گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:


==مقصود از اينكه فرمود مؤ منان به خدا و رسل نزد پروردگارشان صديقتين و شهدايند ==
==مقصود از اينكه فرمود مؤ منان به خدا و رسل نزد پروردگارشان صديقتين و شهدايند ==
و مراد از ايمان به خدا و پيامبران خدا ايمان خالص است كه طبيعتا جداى از اطاعت و پيروى نيست ، همانطور كه در آيه «'''امنوا باللّه و رسوله '''» نيز اشاره كرديم ، و مراد از جمله «'''اولئك هم الصديقون و الشهداء'''»است كه مؤ منين را به صديقين و شهداء ملحق سازد، و بفرمايد: اينان نيز به آنان مى پيوندند، به قرينه اين كه فرمود: «'''عند ربهم '''» يعنى اينان نزد پروردگارشان صديق و شهيدند، و نيز فرمود: «'''لهم اجرهم و نورهم '''» يعنى اينان نيز اجر و نور آنان را دارند، پس معلوم مى شود هر چند در ظاهر آيه مؤ منين را صديق و شهيد خواند، ولى قرينه دو جمله مذكور مى فهميم كه منظور اين است كه ملحق به صديقان و شهداء هستند، و با ايشان معامله آنان را مى كنند، و نور و اجرى كه به آنان مى دهند به اينان نيز مى دهند.
و مراد از ايمان به خدا و پيامبران خدا، ايمان خالص است كه طبيعتا جداى از اطاعت و پيروى نيست، همان طور كه در آيه «آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ» نيز اشاره كرديم. و مراد از جملۀ «أولئِكَ هُمُ الصّدّيقُونَ وَ الشّهَدَاءُ» این است كه مؤمنان را به «صديقين» و «شهداء» ملحق سازد و بفرمايد: اينان نيز به آنان مى پيوندند، به قرينه اين كه فرمود: «عِندَ رَبّهِم». يعنى اينان نزد پروردگارشان صديق و شهيدند. و نيز فرمود: «لَهُم أجرُهُم وَ نُورُهُم». يعنى اينان نيز اجر و نور آنان را دارند.
و ظاهرا مراد از صديقين و شهدا همان هايى باشند كه در آيه شريفه و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا)) ذكر شده اند، و ما در تفسير آن گفتيم : مراد از صديقين كسانى هستند كه ملكه صدق در گفتار و كردارشان سرايت كرده ، در نتيجه آنچه مى گويند انجام هم مى دهند، و آنچه مى كنند مى گويند، و «'''شهدا'''» عبارتند از كسانى كه گواهان اعمال مردم در روز قيامتند، نه كشته شدگان در راه خدا.
 
در نتيجه مى فهميم كسانى ايمان به خدا و رسولان خدا دارند به صديقان و شهدا مى پيوندند، و نزد خدا منزلتى چون منزلت آنان به ايشان مى دهند، و به حكم خدا (نه اين كه خودشان از نظر مقام با آنان برابر باشند، بلكه حكم خدا) پاداش و نورى نظير پاداش و نور آنان خواهند داشت .
پس معلوم مى شود هرچند در ظاهر آيه، مؤمنان را «صدّيق» و «شهيد» خواند، ولى به قرينه دو جمله مذكور، مى فهميم كه منظور اين است كه ملحق به صديقان و شهداء هستند، و با ايشان معامله آنان را مى كنند، و نور و اجرى كه به آنان مى دهند، به اينان نيز مى دهند.
 
و ظاهرا مراد از «صدّيقين» و «شهدا»، همان هايى باشند كه در آيه شريفه: «وَ مَن يُطِعِ اللهَ وَ الرّسُولَ فَأولئِكَ مَعَ الّذِينَ أنعَمَ اللّهُ عَلَيهِم مِنَ النّبِيّينَ وَ الصّدّيقِينَ وَ الشّهَدَاءِ وَ الصّالِحِينَ وَ حَسُنَ أولئِكَ رَفِيقاً» ذكر شده اند، و ما در تفسير آن گفتيم:  
 
مراد از «صدّيقين»، كسانى هستند كه ملكۀ «صدق» در گفتار و كردارشان سرايت كرده، در نتيجه آنچه مى گويند، انجام هم مى دهند، و آنچه مى كنند، مى گويند. و «شهدا»، عبارتند از كسانى كه گواهان اعمال مردم در روز قيامت اند، نه كشته شدگان در راه خدا.
 
در نتيجه، مى فهميم كسانى که ايمان به خدا و رسولان خدا دارند، به صدّيقان و شهدا مى پيوندند، و نزد خدا منزلتى چون منزلت آنان به ايشان مى دهند، و به حكم خدا (نه اين كه خودشان از نظر مقام با آنان برابر باشند، بلكه به حكم خدا) پاداش و نورى نظير پاداش و نور آنان خواهند داشت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۸۷ </center>
«'''لهم اجرهم و نورهم '''» - ضمير در «'''لهم '''» به مؤ منين و دو ضمير «'''اجرهم '''» و «'''نورهم '''» به صديقين و شهدا برمى گردد، و معناى جمله اين است : «'''براى مؤ منين است اجر و نورى از نوع اجر و نور صديقين و شهداء'''» و همين معنا منظور كسى است كه آيه را معنا كرده به اين كه مؤ منين اجر و نورى دارند نظير اجر و نور آنان .
«'''لَهُم أجرُهُم وَ نُورُهُم '''» - ضمير در «لَهُم» به مؤمنان، و دو ضمير «أجرُهُم» و «نُورُهُم»، به صديقين و شهدا بر مى گردد، و معناى جمله اين است: «'''براى مؤمنان است اجر و نورى از نوع اجر و نور صديقين و شهداء». و همين معنا منظور كسى است كه آيه را معنا كرده به اين كه مؤمنان اجر و نورى دارند، نظير اجر و نور آنان.
و چه بسا گفته باشند كه : آيه شريفه مى خواهد اين معنا را بيان كند كه مؤ منين ، همان صديقين و شهداى حقيقى هستند، نه اين ملحق به آنان باشند، و معامله آنان را با ايشان بكنند، پس مؤ منين ، خود صديقين و شهدايند، و اجر و نور خودشان را دارند، ولى بعيد نيست بگوييم سياق با اين معنا مساعدت ندارد.
 
و چه بسا بعضى ديگر گفته باشند: كلمه «'''شهدا'''» عطف بر كلمه «'''صديقون '''» نيست ، بلكه مطلبى نو را مى فهماند، مبتدايى است كه يك خبرش جمله «'''عنداللّه '''» و خبر ديگرش «'''لهم اجرهم '''» است ، پس در جمله «'''و الذين امنوا باللّه و رسله اولئك هم الصديقون '''» مطلب تمام مى شود، و مطلبى از نو از كلمه «'''شهدا'''» آغاز كرده مى فرمايد: «'''و الشهداء عند ربهم لهم اجرهم و نورهم - شهدا نزد پروردگارشان هستند...'''» همانطور كه در جاى ديگر فرموده : «'''بل احياء عند ربهم '''» و در نتيجه منظور از شهدا همان كشتگان در راه خدا خواهند بود، و آنگاه كلام را با جمله «'''لهم اجرهم و نورهم '''» تمام كرده است .
و چه بسا گفته باشند كه: آيه شريفه مى خواهد اين معنا را بيان كند كه مؤمنان، همان صدّيقين و شهداى حقيقى هستند، نه اين ملحق به آنان باشند، و معامله آنان را با ايشان بكنند. پس مؤمنان، خود صدّيقين و شهدايند، و اجر و نور خودشان را دارند، ولى بعيد نيست بگوييم سياق با اين معنا مساعدت ندارد.
«'''و الذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب الجحيم '''» - يعنى و آنهايى كه كفر ورزيدند و آيات ما را تكذيب كردند اصحاب دوزخ مى باشند، و منظور از اصحاب دوزخ بودن اين است كه از آن جدا نخواهند شد، و دائما در آن هستند.
 
خداى سبحان در آيه مورد بحث متعرض حال دو طايفه از مردم شده ، يكى آنان كه ملحق به صديقين و شهدا هستند، يعنى برجستگان از مردم ، وطور قطع اهل نجاتند، و يكى ديگر كفارى كه آيات او را تكذيب كرده ، و به طور قطع اهل هلاكتند، و آنان عبارتند از شرار مردم كه به هيچ وجه به راه خدا نمى آيند، باقى مى ماند طايفه سومى كه نه نجاتشان قطعى است و نه هلاكتشان ، و آن طايفه عبارتند از: مردمى كه ايمان دارند، و در عين حال مرتكب گناهانى هم مى شوند، كه البته اينان هم در بين خود طبقاتى هستند و درجه گناهكارى و تمردشان از اطاعت خدا و رسول او مختلف است . و اين كه دو طايفه را نام برد و وضع آنان را بيان كرد،
و چه بسا بعضى ديگر گفته باشند: كلمۀ «شهدا» عطف بر كلمۀ «صدّيقون» نيست، بلكه مطلبى نو را مى فهماند. مبتدايى است كه يك خبرش جمله «عِندَ اللّه» و خبر ديگرش «لَهُم أجرُهُم» است. پس در جملۀ «وَ الّذِينَ أمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ أولئِكَ هُمُ الصّدّيقُونَ»، مطلب تمام مى شود، و مطلبى از نو از كلمۀ «شهدا» آغاز كرده مى فرمايد: «وَ الشّهَدَاءُ عِندَ رَبّهِم لَهُم أجرُهُم وَ نُورُهُم - شهدا نزد پروردگارشان هستند...»، همان طور كه در جاى ديگر فرموده: «بَل أحيَاءٌ عِندَ رَبّهِم»، و در نتيجه منظور از «شهدا»، همان كشتگان در راه خدا خواهند بود، و آنگاه كلام را با جملۀ «لَهُم أجرُهُم وَ نُورُهُم» تمام كرده است.
 
«'''وَ الّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذّبُوا بِآيَاتِنَا أولئِكَ أصحَابُ الجَحِيم '''» - يعنى: و آن هايى كه كفر ورزيدند و آيات ما را تكذيب كردند، اصحاب دوزخ مى باشند، و منظور از «اصحاب دوزخ» بودن، اين است كه از آن جدا نخواهند شد، و دائما در آن هستند.
 
خداى سبحان در آيه مورد بحث، متعرض حال دو طايفه از مردم شده. يكى آنان كه ملحق به صديقين و شهدا هستند. يعنى برجستگان از مردم، و به طور قطع اهل نجات اند. و يكى ديگر، كفارى كه آيات او را تكذيب كرده، و به طور قطع اهل هلاكت اند و آنان، عبارتند از: شرار مردم كه به هيچ وجه به راه خدا نمى آيند. باقى مى ماند طايفه سومى كه نه نجاتشان قطعى است و نه هلاكتشان، و آن طايفه عبارتند از: مردمى كه ايمان دارند، و در عين حال مرتكب گناهانى هم مى شوند، كه البته اينان هم در بين خود طبقاتى هستند و درجۀ گناهكارى و تمردشان از اطاعت خدا و رسول او مختلف است. و اين كه دو طايفه را نام برد و وضع آنان را بيان كرد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۸۸ </center>
و طايفه سوم را نام نبرد، داب قرآن و رسم آن است ، كه در بسيارى از مواردى كه متعرض بيان حال مردم در قيامت مى شود طبقه سوم را نام نمى برد و بيان نمى كند، كه اين طبقه چه وضعى دارند.
و طايفه سوم را نام نبرد، دأب قرآن و رسم آن است، كه در بسيارى از مواردى كه متعرض بيان حال مردم در قيامت مى شود، طبقه سوم را نام نمى برد و بيان نمى كند، كه اين طبقه چه وضعى دارند.
چون مى خواهد اين طايفه را در ميان خوف و رجاء نگه دارد، و خوف و رجاى آنان را تحريك كند، تا به اين وسيله تشويق و تحريك شوند به اطاعت از خدا و رسول و به دست آوردن سعادت خود، و اجتناب بورزند از تمرد، و در نتيجه از هلاكت .
 
و به همين جهت دنبال آيه مورد بحث به مذمت زندگى دنيا پرداخته ، دنيايى كه عده اى را وادار كرد از انفاق در راه خدا امتناع بورزند، و بعد از مذمت دنيا دعوتشان كرده به اين كه به سوى مغفرت و جنت سبقت گيرند، و سپس اشاره كرده به اين كه آنچه مصيبت بر سرشان مى آيد چه مصيبت هاى مالى و چه جانى همه در كتابى از سابق نوشته شده ، و قضايش رانده شده بود، پس جا دارد كه هيچگاه از فقر نترسند، و ترس ‍ از فقر ايشان را از انفاق در راه خدا باز ندارد، و به بخل و امساك واندارد، و نيز از مرگ و كشته شدن در راه خدا نهراسند، و ترس از آن ، ايشان را به تخلف از جنگ و تقاعد ورزيدن از پيكار واندارد.
چون مى خواهد اين طايفه را در ميان خوف و رجا نگه دارد، و خوف و رجاى آنان را تحريك كند، تا به اين وسيله، تشويق و تحريك شوند به اطاعت از خدا و رسول و به دست آوردن سعادت خود، و اجتناب بورزند از تمرد، و در نتيجه از هلاكت.
اعْلَمُوا أَنَّمَا الحَْيَوةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لهَْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرُ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فى الاَمْوَلِ وَ الاَوْلَدِ ...
 
و به همين جهت، دنبال آيه مورد بحث به مذمت زندگى دنيا پرداخته، دنيايى كه عده اى را وادار كرد از انفاق در راه خدا امتناع بورزند، و بعد از مذمت دنيا دعوتشان كرده به اين كه به سوى مغفرت و جنت سبقت گيرند. و سپس اشاره كرده به اين كه آنچه مصيبت بر سرشان مى آيد، چه مصيبت هاى مالى و چه جانى، همه در كتابى از سابق نوشته شده، و قضايش رانده شده بود. پس جا دارد كه هيچگاه از فقر نترسند، و ترس ‍از فقر، ايشان را از انفاق در راه خدا باز ندارد، و به بخل و امساك واندارد، و نيز از مرگ و كشته شدن در راه خدا نهراسند، و ترس از آن، ايشان را به تخلف از جنگ و تقاعد ورزيدن از پيكار واندارد.




۱۶٬۲۸۸

ویرایش