فَکُبْکِبُوا
«کُبْکِبُوا» در اصل از مادّه «کب» است، «کب» به معناى افکندن چیزى به صورت در گودال آمده، و تکرار آن (کبکب)، تکرار این سقوط را مى رساند و این نشان مى دهد که آنها به هنگام سقوط در دوزخ، همانند سنگى مى باشند که از بالاى بلندى به دره اى پرتاب مى شود، نخست به نقطه اى افتاده و از آنجا به نقطه دیگر تا در قعر دره قرار گیرد.
در فارسى امروز «کبکبه» به گروهى از سواران یا صداى پاى ستوران و آدمیان به طور دسته جمعى گفته مى شود، و کنایه از جاه و جلال و شکوه و شوکت است. بعید نیست این تعبیر از «کُبکُوبة» (با ضم هر دو کاف) گرفته شده باشد که در عربى به معناى گروهى از انسان ها یا ستوران است، و گاهى آن را در فارسى با «دبدبه» همراه مى آورند که آن نیز به معناى صداى پاى جمعیت مردم و یا صداى دُهل ها است.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
[شعراء:94-95]. راغب گويد: كبكبه به معنى انداختن شىء در گودى است مجمع آن را ريختن شىء به روى هم گفته است يعنى: معبودهاى باطل و فريفته شدگان به آنها و سپاهيان ابليس، در جهنم روى هم انداخته و انباشته شدند اين لفظ فقط يكبار در كلام اللَّه يافته است. ايضاً كبكبه جماعتى است منضم و متصل به هم در نهايه گويد در حديث اسراء آمده كه آن حضرت فرمود: «حَتَّى مَرَّ مُوسى فى كَبْكَبَةٍ فَاَعْجَبَنى».