عَصِيب
«عَصِیب» از مادّه «عَصْب» (بر وزن اسب) به معناى بستن چیزى به یکدیگر است، و از آنجا که حوادث سخت و ناراحت کننده، انسان را در هم مى پیچد، و گویى در لابلاى ناراحتى قرار مى دهد، عنوان «عَصِیب» به آن اطلاق مى شود، و عرب، روزهاى گرم و سوزان را نیز «یَوْمُ الْعَصِیب» مى گوید.
ریشه کلمه
- عصب (۵ بار)
قاموس قرآن
(بروزن فرس) رگ. معصوب: بسته شده با رگ. آنگاه بهر بستن عصب (بر وزن فلس) گفتهاند «يَوْمٌ عَصيبٌ» يعنى شديد (گوئى اطراف آن با مشكلات جمع و بسته شده است) عصبة: جماعت فشرده و كمك همديگر (مفردات). [يوسف:8]. يوسف و برادرش به پدرمان از ما محبوبتراست حال آن كه ما دسته نيرومنديم در جوامعالجامع فرموده: جماعت را از آن عصبه گفتهاند كه كارها به وسيله آنها بسته و روبراه مىشود. [هود:77]. لوط به وسيله فرستادگان به تنگى افتاد و گفت امروز روز سختى است. عصيب يكبار و عصبة چهار بار در قرآن مجيد آمده است: [يوسف:8-14]، [نور:11]، [قصص:76].