النّفّاثَات
«نَفّاثات» از مادّه «نَفْث» (بر وزن حبس) در اصل، به معناى ریختن مقدار کمى از آب دهان است، و از آنجا که این کار با دمیدن انجام مى گیرد، «نفث» به معناى «نفخ» (دمیدن) نیز آمده است. ولى، بسیارى از مفسران «نَفّاثات» را به معناى «زنان ساحره» تفسیر کرده اند («نَفّاثات» جمع مؤنث است و مفرد آن «نفّاثة» صیغه مبالغه از «نفث» مى باشد) آنها اورادى را مى خواندند و در گره هایى مى دمیدند و به این وسیله سحر مى کردند.
ولى جمعى آن را اشاره به زنان وسوسه گر مى دانند که پى در پى در گوش مردان، مخصوصاً همسران خود، مطالبى را فرو مى خوانند تا عزم آهنین آنها را در انجام کارهاى مثبت سست کنند، و وسوسه هاى این گونه زنان در طول تاریخ چه حوادث مرگبارى که به بار نیاورده، و چه آتش ها که بر نیفروخته و چه عزم هاى استوارى را که سست نساخته است. «فخر رازى» مى گوید: زنان به خاطر نفوذ محبت هایشان در قلوب رجال، در آنان تصرف مى کنند. این معنا در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است; زیرا یکى از مهمترین وسائل نفوذ جاسوس ها در سیاستمداران جهان، استفاده از زنان جاسوسه است که با این «نَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ» قفل هاى صندوق هاى اسرار را مى گشایند و از مرموزترین مسائل با خبر مى شوند و آن را در اختیار دشمن قرار مى دهند.
بعضى نیز «نفّاثات» را به «نفوس شریره»، و یا «جماعت هاى وسوسه گر» که با تبلیغات مستمر خود، گره هاى تصمیم ها را سست مى سازند، تفسیر نموده اند.
ریشه کلمه
- نفث (۱ بار)
قاموس قرآن
دميدن. [فلق:4]. در مجمع فرموده: نفث شبيه نفخ (دميدن) است ولى تفل آن است كه با دميدن مقدارى از آب دهان بيرون انداخته شود اين است فرق مابين نفث و تفل. در نهج البلاغه خطبه 191 هست كه امام «عليهالسلام» به آن شخص فرمود: «فَاِنَّمَّانَفَثَالشَّيْطانُ عَلى لَسانِكَ» شيطان بر زبان تو دميد كه اين سخن گفتى و در خطبه 81 فرموده: شما را برحذر مىدارم از دشمنيكه (شيطان) بطور مخفى در سينهها نفوذ كرده و «نَفَثَ فِىالْآذانِ نَجِيّاً» در گوشها نجوى كنان دميده است. در كافى از امام صادق «عليهالسلام» نقل شده: «مامِنْ مُؤْمِنٍ اِلّا وَلِقَلْبِهِ اُذُنانٌ فى جَوْفِهِ اُذُنٌ يَنْفِثُ فيهِ الْوَسْواسُ الْخَنَّاسُ وَ اُذُنٌ يَنْفِثُ فيهَاالْمَلَكَ فَيُؤَيّدُاللهُ الْمُؤمِنُ بِذالِكَ فَذالِكَ قَوْلُهُ: وَأَيَّدَهُمْ بِروُحٍ مِنْهُ» در اين حديث نيز نفث به معنى دميدن است دميدن معنوى و در روايت آمده كه رسول خدا «صلى الله عليه واله» فرموده:«اَلاوَاِنَّ الرَّوُحَ الْاَمينَ نَفَثَ فى رَوْعى». راغب در مفردات گفته: «اَلنَّفْثُ: قَذْفُ الرّيقِ الْقَليلِ وَ هُوَاَقَلُّ مِنَ التَّفْلِ» يعنى آن انداختن بزاق كمى است و از بزاق معمولى اندك است عبارت صحاح چنين است: «اَلنَّفْثُ كَالنَّفْخِ وَ هُوَ قَليلٌ مِنَ التَّفْلِ» قاموس نيز چنين گفته است درنهج البلاغه حكمت 374 فرموده: همه اعمال نيك و جهاد در راه خدا در مقابل اهميت امر به معروف و نهى از منكر نيستند «اِلَّاكَنَفْثَةٍ فى بَحْرٍ لُجِىٍ» مگر مانند بزاقى در دريايى مواج و متلاطم. معنى آيه چنين مىشود: بخداى فلق پناه مىبرم از شر دمندگان در گرهها. ظاهرا مراد دميدن است نه بزاق انداختن. اهل تفسير نفاثات را زنان ساحر گفتهاند كه جادوى خود را در گرهها مىدميدند و شخص از شر آنها به خدا پناه مىبرد. در مجمع فرموده: از عايشه و ابن عباس نقل كردهاند: لبيدبن اعصم يهودى رسول خدا«صلى الله عليه واله» را سحر كرد و آن جادو را در چاه بنى زريق دفن نمود، در نتيجه آن حضرت مريض شد روزى آن بزرگوار خوابيده بود كه دو نفر فرشته آمده يكى در كنار سر و ديگرى در كنار پايش نشست، قضيه را به آن حضرت خبر داده و گفتند: كه جادو در چاه ذروان در پوست شاخه خرما در زير سنگ پايين چاه است كه آبكش روى آن مىايستد، آن حضرت بيدار شد زبير و عمار و على «عليهالسلام» را فرستاد آب چاه را كشيدند، سنگ را برداشتند و جادو را بيرون آورده ديدند كه در آن خوردههاى موى سر ودندانههاى شانه و چيز گره دار كه دوازده گره داشت و با سوزن دوخته بودند، قرار دارد، در نتيجه معوذتين (قُلْ اَعُوذُ بِرَبِ الْفَلَقِ قُلْ اَعُوذُ بِرَبِ النَّاسِ)نازل شد هر آيه ايكه آن حضرت مىخواند گرهى باز مىگشت و رسول خدا خود را سبك يافت كه گويا از بند رها شده است. طبرسى رحمه الله آنگاه اين روايت را رد مىكند كه در «سحر» تحت عنوان «آيا سحر در آن حضرت اثر داشت» مشروحا گفتهايم. بعضى از محققين احتمال دادهاند: نفاثات نيروهاى دمنده است و «العقد» پروتونهاى اتم است كه به وسيله دميدن آن نيروهاى مرموز الكترونهايى از پروتون جدا شده و در اطراف هسته به حركت در مىآيند و آن باعث انبساط جهان است راجع به تمام مطلب رجوع شود به «سحر - فلق - غسق».