فَمَحَوْنَا
ریشه کلمه
قاموس قرآن
رفتن اثر شىء و بردن اثرش، لازم و متعدى هر دو آمده است ولى در قرآن فقط متعدّى به كار رفته است در مفردات گفته: «اَلْمَحْوُ: اِزالَةُ الْاَثَرِ» در قاموس آمده: «مَحاهُ مَحْياً: اذْهَبَ اَثَرَهُ». [اسراء:12]. ظاهراً مراد از آيَةَ اللَّيْل قمر و از آيَةَ النَّهار خورشيد است و مراد از محو قمر خاموش شدن آن است و اين مىرساند كه قمر در گذشته نورانى و مثل آفتاب منبع نور بوده خداوند به علّت روشن شدن حساب و براى وجود آمدن شب و روز آن را خاموش و اثرش را محو كرده است. يعنى: شب و روز را دو علامت از تدبير و قدرت خويش قرار داديم پس اثر نشانه شب (نور ماه) را محو كرده و از بين برديم و نشانه روز را كه خورشيد است روشن و نورانى كرديم تا از فضل پروردگار خويش روزى بطلبيد و شمارش سالها و نيز حساب را بدانيد. در تفسير برهان ضمن حديثى از رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» نقل شده كه فرموده: «چون خداوند خورشيد و ماه را آفريد هر دو خدا را اطاعت كردند، خدا امر كرد جبرئيل ماه را محو كرد اثر محو همان خطوط سياه در سطح قمر است و اگر قمر مانند خورشيد در نورانيّت خويش مىماند شب از روز و روز از شب تميز داده نمىشد... * [رعد:39]. راجع به اين آيه در «أمّ» سخن گفتهايم. * [شورى:24]. محو باطل بیاثر شدن آن است چنانكه احقاق حق ثابت كردن آن و در جاى خويش قرار دادن است - اين لفظ سه بار بيشتر در قرآن نيامده است.