آل عمران ١٥١: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
QRobot edit
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
[[القارعة ٩ | فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ]] (۰) | [[القارعة ٩ | فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ]] (۰) | ||
</div> | </div> | ||
== نزول == | |||
'''محل نزول:''' | |||
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. <ref> طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.</ref> | |||
'''شأن نزول:'''<ref> محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۵۶.</ref> | |||
ابوسفيان و مشركين بعد از غزوه احد به طرف مكه مراجعت ميكردند. ابوسفيان در بين راه مى گفت: بد كرديم از اين كه همه مسلمين را نكشتيم. اكنون بازميگرديم و همه آنها را مى كشيم. هنگامى كه عزم مراجعت به سوى مدينه را نمودند رعب و ترسى در دلهاى آنها مستولى شد. دوباره منصرف شده و مراجعت كردند و اين آيه نازل گرديد.<ref> تفاسير كشف الاسرار و مجمع البيان.</ref> | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۴_بخش۴#link1 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۴_بخش۴#link1 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۳_بخش۵۶#link101 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۳_بخش۵۶#link101 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
«151» سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ | |||
بزودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيدند، بيم خواهيم افكند، زيرا چيزى را با خدا شريك كردهاند كه بر (حقّانيّت) آن (خداوند) دليلى نازل نكرده است و جايگاه آنان آتش دوزخ است و چه بد است جايگاه ستمگران. | |||
===نکته ها=== | |||
پس از شكست مسلمانان در احد، ابوسفيان و لشكريانش كه هنوز از اطراف مدينه خيلى دور نشده بودند، گفتند: مسلمانها نابود شدند وباقيمانده آنان گريختند، خوب است بازگرديم و آنها را ريشهكن كنيم. ولى خداوند آنچنان ترس و وحشتى در دل آنان افكند كه مانند شكستخوردگان به مكّه بازگشتند، چون نگران حمله مسلمانان بودند. «3» | |||
---- | |||
«1». بقره، 165. | |||
«2». يونس، 65. | |||
«3». مناقب، ج 1، ص 126. | |||
جلد 1 - صفحه 626 | |||
===پیام ها=== | |||
1- خداوند، مسلمانان را با القاى ترس بر قلب دشمن يارى مىكند. «سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ» | |||
2- تكيه به غير خدا، شرك و عامل ترس است. همان گونه كه ايمان و ياد خدا عامل اطمينان مىباشد. «الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا» | |||
3- مشرك، بر ادّعاى شرك برهان ندارد. «ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» | |||
4- اصول عقايد بايد بر اساس منطق و استدلال باشد. «لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» | |||
5- برهان، نورى الهى است كه بر دلها نازل مىشود و مشركان اين نور را ندارند. | |||
«لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» | |||
6- شرك، نوعى ظلم است. «بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ (151) | |||
شأن نزول: چون ابو سفيان و لشكرش بعد از واقعه احد رو به مكه نهادند، در راه گفت: برگشتن ما خطا بود، چه آنها جمعى اندك، و اكثر متفرّق و مجروح و مقتول گشته، بايد مراجعت و به يكبار حمله كنيم و آنها را مستأصل گردانيم. | |||
پس قصد مراجعت كردند. حق تعالى ترس را در آنها وارد، نتوانستند برگردند؛ و قبل از اين صورت، حضرت را اخبار فرمود: | |||
سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا: زود باشد كه بيفكنيم در دلهاى آنانكه | |||
---- | |||
«1» بحار الانوار، جلد 74، صفحه 201، حديث 40- اصول كافى، جلد 2، كتاب العشرة، صفحه 375 | |||
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 273 | |||
كافر شدند، الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا: ترس را به جهت آنچه شرك آوردند، بِاللَّهِ: به خداى تعالى، ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً: آن چيزى را كه نازل نفرموده است خدا به اشراك آن، حجتى و برهانى تا آنها را عذرى باشد. غرض، نفى حجت و برهان قطعى است بر اشراك، زيرا اگر حجتى بود، حق تعالى آن را نازل فرمودى، و حال آنكه برهان و شواهد بر عدم شرك نازل فرموده. پس مشركين را نيست، مگر ضلالت و گمراهى از حق. وَ مَأْواهُمُ النَّارُ: و مكان و محل كفار و مشركين، آتش جهنم است با عذاب، وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ: و بد جايگاه و آرامگاهى است جهنم براى كسانى كه ستم نمودند بر خود به شرك و كفر. | |||
بيان: مفسرين را در اين آيه دو قول است: 1- آنكه چنان ترس را خدا در دل كفار انداخت كه با وجود دخول در مدينه، ترس داشتند و متزلزل بودند كه مبادا حضرت با اصحاب بر سر آنها وارد شوند، و حضرت فرمود: نصرت بالرّعب مسيرة شهر. «1» نصرت داده شدم به ترس در قلب كفار، به مدت يك ماه راه بايد باشد. 2- آنكه اخبار از آتيه باشد، يعنى ظهور حضرت ولى عصر حجة بن الحسن عجل اللّه فرجه باشد، كه وقتى ظاهر شود، خداى تعالى چنان رعب و ترس آن حضرت را در قلوب كفار واقع سازد كه جرئت مقابله را ندارند. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللَّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ (151) | |||
ترجمه | |||
زود باشد بيندازيم در دلهاى آنانكه كافر شدند ترس را بسبب آنكه شرك آوردند بخدا چيزى را كه نفرستاده است بآن حجتى و جايگاه آنها آتش است و بد است آرامگاه ستمكاران.. | |||
تفسير | |||
بعضى گفتهاند مراد ترسى است كه خداوند در دلهاى كفار در روز جنگ احد انداخت چون با آنكه بر حسب ظاهر فتح نمودند آخر كار بيجهت فرار كردند و در مجمع از حضرت پيغمبر (ص) روايت نموده كه من نصرت يافتم بجهت رعب كفار از من از فاصله يك ماه راه و اين رعب از براى كفار در اثر آن بود كه | |||
---- | |||
جلد 1 صفحه 512 | |||
موحد نبودند تا مستظهر باشند بيك قادر توانائى كه از براى قدرت و توانائى او حدى نيست بلكه شريك قرار داده بودند براى خداوند مخلوقاتى را كه عاجزتر از خودشان بودند يا مانند خودشان بودند در ضعف و فقر و حاجت بدون حجت و دليل بر اشتراك آنها با خداوند بلكه با حجت و دليل نازل از طرف خداوند بر نفى آن شركاء و البته كسانيكه اتكاء بلطف و كمك قادر على الاطلاق نداشته باشند بزودى مرعوب ميشوند و جاى آنها آتش است و بد آرامگاهيست آتش دوزخ كه مستحق آنشدند براى ظلم آنها بخودشان كه مشرك شدند و بمسلمانان كه با آنها مقاتله نمودند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
سَنُلقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعبَ بِما أَشرَكُوا بِاللّهِ ما لَم يُنَزِّل بِهِ سُلطاناً وَ مَأواهُمُ النّارُ وَ بِئسَ مَثوَي الظّالِمِينَ (151) | |||
زود باشد که در دلهاي مشركين بيندازيم خوف و ترس را بواسطه اينكه اينها شرك بخدا آوردند و حال آنكه همچه دليل و برهان و حجتي براي آنها قرار نداديم و جايگاه آنها آتش است و بد منزل و محلي است سكونت ظالمين. | |||
گفتند پس از خاتمه غزوه احد و مراجعت مشركين بمكه، ابو سفيان بمشركين گفت بدكاري كرديم ما که مسلمين را كشتيم و از آنها باقي نماند مگر كساني که فرار كردند بيائيد دو مرتبه حمله كنيم بمدينه و بقيه آنها را هم از پا درآوريم آنها عازم شدند خداوند رعب و ترسي در دل آنها انداخت و گفتند پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در مقام | |||
جلد 4 - صفحه 390 | |||
خونخواهي مقتولين احد بر ميآيد و عدّه و عدّهاي فراهم ميكند و ميآيد و دمار از روزگار ما بر ميدارد و از اينکه عزم منصرف شدند، و از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مرويست که فرمود | |||
(نصرت بالرعب مسيرة شهر) | |||
مجمع. | |||
سنلقي سين و سوف خبر از آينده نزديك است، و القاء بمعني انداختن چيزيست از اعيان خارجيه چنانچه ميفرمايد أَن أَلقِ عَصاكَ اعراف آيه 117، وَ أَلقَي الأَلواحَ اعراف 150، فَلَمّا أَلقَوا اعراف 116، و امثال آن و لكن بالعناية و المجاز و التوسع بر قذف در قلوب هم اطلاق ميشود أَلقَينا بَينَهُمُ العَداوَةَ وَ البَغضاءَ مائده آيه 64، وَ أَلقَيتُ عَلَيكَ مَحَبَّةً مِنِّي طه آيه 39 و مقام از اينکه قبيل است يعني رعب و ترسي در دل آنها ايجاد ميكنيم. | |||
فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعبَ كافر اعم از مشرك و يهود و نصاري و مجوس و ساير كفار چه منكر توحيد باشند يا نبوت حضرت خاتم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم يا يكي از ضروريات دين که بر گشتش بانكار رسالت شود الرعب بمعني خوف است چنانچه ميفرمايد وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ احزاب آيه 26، و نيز ميفرمايد وَ لَمُلِئتَ مِنهُم رُعباً كهف آيه 18 بِما أَشرَكُوا بِاللّهِ سبب القاء رعب شرك آنها است چون نظر بخدا و توكل باو ندارند و تمام نظر آنها باصنام خود است و آنها هم قدرتي ندارند پس تكيه گاهي از براي آنها نيست که قوّت قلب پيدا كنند البته خوف حاصل ميشود ما لَم يُنَزِّل بِهِ سُلطاناً سلطه بمعني تفوق بر ديگران است و در اينجا بمعني دليل و برهان و حجت است زيرا دليل است که موجب تفوّق بر خصم ميشود، و مشركين هيچگونه دليلي بر شرك خود ندارند فقط در جواب انبياء ميگفتند إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي آثارِهِم مُقتَدُونَ سوره زخرف آيه 23، فقط تقليد آباء، اگر از آنها بپرسي مدرك و دليل آباء شما بر شرك چه بوده چه جواب | |||
جلد 4 - صفحه 391 | |||
ميدهند بالاخره بايد بگويند که توسط انبياء که خداوند فرستاده دستور شرك بر ما نازل شده، و همچه نبيي و همچه دستوري خداوند نفرستاده و نازل نفرموده بلكه تمام دعوت بتوحيد ميفرمودند و اينکه افتراء محض است نسبت بمقام مقدس انبياء چنانچه نصاري موضوع تثليث را نسبت بعيسي عليه السّلام ميدهند، و يهود نسبت بموسي و هارون و داود و سليمان ميدهند، مجوس نسبت بزردشت، و اينکه شرك ظلم عظيم است چنانچه در سوره لقمان آيه 13 ميفرمايد يا بُنَيَّ لا تُشرِك بِاللّهِ إِنَّ الشِّركَ لَظُلمٌ عَظِيمٌ و در اخبار دارد که شرك ظلميست که خداوند نميآمرزد چنانچه صريحا در قرآن است إِنَّ اللّهَ لا يَغفِرُ أَن يُشرَكَ بِهِ الايه نساء آيه 48. و مراد اينست که اگر با حال شرك از دنيا رفت و الّا اگر توبه كند و موحّد شود مسلّما آمرزيده ميشود چنانچه اكثر مؤمنين بانبياء قبل از بعثت انبياء مشرك بودند، و از جزء آخر اينکه آيه شريفه که ميفرمايد وَ يَغفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشاءُ استفاده ميشود که غير از شرك ساير معاصي و لو بيتوبه از دنيا برود قابل آمرزش است و اينکه اعظم آيات رجاء است و در اخبار هم اشاره دارد، و ممكن است بلكه بضرورت مذهب ثابت شده و در اخبار و زيارات هم تصريح شده که غير مؤمن قابل آمرزش نيست و تمام در حكم مشرك هستند بلكه مشرك هستند ببعض معاني. | |||
وَ مَأواهُمُ النّارُ مأوي و مثوي قريب المعني است و بمعني جايگاه است و بهر دو در آيه اشاره فرموده که فرمود مأواي آنها آتش است سپس ميفرمايد: | |||
وَ بِئسَ مَثوَي الظّالِمِينَ و مراد از اينکه ظلم ظاهرا همان شرك است و ما في حكم الشرك، و اما ظلم بنفس که معصيت باشد يا ظلم بغير قابل آمرزش هست اگر با ايمان از دنيا برود ان قلت- ظلم بغير تا مظلوم راضي نشود اگر آمرزيده شود ظلم بمظلوم ميشود | |||
جلد 4 - صفحه 392 | |||
قلت- اولا خداوند قادر است فرداي قيامت آن قدر بمظلوم بدهد تا راضي شود و گذشت كند، و ثانيا اگر ظالم تائب شد و قدرت بر تدارك ندارد يا ظلمش قابل تدارك نيست خداوند با او چه ميكند، و ثالثا مظلوم و ظالم هر دو مملوك حق هستند هر چه دارند از مولي است و اختيار ملك هم در دست مالك است مالك الملوك يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد كسي را نميرسد در ملك او تصرف كند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||