گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
<span id='link206'><span>
<span id='link206'><span>


==نفى سمع و عقل از كفار و تشبيه آنان به چهار پايانبل هم اضل سبيلا ==
==تشبيه کافران، به چارپايان، به دلیل نداشتن سمع و عقل ==
«'''أَمْ تحْسب أَنَّ أَكثرَهُمْ يَسمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلا كالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضلُّ سبِيلاً'''»:
«'''أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكثرَهُمْ يَسمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلّا كالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً'''»:


كلمه «'''ام '''» به اصطلاح اهل فن ، منقطعه است و «'''حسبان '''» به معناى ظن و پندار است و ضميرهاى جمع به اعتبار معنا همه به موصولى بر مى گردند كه در آيه قبلى بود و ترديد ميان گوش و عقل از اين نظر است كه وسيله آدمى به سوى سعادت يكى از اين دو طريق است ، يا اينكه خودش تعقل كند و حق را تشخيص داده پيرويش نمايد، يا از كسى كه
كلمۀ «أم»، به اصطلاح اهل فن، منقطعه است و «حُسبان»، به معناى ظنّ و پندار است. و ضميرهاى جمع به اعتبار معنا، همه به موصولى بر مى گردند كه در آيه قبلى بود، و ترديد ميان «گوش» و «عقل»، از اين نظر است كه وسيله آدمى به سوى سعادت، يكى از اين دو طريق است. يا اين كه خودش تعقّل كند و حق <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۱۰ </center>
را تشخيص داده پيروی اش نمايد، يا از كسى كه مى تواند تعقل كند و خيرخواه هم هست، بشنود و پيروى كند.  
مى تواند تعقل كند و خيرخواه هم هست بشنود و پيروى كند، در نتيجه پس طريق به سوى رشد يا سمع است و يا عقل ، و دليل اين راه يا عقل است يا نقل . پس آيه شريفه در معناى آيه «'''و قالوا لو كنا نسمع او نعقل ما كنا فى اصحاب السعير'''» است .


و معنايش اين است كه : بلكه آيا گمان مى كنى كه اكثر ايشان استعداد شنيدن حق را دارند تا آن را پيروى كنند و يا استعداد تعقل درباره حق را دارند تا آن را پيروى كنند و به دنبال اين گمان اميدوار هدايت يافتن آنها شدى كه اين قدر در دعوتشان اصرار مى ورزى ؟. «'''ان هم الا كالانعام '''» - اين جمله بيان جمله قبلى است ، چون جمله قبلى در معناى اين بود كه اكثرشان ، نه مى شنوند و نه مى فهمند، و اين جمله مى فهماند كه صرف نشنيدن و تعقل نكردن نيست ، بلكه اينان عينا چون چارپايانند كه از سخن جز لفظ و صدايى نمى شنوند و معنى را درك نمى كنند.
در نتيجه، پس طريق به سوى رشد، يا «سمع» است و يا «عقل»، و دليل اين راه، يا عقل است يا نقل. پس آيه شريفه، در معناى آيه «وَ قَالُوا لَو كُنَّا نَسمَعُ أو نَعقِل مَا كُنَّا فِى أصحَابِ السَّعِير» است.


«'''بل هم اضل سبيلا'''» - يعنى اينها از چارپايان هم گمراه ترند براى اينكه چارپايان هرگز به ضرر خود اقدام نمى كنند ولى اينها ضرر خود را بر نفع خود ترجيح مى دهند، علاوه بر اين ، چارپايان اگر راه را گم كنند، مجهز به اسبابى نيستند كه به سوى راه حق هدايتشان كند و اگر گمراه شدند تقصيرى ندارند به خلاف اين انسانها كه مجهز به اسباب هدايت هستند و در عين حال باز گمراهند.
و معنايش اين است كه: بلكه آيا گمان مى كنى كه اكثر ايشان، استعداد شنيدن حق را دارند تا آن را پيروى كنند، و يا استعداد تعقل درباره حق را دارند، تا آن را پيروى كنند و به دنبال اين گمان، اميدوار هدايت يافتن آن ها شدى، كه اين قدر در دعوتشان اصرار مى ورزى؟


بعضى از مفسرين به اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه : چارپايان علم و اطلاعى از پروردگار خود ندارند. ولى اين استدلال غلط است و اين آيه اصل علم را نه از حيوانات نفى مى كند و نه از كفار، بلكه از كفار پى روى از حق را به خاطر اينكه عقل فطرى انسانيشان به وسيله پيروى هوى تيره و محجوب شده نفى مى كند و ايشان را به چارپايان تشبيه مى كند كه مجهز به اين فطرت و اين نحوه ادراك نيستند.
«'''إن هُم إلّا كَالأنعَام '''» - اين جمله، بيان جمله قبلى است. چون جمله قبلى، در معناى اين بود كه اكثرشان، نه مى شنوند و نه مى فهمند. و اين جمله، مى فهماند كه صرف نشنيدن و تعقل نكردن نيست، بلكه اينان عينا چون چارپايان اند، كه از سخن، جز لفظ و صدايى نمى شنوند و معنا را درك نمى كنند.


و اما جوابى كه بعضى داده اند به اينكه اين حرف را از ظاهر آيه نمى توان در آورد نيز پاسخى است كه نمى توان با استدلال ، اثباتش كرد.
«'''بَل هُم أضَلُّ سَبِيلاً'''» - يعنى: اين ها از چارپايان هم، گمراه ترند. براى اين كه چارپايان هرگز به ضرر خود اقدام نمى كنند، ولى اين ها ضرر خود را بر نفع خود ترجيح مى دهند. علاوه بر اين، چارپايان اگر راه را گُم كنند، به اسبابى مجهز نيستند كه به سوى راه حق هدايتشان كند، و اگر گمراه شدند، تقصيرى ندارند. به خلاف اين انسان ها كه به اسباب هدايت مجهز هستند و در عين حال، باز گمراه اند.
 
بعضى از مفسران به اين آيه استدلال كرده اند بر اين كه: چارپايان، علم و اطلاعى از پروردگار خود ندارند. ولى اين استدلال غلط است و اين آيه، اصل علم را نه از حيوانات نفى مى كند و نه از كفار، بلكه از كفار پیروى از حق را، به خاطر اين كه عقل فطرى انسانی شان به وسيله پيروى هوا تيره و محجوب شده، نفى مى كند و ايشان را به چارپايان تشبيه مى كند، كه به اين فطرت و اين نحوه ادراك، مجهز نيستند.
 
و اما جوابى كه بعضى داده اند به اين كه اين حرف را از ظاهر آيه نمى توان در آورد، نيز پاسخى است كه نمى توان با استدلال، اثباتش كرد.
<span id='link207'><span>
<span id='link207'><span>
==تشبيه و تنظير جهل و ضلالت مردم و هدايت آنان به وسيله انبياء، به كشيدن سايه و... ==
==تشبيه و تنظير جهل و ضلالت مردم و هدايت آنان به وسيله انبياء، به كشيدن سايه و... ==
«'''أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّك كَيْف مَدَّ الظلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشمْس عَلَيْهِ دَلِيلاً ثُمَّ قَبَضنَهُ إِلَيْنَا قَبْضاً يَسِيراً'''»:
«'''أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّك كَيْف مَدَّ الظلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشمْس عَلَيْهِ دَلِيلاً ثُمَّ قَبَضنَهُ إِلَيْنَا قَبْضاً يَسِيراً'''»:
۱۶٬۲۸۸

ویرایش