لَوْح
«لَوْح» (به فتح لام) به معناى صفحه عریضى است که چیزى بر آن مى نویسند، و «لُوْح» (به ضم لام) به معناى عطش، و همچنین هوایى است که بین آسمان و زمین قرار دارد. فعلى که از اولى مشتق مى شود، به معناى آشکار شدن و درخشیدن است.
ریشه کلمه
- لوح (۶ بار)
قاموس قرآن
لوح در اصل به معنى آشكار شدن است «لاحَ الشَّىْءُ لَوْحاً: بَدَأَ» آنگاه لوح به هر تخته و صفحه گويند كه در آن مىنويسند خواه از چوب باشد يا غير آن. صفحه را از آن لوح گويند كه معانى در آن به وسيله كتابت آشكار مىشود چنانكه از مجمع به دست مىآيد، اقرب الموارد اين علت را به صورت «قيل» آورده است. به قولى علت آن آشكار شدن خطوط در آن است [قمر:13]. نوح را به چيزى كه تختهها و مسمارها داشت حمل كرديم منظور كشتى نوح «عليه السلام» و الواح جمع لوح است. [اعراف:154-150-145]. مراد از الواح صفحههاى تورات است معلوم نيست از چوب بوده يا چرم يا فلز و غيره. به قولى آنها از چوب بودند و از آسمان آمدند به قول از زمرّد بودند به طول ده ذراع، به قولى از زبرجد سبز و ياقوت سرخ، به قولى دو لوح بودند، زجّاج گفته به دو لوح در لغت الواح گفته مىشود. هيچ يك از اين اقوال را اعتبارى نيست و از «كَتَبْنا» مىشود فهميد كه الواح از آسمان نازل شدهاند. واللَّه العالم. * [مدثر:27و28و29]. تلويح به معنى تغيير است «لَوَّحَهُ الْحَرُّ: غَيَّرَهُ» بَشَر جمع بشره است به معنى پوست بدن است يعنى چه ميدانى سقر چيست؟ نه مىگذارد و نه دست مىكشد تغيير دهنده پوستهاى بدن است. لوح محفوظ [بروج:22و21]. لوح محفوظ كه ظرف قرآن است عبارت اخراى كتاب مكنون و امّ الكتاب است كه در «اُمّ» ذيل آيه [زخرف:4]. درباره آن صحبت كردهايم.