عَذَابَهُمَا
ریشه کلمه
قاموس قرآن
عقوبت. شكنجه. طبرسى آن را استمرار الم، زمخشرى كلّ الم فادح، راغب ايجاع شديد، جوهرى عقوبت، اقرب هر آنچه بر انسان دشوار است و او را از مرادش منع مىكند معنى كرده است [بقره:7]. راغب در اصل آن چند قول نقل كرده از جمله گفتهاند: اصل آن از عذب است عَذَّبْتُهُ يعنى گوارائى زندگى را از او بردم مثل مَرَّضْتُهُ و قَذَّرْتُهُ كه به معنى مرضش را و قذارتش را از بين بردم است. به قول بعضى اهل لغت تعذيب به معنى ضرب است و به قولى آن از «ماء عذب» آب آلوده و كدر است، عَذَّبْتُهُ يعنى عيش او را كدر و آلوده كردم... بنظر نگارنده: اصل آن به معنى منع است و عذاب را از آن جهت عذاب گويند كه از راحتی و آسايش منع مىكند و آن را از بين مىبرد در صحاح و قاموس و اقرب الموارد منع را از جمله معانی عذب شمرده است در نهايه گفته: در حديث على «عليه السلام» هست كه در موقع مشايعت عدهاى از لشكريان خویش فرمود: «اَعْذِبُوا عَنْ ذِكْرِ النِّساءِ اَنْفُسَكُمْ فَاِنَّ ذلَكُمْ يُكَسِّرُكُمْ عَنِ الْغَزْوِ» يعنى خود را از يادآورى زنان منع كنيد چون آن شما را از جهاد باز مىدارد. اين كلمه نهج البلاغه هفتمين كلمه از كلمات نه گانه غريب آن حضرت كه بعد از حكمت 260 ذكر شدهاند بصورت ذيل نقل شده كه به لشكريانش فرمود: «اَعْذِبُوا عَنِ النِّساءِ مَا اسْتَطَعْتُمْ»، عاذب و عذوب كسى را گويند كه از اكل و شرب امتناع كند. على هذا عذاب مصدر به معنى فاعل است يعنى: آنچه مشّقت دارد و مانع آسايش است چنان كه از اقرب الموارد نقل شد. افعال عذاب در قرآن همه از باب تفعيل آمده است و در عذاب دنيوى و اخروى هر دو بكار رفته مثل [نور:2]. كه درباره حدّ زناكاران است ايضاً [توبه:26]. استعمال آن در عذاب آخرت احتياج به ذكر شاهد ندارد. عذاب در قرآن با الفاظ عظيم، مهين، اليم، مقيم، حريق، شديد و غيره توصيف شده است مثل: «لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ - وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ - وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ اَليمٌ - وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ - وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ - وَ عَذابٌ شَديدٌ». عذاب پس از اتمام حجت [اسراء:15]. [قصص:59]. گرچه هر دو آيه درباره تعذيب منكرين رسالت در اين دنيا است ولى روشن مىشود كه عذاب آخرت نيز پس از تبليغ و اتمام حجت است. مشروح اين مطلب در «ضعف» ذيل بحث مستضعفين ديده شود. محقق طوسى رحمه اللّه در تجريد درباره عدم عذاب اطفال كفّار فرموده: تعذيب غير مكلّف قبيح است، علامه در شرح آن حشويّه را كه قائل به عذاب اطفال مشركيناند و نيز اشاعره را كه آن را جايز مىدانند ردّ مىكند. و درباره قول نوح «عليه السلام» كه گفته: «وَ لا يَلِدُوا اِلَّا فاجِراً كَفَّاراً» گفتهاند مجاز و به اعتبار مايؤل است يعنى بعد از بزرگ شدن فاجر و كافر مىشوند نه اينكه حكم كفر و فجور از طفوليت بر آنها بار است.