۱۶٬۲۸۴
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
<span id='link184'><span> | <span id='link184'><span> | ||
«'''فَفَزِعَ مِنهُم'''» - راغب مى گويد: كلمه «فَزع»، به معناى انقباض و نفرتى است كه در اثر برخورد با منظره اى هولناك به آدمى دست مى دهد، و اين خود از جنس جزع است، و فرقش با «ترس»، اين است كه نمى گويند: «فَزِعتُ مِنَ اللّه»، ولى گفته مى شود: «خِفتُ مِنهُ». | |||
و قبلا هم گفتيم كه «خشيت»، عبارت است از تأثّر قلب. تأثّرى كه به دنبالش، اضطراب و نگرانى باشد، و اين خود، يكى از رذايل اخلاقى و مذموم است، مگر در مورد خداى تعالى، كه خشيت از او، از فضايل است. و به همين جهت است كه انبياء «عليهم السلام»، به جز از خدا، از كس ديگرى خشيت ندارند. و خداى تعالى، درباره شان فرموده: «وَ لَا يَخشَونَ أحَداً إلّا اللّه». | |||
و چون | ولى كلمۀ «خوف»، به معناى تأثّر از ناملايمات در مقام عمل است. يعنى: به معناى آن جنب و جوشى است كه شخصِ ترسيده، براى دفع شر انجام مى دهد. به خلاف «خشيت»، كه گفتيم تأثّر در مقام ادراك است. بنابراين، خوف، بالذات رذيله و مذموم نيست، بلكه در مواردى جزو اعمال نيك شمرده مى شود. همچنان كه خداى تعالى، در خطابش به رسول گرامى اش فرموده: «وَ إمّا تَخَافَنّ مِن قَومٍ خِيَانَة». | ||
و چون «فَزَع»، عبارت است از انقباض و نفرتى كه از منظره اى مخوف در دل حاصل مى شود، قهرا امرى خواهد بود كه به مقام عمل برگشت مى كند، نه به ادراك. پس بالذات، از رذايل نيست، بلكه فضيلتى است مربوط به مواردى كه مكروه و ناملايمى در شرف پيش آمدن است، و دارندگان اين فضيلت، آن مكروه را دفع مى كنند. | |||
پس اگر در آيه شريفه، نسبت «فزع» به داوود «عليه السلام» داده، براى او نقصى نيست، تا بگويى آن جناب از انبيا بوده، كه جز از خدا، خشيت ندارند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۹۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۹۲ </center> | ||
<span id='link185'><span> | <span id='link185'><span> | ||
==و توضيحى درباره فزع داوود «ع» در ماجراى مراجعه دو خصم نزد او براىداورى == | ==و توضيحى درباره فزع داوود «ع» در ماجراى مراجعه دو خصم نزد او براىداورى == | ||
((قالوا لا تخف خصمان بغى بعضنا على بعض (( - وقتى ديدند داوود (عليه السلام ) به فزع افتاده ، خواستند او را دلخوش و آرام ساخته و فزعش را تسكين دهند، لذا گفتند: ((لا تخف : مترس ((. و اين در حقيقت نهى از فزع است به صورت نهى از علت فزع كه همان خوف باشد. ((خصمان بغى (( اين جمله در تقدير ((نحن خصمان (( است ، يعنى ما دو خصم هستيم، و مراد از دو خصم دو نفر نيست ، بلكه دو طايفه متخاصم است ، كه بعضى بر بعضى ظلم كرده اند. | ((قالوا لا تخف خصمان بغى بعضنا على بعض (( - وقتى ديدند داوود (عليه السلام ) به فزع افتاده ، خواستند او را دلخوش و آرام ساخته و فزعش را تسكين دهند، لذا گفتند: ((لا تخف : مترس ((. و اين در حقيقت نهى از فزع است به صورت نهى از علت فزع كه همان خوف باشد. ((خصمان بغى (( اين جمله در تقدير ((نحن خصمان (( است ، يعنى ما دو خصم هستيم، و مراد از دو خصم دو نفر نيست ، بلكه دو طايفه متخاصم است ، كه بعضى بر بعضى ظلم كرده اند. |
ویرایش