فَأَنْفُخ
ریشه کلمه
قاموس قرآن
دميدن. ارباب لغت گفتهاند: «اَلنَّفْخُ: نَفْخُ الرّيحِ فِى الشَّىْءِ» چنانكه فرموده [كهف:96]. تاچون ميان دو كوه را (با تكههاى آهن پر و برابر) كرد گفت بدميد. [آل عمران:49]. و در آن مى دمم پس به اذن خدامرغى مىشود. در اين دو آيه دميدن متعارف مراد است اولى با منفخ آهنگرى، دومى با دهان. * [حجر:29]. اين تعبير در سوره [سجده:9]. و سوره [ص:72]. نيز آمده است مراد از آن دميدن روح در وجود انسان اولى است. آيا جسدى بود كه در آن روح دميده شده شد و انسان زنده گرديد و يا مراد از نفخ روح اعطاء تفكر و اختيار است كه به انسان داده شد و لياقت خليفةاللهى يافت. والله اعلم. پيداست كه نفخ روح دميدن معنوى و نفخ بخصوصى است. * [تحريم:12]. [انبياء:91]. نفخ روح در وجود مريم به وسيله ملك درست براى ما روشن نيست ولى هر چه باشد مريم بدان وسيله به عيسى «عليه السلام» حامله گرديد. ضمير «فيه» در آيه اول راجع به «فرج» است معلوم مىشود كه نفخ از آن محل بوده است. * [كهف:99]. [حاقة:13]. بيشتر الفاظ نفخ در قرآن مجيد در باره نفخ صور در قيامت است كه دوازده بار ذكر شده و در «صور» در باره آن سخن گفتهايم .