بِسِحْر
«سِحْر» ـ همان گونه که در جلد اول تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 102 گفته ایم ـ در اصل به معناى خدعه، نیرنگ، شعبده و تردستى است، گاهى نیز به معناى هر چیزى که عامل و انگیزه آن نامرئى و مرموز باشد، آمده است.
بنابراین، افرادى که با استفاده از سرعت حرکات دست و مهارت در جا به جا کردن اشیاء، مطالب را به صورت خارق العاده، جلوه گر مى سازند. (کسانى که با استفاده از خواص شیمیایى و فیزیکى مرموز مواد مختلف، آثار خارق العاده اى به مردم نشان مى دهند همه در عنوان ساحر داخل هستند).
بر این اساس، واژه «سحر» (بر وزن شعر) به چیزى گفته مى شود که چهره حقائق را مى پوشاند، و یا اسرار آن از دیگران پوشیده است.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
به كسر (س) جادو. راغب گويد: سحر به چند معنى گفته مىشود اول حيلهها و تخيلات بى حقيقت است كه شعبده باز با تردستى چشم شخصرا از كارى كه مىكند منحرف مىنمايد... طبرسى فرموده: سحر و كهانت و حيله نظير هم اند از جمله سحر تصرفى است كه در چشم واقع مىشود تا گمان كند كار همانطور است كه مىبيند حال آنكه آن طور نيست و و سحر عملى خفى است كه شىء را بر خلاف صورت و جنس آن مصوّر مىكند در ظاهر نه در حقيقت. نا گفته نماند سخن اخير مجمع قابل مناقشه است دقت در آيات قرآن نشان مىدهد كه اثر سحر فقط در چشم و ذهن طرف است نه تصرّف در صورت و جنس شىء. به عبارت ديگر ساحر در چشم و خيال بيننده تصرّف مىكند كه ريسمان را مار گمان كند نه اينكه ريسمان را به حركت در مىآورد آنگاه كه انسان به محل تاريك نگاه مىكند و قيافه مخوفى در نظرش مجسّم مىشود چشم او اشتباه مىكند نه اينكه فلان درخت مثلاً به آن صورت در آمده است. قرآن فرمايد [اعراف:116]. آيه صريح است در اينكه در چشمها تصرّف كردهاند نه اينكه در واقعاً ريسمانها را به حركت آورده باشند. همچنين آيه [طه:66]. اين نيز روشن است كه به خيال موسى چنين مىامد كه آنها به سرعت حركت مىكنند نه اينكه آنها حركت مىكردهاند. ايضاً [بقره:102]. نشان مىدهد كه در اذهان تصرّف كرده زوج را به زوجه تصرف كرده باشند. با اين بيان فرق سحر و معجزه روشن مىشود زيرا معجزه انقلاب حقيقى خارج و واقعيت است مثلا در قضيّه عصاى موسى و آتش ابراهيم و شكافتن دريا براى بنى اسرائيل و ناقه صالح و غيره. در خارج عصا مار و دريا شكافته و آتش سرد شده بود. ساحر: سحر كننده. جمع آن در قرآن ساحرون (يونس77) و سحرة (طه70) آمده است. سحّار صيغه مبالغه است [شعراء:37]. تسحير گوئى دلالت بر مبالغه دارد طبرسى ذيل آيه [شعراء:153]. آن را سحر بعد از سحر خوانده و در اقرب آن را از اساس نهج البلاغه نقل كرده است. آيا سحر در رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم اثر داشت؟ قرآن كريم قول كفار را كه آن حضرت را مسحور مىگفتند به صورت ردّ نقل مىكند [اسراء:47]. ايضاً [فرقان:8]. اين آيات روشن مىكند كه آن حضرت مسحور نبوده در اين صورت آنچه در مجمع از عايشه و ابن عباس نقل شده كه لبيد بن اعصم يهودى رسول خداصلى اللّه عليه و آله و سلم را سحر كرد و آن حضرت مريض شد تا جبرئيل معوذتين را آورد و سحر گشوده شد و حضرت شفايافت پندارى بيش نيست طبرسى ره پس از نقل آن مسحور است گوئى در عقل او اختلافى رخ داده خداوند اين مطلب را با «وَقالَ الظّالِمُونَ اِنْ تَتَّبِعُونَ اِلّا رَجُلاً مَسْحُوراً. اُنْظُرْ كَيْفَ...» ردّ كرده است بلى ممكن است يهودى و تخترانش خواستهاند چنين كارى بكنند ولى نتوانستند و خداوند آن حضرت را از كيد آنها مطلع فرموده است. مرحوم فيض رواياتى در اين زمينه در صافى تفسير سوره علق نقل كرده است ولى اگر آنها را قبول كنيم بايد بگوئيم: نعوذباللّه آن حضرت مسحور بوده است با آنكه قرآن مجيد در نفى آن صراحت دارد. محققين به اين نقلها اشارهكرده و ردّ نمودهاند. ولى آيه «يُخَيِّلُ اِلَيْهِ مِنْ سِحْرِ هِمْاَنَّها تَسْعى» كه گذشت حاكى از نفوذ سحر آن حضرت مىدانست كه اين كار سحر است.