الشعراء ١٩٧: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۵#link301 | آيات ۱۹۲ - ۲۲۷، سوره شعراء]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۵#link301 | آيات ۱۹۲ - ۲۲۷، سوره شعراء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۵#link302 | معناى ((انزال )) و ((تنزيل )) و موارد استعمال آن دو در آيات قرآن كريم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۵#link302 | معناى ((انزال )) و ((تنزيل )) و موارد استعمال آن دو در آيات قرآن كريم]] | ||
خط ۵۵: | خط ۵۶: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۸#link322 | روايتى درباره شعر و شعرا و نزول آيه : ((و الشعراء يتبعهم الغاوون ...))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۸#link322 | روايتى درباره شعر و شعرا و نزول آيه : ((و الشعراء يتبعهم الغاوون ...))]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۳#link166 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۳#link166 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ «197» | |||
آيااين كه علماى بنىاسرائيل از آن (قرآن) اطلاع دارند، براى آنان (مشركان عرب) نشانهاى (بر صحّت آن) نيست؟ | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (197) | |||
أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً: آيا نيست مر مشركان قريش را نشانه بر صحت قرآن يا نبوت پيغمبر، أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ: اينكه مىدانند قرآن را به وصف يا پيغمبر را به صفت دانايان بنى اسرائيل كه بر كتب سابقه اطلاع دارند، و شهادت اشخاص دانا بر چيزى موجب تيقن آنست. | |||
بعد از آن، از رسوخ كفر و عناد و انكار معاندين اخبار نمايد: | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196) | |||
أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199) كَذلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200) لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (201) | |||
فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (202) فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203) أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ (204) أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ (205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ (206) | |||
ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ (207) وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208) ذِكْرى وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ (209) وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ (210) وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ (211) | |||
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212) | |||
ترجمه | |||
و همانا آن فرو فرستاده پروردگار جهانيان است | |||
فرود آورد آنرا روح الامين | |||
بر دلت تا بوده باشى از بيم دهندگان | |||
بزبان تازى واضح | |||
و همانا آن در كتب پيشينيان است | |||
آيا و نبود براى آنها دليلى آنكه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل | |||
و اگر فرو فرستاده بوديم آنرا بر بعضى عجمان | |||
پس خوانده بود آنرا بر آنها نبودند بآن گروندگان | |||
همچنين وارد نموديم آنرا در دلهاى گناهكاران | |||
با آنكه ايمان نمىآورند بآن تا آنكه به بينند عذاب پر درد را | |||
پس بيايد آنها را ناگاه و آنها ندانند | |||
پس گويند آيا هستيم ما مهلت داده شدگان | |||
آيا پس بعذاب ما شتاب ميكنند | |||
آيا پس دانستى كه اگر بهرهمند سازيمشان سالها | |||
پس آيد آنها را آنچه وعده داده ميشوند | |||
كفايت نكند آنها را آنچه بهرهمند كرده ميشوند بآن | |||
و هلاك نكرديم اهل بلدى را مگر آنكه براى آنها بودند بيم دهندگان | |||
براى تذكّر و نباشيم ستمكاران | |||
و فرود نياوردند آنرا شيطانها | |||
و سزاوار نباشد آنها را و نميتوانند | |||
همانا آنها از شنيدن بركنار شدگانند. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 127 | |||
تفسير | |||
خداوند متعال بعد از ذكر هفت قصه از قصص انبياء عظام فرموده آنچه ذكر شد از قرآن وحى منزل پروردگار جهانيان است كه نازل نموده است آنرا جبرئيل كه ملقّب بروح الامين است براى آنكه از عالم ارواح و امين وحى الهى است بر قلب تو كه پيغمبر خاتمى تا بوده باشى از بيم دهندگان خلق بزبان تازى واضح المعنى از عذاب الهى و نيست از قبيل حكايات و تواريخى كه قابل شك و ريب باشد و اينكه فرموده نازل نموده بر قلب تو براى افاده اينمعنى است كه چنان قرائت نمود آنرا جبرئيل بر تو كه شنيدى الفاظ آنرا و درك كردى معانى آنرا و قرار گرفت در قلب تو و محتمل است مراد از مبين بيان كننده باشد باين اعتبار كه لسان عربى توسعه دارد چون براى هر خصوصيّتى از خصوصيات معنى در لغت عرب لفظ خاصى است كه ميتوان از آنمعنى بآن لفظ تعبير نمود بخلاف ساير السنه كه اين توسعه را ندارد لذا آنها را بعربى خوب ميشود ترجمه نمود و عربى را بآنها نميشود ترجمه كرد و بنابراين كلمه مبين در مدح لسان عربى ذكر شده و در كافى از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پرسيدند مراد از عربى مبين چيست فرمود بيان ميكند آن زبانها را و بيان نميكند زبانها آنرا و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند هيچ كتابى و وحيى را نازل ننمود مگر بعربى ولى بگوش انبيا بزبان قومشان ميرسيد و بگوش پيغمبر ما بعربى ميرسيد و چون او با قومش سخن مىفرمود بعربى بود و آنها هم بعربى مىشنيدند و هر كس با پيغمبر بهر زبانى صحبت ميكرد او بعربى مىشنيد و تمام آنها بترجمه جبرئيل عليه السّلام بود و از تشريفاتى بود كه خدا براى او مقرّر فرموده بود و از بعضى روايات مفسّره استفاده ميشود كه آنچه بتوسط روح الامين بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نازل شده ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى نزّل بتشديد زاى و نصب الرّوح الامين قرائت نمودهاند و اين قرآن علاوه بر آنكه از حيث فصاحت و بلاغت بحدّ اعجاز رسيده و خود مصدّق خود است از حيث معانى هم شاهد صدق دارد كه اصول معارف و مواعظ و قصص و حكايات آن موافق با كتب انبياء سابق است و ذكر آن و آورندهاش در كتب سابقه وجود دارد آيا اين نيست براى كفار دليل | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 128 | |||
بر صحّت قرآن و نبوّت آورندهاش كه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل از يهود و نصارى بمراجعه بتورية و انجيل و يافتن اوصاف و نعوت پيغمبر خاتم را در كتب خودشان لذا اسلام ميآورند از قبيل عبد اللّه بن سلام و اصحاب او و اوس و خزرج و ساير دانشمندان از اهل كتاب و تكن بتاء و آية برفع نيز قرائت شده است و يكى از موجبات رواج اسلام در عرب آنستكه خداوند قرآن را بر شريفترين مردى از شريفترين بيتى از بيوت عرب نازل فرمود و لذا مىفرمايد و اگر نازل نموده بوديم قرآن را بر غير عرب كه آن بعضى از افراد عجم باشد پس خوانده بود آنرا براى اعراب چنين نبود كه ايمان بياورند بآن چون آنها خيلى متعصّبند و تمكين از عجم نميكنند ولى ما آنرا بشخصى از عرب نازل نموديم پس ايمان آوردند باو عجم و اين خود فضيلتى است براى افراد عجم چنانچه قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و چنانچه ما قرآن را بزبان عربى فصيح نازل نموديم براى استفاده كامل قوم وارد نموديم بقرائت و بيان پيغمبر خودمان آنرا بالفاظ و معانيش در دلهاى كفار ولى با وجود اين چون آنها معاند و لجوجند ايمان نميآورند بآن تا ببينند عذاب اليم الهى را كه ملجأ كند آنها را بايمان پس ميآيد آنعذابى كه بايد بيايد بر آنها ناگهان با آنكه آنها نميدانند چنان عذابى بر آنها وارد ميشود و ملتفت نيستند پس در آنوقت كه ايمان فائده و پشيمانى سودى ندارد از روى حسرت و ندامت ميگويند آيا ما مهلت داده ميشويم كه ايمان بياوريم و تصديق كنيم ولى فعلا كه بآنها مهلت داديم ميگويند اين عذاب را زودتر بر ما نازل كن از روى تمسخر آيا تعجيل در عذاب ما ميكنند با آنكه براى آنها صرفه ندارد آيا دانستى اى حبيب من كه اگر بهرهمند كنيم ما آنها را ساليان دراز پس وارد شود بر آنها عذاب موعود ما كفايت نكند آنها را و فائده ندارد بحالشان آن نعمتهاى بسيارى كه در آنسالهاى متمادى بآن متنعّم بودند بلكه موجب مزيد طغيان و تكميل استحقاقشان براى عذاب خواهد بود پس نبايد بآن خوشيهاى موّقت مغرور شوند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در خواب ديد كه بنى اميّه از منبرش بعد از او بالا ميروند و مردم را از راه حق بقهقرى برميگردانند پس خيلى محزون شد و جبرئيل نازل شد و حضرت را بآنحال | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 129 | |||
مشاهده نمود و از سببش سؤال كرد و او قضيه را بيان فرمود و جبرئيل اظهار بى اطلاعى كرد و عروج نمود و طولى نكشيد كه مراجعت كرد و اين چند آيه را آورد كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها مأنوس شود و سوره قدر را كه دلالت دارد بر آنكه يك شب قدر براى آنحضرت بهتر از هزار ماه سلطنت بنى اميّه است و بناى ما بر اين بوده كه عذاب بر قومى وارد نمىنموديم و اهل هيچ بلدى را بهلاكت نمىرسانديم مگر بعد از آنكه براى آنها پيغمبرانى فرستاده باشيم كه بيم دهنده باشند آنها را از عذاب ما براى تذكّر آنها و اتمام حجّت چون ما هيچگاه ستمكار نبوده و نيستيم كه پيش از ارسال رسول منذر قومى را عذاب كنيم ولى وقتى رسول منذر فرستاديم و آنها اطاعت و انقياد ننمودند و مستحق عقوبت شدند معذّب و مستأصل خواهيم نمود آنها را و نبايد تصوّر كنند كه قرآن چون مشتمل بر اخبار غيبيّه است از قبيل القائات شياطين است كه بكاهنان مينمودند و گاهى از غيب خبر ميدادند سزاوار نيست كسى چنين كتابى را كه جامع علوم و معارف و مصالح و مفاسد امور اهل عالم است تا روز قيامت بشياطين نسبت دهد و آنها هرگز قدرت و استطاعت انشاء و ترتيب چنين معانى و الفاظى را نداشته و ندارند و جدّا از مداخله آنها در آسمان و استماع اخبار غيبيّه از ملائكه جلوگيرى ميشود بتوسط شهاب ثاقب و ملائكهئى كه مأمور طرد آنها هستند لذا از ادراك معارف حقّه و علوم دينيّه معزول و محرومند كار آنها فتنه و فساد و اضلال و اخلال است و هدف قرآن موعظه و ارشاد بصلاح و فلاح پس نميشود چنين كتاب مجيدى بالقاء چنين موجودات پليدى باشد يا چيزى از آن بكمك آنان انجام گيرد چون آنها اگر بخواهند كمك كنند با دوستان خودشان ميكنند نه با كسانيكه در نقطه مقابل جاى دارند و گفته شده جهت اين محروميّت و ممنوعيّت آنستكه استفاده از معانى حقّه و استضائه از انوار حقيقيّه منوط و مشروط باشتراك در صفاء ذهن و قابليّت قبول فيض حق است و آنها نفوس خبيثه شريره ظلمانى هستند و سنخيّت با عالم انوار ندارند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ وَ لَم يَكُن لَهُم آيَةً أَن يَعلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسرائِيلَ (197) | |||
آيا نميباشد براي اينکه مشركين و كفار كافي اينکه دليل که علماء بني اسرائيل خبر دادند بآمدن اينکه رسول و نزول اينکه قرآن قبل از بعثت حضرت رسالت. | |||
جماعتي از يهود و دانشمندان آنها آمدند مدينه سكونت پيدا كردند و باهل مدينه گفتند که ما در كتب خود ديدهايم که در اينکه اوان پيغمبري در مكه مبعوث ميشود و هجرت بمدينه ميكند ما آمدهايم که خدمت آن برسيم و ايمان آوريم و همين خبرهاي يهود سبب شد که قبيله اوس و خزرج بحضرتش ايمان آوردند و لكن خود يهود آنهايي که بي غرض بودند ايمان آوردند مثل عبد اللّه بن سلام و إبن يامين و ثعلبه و اسد و اسيد و غير اينها لكن اكثر آنها ايمان نياوردند و متعذر شدند به اينكه آنكه را ما ميگفتيم از بني اسرائيل است و اينکه پيغمبر از بني اسمعيل است و تا كنون هم يهود انتظار آمدن آن پيغمبر را دارند. | |||
90 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 197)- لذا قرآن در اینجا اضافه میکند: «آیا همین نشانه برای آنها کافی نیست که علمای بنی اسرائیل به خوبی از آن آگاهند»؟! (أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِی إِسْرائِیلَ). | |||
روشن است در محیطی که آن همه دانشمندان بنی اسرائیل وجود داشتند و با مشرکان کاملا محشور بودند ممکن نبود چنین سخنی را قرآن به گزاف در باره خودش بگوید، چرا که فورا از هر سو بانگ انکار برمیخاست، این خود نشان میدهد که در محیط نزول آیات به قدری این مسأله روشن بوده که جای انکار نداشته است. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||