نَکِرَهُم
ریشه کلمه
قاموس قرآن
(بروزن فرس وقفل) نشناختن گويند«نَكِرَالْاَمْرِ: جَهِلَهُ» كار را ندانست. «نَكِرَ الرَّجُلَ:لَمْ يَعْرِفْهُ» يعنى او را نشناخت، انكار نيز بدان معنى است در مصباح آمده: «اَنْكَرْتُهُ اِنْكاراً» يعنى او را نشناختم. انكار به معنى عيب گرفتن و نهى كردن نيز آمده است. [نحل:83]. نگارنده گويد: انكار نوعى عدم قبول است. [هود:70]. يعنى چون ابراهيم ديد دست فرشتهها به طعام نمىرسد دانست كه فرشتهاند وطعام نمىخورند، از آنها احساس ترس كرد. [يوسف:58]. برادران يوسف آمده و بر او وارد شدند يوسف آنها را شناخت حال آنكه او را نمىشناختند. * نُكْر (بروزن قفل) كار دشواريكه غيرمعروف است. [طلاق:8]. از آن شهر حساب گرفتيم حسابى شديد و عذابش كرديم عذابى سخت، عذابى كه غيرمعروف بود و به نظر نمىآمد. [كهف:74]. آيا نفس پاكى را كشتى بى آنكه كسى را كشته باشد حقا كه كار عجيب و غيرمعروفى كردى؟! * نُكُر: (به ضم - ن - ك) نيز مانند «نُكْر» است كه گذشت. [قمر:6]. از آنهاروى گردانو منتظر روزى باش كه خواننده آنها را به چيز سخت و ناشناخته مىخواند(كه شخص آن را نديده است) * نكير: به معنى انكار است. [شورى:47]. يعنى در آن روز براى شما نه پناهگاهى هست و نه انكارى. نمىتوانيد آنچه را كه كردهايد انكار كنيد زيرا همه چيز روشن و آشكار شده [طارق:9-10]. * [حج:44]. مراد از نكير وانكار خدا در اين آيه و نظير آن ،عقوبت است . * «مُنْكَر:(به صيغه مفعول) ناشناخته «مقابل معروف» كارمنكر و امر منكر آن است كه بقول راغب: عقل سليم آن را قبيح و ناپسند مىداند يا عقل در باره آن توقف كرده و شرع به قبح آن حكم مىكند. منظور از آن در قرآن معصيت است. [آل عمران:104]. باشد از شما امتى كه به خير دعوت مىكنندو به معروف و كارهاى پسنديده (اعم از واجب و مستحب) امر و از معصيت نهى مىكنند. شايد «من» در «منكم» براى بيان باشد نه تبعيض.