تَعْضُلُوهُن
ریشه کلمه
قاموس قرآن
بفشار گذاشتن و منع. «عضل عليه عضلاً: ضيّق عليه» راغب گويد: عضله هر گوشت محكم رگدار است و مجازاً به هر منع شديد گفته مىشود:[نساء:19]. گفتهاند: مردم جاهليت به زنان ظلم مىكردند و اگر شخصى مىمرد بعضى از اقوام او لباسى به روى زن وى مىانداخت و زن را به ارث مىبرد. لذا فرموده: «لايَحِلُّ لَكُمْ اَنْ تَرِثوُا النِّساءَ كَرْهاً» ولى ظهور آيه در آن است كه انسان به اجبار وارث زن باشد نه اينكه خود زن را به ارث ببرد در تفسير عياشى از امام صادق «عليهالسلام» درباره «لايَحِلُّ...» روايت شده كه فرمود: دختر يتيمى در خانه مردى مىشود او وى را از تزويج بازمى دارد و ضرر مىزند در صورتى كه آن دختر يتيم از اقوام اوست (و مىخواهد پس از مرگ وارث دختر باشد). آرى ظهور آيه در اين زمينه است يعنى: بر شما حلال نيست كه به اجبار وارث زنان باشيد و نيز زنان را به فشار نگذاريد تا قسمتى از مهرى كه دادهايد ببريد (و آنها در مقابل طلاق از مهر خود صرف نظر كنند) مگر آنكه كار بدى مرتكب شوند. فاحشه را در آيه نشوز و بدزبانى و ايذاء گفتهاند كه در اين صورت مىتوان زن را به فشار گذاشت و به طلاق خلعى وادار كرد. [بقره:232]. اين آيه خطاب به شوهران است كه مىگويد: چون زنان خويش را طلاق داديد و عدّهشان منقضى گرديد ديگر آنها را (با تهديد يا عدم اخراج از منزل) منع نكنيد كه با مردان ديگر ازدواج كنند. و يا خطاب به كسان زن است (كه مثلا پدر و مادر نگذارند بار ديگر با مردانى كه طلاق دادهاند ازدواج كنند). ناگفته نماند كلمه «ازْوْاجَهُنَّ» مخالف احتمال اول است زيرا به مردان آينده نمىشود ازواج گفت مگر به اعتبار مايؤل اليه و جمله «اذا طَلَّقْتُمْ...» خلاف احتمال دوم را مىرساند كه مىرساند خطاب «لاتعضلوهنّ»به ازواج است نا به اولياء و خطابات آيه قبل نيز راجع به ازواج است. ولى باز احتمال دوم قوى است كه خطاب «لاتَعْضُلُوهُنَّ» راجع به كسانى باشد كه زن نتواند با آنها مخالفت كند. بسيار اتفاق مىافتد كه مرد پس از طلاق نادم مىشود و مي خواهد زن را به عقد جديد تزويج كند ولى اقوام زن روى عناد زن را از ازدواج مجدد باز مى دارند. باز جاى گفتگو است كه شرط «اِذا» خطاب به گروهى و جواب آن خطاب به گروه ديگر است به نظر بعضى مخاطب مطلق مسلمين است يعنى: اين عمل در ميان شما نباشد كه زنان را طلاق مىدهيد و سپس مانع از ازدواج مجدد آنها با شوهران اول مىشويد.در اين صورت هر چند طلاق دهنده غير از مانعين است ولى عمومى بودن اين خطاب اشكال را برطرف مىكند واللَّهالعالم.