تَبَرّج

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

«تَبَرَّج» به معناى آشکار ساختن زینت در برابر مردم است، و از مادّه «برج» گرفته شده که در برابر دیدگان همه ظاهر است.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

آشكار شدن. در مجمع البيان ذيل آيه 60 از سوره نور گويد:تَبَرُّج آنست كه زن زيبائيهاى خود را اظهار كند و اصل آن به معنى ظهور است و به عبارت ديگر از آن جهت برج گويند كه ظاهر و هويدا است. چون در اين مادّ از كلمه بروج آسمان كه سه بار در قرآن آمده است، صحبت خواهد شد لازم است معناى اصلى برج كاملاً روشن شود، آنگاه ببينيم آيا مراد قرآن از بروج، نجوم است يا برجهاى دوزاده گانه موهوم و اعتبارى؟ زمخشرى در كشّاف ذيل آيه 60 از سوره نور گفته: بَدا و بَرَزَ به معنى ظهور، نظير تبرّج اند، در سوره فرقان ذيل آيه 61 مى‏گويد: اشتقاق بروج از تبرّج است به جهت ظاهر بودن آنها. بيضاوى در تفسير سوره بروج گويد: اصل برج براى ظهور است. ور ذيل آيه 60 از سوره نور گفته: به كشتى آشكار كه پرده ندارد گويند: بارجه. در اقرب الموارد گويد: «تَبَرَّجَتِ الْمَرْئَةُ» يعنى زن زينت خود را آشكار كرد براى نامحرم در نهايه ابن اثير نيز چنين است. بنابر آن كه گفته شد شكّى نمى‏ماند كه معناى اصلى برج، ظهور است [احزاب:33] يعنى ظاهر نشويد، خودنمائى نكنيد مانند خودنمائى جاهليّت اوّلى. [نور:60]، يعنى زنانى كه خود نمائى به زينت نمى‏كنند. اكنون مى‏رسيم به آياتى كه راجع به بروج آسمان‏اند [بروج:1]، [حجر:16]، [فرقان:61]. بنا بر آنچه گفته شد بروج آسمان، همان ستارگان‏اند كه در آسمان، مى‏درخشند و به مناسبت ظهور و آشكار بودنشان كه معناى اصلى برج است، بروج ناميده شده‏اند و آسمان به وسيله آنها زينت داده شده است چنان كه در آيه دوّم است، و در آيه سوّم آفتاب و ماه در رديف بروج شمرده شده، پيداست كه ستارگان مرادند نظير آيه [نحل:12]، در دعاى سنات به طور صريح گفته شده كه بروج همان كواكب و ستارگان اند اينك آن جلمه از دعاى سمات «وَ خَلَقْتَ بِها الْكَواكِبَ وَ جَعَلْتَها نُجُوماً وَ بُرُوجاً وَ مَصابيحَ وَزينَةً وَ رُجُوعاً وَ جَعَلْتَ لَها مَشارِقَ وَ مَغارِبَ...». در تفسير برهان ذيل آيه سوم از امام باقر «عليه السلام» نقل شده: بروج عبارتند از كواكب در ذيل روايت بروج دوازده گانه يونانى شمرده شده به احتمال قوى ذيل آن ساخته است. وانگهى روايت از زياد بن منذر ابى الجارود است كه كشّى در رجال خود از امام صادق «عليه السلام» نقل كرده: و آن حضرت درباره ابى الجارود و چند نفر ديگر فرمود: «كذّابون، كفار، عليهم لعنةاللّه» فقط صدر روايات را به حساب امام «عليه السلام» نمى‏شود گذاشت. طبرسى ذيل آيه 61 فرقان از حسن و مجاهد و قتاده نقل مى‏كند كه گفته‏اند: بروج همان ستارگان بزرگ و درخشنده‏اند، به واسطه روشن و آشكار بودن، بروج ناميده شده‏اند. زمخشرى در ذيل آيه 1 از سوره بروج آورده: گفته شده بروج، ستارگان بزرگ‏اند، علت اين تسميه آشكار بودنشان است. على هذا، آن عدّه از مفسّران كه بروج را به معنى بر جهاى دوازده گانه گرفته‏اند، سخنان‏شان عارى از حقيقت است، زيرا برجهاى مزبور موهوم و اعتبارى صرف‏اند، مثلاً چند ستاره را در آسمان ديده و پيش خود فكر كرده‏اند: اگر فاصله اين ستارگان با خطّى به هم متصل شود به شكل گوسفند «حَمَل» مى‏آيند و گرنه در آسمان برج حمل وجود ندارد، گفته‏اند برجهاى دوازده گانه منازل آفتاب اند كه در هر برج يك ماه حركت مى‏كند وانگى نامهاى حَمَل، ثور، جَوزا، سرطان، اسد، سنبله، ميزان، عقرب، قَوس، جَدى، دَلْو، وحُوت، ابتدا از نام بت‏هاى يونانيان گرفته شده است. مقام قرآن والاتر از آن است كه روى اين موهومات سخن گويد و آنها را به حساب آورد. وجدى در دائره المعارف گويد: بروج در اصطلاح فلكى، منازل مختلف آفتاب اند در فصول مختلف سال، يونانيان قديم اين برجها را با نامهائى كه از عقائد خرافى آنان سرچشمه گرفته و بر خدايانشان نسبت مى‏دادند، نام گذارى كرده‏اند... مردم اين نامها را از آنها آموخته و ريشه آنها را ياد برده‏اند. آيا مى‏شود گفت كه قرآن اين موهومات را تصديق كرده‏اند؟!!! و روى آنها سخن گفته است؟!!!. ناگفته نماند در زمان عباسّى‏ها كه عقايد يونانيان به زبان عربى ترجمه شد، مردم به آنها را يافتند و پاره‏اى از روى اشتباه مطالب اسلامى را با آنها تطبيق كردند، تطبيق بروج قرآن با بروج يونانيان از آنجمله است. [نساء:78]. يعنى: هر كجا بوده باشيد مرگ شما را خواهد يافت هر چند در قلعه بلند باشيد. مراد از بروج در اين آيه قلعه‏ها است و آنها را چنان كه از طبرسى نقل شد به واسطه آشكار و هويدا بودن، بروج گويند.


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...