بِالنّوَاصِي
«نَواصى» جمع «ناصیه» چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل به معناى موهاى پیش سر (زلف) است و «أَخَذَ بِهِ نَاصِیَهُ» به معناى گرفتن موى پیش سر است، و گاه کنایه از غلبه کامل بر چیزى مى آید.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
موى پيشانى. طبرسى در ذيل [رحمن:41]. فرموده:«اَلنَّاصِيَةُ شَعْرُ مُقَدِمِ الرَّأْسِ» و آن در اصل به معنى اتصال است... و ناصيه متصل بسر است. در المنجد گويد: ناصيه قسمت جلو سر يا موى پيشانى است كه دراز شده است. ديگران و از جمله طبرسى در ذيل آيه 56 هود آن را قُصاص الشعر يعنى انتهاى روييدن موى از پيشانى گفتهاند. اصل آن چنانكه نقل شد به معنى اتصال است در قاموس و اقرب گفته: «نَصَاالْمَفازَةُ بِالْمَفازَةُ» بيابان به بيابان پيوست. [هود:56]. هيچ جنبندهاى نيست مگر آنكه خدا موى پيشانى آن را گرفته است مراد از آن تسلط خدا است بر موجودات. [علق:15-16]. حتما حتما از موى پيشانى او مىگيريم (ذليلش مىكنيم) ناصيهای كه دروغگو و خطاركار است. [رحمن:41]. «بِالنَّواصى» نائب فاعل است براى «يُؤْخَذُ» يعنى گناهكاران با علائم خودشان شناخته شوند ناصيهها و پاهاشان گرفته شده به آتش انداخته شوند.