عِصِيّهُم
«عِصِىّ» جمع «عصا» مى باشد.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
چوبدستى. اصل آن عصو و جمع آن در قرآن عصّى (به كسر عين و صاد و تشديد ياء) آمده است در لغت به ضم عين و كسر صاد و اوزان ديگر نيز وارد است. [طه:18]. در قرآن مجيد همه موارد آن درباره عصاى موسى «عليهالسلام»است جز دو مورد كه در مورد چوبدستىهاى ساحران مىباشد [طه:66]. ناگهان ريسمانها و چوبدستىهاى آنها در اثر سحر به خيال موسى به تندى حركت مىكردند. ايضاً [شعراء:44]. درباره عصاى موسى چند معجزه در قرآن آمده است: 1- مار شدن آن در طور وقت بعثت. [قصص:31]. 2- اژدها شدن آن در پيش فرعون [شعراء:32]. درباره اينكه چرا در طور مار و در پيش فرعون اژدها شده رجوع شود به «جانّ». 3- بلعيدن وسائل سحر جادوگران [شعراء:45]. ايضاً [اعراف:117]. لَقِفَ به معنى قاپيدن و بلعيدن است يعنى عصايت را بيانداز آنگاه آنچه را كه به باطل روى كار مىآورند مىبلعيد. رجوع شود به «لقف». 4- زدن عصا به دريا و ايجاد راه از ميان آن و انجماد آب مثل سنگ [شعراء:63]. به موسى وحى كرديم كه عصايت را به دريا بزن پس دريا بشكافت و هر تكهاش مثل كوهى بزرگ (و بىحركت) گرديد. تا بنى اسرائيل از آن بگذشتند. 5- شكافتن سنگ در صحراى سينا در اثر زدن عصا و جريان دوازده چشمه از سنگ [بقره:60]. معجزه به عقيده نگارنده معجزه انبیاء خارج از قوانين اين علم نيست بلكه بشر به آن راه ندارد و راه طبيعى آن فقط در دست خداست و بشر تا قيامت به آن راه نخواهد يافت وگرنه معجزه بودن از بين خواهد رفت مثلا اگر در آينده بتوانيم عصا را به مار مبدّل كنيم ديگر معجزه بودن آن براى موسى معنى نخواهد داشت و همچنين. بسيار چيزها هستند كه بشر راه و رسم چگونگى و فرمول آن را دانسته و بعضى چيزها هستند كه به حقائق آنها واقف نشدهايم معجزات انبیاء از قسم دوم است. فرق معجزه با غير معجزه آن است كه بشر دومى را مرتب ديده و طبيعى نام گذاشته وگرنه هر دو معجزهاند توضيح آن كه ما پيوسته ديده و دانستهايم كه تخم مار به تدريج مبدل به مار مىشود در اثر كثرت ديدن و تكرار عمل نام آن را طبيعى گذاشتهايم و چون مبدّل شدن عصا را به مار نديدهايم آن را معجزه مىگوييم وگرنه در واقع مبدّل شدن تخم به مار و مبدّل شدن عصا به آن، هر دو معجزه است و اگر مطلب از اين قرار مىبود كه پيوسته مار از چوب به دست آيد در آن صورت اين را طبيعى و مبدّل شدن تخم به مار را معجزه مىخوانديم. همچنين مبدّل شدن يك سلول نامرئى (نطفه) به يك شتر بزرگ و مبدّل شدن سنگ به شتر، هر دو معجزه است ولى به وجود آمدن شتر از سلول را پيوسته ديده و نام آن را طبيعى گذاشتهايم اما ناقه صالح را كه از سنگ بيرون آمده معجزه گفتهايم اگر باانصاف قضاوت كنيم خواهيم ديد تبديل سلول به شتر در اعجوبه بودن كمتر از تبديل سنگ به شتر نيست. همچنين است معجزات ديگر. امروز دانشمندان مسلّم داشتهاند كه ماده اوليه تمام اشياء عالم یکی و خميره همه آنها يك چيز است و اختلاف اشياء در اثر اختلاف ترتيب اتمها است مثلا قلب من و نوك آهنين قلم من و ميزى كه روى آن مىنويسم و آب درياها و سنگ كوهها و مغز آدمها و... همه از يك چيز و يك ماده بوجود آمدهاند و ريشه همه يكى است آنكه قلب را قلب، آهن را آهن، آب را آب و سنگ را سنگ كرده فقط و فقط اختلاف ترتيب اتمها و اختلاف حركات آنهاست. پس ماده اوليه عصا و مار هر دو يكى است و خدا مىتواند با تغيير ترتيب اتمها عصا را به مار و مار را به عصا تبديل كند و نيز با آن تغيير، آب را به سنگ و سنگ را به آب مبدل نمايد چنانكه درگذشتن بنى اسرائيل از دريا چنان شد. به نظرم اين تقريب در باره تفهيم معجزه بهترين تقريب هااست.