مما تشركون من دونه '''» انشاء بيزارى است ، نه اينكه خواسته باشد از بيزارى خود خبر دهد چون در مقام بيزارى مناسب آن است كه بيزارى را انشاء كند و اين منافات ندارد كه آن جناب از سابق يعنى از اول امر نيز بيزار باشد چون به رخ كشيدن بيزارى منافات ندارد كه آن جناب در تمامى عمر گذشته اش نيز بيزار بوده باشد و اينكه فرمود: «'''فكيدونى جميعا ثم لا تنظرون '''» دو امر و نهى هستند كه در هر دوى آنها تعجيز است يعنى مى خواهد بفرمايد: آيا توانايى آن را داريد كه با من كيد كنيد و در از بين بردنم شتاب نماييد. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۴: | ||
<span id='link303'><span> | <span id='link303'><span> | ||
==هود (ع ) در ادامه پاسخ به جدال كافران : من بر خداتوكل مى كنم == | ==هود (ع ) در ادامه پاسخ به جدال كافران : من بر خداتوكل مى كنم == | ||
مِن دُونِهِ فَكِيدُونى جَمِيعاً | مِن دُونِهِ فَكِيدُونى جَمِيعاً ثُمَّ لا تُنظِرُونِ... | ||
از آنجا كه در امر «'''كيدونى '''» و نهى «'''لا تنظرون '''» دو احتمال مى رفته و كفار درباره آن ، دو احتمال مى داده اند: يكى اينكه آيتى باشد معجزه بر درستى رسالت آن جناب و اينكه كفار هيچ كارى به او نمى توانند بكنند، و ديگر اينكه آن جناب از ايشان ترسى ندارد هر چند كه آنها قادر باشند به اينكه او را طبق دستور خودش از بين ببرند و مهلتش ندهند ولى اين قدرتشان او را نمى ترساند و نمى تواند او را تسليم كند و خلاصه خواسته باشد همان پيشنهادى را بكند كه ساحران زمان فرعون كرده و به فرعون گفتند: «'''فاقض ما انت قاض انما تقضى هذه الحيوة الدنيا'''». | از آنجا كه در امر «'''كيدونى '''» و نهى «'''لا تنظرون '''» دو احتمال مى رفته و كفار درباره آن ، دو احتمال مى داده اند: يكى اينكه آيتى باشد معجزه بر درستى رسالت آن جناب و اينكه كفار هيچ كارى به او نمى توانند بكنند، و ديگر اينكه آن جناب از ايشان ترسى ندارد هر چند كه آنها قادر باشند به اينكه او را طبق دستور خودش از بين ببرند و مهلتش ندهند ولى اين قدرتشان او را نمى ترساند و نمى تواند او را تسليم كند و خلاصه خواسته باشد همان پيشنهادى را بكند كه ساحران زمان فرعون كرده و به فرعون گفتند: «'''فاقض ما انت قاض انما تقضى هذه الحيوة الدنيا'''». | ||
لذا هودبراى اينكه احتمال دوم را نفى كند دنبال جمله «'''فكيدونى ولا تنظرون '''» اضافه كرد كه : «'''انى توكلت على اللّه ربى و ربكم '''» من در كار خودم بر خدا توكل كرده ام كه مدبر امر من و شما است و براى اينكه بفهم اند شما هيچ كارى نمى توانيد به من بكنيد | لذا هودبراى اينكه احتمال دوم را نفى كند دنبال جمله «'''فكيدونى ولا تنظرون '''» اضافه كرد كه : «'''انى توكلت على اللّه ربى و ربكم '''» من در كار خودم بر خدا توكل كرده ام كه مدبر امر من و شما است و براى اينكه بفهم اند شما هيچ كارى نمى توانيد به من بكنيد | ||
خط ۴۳: | خط ۴۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۵۰ </center> | ||
در مقامى است كه توقع دارد خداى تعالى او را از شر آنان حفظ كند و لازم است خداى تعالى را به عنوان رب و مدبر امور خود ياد كند به خلاف قومش كه خدا را رب خود نمى دانستند، پس مناسب همين بود كه خداى تعالى را رب خود بشمارد و به رابطه عبوديتى كه بين خود و ربش برقرار است تمسك بجويد تا توقعش برآورده شود به خلاف آن مقامى كه در آن مقام مى گفت : «'''توكلت على اللّه ربى و ربكم '''» كه در آنجا مى خواست عموميت سلطنت الهى و احاطه قدرتش را برساند. | در مقامى است كه توقع دارد خداى تعالى او را از شر آنان حفظ كند و لازم است خداى تعالى را به عنوان رب و مدبر امور خود ياد كند به خلاف قومش كه خدا را رب خود نمى دانستند، پس مناسب همين بود كه خداى تعالى را رب خود بشمارد و به رابطه عبوديتى كه بين خود و ربش برقرار است تمسك بجويد تا توقعش برآورده شود به خلاف آن مقامى كه در آن مقام مى گفت : «'''توكلت على اللّه ربى و ربكم '''» كه در آنجا مى خواست عموميت سلطنت الهى و احاطه قدرتش را برساند. | ||
فَإِن | فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكم مَّا أُرْسِلْت بِهِ إِلَيْكمْ | ||
معناى اين سخن هود (ع ) به قوم خود كه گفت : «'''و يستخلف ربى قوما غيركم و لاتضرونه شيئا'''» | معناى اين سخن هود (ع ) به قوم خود كه گفت : «'''و يستخلف ربى قوما غيركم و لاتضرونه شيئا'''» | ||
اين قسمت از كلام هود (عليه السلام ) به آخر جدال كفار نظر دارد كه گفتند: «'''ان نقول الا اعتريك بعض الهتنا بسوء'''» كه از آن به دست مى آيد قوم هود خواسته اند بطور قطع بگويند كه ايمان نخواهند آورد و بر انكار خود دوام و استمرار خواهند داد، و معناى جمله اين است كه اگر از ايمان آوردن به من اعراض مى كنيد و به هيچ وجه حاضر نيستيد امر مرا اطاعت كنيد، ضررى به من نمى زنيد زيرا من وظيفه الهى خود را انجام داده و رسالت پروردگارم را ابلاغ نمودم ، و حجت بر شما تمام شده و نزول بلا بر شما حتمى گشت . | اين قسمت از كلام هود (عليه السلام ) به آخر جدال كفار نظر دارد كه گفتند: «'''ان نقول الا اعتريك بعض الهتنا بسوء'''» كه از آن به دست مى آيد قوم هود خواسته اند بطور قطع بگويند كه ايمان نخواهند آورد و بر انكار خود دوام و استمرار خواهند داد، و معناى جمله اين است كه اگر از ايمان آوردن به من اعراض مى كنيد و به هيچ وجه حاضر نيستيد امر مرا اطاعت كنيد، ضررى به من نمى زنيد زيرا من وظيفه الهى خود را انجام داده و رسالت پروردگارم را ابلاغ نمودم ، و حجت بر شما تمام شده و نزول بلا بر شما حتمى گشت . | ||
يَستَخْلِف رَبى قَوْماً غَيرَكمْ وَ لا | يَستَخْلِف رَبى قَوْماً غَيرَكمْ وَ لا تَضرُّونَهُ شيْئاً إِنَّ رَبى عَلى كلِّ شىْءٍ حَفِيظٌ | ||
اين قسمت از كلام هود (عليه السلام ) تهديد قوم و اعلام به آثار سوئى است كه جرم آنان به دنبال دارد، چون آن جناب قبلا به آنان وعده داده بود كه اگر از خداى تعالى طلب مغفرت كرده و به سوى او برگردند، ابر آسمان را مامور مى كند تا بر آنان ببارد و نيرويى بر نيروى آنان مى افزايد، و نهيشان كرده بود از اينكه از قبول دعوتش سر برتابند و به جرم شرك خود ادامه دهند كه در اين كار عذابى شديد هست . | اين قسمت از كلام هود (عليه السلام ) تهديد قوم و اعلام به آثار سوئى است كه جرم آنان به دنبال دارد، چون آن جناب قبلا به آنان وعده داده بود كه اگر از خداى تعالى طلب مغفرت كرده و به سوى او برگردند، ابر آسمان را مامور مى كند تا بر آنان ببارد و نيرويى بر نيروى آنان مى افزايد، و نهيشان كرده بود از اينكه از قبول دعوتش سر برتابند و به جرم شرك خود ادامه دهند كه در اين كار عذابى شديد هست . | ||
اينك در اين جمله مورد بحث مى فرمايد: اگر روى برتابيد علاوه بر آنچه گفته شد، خداى تعالى شما را از بين مى برد و قومى ديگر خلق مى كند كه جاى شما را بگيرند و مانند شما نباشند و خلفاى خدا در زمين باشند چون انسان خليفه خدا در زمين است همچنانكه خودش فرمود: انى جاعل فى الارض خليفة ، خود هود (عليه السلام ) نيز براى قومش بيان كرده بود كه آنان خلفاى روى زمين بعد از قوم نوحاند و خداى تعالى در كلام مجيدش اين بيان آن جناب را آورده و فرموده است : «'''و اذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد قوم نوح و زادكم فى الخلق بصطة ...'''». | اينك در اين جمله مورد بحث مى فرمايد: اگر روى برتابيد علاوه بر آنچه گفته شد، خداى تعالى شما را از بين مى برد و قومى ديگر خلق مى كند كه جاى شما را بگيرند و مانند شما نباشند و خلفاى خدا در زمين باشند چون انسان خليفه خدا در زمين است همچنانكه خودش فرمود: انى جاعل فى الارض خليفة ، خود هود (عليه السلام ) نيز براى قومش بيان كرده بود كه آنان خلفاى روى زمين بعد از قوم نوحاند و خداى تعالى در كلام مجيدش اين بيان آن جناب را آورده و فرموده است : «'''و اذكروا اذ جعلكم خلفاء من بعد قوم نوح و زادكم فى الخلق بصطة ...'''». | ||
خط ۵۲: | خط ۵۴: | ||
و از ظاهر سياق و زمينه كلام برمى آيد كه جمله خبريه «'''و يستخلف ربى ...'''» عطف باشد به جمله اى مقدر و تقدير كلام چنين باشد: «'''و سيذهب بكم ربى و يستخلف قوما غيركم - بزودى پروردگار من ، شما را از بين مى برد و قومى ديگر را غير شما جانشين مى سازد'''»، همچنانكه در آيه زير كه در چنين زمين هاى قرار دارد جمله تقديرى در اينجا را ظاهر ساخته ، فرموده : «'''ان يشا يذهبكم و يستخلف من بعدكم ما يشاء'''». | و از ظاهر سياق و زمينه كلام برمى آيد كه جمله خبريه «'''و يستخلف ربى ...'''» عطف باشد به جمله اى مقدر و تقدير كلام چنين باشد: «'''و سيذهب بكم ربى و يستخلف قوما غيركم - بزودى پروردگار من ، شما را از بين مى برد و قومى ديگر را غير شما جانشين مى سازد'''»، همچنانكه در آيه زير كه در چنين زمين هاى قرار دارد جمله تقديرى در اينجا را ظاهر ساخته ، فرموده : «'''ان يشا يذهبكم و يستخلف من بعدكم ما يشاء'''». | ||
«'''و لا تضرونه شيئا'''» - از ظاهر سياق برمى آيد كه اين جمله تتمه جمله قبل باشد و معناى مجموع دو جمله چنين باشد كه : شما نمى توانيد به خداى تعالى هيچگونه ضررى از قبيل فوت كردن چيزى از او و يا غير آن برسانيد، اگر او اراده كرده باشد كه شما را هلاك كند نه هلاكت شما چيزى از خواسته هاى او را از او فوت مى كند و نه عذابتان «'''ان ربى على كل شى ء حفيظ'''» براى اينكه پروردگار من مسلط بر هر چيز و حافظ آن است نه چيزى از علم او پنهان مى ماند و نه چيزى از حيطه قدرت او بيرون گشته ، از او فوت مى شود. اين بود نظر ما در تفسير اين آيه ولى مفسرين ديگر وجوهى ديگر ذكر كرده اند كه چون بعيد از صواب بود از نقل آن وجوه صرف نظر كرديم . | «'''و لا تضرونه شيئا'''» - از ظاهر سياق برمى آيد كه اين جمله تتمه جمله قبل باشد و معناى مجموع دو جمله چنين باشد كه : شما نمى توانيد به خداى تعالى هيچگونه ضررى از قبيل فوت كردن چيزى از او و يا غير آن برسانيد، اگر او اراده كرده باشد كه شما را هلاك كند نه هلاكت شما چيزى از خواسته هاى او را از او فوت مى كند و نه عذابتان «'''ان ربى على كل شى ء حفيظ'''» براى اينكه پروردگار من مسلط بر هر چيز و حافظ آن است نه چيزى از علم او پنهان مى ماند و نه چيزى از حيطه قدرت او بيرون گشته ، از او فوت مى شود. اين بود نظر ما در تفسير اين آيه ولى مفسرين ديگر وجوهى ديگر ذكر كرده اند كه چون بعيد از صواب بود از نقل آن وجوه صرف نظر كرديم . | ||
وَ | وَ لَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نجَّيْنَا هُوداً وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَ نجَّيْنَهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ | ||
منظور از آمدن امر، در جمله «'''همين كه امر ما آمد'''» نازل شدن عذاب است و به وجهى دقيق تر صدور امر الهى است كه به دنبال آن قضاء فصل و حكم نهايى براى جدا سازى بين يك رسول و قومش صادر مى گردد همچنانكه در آيه زير درباره قضاء فصل فرموده «'''و ما كان لرسول ان ياتى باية الا باذن اللّه فاذا جاء امر اللّه قضى بالحق و خسر هنالك المبطلون '''». | منظور از آمدن امر، در جمله «'''همين كه امر ما آمد'''» نازل شدن عذاب است و به وجهى دقيق تر صدور امر الهى است كه به دنبال آن قضاء فصل و حكم نهايى براى جدا سازى بين يك رسول و قومش صادر مى گردد همچنانكه در آيه زير درباره قضاء فصل فرموده «'''و ما كان لرسول ان ياتى باية الا باذن اللّه فاذا جاء امر اللّه قضى بالحق و خسر هنالك المبطلون '''». | ||
«'''برحمة منا'''» - ظاهرا مراد از اين رحمت ، آن رحمت عمومى كه كل جهان را فرا گرفته نباشد بلكه مراد رحمت خاصه الهى باشد كه مخصوص بندگان مومن او است ، بندگانى كه موجب شده اند تا خدا آنان را در دينشان يارى دهد و از شمول غضب الهى و عذاب ريشه كن كننده نجاتشان بخشد همچنانكه در آيه زير درباره اين رحمت فرموده : «'''انا لننصر رسلنا و الذين امنوا فى الحيوة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد'''». | «'''برحمة منا'''» - ظاهرا مراد از اين رحمت ، آن رحمت عمومى كه كل جهان را فرا گرفته نباشد بلكه مراد رحمت خاصه الهى باشد كه مخصوص بندگان مومن او است ، بندگانى كه موجب شده اند تا خدا آنان را در دينشان يارى دهد و از شمول غضب الهى و عذاب ريشه كن كننده نجاتشان بخشد همچنانكه در آيه زير درباره اين رحمت فرموده : «'''انا لننصر رسلنا و الذين امنوا فى الحيوة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد'''». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۵۲ </center> | ||
«'''و نجيناهم من عذاب غليظ'''» - از ظاهر سياق بر مى آيد كه منظور از اين عذاب غليظ، همان عذابى است كه كفار قوم هود (عليه السلام ) را به كام خود كشيد، در نتيجه جمله مورد بحث از قبيل عطف تفسير است نسبت به جمله قبلش . ولى بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از آن ، عذاب آخرت است ، ليكن اين نظريه خيلى قابل اعتنا نيست . | «'''و نجيناهم من عذاب غليظ'''» - از ظاهر سياق بر مى آيد كه منظور از اين عذاب غليظ، همان عذابى است كه كفار قوم هود (عليه السلام ) را به كام خود كشيد، در نتيجه جمله مورد بحث از قبيل عطف تفسير است نسبت به جمله قبلش . ولى بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از آن ، عذاب آخرت است ، ليكن اين نظريه خيلى قابل اعتنا نيست . | ||
وَ تِلْك عَادٌ جَحَدُوا بِئَايَتِ رَبهِمْ وَ عَصوْا رُسلَهُ وَ | وَ تِلْك عَادٌ جَحَدُوا بِئَايَتِ رَبهِمْ وَ عَصوْا رُسلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ ... | ||
و در اين دو آيه دو بار از داستان قوم عاد خلاصه گيرى شده ، بار اول خلاصه گيرى كرده و فرمود: «'''و تلك عاد جحدوا بايات ربهم و عصوا رسله ... و يوم القيامة '''» قوم عاد، آيات پروردگار خود را كه همه حكمت و موعظت بود انكار كردند و نيز معجزه اى كه راه رشد را بر ايشان روشن ساخته و حق را از باطل برايشان مشخص مى كرد حاشا نمودند با اينكه علم به حقانيت آن پيدا كردند و تلخيص بار دوم از كلمه «'''الا ان عادا'''» شروع مى شود كه ان شاء اللّه به آن مى رسيم . | و در اين دو آيه دو بار از داستان قوم عاد خلاصه گيرى شده ، بار اول خلاصه گيرى كرده و فرمود: «'''و تلك عاد جحدوا بايات ربهم و عصوا رسله ... و يوم القيامة '''» قوم عاد، آيات پروردگار خود را كه همه حكمت و موعظت بود انكار كردند و نيز معجزه اى كه راه رشد را بر ايشان روشن ساخته و حق را از باطل برايشان مشخص مى كرد حاشا نمودند با اينكه علم به حقانيت آن پيدا كردند و تلخيص بار دوم از كلمه «'''الا ان عادا'''» شروع مى شود كه ان شاء اللّه به آن مى رسيم . | ||
<span id='link305'><span> | <span id='link305'><span> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۵: | ||
اين معناى لعنتشان در دنيا بود و اما لعنتشان در روز قيامت مصداقش عذاب جاودانهاى است كه در آن روز گريبانشان را مى گيرد چون روز قيامت روز جزا است نه جز آن . | اين معناى لعنتشان در دنيا بود و اما لعنتشان در روز قيامت مصداقش عذاب جاودانهاى است كه در آن روز گريبانشان را مى گيرد چون روز قيامت روز جزا است نه جز آن . | ||
و در اينكه بعد از جمله «'''و اتبعوا - پيروى كردند'''» تعبير «'''و اتبعوا - دنبال شدند'''» را آورد لطفى است كه بر كسى پوشيده نيست . | و در اينكه بعد از جمله «'''و اتبعوا - پيروى كردند'''» تعبير «'''و اتبعوا - دنبال شدند'''» را آورد لطفى است كه بر كسى پوشيده نيست . | ||
أَلا | أَلا إِنَّ عَاداً كَفَرُوا رَبهُمْ أَلا بُعْداً لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ | ||
يعنى آگاه باشيد كه قوم عاد به پروردگار خود كافر شدند، بنابراين ، منصوب شدن كلمه «'''ربهم '''» در آيه به خاطر اين است كه حرف جر «'''با'''» از آن حذف شده ، و به اصطلاح اهل ادب ، منصوب به خاطر نزع خافض است ، و اين جمله خلاصه گيرى نوبت دوم است . كه قبلا به آن اشاره نموديم چون با اين جمله خلاصه گيرى نوبت اول مجددا خلاصه گيرى مى شود و جمله «'''الا ان عادا كفروا ربهم '''» خلاصه جمله «'''و تلك عاد جحدوا بايات ربهم و عصوا رسله و اتبعوا امر كل جبار عنيد'''» است ، و جمله «'''الا بعدا لعاد قوم هود'''» خلاصه جمله «'''و اتبعوا فى هذه الدنيا لعنة و يوم القيمة '''» است . | يعنى آگاه باشيد كه قوم عاد به پروردگار خود كافر شدند، بنابراين ، منصوب شدن كلمه «'''ربهم '''» در آيه به خاطر اين است كه حرف جر «'''با'''» از آن حذف شده ، و به اصطلاح اهل ادب ، منصوب به خاطر نزع خافض است ، و اين جمله خلاصه گيرى نوبت دوم است . كه قبلا به آن اشاره نموديم چون با اين جمله خلاصه گيرى نوبت اول مجددا خلاصه گيرى مى شود و جمله «'''الا ان عادا كفروا ربهم '''» خلاصه جمله «'''و تلك عاد جحدوا بايات ربهم و عصوا رسله و اتبعوا امر كل جبار عنيد'''» است ، و جمله «'''الا بعدا لعاد قوم هود'''» خلاصه جمله «'''و اتبعوا فى هذه الدنيا لعنة و يوم القيمة '''» است . | ||
و با اين جمله ، نظريه اى كه درباره لعنت در جمله سابق هست تاءييد مى شود و آن نظريه اى است كه مراد از لعنت ، لعنت الهى و دورى از رحمت خدا است نه لعنت مردم (به شهادت اينكه در جمله مورد بحث كه خلاصه گيرى جمله سابق است كه در مقابل كلمه لعنت فرموده : «'''الا بعدا لعاد قوم هود - آگاه باشيد كه دورى از رحمت خدا نصيب عاد، قوم هود شد'''»، پس اينكه بعضى گفتند مراد از لعنت ، لعنت آيندگان از بشر است ، درست نيست ) و مناسب با اين بيان هم يا وجه اول است كه مصداق لعنت را عبارت مى دانست از عذاب الهى و يا وجه دوم است كه عبارت مى دانست از آثارى كه شرك آنان در بشريت باقى گذاشت و مخصوصا وجه دوم مناسبتر است ، اما وجه سوم كه مراد لعنت مردم باشد هيچ تناسبى با آن ندارد. | و با اين جمله ، نظريه اى كه درباره لعنت در جمله سابق هست تاءييد مى شود و آن نظريه اى است كه مراد از لعنت ، لعنت الهى و دورى از رحمت خدا است نه لعنت مردم (به شهادت اينكه در جمله مورد بحث كه خلاصه گيرى جمله سابق است كه در مقابل كلمه لعنت فرموده : «'''الا بعدا لعاد قوم هود - آگاه باشيد كه دورى از رحمت خدا نصيب عاد، قوم هود شد'''»، پس اينكه بعضى گفتند مراد از لعنت ، لعنت آيندگان از بشر است ، درست نيست ) و مناسب با اين بيان هم يا وجه اول است كه مصداق لعنت را عبارت مى دانست از عذاب الهى و يا وجه دوم است كه عبارت مى دانست از آثارى كه شرك آنان در بشريت باقى گذاشت و مخصوصا وجه دوم مناسبتر است ، اما وجه سوم كه مراد لعنت مردم باشد هيچ تناسبى با آن ندارد. | ||
خط ۹۶: | خط ۹۸: | ||
چيزى نگذشت كه خداى تعالى عذاب را بر آنان نازل كرد به اين صورت كه بادى عقيم از باران (باد بدون باران ) به سوى آنها گسيل داشت ، بادى كه در سر راه خود هيچ چيزى بر جاى نگذاشت ، همه را مانند استخوان پوسيده كرد، بادى صرصر (داراى صدايى مهيب ) و در ايامى نحس به مدت هفت شب و هشت روز پشت سر هم وزيد كه اگر آنجا بودى ، مى ديدى كه مردم به حال غش افتاده اند، گويى تنه هاى خرماى سرنگون شده اند، بادى كه مردم بلند بالاى آن قوم را مانند نخل منقعر (كنده شده ) از جاى مى كند. | چيزى نگذشت كه خداى تعالى عذاب را بر آنان نازل كرد به اين صورت كه بادى عقيم از باران (باد بدون باران ) به سوى آنها گسيل داشت ، بادى كه در سر راه خود هيچ چيزى بر جاى نگذاشت ، همه را مانند استخوان پوسيده كرد، بادى صرصر (داراى صدايى مهيب ) و در ايامى نحس به مدت هفت شب و هشت روز پشت سر هم وزيد كه اگر آنجا بودى ، مى ديدى كه مردم به حال غش افتاده اند، گويى تنه هاى خرماى سرنگون شده اند، بادى كه مردم بلند بالاى آن قوم را مانند نخل منقعر (كنده شده ) از جاى مى كند. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۸}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش