الأحزاب ١٩: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳۴#link268 | آيات ۹ - ۲۷، سوره احزاب]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳۴#link268 | آيات ۹ - ۲۷، سوره احزاب]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳۴#link269 | بيان آيات مربوط به داستان جن احزاب (خندق )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳۴#link269 | بيان آيات مربوط به داستان جن احزاب (خندق )]] | ||
خط ۴۹: | خط ۵۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳۶#link285 | سرانجام حق ستيزى كعب بن اسيد يهودى و شاءن نزول (و انزل الذين ظاهروهم ...)]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۳۶#link285 | سرانجام حق ستيزى كعب بن اسيد يهودى و شاءن نزول (و انزل الذين ظاهروهم ...)]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۶۰#link90 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۶۰#link90 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً «19» | |||
---- | |||
«1». حجرات، 10. | |||
«2». اسراء، 27. | |||
جلد 7 - صفحه 342 | |||
در حالى آنان بر يارى شما بخيل هستند، كه هرگاه (لحظات) بيم (و جنگ) پيش آيد، آنان را مىبينى چنان به تو مىنگرند كه چشمانشان (در حدقه) مىچرخد، همچون كسى كه مرگ او را فرا گرفته، پس همين كه ترس از ميان رفت، زبانهاى تند و خشن (خود را) بر شما مىگشايند، در حالى كه نسبت به خير (مال و غنيمت) بخيل هستند، آنان ايمان (واقعى) ندارند و خداوند اعمالشان را محو نموده؛ و اين كار بر خداوند آسان است. | |||
===نکته ها=== | |||
كلمهى «أَشِحَّةً» جمع «شحيح» از «شح» به معناى بخلى است كه همراه با حرص باشد. | |||
«سَلَقُوكُمْ» از «سلق»، به معناى مغلوب كردن و شكست دادن است، يعنى مىخواهند با تبليغات و زخم زبان خود مسلمانان را مغلوب كنند و شكست دهند. «حِدادٍ» جمع «حديد» به معناى تيز و خشن است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- منافقان، هرگز خيرخواه شما نيستند؛ به هنگام خطر از كمك و حضور در جبهه بخل مىورزند، «أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ» و پس از برطرف شدن خطر، به جمع غنائم حريص هستند. «أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ» | |||
2- منافقان، تلخىها را از جانب پيامبر و مسلمانان مىبينند. فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ ... | |||
يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ | |||
3- منافقان در شرايط بحرانى تعادل خود را از دست مىدهند. فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ ... | |||
تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ | |||
4- حالات روحى، در چهرهى انسان اثر مىگذارد. «تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ» | |||
5- منافقان، كم كار و پرگو هستند. هنگام جنگ و سختى ترسوترين مردم و هنگام آرامش طلبكارترين مردم هستند. «أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ- أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ» | |||
6- ترس، بخل، زخم زبان و توقّع نابجا از نشانههاى بارز منافقان است. «أَشِحَّةً- | |||
جلد 7 - صفحه 343 | |||
تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ- بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ» | |||
7- حبط اعمال گناهكاران، حكيمانه و بر اساس عملكرد خود انسان است. «لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ» | |||
8- نفاق، عامل حبط و تباه شدن اعمال است. «فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ» | |||
9- رفتار منافقان، (بخل، زخم زبان و دلسرد كردن مردم از حضور در جبهه و ...) | |||
نمىتواند مشكلى براى اراده خداوند به وجود آورد. «كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً «19» | |||
أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ: در حالتى كه بخيلانند به معاونت يا نفقه، بر شما اى اهل ايمان. يا نمىخواهند كه ظفر و غنيمت شما را باشد، فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ: پس چون بيايد ترس دشمن و قتال، رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ: مىبينى ايشان را كه از غايت ترس نظر مىكنند بسوى تو، تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى عَلَيْهِ: مانند نگاه كردن يا گرديدن چشم كسى كه پوشيده شده باشد بر او، يعنى غش كرده و بيهوش شده، مِنَ الْمَوْتِ: از سكرات مرگ. اين تشبيه نظر ايشان است يا دوران آن به نظر غشّ گرديده شده «1». فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ: پس چون برود ترس به جهت نصرت و فتح شما بر كفار و غنائم دار الحرب بدست شما آيد، سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ: برنجانند و آزار رسانند شما را به زبانهاى تيز، يعنى سخنهاى سخت و درشت گويند. أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ: در حالتى كه بخيلند بر خير كه غنيمت باشد، يعنى به وقت غنائم مجادله و مناقشه نمايند و گويند: توفير قسمت به ما نمائيد، زيرا ما معاون شما بوديم در جنگ و جهاد و شما به سبب ما بر دشمنان غالب شديد و بر آنها نصرت يافتيد. | |||
بعد از آن بيان فرمايد كه: أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا: آن گروه مذكوره ايمان | |||
---- | |||
«1» يعنى حركات ديدگان آنان مثل حركات چشم كسى است كه از سكرات مرگ بيهوش شده است. | |||
جلد 10 - صفحه 424 | |||
نياوردهاند به خدا و رسول بر وجه اخلاص، فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ: پس باطل گردانيده است اعمال ايشان را، چه ثواب مترتب نمىشود بر جهاد و غير آن از افعال حسنه و طاعات كه براى رضاى الهى نباشد، زيرا ترتب ثواب اخروى، منوط است به قبول عمل بدرگاه الهى، و قبولى عمل مشروط است به اخلاص و نيت قربت، و با فقدان آن ثوابى نخواهد بود؛ و اين منافقان جهاد نكنند براى خدا بلكه به قصد گرفتن غنيمت و ريا و سمعه مىباشد، پس اعمال آنها باطل گرديد. يا باطل ساخت خداى تعالى تصنع و نفاق ايشان را و مكر و كيدى را كه در باره حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و اهل اسلام نمودند، وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً: و هست اين احباط و ابطال بر خداى تعالى آسان به جهت تعلق اراده او به آن و عدم آنچه مانع اراده سبحانى گردد. | |||
تبصره: آيه شريفه دال است بر آنكه ترتب ثواب بر اعمال، فرع بر ايمان و قصد قربت است. و تنبيه بر آنكه اعمال بسيار بدون معرفت و قربت، مانند بناء بدون اساس و مانند هباء منثور است نزد حق تعالى، و ثواب بر آن مترتب نخواهد بود. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِيلاً «16» قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَ لا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً «17» قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ الْقائِلِينَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنا وَ لا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِيلاً «18» أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً «19» يَحْسَبُونَ الْأَحْزابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَ إِنْ يَأْتِ الْأَحْزابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بادُونَ فِي الْأَعْرابِ يَسْئَلُونَ عَنْ أَنْبائِكُمْ وَ لَوْ كانُوا فِيكُمْ ما قاتَلُوا إِلاَّ قَلِيلاً «20» | |||
ترجمه | |||
بگو فايده نميدهد شما را گريختن اگر بگريزيد از مرگ يا كشته شدن و آنگاه بر خوردار نميشويد مگر اندكى | |||
بگو كيست آنگه نگاه ميدارد شما را از خدا اگر بخواهد براى شما بدى يا بخواهد برايتان رحمتى و نيابند براىشان غير از خدا دوستى و نه ياورى | |||
بتحقيق ميداند خدا تا خير اندازندگان از شما را و گويندگان به برادرانشان كه بيائيد بسوى ما و نميآيند بكار زار مگر اندكى | |||
بخيلانند بر شما پس چون آيد ترس مىبينى آنها را كه مينگرند بسوى تو ميگردد چشمهاشان چون كسيكه بيهوش شده باشد از مرگ پس چون برود ترس آزار نمايند شما را بزبانهائى تند و تيز در حاليكه بخيلانند بر مال آنها ايمان نياوردند پس باطل گردانيد خدا كردارهاشانرا و باشد اين بر خدا آسان | |||
مىپندارند دستههاى دشمن را كه نرفتهاند و اگر آيند دستههاى دشمن دوست دارند كه كاش آنها صحرانشينان بودند در ميان عربان بيابانى كه ميپرسيدند از خبرهاى شما و اگر بودند در ميان شما كار زار نميكردند مگر اندكى | |||
تفسير | |||
خداوند سبحان در اين آيات به پيغمبر خود دستور فرموده كه بمنافقين مذكور در آيات سابقه بفرمايد فرار براى شما فايدهاى ندارد اگر مقصود شما فرار از مردن بمرگ طبيعى يا كشته شدن بدست مردم باشد هر دو بتقدير الهى است اجل هر كس رسيده باشد هر جا باشد ميميرد يا كشته ميشود و تقديم و تأخيرى در آن روى نخواهد داد و بر فرض بگمان شما تأخير بيفتد چند روزى بيش از زندگى بهرهمند نخواهيد شد و بعدا بعذاب اليم فرار از جنگ گرفتار خواهيد بود كيست آنكه بتواند شما را از تحت اراده و قدرت خدا خارج نمايد اگر بخواهد بشما بدى يا خوبى برساند و نخواهند يافت براى خودشان جز خدا صاحب اختيار و ياورى كه بتواند دفع نمايد از آنها مقدّر خدا را او ميداند و ميشناسد كسانيرا | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 313 | |||
كه باز ميدارند سايرين را از جهاد در بين شما و مشغول مينمايند ايشانرا به اراجيفى از قبيل آنكه لشگر محمّد لقمهاى براى ابو سفيان و احزاب بيش نيست و كسانيرا كه ميگويند برفقا و دوستان خودشان از منافقين بيائيد پيغمبر را تسليم بدشمن نمائيم و برويم پى كارمان مانند آن اوّل منافق از مهاجرين كه برفيق و برادر خود گفت بيا محمّد را در مقابل عمرو بن عبد ود بياوريم كه او را بكشد و ما بقوم خود ملحق شويم چون كسى حريف ميدان اين مرد نيست و در تاريخ واقعه اشاره بآن شد كه يكمرتبه ديگر هم در ايّام عسرت اين اظهار را بهم مسلك خود عبد الرّحمن ابن عوف نمود و آنكه از ميدان ضرار فرار كرد و معلوم است اين قبيل اشخاص در جنگ حاضر نميشوند مگر ناچار شوند آنهم بقدريكه بگويند ما هم بوديم و در غنيمت شريكيم و كلمه هلمّ در مفرد و جمع استعمال ميشود و اينها از صرف مال و بذل جان در راه خدا و نصرت مسلمانان بخيلانند و مضايقه مينمايند از ايشان و چون ترس از دشمن پديدار گردد مىبينى اى پيغمبر آنها را كه نگاه ميكنند بتو در حاليكه چشمهاشان در حدقه گردش ميكند مانند كسيكه در شرف مرگ است و بحال احتضار افتاده از ترس ولى چون ترس بر طرف شد و ظفر براى مسلمانان حاصل گشت و غنيمتى بدست آمد حمله ميكنند بمسلمانان و آزار ميرسانند بايشان با زبانهاى تند و تيزشان كه زود سهم ما را بدهيد يك قيراط شما بيشتر برديد سهم ما كم شد و از اين قبيل زبان درازى و نظر تنگيها ميكنند در مال دنيا اينها واقعا ايمان بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نياوردهاند و با اغراض دنيوى حاضر در ميدان جنگ شدهاند و الّا اين احوال از آنها بروز نمينمود لذا اگر احيانا مبارزه و جنگى هم نموده باشند چون بقصد قربت نبوده ثواب ندارد و عمل غير مؤمن مخلص مقبول درگاه احديّت نيست و اين نفاقها و اعمال ناشايسته براى خدا چيزى نيست و آسان بوده و هست و اينها از بس مرعوب شده بودند پس از فرار احزاب باز خيال ميكردند آنها فرار نكردند و از بس باطنا با مسلمانان بدند اگر دو مرتبه احزاب كه همان قبائل مختلفه از كفار قريش و غيرها باشند بر گردند براى جنگ با مسلمانان دوست دارند بروند از مدينه بيرون و محلق باعراب باديهنشين شوند و از راهگذران جوياى حال مسلمانان گردند و اگر در اين دفعه دوم هم در مدينه باشند مانند | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 314 | |||
دفعه اوّل جنگ نميكنند مگر بهمان اندازه كم كه بيان شد براى رضاى خدا نيست بلكه براى شركت در غنيمت است | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَشِحَّةً عَلَيكُم فَإِذا جاءَ الخَوفُ رَأَيتَهُم يَنظُرُونَ إِلَيكَ تَدُورُ أَعيُنُهُم كَالَّذِي يُغشي عَلَيهِ مِنَ المَوتِ فَإِذا ذَهَبَ الخَوفُ سَلَقُوكُم بِأَلسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَي الخَيرِ أُولئِكَ لَم يُؤمِنُوا فَأَحبَطَ اللّهُ أَعمالَهُم وَ كانَ ذلِكَ عَلَي اللّهِ يَسِيراً «19» | |||
اينکه منافقين بخل كردند بر شما مسلمين پس زماني که خوفي متوجه مسلمين شد مي بيني اينکه منافقين را که چنان جبن و ترس آنها را گرفته بسوي تو نظر ميكنند، مثل حال احتضار چشمهاي آنها دور ميزند مثل حال غشوه موت که نزديك است جانشان از ترس بيرون آيد پس زماني که رفع خوف شد و نصرت مسلمين اينکه منافقين با زبان تند و تيز رو به مسلمين که ما هم كمتر از شما نبوديم و در- سهم غنائم پيش دستي ميكنند و بخل ميكنند بر مسلمين اينها ايمان نياوردهاند پس خداوند حبط ميفرمايد اعمال آنها را و اينکه بر خداوند متعال سهل و آسان است. | |||
أَشِحَّةً عَلَيكُم بخل در جهاد و همراهي با مجاهدين و نصرت مسلمين. | |||
فَإِذا جاءَ الخَوفُ چنان ترس آنها را برميدارد که بدنهاي آنها ميلرزد. | |||
رَأَيتَهُم پيغمبر اكرم شما ميبيني آنها را. | |||
تَدُورُ أَعيُنُهُم چشمهاي آنها دور ميزند جايي را نميبينند چنان گيج و پريشان، شدهاند. | |||
كَالَّذِي يُغشي عَلَيهِ مِنَ المَوتِ مثل غشوه محتضر که دارد جانش خارج ميشود از بدن | |||
جلد 14 - صفحه 488 | |||
که اينها نزديك است از ترس بميرند. | |||
فَإِذا ذَهَبَ الخَوفُ و مسلمانان و مجاهدين فتح كردند و كفار و مشركين فرار يا مقتول و مسلمين مشغول جمع غنائم شدند اينکه منافقين پيش ميآيند. | |||
سَلَقُوكُم بِأَلسِنَةٍ حِدادٍ با زبان تند و تيز که ما هم شركت داريم. | |||
أَشِحَّةً عَلَي الخَيرِ بخل به كلمات زشت و جلوگيري مجاهدين از غنائم که بخل در كلام خير باشد يا بخل در غنائم مجاهدين. | |||
أُولئِكَ لَم يُؤمِنُوا اصلا از اول ايمان نياورده بودند و ايمان ندارند. | |||
فَأَحبَطَ اللّهُ أَعمالَهُم از نماز و ساير عبادات زيرا شرط صحت كليه عبادات ايمان است. | |||
و مسئله حبط از اينکه باب است زيرا معني ندارد كسي عملي و عبادتي صحيحا جامع جميع شرايط بجا آورد و او را رد كنند و گذشت اينكه همين نحوي که ايمان شرط صحت کل عبادات است موافات هم شرط صحت آنها است که بقاء ايمان باشد تا آخرين نفس که اگر قبل از فوت ايمان رفت تمام اعمال مدت عمرش باطل بوده و حبط ميشود. | |||
وَ كانَ ذلِكَ عَلَي اللّهِ يَسِيراً معلوم است، چه مشكلي بر خدا دارد حبط اعمال آنها!. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 19)- در این آیه میافزاید: انگیزه تمام این کارشکنیها این است که: | |||
«آنها در همه چیز نسبت به شما بخیلند» (أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ). | |||
نه تنها در بذل جان در میدان نبرد که در کمکهای مالی برای تهیه وسائل جنگ، و در کمکهای بدنی برای حفر خندق، و حتی در کمکهای فکری نیز بخل میورزند، بخلی توأم با حرص و حرصی روز افزون! بعد از بیان بخل آنها و مضایقه از هر گونه ایثارگری، به بیان اوصاف دیگری از آنها که تقریبا جنبه عمومی در همه منافقان در تمام اعصار و قرون دارد پرداخته چنین میگوید: «پس هنگامی که (لحظات) ترس (و بحرانی) پیش میآید، میبینی آن چنان به تو نگاه میکنند و چشمهایشان در حدقه میچرخد که گویی میخواهند قالب تهی کنند»! (فَإِذا جاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشی عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ). | |||
آنها چون از ایمان درستی برخوردار نیستند و تکیهگاه محکمی در زندگی ندارند، هنگامی که در برابر حادثه سختی قرار گیرند کنترل خود را بکلی از دست میدهند، گویی میخواهند قبض روحشان کنند. | |||
سپس میافزاید: «اما همینها هنگامی که حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهای تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما میگشایند (و سهم خود را از غنائم مطالبه میکنند) در حالی که در آن نیز حریص و بخیلند» (فَإِذا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدادٍ أَشِحَّةً عَلَی الْخَیْرِ). | |||
در پایان آیه به آخرین توصیف آنها که در واقع ریشه همه بدبختیهایشان میباشد اشاره کرده، میفرماید: «آنها (هرگز) ایمان نیاوردهاند» (أُولئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا). | |||
«و به همین دلیل خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد» (فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ). چرا که اعمالشان هرگز توأم با انگیزه الهی و اخلاص نبوده است. | |||
«و این کار بر خدا آسان است» (وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیراً). | |||
ج3، ص599 | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||