گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۴: خط ۴۴:
<span id='link135'><span>
<span id='link135'><span>


==نقد و بررسى روايات فوق و بيان عدم سازگارى آنها با يكديگر ==
==نقد و بررسى روايات فوق و بيان عدم سازگارى آن ها با يكديگر ==
مؤ لف : احتمالى كه مطابق با اعتبار است اين است كه اصل داستان و ريشه آن همين روايت باشد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) آنقدر بر پاهاى خود مى ايستاد تا متورم مى گرديد و ناچار يكى را بر مى داشت و ديگرى را مى گذاشت ، و يا سينه كف پا و يا انگشتان پا را به زمين مى گذاشته ، چيزى كه هست در هر روايتى يك قسمتش نقل شده و هر روايتى بعضى از داستان شان نزول را بيان مى كند، گو اينكه بعضى از اين روايات با اين احتمال ما سازگارى ندارد.
مؤلف: احتمالى كه مطابق با اعتبار است، اين است كه اصل داستان و ريشه آن همين روايت باشد كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، آن قدر بر پاهاى خود مى ايستاد تا متورم مى گرديد و ناچار يكى را بر مى داشت و ديگرى را مى گذاشت. و يا سينه كف پا و يا انگشتان پا را به زمين مى گذاشته. چيزى كه هست در هر روايتى يك قسمتش نقل شده و هر روايتى، بعضى از داستان شأن نزول را بيان مى كند. گو اين كه بعضى از اين روايات با اين احتمال ما سازگارى ندارد.


بله دو اشكال بر اين روايت باقى مى ماند:
بله، دو اشكال بر اين روايت باقى مى ماند:


اول اينكه : انطباق آيات با سياقى كه دارد بر قصه مذكور در روايت ، انطباقى است غير روشن .
اول اين كه: انطباق آيات با سياقى كه دارد، بر قصه مذكور در روايت، انطباقى است غير روشن.
دوم اينكه : در روايت ، كلمه ((طه (( را معنا كرده بود به اينكه ((پاهايت را روى زمين بگذرى اى محمد و((
 
دوم اين كه: در روايت، كلمۀ «طه» را معنا كرده بود به اين كه «پاهايت را روى زمين بگذرى اى محمّد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۷۴ </center>
و همچنين در روايت قمى آمده بود كه كلمه ((طه (( در لغت طى به معناى محمد است ، و بنا به روايت اولى كلمه ((طه (( يك جمله كلاميه مى شود كه مركب شده از فعل امر از ماده ((وطاء - يطاء(( و مفعولش كه ضمير مونث ((ها(( باشد، كه به زمين بر مى گردد، يعنى دو پايت را بر زمين بگذار و يكى را بلند مكن و به يك پا نايست .
و همچنين در روايت قمى آمده بود كه كلمۀ «طه» در لغت «طَى»، به معناى محمد است، و بنا به روايت اولى، كلمۀ «طه»، يك جمله كلاميه مى شود كه مركب شده از فعل امر، از مادۀ «وطأ - يطأ»، و مفعولش كه ضمير مؤنث «ها» باشد، كه به زمين بر مى گردد. يعنى دو پايت را بر زمين بگذار و يكى را بلند مكن و به يك پا نايست.


اشكال اين تفسير اين است كه بنابراين ذيل آيه با صدر آن منطبق نمى شود، براى اينكه مفاد صدر آيه اين مى شود كه آن جناب در نمازش ‍ يك پا را بلند مى كرده و يكى را مى گذاشته ، به خاطر اينكه متورم شده بود و مى خواسته با بلند كردنش قدرى درد آن را تسكين دهد، و بتواند به عبادت پروردگارش مشغول باشد و چيزى او را از اين كار باز ندارد، بنابراين در ذيل آيه بايد مى فرمود: نماز كمتر بخوان تا اينقدر خسته نشوى ، نه اينكه بفرمايد هر دو پايت را زمين بگذار و در نتيجه درد و تعبت بيشتر شود، و خلاصه بنا به اين روايت ميان كلمه ((طه (( و جمله ((ما انزلنا عليك القرآن لتشقى (( آنطور كه بايد سازگارى نيست ، و شايد جمله ((يعنى الارض بقدميك (( از كلام راوى بوده ، و خواسته روايت را نقل به معنا كند، پس معلوم نيست عبارت خود امام چه بوده .
اشكال اين تفسير، اين است كه بنابراين ذيل آيه با صدر آن منطبق نمى شود. براى اين كه مفاد صدر آيه، اين مى شود كه آن جناب در نمازش، يك پا را بلند مى كرده و يكى را مى گذاشته، به خاطر اين كه متورم شده بود و مى خواسته با بلند كردنش، قدرى درد آن را تسكين دهد، و بتواند به عبادت پروردگارش مشغول باشد و چيزى او را از اين كار باز ندارد.  


علاوه بر اين ، اين معنا با قرائت هاى وارده كه كلمه ((طه (( را دو حرف از حروف مقطعه دانسته اند مانند ساير حروف مقطعه اول سوره ها نمى سازد.
بنابراين، در ذيل آيه بايد مى فرمود: «نماز كمتر بخوان تا اين قدر خسته نشوى»، نه اين كه بفرمايد: «هر دو پايت را زمين بگذار و در نتيجه درد و تعبت بيشتر شود». و خلاصه بنا به اين روايت، ميان كلمۀ «طه» و جملۀ «مَا أنزَلنَا عَلَيكَ القُرآنَ لِتَشقَى»، آن طور كه بايد سازگارى نيست، و شايد جملۀ «يعنى الأرضَ بِقَدَمَيكَ» از كلام راوى بوده، و خواسته روايت را نقل به معنا كند. پس معلوم نيست عبارت خود امام چه بوده.


بررسى اقوال مختلف مفسرين در معناى ((طه ((
علاوه بر اين، اين معنا با قرائت هاى وارده كه كلمه «طه» را، دو حرف از حروف مقطعه دانسته اند، مانند ساير حروف مقطعه اول سوره ها نمى سازد.


بعضى ديگر از مفسرين كلمه ((طه (( را به ((يارجل (( معنا كرده اند. آنگاه بعضى گفته اند كه : اين لغتى است نبطى . بعضى ديگر گفته اند: زبان حبشى است . بعضى گفته اند: عبرانى . بعضى ديگر آن را سريانى و بعضى لغت عكل ، و بعضى عك ، و بعضى لغت قريش ‍ دانسته اند، زمخشرى احتمال داده لغت عك باشد و اصل آن ((يا هذا(( بوده ((يا(( را در اولش قلب به ((طا(( كرده اند، و ((ذا(( را براى تخفيف از آخرش انداخته اند، ((طاها(( شده .
==بررسى اقوال مختلف مفسران در معناى «طه»==


بعضى ديگر گفته اند: معنايش ((اى فلانى (( است . طائفه اى آن را ((طه (( به ضمه طاء و سكون هاء، خوانده اند، كه گويا امر از ((وطاء - يطاء(( باشد وهاى سكت را نيز در آخرش در آورده اند.
بعضى ديگر از مفسران، كلمۀ «طه» را به «يا رَجُل» معنا كرده اند. آنگاه بعضى گفته اند كه: اين لغتى است نبطى. بعضى ديگر گفته اند: زبان حبشى است. بعضى گفته اند: عبرانى. بعضى ديگر آن را سريانى و بعضى لغت عكل، و بعضى عك، و بعضى لغت قريش دانسته اند. زمخشرى احتمال داده لغت «عك» باشد و اصل آن «يا هذا» بوده، «يا» را در اولش، قلب به «طا» كرده اند، و «ذا» را براى تخفيف از آخرش انداخته اند، «طاها» شده.
بعضى ديگر گفته اند: اين كلمه از اسماء خدا است . ولى هيچ يك از اين اقوال قابل اعتناء نيست ، و بحث و گفتگوى در آنها فائده اى ندارد.
 
بعضى ديگر گفته اند: معنايش «اى فلانى» است. طایفه اى آن را «طه» به ضمّۀ «طاء» و سكون «هاء»، خوانده اند، كه گويا امر از «وَطَأ - يَطَأ» باشد و «هاى» سكت را نيز در آخرش در آورده اند.
 
بعضى ديگر گفته اند: اين كلمه از اسماء خدا است، ولى هيچ يك از اين اقوال، قابل اعتناء نيست، و بحث و گفتگوى در آن ها، فایده اى ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۷۵ </center>
احاديثى درباره معناى ((طه (( و بيان حق مطلب در اين خصوص
==احاديثى درباره معناى «طه»==
 
بله از امام ابى جعفر (عليه السلام ) به طورى كه در روح المعانى آمده و از امام صادق (عليه السلام ) به طورى كه معانى الاخبار آورده ، چنين روايت شده كه به ثورى فرمود: كلمه ((طه (( يكى از اسماء رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ، همچنانكه در رواياتى ديگر آمده كه كلمه يس يكى از اسماء آن جناب است ، و نيز در الدر المنثور از ابن مردويه از سيف هر دو اسم را از ابى جعفر روايت كرده .
بله از امام ابى جعفر (عليه السلام ) به طورى كه در روح المعانى آمده و از امام صادق (عليه السلام ) به طورى كه معانى الاخبار آورده ، چنين روايت شده كه به ثورى فرمود: كلمه ((طه (( يكى از اسماء رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ، همچنانكه در رواياتى ديگر آمده كه كلمه يس يكى از اسماء آن جناب است ، و نيز در الدر المنثور از ابن مردويه از سيف هر دو اسم را از ابى جعفر روايت كرده .


خط ۹۷: خط ۱۰۰:
پس ما درباره معناى عرش و كرسى همان را مى گوييم كه خود او فرموده ، و آن را نفى مى كنيم كه خودش نفى كرده ، و آن اين است كه عرش و كرسى ، او را در بر گرفته باشد، و خداى عز و جل محتاج جا و نشيمنگاه باشد، و يا به چيزى از مخلوقات خود نياز داشته باشد، بلكه خلق او محتاج اويند.
پس ما درباره معناى عرش و كرسى همان را مى گوييم كه خود او فرموده ، و آن را نفى مى كنيم كه خودش نفى كرده ، و آن اين است كه عرش و كرسى ، او را در بر گرفته باشد، و خداى عز و جل محتاج جا و نشيمنگاه باشد، و يا به چيزى از مخلوقات خود نياز داشته باشد، بلكه خلق او محتاج اويند.
<span id='link139'><span>
<span id='link139'><span>
==روش ائمه اهل بيت «ع»، در ارجاع متشابهات قرآن به محكمات ==
==روش ائمه اهل بيت «ع»، در ارجاع متشابهات قرآن به محكمات ==
مؤ لف : اينكه فرمود: ((درباره معناى عرش و كرسى همان را مى گوئيم كه خود او فرموده ...(( اشاره است به طريقه امامان اهل بيت (عليهم السلام ) كه در تفسير همه آيات متشابه قرآنى دارند، و آن اين است كه آياتى كه درباره اسماء و صفات و افعال خدا، و آيات خارج از حس ‍ بحث مى كند را به آيات محكمات ارجاع مى دهند، يعنى با اينها آنها را معنا مى كنند، و آنچه را كه آيات محكمات از خدا نفى مى كند، از مدلول آيات متشابه حذف مى كنند، اصل معنا را مى گيرند و شوائب نقص و امكان را كه ظاهر آيات م متشابه متضمن آن است حذف مى كنند.
مؤ لف : اينكه فرمود: ((درباره معناى عرش و كرسى همان را مى گوئيم كه خود او فرموده ...(( اشاره است به طريقه امامان اهل بيت (عليهم السلام ) كه در تفسير همه آيات متشابه قرآنى دارند، و آن اين است كه آياتى كه درباره اسماء و صفات و افعال خدا، و آيات خارج از حس ‍ بحث مى كند را به آيات محكمات ارجاع مى دهند، يعنى با اينها آنها را معنا مى كنند، و آنچه را كه آيات محكمات از خدا نفى مى كند، از مدلول آيات متشابه حذف مى كنند، اصل معنا را مى گيرند و شوائب نقص و امكان را كه ظاهر آيات م متشابه متضمن آن است حذف مى كنند.
۱۶٬۲۸۸

ویرایش