۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۱}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۱۷: | خط ۱۹: | ||
<span id='link76'><span> | <span id='link76'><span> | ||
==آيات ۷۰ - ۵۷، سوره يونس == | ==آيات ۷۰ - ۵۷، سوره يونس == | ||
يَأَيهَا | يَأَيهَا النَّاس قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِّمَا فى الصدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ(۵۷) | ||
قُلْ بِفَضلِ | قُلْ بِفَضلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِك فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيرٌ مِّمَّا يجْمَعُونَ(۵۸) | ||
قُلْ أَ رَءَيْتُم | قُلْ أَ رَءَيْتُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ لَكُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَاماً وَ حَلَلاً قُلْ ءَاللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلى اللَّهِ تَفْترُونَ(۵۹) | ||
وَ مَا | وَ مَا ظنُّ الَّذِينَ يَفْترُونَ عَلى اللَّهِ الْكذِب يَوْمَ الْقِيَمَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضلٍ عَلى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثرَهُمْ لا يَشكُرُونَ(۶۰) | ||
وَ مَا تَكُونُ فى شأْنٍ وَ مَا تَتْلُوا مِنْهُ مِن قُرْءَانٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلا | وَ مَا تَكُونُ فى شأْنٍ وَ مَا تَتْلُوا مِنْهُ مِن قُرْءَانٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلا كنَّا عَلَيْكمْ شهُوداً إِذْ تُفِيضونَ فِيهِ وَ مَا يَعْزُب عَن رَّبِّك مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فى الاَرْضِ وَ لا فى السمَاءِ وَ لا أَصغَرَ مِن ذَلِك وَ لا أَكْبرَ إِلا فى كِتَبٍ مُّبِينٍ(۶۱) | ||
أَلا | أَلا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُونَ(۶۲) | ||
الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ(۶۳) | |||
لَهُمُ الْبُشرَى فى الْحَيَوةِ | لَهُمُ الْبُشرَى فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فى الاَخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكلِمَتِ اللَّهِ ذَلِك هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(۶۴) | ||
وَ لا يحْزُنك قَوْلُهُمْ | وَ لا يحْزُنك قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ للَّهِ جَمِيعاً هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ(۶۵) | ||
أَلا | أَلا إِنَّ للَّهِ مَن فى السمَوَتِ وَ مَن فى الاَرْضِ وَ مَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ شرَكاءَ إِن يَتَّبِعُونَ إِلا الظنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلا يخْرُصونَ(۶۶) | ||
هُوَ | هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسكنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّقَوْمٍ يَسمَعُونَ(۶۷) | ||
قَالُوا | قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سبْحَنَهُ هُوَ الْغَنىُّ لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ إِنْ عِندَكم مِّن سلْطنِ بهَذَا أَ تَقُولُونَ عَلى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(۶۸) | ||
قُلْ | قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْترُونَ عَلى اللَّهِ الْكَذِب لا يُفْلِحُونَ(۶۹) | ||
مَتَعٌ فى | مَتَعٌ فى الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَاب الشدِيدَ بِمَا كانُوا يَكْفُرُونَ(۷۰) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۱۵ </center> | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
خط ۵۱: | خط ۵۳: | ||
بيان آيات | بيان آيات | ||
در اين آيات به اوصاف قرآن كريم و صفات كريمه آن برگشته و به دنبالش مطالبى متفرق آمده كه با آيات قبل كه مربوط به غرض سوره بود مرتبط است ، و نيز در آن ، كلماتى در موعظت و حكمت و استدلال بر اثبات مطالبى گوناگون ، و كلماتى در اوصاف اولياء اللّه و بشارت به آنان آمده . | در اين آيات به اوصاف قرآن كريم و صفات كريمه آن برگشته و به دنبالش مطالبى متفرق آمده كه با آيات قبل كه مربوط به غرض سوره بود مرتبط است ، و نيز در آن ، كلماتى در موعظت و حكمت و استدلال بر اثبات مطالبى گوناگون ، و كلماتى در اوصاف اولياء اللّه و بشارت به آنان آمده . | ||
يَأَيهَا | يَأَيهَا النَّاس قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظةٌ مِّن رَّبِّكُمْ ... | ||
توضيح معناى مفردات آيه شريفه : «'''موعظه '''»، «'''شفاء لما فى الصدور'''»، «'''هدى'''» و «'''رحمت '''» | توضيح معناى مفردات آيه شريفه : «'''موعظه '''»، «'''شفاء لما فى الصدور'''»، «'''هدى'''» و «'''رحمت '''» | ||
راغب در كتاب مفرداتش گفته : ماده «'''وعظ'''» به معناى بازداشتن و منع كردن كسى است از كارى همراه با ترسانيدن . و نيز گفته است كه خليل گفته : وعظ به معناى تذكر دادن است به انجام عملى خير، به بيانى كه دل شنونده را براى پذيرفتن آن تذكر نرم كند. و كلمه «'''عظة '''» و همچنين كلمه «'''موعظة '''» هر دو اسم مصدرند و كلمه «'''صدر: سينه '''» معنايش معروف است و چون مردم مى بينند كه جاى قلب داخل قفسه سينه است و از سوى ديگر معتقدند كه آدمى هر چه ميفهمد به وسيله قلبش احساس ميكند، و با همين عضو است كه امور را تعقل نموده يكى را محبوب مى دارد و يكى ديگر را مبغوض ، يكى را دوست مى دارد و از ديگر كراهت دارد، به چيزى و يا كسى اشتياق ميورزد و به چيزى اميدوار و آرزومند مى شود از اين رو سينه را مركز اسرار قلب و صفات روحى دانسته و آن را خزينه فضائل و رذائل شمرده اند. فضائل را اثر سلامتى قلب و استقامت آن دانسته ، و رذائل را بيمارى آن و رذالت را درد و مرض شمرده اند، و لذا ميگويند: من سينه ام را مثلا با گرفتن انتقام از فلانى شفا دادم ، پس «'''شفاء الصدور'''» و همچنين شفاء آنچه در سينه ها است دو تعبير كنائى است ، و كنايه است از | راغب در كتاب مفرداتش گفته : ماده «'''وعظ'''» به معناى بازداشتن و منع كردن كسى است از كارى همراه با ترسانيدن . و نيز گفته است كه خليل گفته : وعظ به معناى تذكر دادن است به انجام عملى خير، به بيانى كه دل شنونده را براى پذيرفتن آن تذكر نرم كند. و كلمه «'''عظة '''» و همچنين كلمه «'''موعظة '''» هر دو اسم مصدرند و كلمه «'''صدر: سينه '''» معنايش معروف است و چون مردم مى بينند كه جاى قلب داخل قفسه سينه است و از سوى ديگر معتقدند كه آدمى هر چه ميفهمد به وسيله قلبش احساس ميكند، و با همين عضو است كه امور را تعقل نموده يكى را محبوب مى دارد و يكى ديگر را مبغوض ، يكى را دوست مى دارد و از ديگر كراهت دارد، به چيزى و يا كسى اشتياق ميورزد و به چيزى اميدوار و آرزومند مى شود از اين رو سينه را مركز اسرار قلب و صفات روحى دانسته و آن را خزينه فضائل و رذائل شمرده اند. فضائل را اثر سلامتى قلب و استقامت آن دانسته ، و رذائل را بيمارى آن و رذالت را درد و مرض شمرده اند، و لذا ميگويند: من سينه ام را مثلا با گرفتن انتقام از فلانى شفا دادم ، پس «'''شفاء الصدور'''» و همچنين شفاء آنچه در سينه ها است دو تعبير كنائى است ، و كنايه است از | ||
خط ۷۶: | خط ۷۸: | ||
و به همين جهت خداى سبحان كلام را در اين آيه با خطاب به عموم مردم آغاز نمود و فرمود: «'''يا ايها الناس '''»، روى سخن را به خصوص مشركين و يا خصوص مشركين مكه نكرد، با اينكه آيه شريفه در سياق ، گفتگو با آنان بود، و اين خود دليل بر گفته ما است كه گفتيم صفات چهارگانه قرآن (۱ - موعظه ۲ - و شفاء ما فى الصدور ۳ - هدايت ۴ - و رحمت ) مربوط به عموم مردم است ، نه يك طائفه خاصى از مردم . | و به همين جهت خداى سبحان كلام را در اين آيه با خطاب به عموم مردم آغاز نمود و فرمود: «'''يا ايها الناس '''»، روى سخن را به خصوص مشركين و يا خصوص مشركين مكه نكرد، با اينكه آيه شريفه در سياق ، گفتگو با آنان بود، و اين خود دليل بر گفته ما است كه گفتيم صفات چهارگانه قرآن (۱ - موعظه ۲ - و شفاء ما فى الصدور ۳ - هدايت ۴ - و رحمت ) مربوط به عموم مردم است ، نه يك طائفه خاصى از مردم . | ||
اين بود نظريه ما در تفسير آيه مورد بحث ، ولى ديگر مفسران حرفهاى ديگرى زده اند، و يكى از حرفهاى عجيبى كه بعضى از مفسرين گفته اند اين است كه : «'''منظور از رحمت تنها آن مهر و محبتى است كه مؤ منين در بين خود و با يكديگر دارند'''» وليكن اين حرف خطاء است و بطور قطع سياق آيه آن را دفع مى كند. | اين بود نظريه ما در تفسير آيه مورد بحث ، ولى ديگر مفسران حرفهاى ديگرى زده اند، و يكى از حرفهاى عجيبى كه بعضى از مفسرين گفته اند اين است كه : «'''منظور از رحمت تنها آن مهر و محبتى است كه مؤ منين در بين خود و با يكديگر دارند'''» وليكن اين حرف خطاء است و بطور قطع سياق آيه آن را دفع مى كند. | ||
قُلْ بِفَضلِ | قُلْ بِفَضلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِك فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيرٌ مِّمَّا يجْمَعُونَ | ||
<span id='link80'><span> | <span id='link80'><span> | ||
==مراد از فضل خدا و رحمت خدا در آيه شريفه :«'''== | ==مراد از فضل خدا و رحمت خدا در آيه شريفه :«'''== | ||
خط ۹۳: | خط ۹۵: | ||
پس با همه اين نكاتى كه آورديم روشن شد كه آيه شريفه نتيجه گيرى از مضمون آيه سابق است . | پس با همه اين نكاتى كه آورديم روشن شد كه آيه شريفه نتيجه گيرى از مضمون آيه سابق است . | ||
چون خداى تعالى بعد از آنكه مردم را مخاطب قرار داد و از در منتگذارى فرمود كه : اين قرآن براى آنان موعظه و براى بيماريهاى درون سينه آنان شفاء و نيز براى آنان هدايت و براى خصوص مؤ منين ايشان رحمت است ، از باب نتيجه گيرى فرمود: حال كه چنين است ديگر جا ندارد كسى به اموالى كه جمع كرده خوشحالى كند بلكه سزاوار اين است كه مردم تنها به اين نعمتها خوشحالى كنند، نعمتهائى كه خدا بر آنان منت نهاد و از باب فضل و رحمتش ، آنها را در اختيارشان قرار داد. آرى اين نعمتها كه مايه سعادت آنان است ، و بدون آنها سعادت عايدشان نمى شود بهتر است از مالى كه نه تنها خيرى در آن نيست ، بلكه مايه فتنه آنان ، و چه بسا مايه هلاكت و شقاوتشان است . | چون خداى تعالى بعد از آنكه مردم را مخاطب قرار داد و از در منتگذارى فرمود كه : اين قرآن براى آنان موعظه و براى بيماريهاى درون سينه آنان شفاء و نيز براى آنان هدايت و براى خصوص مؤ منين ايشان رحمت است ، از باب نتيجه گيرى فرمود: حال كه چنين است ديگر جا ندارد كسى به اموالى كه جمع كرده خوشحالى كند بلكه سزاوار اين است كه مردم تنها به اين نعمتها خوشحالى كنند، نعمتهائى كه خدا بر آنان منت نهاد و از باب فضل و رحمتش ، آنها را در اختيارشان قرار داد. آرى اين نعمتها كه مايه سعادت آنان است ، و بدون آنها سعادت عايدشان نمى شود بهتر است از مالى كه نه تنها خيرى در آن نيست ، بلكه مايه فتنه آنان ، و چه بسا مايه هلاكت و شقاوتشان است . | ||
قُلْ أَ رَءَيْتُم | قُلْ أَ رَءَيْتُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ لَكُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَاماً وَ حَلَلاً ... | ||
وجه اينكه از دادن روزى به «'''انزال '''» روزى تعبير شده ، با اينكه رزق آدميان در زميناست | وجه اينكه از دادن روزى به «'''انزال '''» روزى تعبير شده ، با اينكه رزق آدميان در زميناست | ||
اگر در اين آيه شريفه رزق يعنى آنچه مايه امداد انسان در بقايش ميباشد را به «'''انزال '''» منسوب كرده با اينكه رزق آدمى از زمين پديد مى آيد و از آسمان نازل نمى شود، بر اساس حقيقتى است كه قرآن كريم مبتكر آن است و آن اين است كه تمامى اشياى محدود كه در اختيار بشر قرار گرفته نامحدودى دارد كه در خزينه الهى و نزد خداى تعالى است ، و از آن خزينه آن مقدارى بر زمين و اين عالم طبيعت نازل مى شود كه خداى تعالى مقدر كرده باشد - | اگر در اين آيه شريفه رزق يعنى آنچه مايه امداد انسان در بقايش ميباشد را به «'''انزال '''» منسوب كرده با اينكه رزق آدمى از زمين پديد مى آيد و از آسمان نازل نمى شود، بر اساس حقيقتى است كه قرآن كريم مبتكر آن است و آن اين است كه تمامى اشياى محدود كه در اختيار بشر قرار گرفته نامحدودى دارد كه در خزينه الهى و نزد خداى تعالى است ، و از آن خزينه آن مقدارى بر زمين و اين عالم طبيعت نازل مى شود كه خداى تعالى مقدر كرده باشد - | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۲۱: | ||
از ميان همه موجودات انسان نيز همين وضع را دارد و از آن مستثناء نيست . از آنجا كه مجهز به جهاز تغذيه و نكاح است ناچار حكم حقيقيش در دين فطرت اين است كه غذا بخورد و ازدواج بكند، نه اينكه چون مرتاضان هند و رهبانان مسيحيت از آن پرهيز كند. و نيز از آنجا كه طبع بشر اجتماعى زيستن و تعاون در زندگى است ، حكم حقيقيش اين است كه در زندگى با ساير مردم شركت نموده ، از مجتمع مردم جدا نگردد و به وظائف اجتماعيش عمل كند، و بر همين قياس ساير خصايص وجودى او اقتضاء احكامى متناسب با خود را دارد. | از ميان همه موجودات انسان نيز همين وضع را دارد و از آن مستثناء نيست . از آنجا كه مجهز به جهاز تغذيه و نكاح است ناچار حكم حقيقيش در دين فطرت اين است كه غذا بخورد و ازدواج بكند، نه اينكه چون مرتاضان هند و رهبانان مسيحيت از آن پرهيز كند. و نيز از آنجا كه طبع بشر اجتماعى زيستن و تعاون در زندگى است ، حكم حقيقيش اين است كه در زندگى با ساير مردم شركت نموده ، از مجتمع مردم جدا نگردد و به وظائف اجتماعيش عمل كند، و بر همين قياس ساير خصايص وجودى او اقتضاء احكامى متناسب با خود را دارد. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۱}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش