رَکِبُوا
ریشه کلمه
- رکب (۱۵ بار)
قاموس قرآن
سوار شدن. [عنكبوت:65]. راغب گويد: ركوب در اصل، بودن انسان است در پشت حيوانى و گاهى به كشنى نشستن اطلاق مىشود. جوهرى از ابن سكّيت نقل كرده: راكب فقط بهشتر سوار اطلاق مىشود و به اسب سوار و خر سوار فارس گفته مىشود. راغب گويد: راكب در عرف مختص به شتر سوار است. ركب جمع راكب است در اقرب شتر سواران گفته [انفال:42]. و آنها در كناره دور وادى بودند و سواران پائينتر از شما بودند مراد از ركب كاروان ابوسفيان لعين است و شايد بواسطه شتر سوار بودن ركب گفته شده. رُكبان نيز جمع راكب است [بقره:239]. اگر ترسيديد، نماز بخوانيد در حالى كه پياده يا سوارها هستيد. ركاب (بكسر ر) در اقرب گويد: ركاب شتر مفرد آن راحله است. [حشر:6]. مراد از ركاب در آيه شتر است يعنى بر آن اسبى و شترى نتاختيد. ركوب (به فتح ر) مبالغه و شتر سوارى و به معنى مركوب است (اقرب) [يس:72]. ركوب در آيه به معنى مركوب است يعنى: چهار پايان را براى آنها رام كرديم مركوبشان از آنهاست و از آنها مىخورند. * [كهف:71]. ركوب در آيه در سوار شدن به كشتى به كار رفته ايضاًدر [هود:42]. و آيات ديگر. * [انفطار:8]. تركيب، گذاشتن اجزاء شيىء بعضى بر بعضى است. صورت و شكل ظاهرى انسان در اثر بودن بعضى از اعضاء بر بعضى است. * [انعام:99]. دانه هائى كه بعضى بر بالاى بعضى است. * [انشقاق:19]. از حالى به حالى مىافتيد و از درجهاى به درجهاى بالا مىرود. ظاهراً مراد اطوار حيات و مرگ و بعث است. مثل [بقره:28].