عبس ١٣: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link209 | آيات ۱ - ۱۶، سوره عبس]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link209 | آيات ۱ - ۱۶، سوره عبس]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link210 | اشاره به شان نزول اين آيات و غرض سوره كه عبارتست از عتاب هر كس كه ثروتمندان]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۴#link210 | اشاره به شان نزول اين آيات و غرض سوره كه عبارتست از عتاب هر كس كه ثروتمندان]] | ||
خط ۴۲: | خط ۴۳: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۵#link217 | روايتى ديگر حاكى از نزول آيات عتاب در مورد مردى از بنى اميه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۲۵#link217 | روايتى ديگر حاكى از نزول آيات عتاب در مورد مردى از بنى اميه]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۶_بخش۶#link56 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۶_بخش۶#link56 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ «11» فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ «12» فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ «13» مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ «14» بِأَيْدِي سَفَرَةٍ «15» كِرامٍ بَرَرَةٍ «16» | |||
چنين نيست (كه آنها مىپندارند)، همانا قرآن وسيله تذكّر است. پس هر كس بخواهد، آن را ياد كند و از آن پند گيرد. در ميان صحيفههايى ارجمند است. كه بلند مرتبه و پاكيزه است. به دست سفيرانى بزرگوار و نيكوكار. | |||
===نکته ها=== | |||
«صُحُفٍ» جمع «صحيفة» به معناى مكتوب است. «سَفَرَةٍ» جمع «سافر» به معناى كاتب است، چنانكه «اسفار» جمع «سفر» به معناى كتاب است. «بَرَرَةٍ» جمع «بار» به معناى نيكو كار است. «1» | |||
مراد از «سَفَرَةٍ»، سفيران و رسولان وحى، يعنى فرشتگانى هستند كه وحى الهى را به پيامبران مىرسانند و اين فرشتگان، ياران جبرئيل و تحت امر او هستند كه قرآن درباره او مىفرمايد: إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ... مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ «2» راه خدا هم آسان است و هم زمينه فطرى و فكرى و فقهى دارد. | |||
===پیام ها=== | |||
1- آيات قرآن مايه تذكّر و عامل بيدارى فطرت بشرى است. «إِنَّها تَذْكِرَةٌ» | |||
2- مقام و مرتبه قرآن برتر از دسترسى نااهلان و تحريف و تغيير آنان است. | |||
«مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ» | |||
3- قرآن را بايد در جايگاه بلند قرار داد. «مَرْفُوعَةٍ» | |||
4- قرآن بايد از هر آلودگى حفظ شود. «مُطَهَّرَةٍ» | |||
5- در دعوت قرآن، اكراه و اجبارى نيست و هركس بخواهد با اختيار خودش آن | |||
---- | |||
«1». تفسير مجمعالبيان. | |||
«2». تكوير، 19- 21. | |||
جلد 10 - صفحه 386 | |||
را مىپذيرد. «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ» | |||
6- آنچه را خداوند تكريم كرده ما نيز بايد تكريم كنيم. «صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ» | |||
7- قرآن كريم را، فرشتگان كرام به پيامبر مىرسانند. صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ ... بِأَيْدِي سَفَرَةٍ كِرامٍ (هم سرچشمه قرآن خداوند كريم است و هم خود قرآن و هم آورندگان آن و هم بر كسى كه نازل شده است.) | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ «13» | |||
فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ: در صحيفههاى نوشته شده از لوح محفوظ، گرامى | |||
---- | |||
«1» مجمع البيان (1403 هج- قم)، ج 5، ص 437. | |||
جلد 14 - صفحه 52 | |||
كرده شده نزد خداى، يا صحف انبياء. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
عَبَسَ وَ تَوَلَّى «1» أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى «2» وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى «3» أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى «4» | |||
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى «5» فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى «6» وَ ما عَلَيْكَ أَلاَّ يَزَّكَّى «7» وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى «8» وَ هُوَ يَخْشى «9» | |||
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى «10» كَلاَّ إِنَّها تَذْكِرَةٌ «11» فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ «12» فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ «13» مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ «14» | |||
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ «15» كِرامٍ بَرَرَةٍ «16» قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ «17» مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ «18» مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ «19» | |||
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ «20» ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ «21» ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ «22» كَلاَّ لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَهُ «23» | |||
ترجمه | |||
چهره ترش نمود و روى گرداند | |||
براى آنكه آمد نزد او آن مرد كور | |||
و چه ميدانى تو شايد او پاكيزه شود | |||
يا پند گيرد پس نفع دهد او را پند | |||
امّا كسيكه توانگر شد | |||
پس تو باو متوجه ميشوى | |||
و باكى ندارى كه پاكيزه نباشد | |||
و امّا كسيكه آيد نزد تو با آنكه كوشش ميكند | |||
و ميترسد | |||
پس تو از او بامر ديگر مشغول ميشوى | |||
نه چنين است همانا آن موجب تذكّر است | |||
پس هر كه خواهد متذكّر ميشود بآن | |||
در صحيفههائى گرامى داشته شده | |||
در مقام بلندى پاكيزه | |||
نگاه داشته شده در دست نويسندگان | |||
گرامى نيكوكار | |||
لعنت بر انسان كافر چه چيز ايجاب نموده كفر او را | |||
از چه چيز آفريده او را | |||
از نطفهاى آفريده او را پس تعيين فرموده اندازه اعضاء او را | |||
پس راه را آسان نموده براى او | |||
پس ميرانده او را پس امر فرموده كه در گورش نهند | |||
پس وقتى كه بخواهد برمىانگيزاند او را | |||
نبايد چنين باشد هنوز بجا نياورده آنچه را امر نموده است او را. | |||
تفسير | |||
قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در شأن عثمان و ابن امّ مكتوم و او مؤذن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و كور بود و آمد نزد آنحضرت در وقتى كه اصحاب در خدمت او بودند و عثمان هم بود پس حضرت او را بر عثمان مقدّم داشت و عثمان عبوس شد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 344 | |||
و روى از او گرداند و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نازل شد در باره مردى از بنى اميّه كه نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود پس ابن امّ مكتوم آمد و آنمرد چون ديد او را تنفّر نمود و جمع آورى كرد خود را و روى ترش نمود و اعراض كرد از توجه باو پس حكايت فرمود خدا اين عمل را و انكار كرد بر او و بنابر اين مفاد آيات شريفه آنستكه روى ترش نمود عثمان و گرداند روى خود را براى آنكه آمد نزد او آنمرد نابينا چه ميدانى تو اى عثمان شايد او خود را پاك و پاكيزه نگهدارد يا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متذكّر نمايد او را و او از مواعظ آنحضرت بهرهمند گردد اين طرز رفتار تو با فقرا است امّا كسيكه ثروتمند باشد پس تو به او رو ميكنى و متصدّى پذيرائى از او ميگردى و او را احترام مينمائى و باك ندارى از آنكه پاك و پاكيزه باشد يا نباشد وقتى كه ثروتمند باشد و خود را مسئول او نميدانى و امّا كسيكه نزد تو آيد با آنكه ميآيد و سعى ميكند در طلب معارف و احكام الهى و او از خدا ميترسد پس تو از او منصرف و بامر ديگرى مشغول ميشوى چون گفتهاند ابن ام مكتوم براى استماع آيات قرآن آمده بود ولدى الورود اين استدعا را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نمود و البته نبايد مسلمان چنين كارى را بنمايد قرآن موجب تذكّر است پس هر كس بخواهد متذكّر ميشود بآن و ياد ميگيرد آنرا آنچه ذكر شد در مفاد آيات مستفاد از نقل قمّى ره است و پر واضح است كه اين سلوك با فقرا و اغنيا از اخلاق حميده پيغمبر اكرم كه خداوند او را بخلق عظيم در قرآن ستوده دور است ولى عامّه عميا آنچه را در روايت قمّى ره و مجمع نسبت بعثمان داده شده بود به پيغمبر اكرم نسبت دادهاند و خطابات و عتابات را متوجه بآنحضرت دانستهاند و بعضى از مفسّرين ما هم كه بروايات آنها اعتماد نمودهاند تبعيّت از آنها كردهاند با آنكه در قرآن اسمى از آنحضرت برده نشده و ظاهر آنستكه خطابات متوجه بكسى است كه روى ترش نموده و اعراض كرده در وقت آمدن اعمى نزد او غافل از آنكه آنها حاضرند مقام نبوّت و امامت را تنزّل دهند تا برسد بجائى كه منافات با مطاعن و مظالم ائمه خودشان نداشته باشد و ما قائل بعصمت انبيا و اوصياء هستيم بلكه بايد گفت از پيغمبر ما و اوصياء او ترك اولى هم صادر نشده و اين خطابات و عتابات كه | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 345 | |||
بهر مسلمان شريفى متوجه شود افسرده و ملول ميگردد از خداوند بحبيب خود كه هميشه در مقام تسليت خاطر مبارك او است لابدّ بايد در مقابل امر منكرى العياذ باللّه واقع شده باشد و اعتذاراتى كه در اين مقام شده از قبيل آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مايل بود باسلام اغنياء از قوم خود براى پيشرفت اسلام لذا بآنها اهميّت داد يا ميخواست ابن ام مكتوم را ادب كند چون بىادبى كرده بود و در بين نجواى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با قوم مكرّر مسئلت تلاوت قرآن كرد يا اين سلوك ممنوع نبود و باين آيات ممنوع شد بنظر حقير بىوجه است چون بالاخره يا عتاب خداوند بجا بوده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مستحق آن يا العياذ باللّه بيجا بوده و پيغمبر منزّه از استحقاق و نميشود بهيچ يك قائل شد اين است كه من ميگويم در تفسير قرآن بايد از اقوال اغيار چشم پوشيد و بائمه اطهار مراجعه نمود تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال خداوند بعد از آن فرموده قرآن در صحف و كتب مكرّمه معظّمه است در مقام مرفوع كه لوح محفوظ الهى است و قمّى ره نقل فرموده كه نزد خدا است و منزّه و مطهّر است از ايادى شياطين در دست كرام الكاتبين و ملائكه مقرّبين و انبياء و مرسلين كه سفراء الهى هستند و قمّى ره نقل فرموده در دست ائمه عليهم السلام است و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حافظ قرآن و عامل بآن باسفراء كرام برره هستند كه مراد از آنها ظاهرا مكرّم از معاصى و نيكوكارانند لعنت بر آدم مشرك و نيست و نابود باد چه قدر كفران نعمت مينمايد كه كافر ميشود يا معلوم نيست چه موجب شده كه از خداى يگانه صرف نظر نموده در مقابل بت سجده ميكند و چرا بايد تكبر كند خوب است ملاحظه كند كه از چه چيز خدا خلق فرموده او را از نطفه پليد پست آفريده پس تقدير فرموده اعضاء و اجزاء و اشكال و اطوار آنرا بر طبق حكمت و مصلحت تا انسان كامل شده پس آسان فرموده بر او به ارائه دادن باو راه خير و سعادت ابدى را بتوسط انبيا و اوليا و علما و صلحا پس ميرانده و حكم بدفن او فرموده براى نيل بنعيم ابدى و محفوظ ماندن جسد او از درندگان و متأذّى نشدن مردمان از بوى او پس هر وقت بخواهد زنده ميكند او را و از قبر بيرون ميآورد براى حساب و جزاى اعمال نبايد آدمى اينطور | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 346 | |||
باشد كه شكر نعمتهاى خدا را بجا نياورد از زمان آدم ابو البشر تا حال هنوز شخصى پيدا نشده كه بتمام وظائف خود كاملا عمل نمايد و حقّ شكر نعمت خدا را بجا آورد چون هيچ كس خالى از قصور و تقصير نبوده مگر آنكه خداوند خودش او را حفظ فرموده و بسعادت ابدى رسانده باشد و محتمل است مراد از جمله اخيره فقط آن انسان كافر باشد كه در تمام عمر خود امر الهى را اطاعت ننموده است و اللّه اعلم بمراده. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ «13» مَرفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ «14» بِأَيدِي سَفَرَةٍ «15» كِرامٍ بَرَرَةٍ «16» | |||
در صحائف محترمه بوده بمقام رفيع پاك و پاكيزه بدستهاي سفراء الهي که محترم و نيكوكار بودند. | |||
فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ لوح محفوظ چنانچه ميفرمايد: بَل هُوَ قُرآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوحٍ مَحفُوظٍ بروج آيه 21 و 22. و ممكن است مراد صحف انبياء سلف يا در دست | |||
جلد 17 - صفحه 392 | |||
ملائكه باشد که ميفرمايد: إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الأُولي صُحُفِ إِبراهِيمَ وَ مُوسي الاعلي آيه 18 و 19. | |||
مَرفُوعَةٍ که مراحل سير از لوح محفوظ عرش طبقات آسمانها آسمان اول ثم نزول بر قلب مطهر رسول. | |||
مُطَهَّرَةٍ که ميفرمايد: إِنَّهُ لَقُرآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا المُطَهَّرُونَ تَنزِيلٌ مِن رَبِّ العالَمِينَ واقعه آيه 77 الي 80. | |||
بِأَيدِي سَفَرَةٍ سفير که مأمور است از مركزي خبر بمركز ديگر دهد مثل ممالك که هر كدام سفيري در ساير ممالك دارند و بزبان ما قنسول ميگوييم، و سفرايي که مأموريت دارند در تبليغ قرآن ملائكه وحي هر كدام بديگري تا بر حضرت رسالت و سپس ائمه هدي بر بندگان و سپس علماء اعلام بر سايرين. | |||
كِرامٍ بَرَرَةٍ که تمام اينکه سفره در پيشگاه الهي محترم و آبرومند هستند و از نيكان و ابرار هستند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 13)- سپس میافزاید: این کلمات بزرگ الهی «در الواح پر ارزشی ثبت است» (فی صحف مکرمة). | |||
تعبیر به «صحف» نشان میدهد که آیات قرآن قبل از نزول بر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در الواحی نوشته شده بود، و فرشتگان وحی آن را با خود میآوردند الواحی بسیار گرانقدر و پر ارزش. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||