النمل ٧٨
کپی متن آیه |
---|
إِنَ رَبَّکَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ |
ترجمه
النمل ٧٧ | آیه ٧٨ | النمل ٧٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَقْضِی»: داوری میکند. مراد در روز قیامت است (نگا: یونس / ، جاثیه / ). «بِحُکْمِهِ»: با قضاوت و داوری خود.
تفسیر
- آيات ۵۹ - ۸۱، سوره نمل
- انتقال از داستانهاى انبياء و اقوامشان به زمان خاتم الانبياء و احتجاج با كفار زمان اوصلى اللّه عليه و آله وسلم
- توضيح اينكه دعاى مضطر چون صادقانه است قطعا اجابت مى شود (امن يجيب المضطر اذادعاه و يكشف السوء)
- بيان فساد گفتار برخى مفسرين در ارتباط با آيه شريفه
- مقيد بودن اجابت به مشيت خدا منافاتى با استغراق ندارد
- خليفه بودن انسان در زمين مستلزم كشف سوء او و رفع موانع از پيش پاى اوست
- مقصود از اينكه فرمود: ((يبدء الخلق ثم يعيده ))
- بطور كلى در عالم وجود بطلان و نيستى راه ندارد
- نفى الوهيت آلهه مشركين از طريق نفى ربوبيت آنها و انحصار ربوبيت در خداى سبحان
- برهانى ديگر بر ابطال الوهيت آلهه مشركين با بيان اينكه آنان علمى به غيب و قيامتندارند
- توصيف بى خبرى و استعباد و انكار مشركين نسبت به قيامت
- معناى آيه : ((قل عسى ان يكون ردف لكم بعض الذى تستعجلون )) و مفاد كلمه ((عسى ))و امثال آن در كلام خداى تعالى
- بحث روايتى
- رواياتى در مراد از بندگان در (وسلام على عباد الذين اصطفى )
- روايتى كه در آن از جمله : ((و يجعلكم خلفاء الارض )) وجوب مطلق فرمانبرى از خليفه(حاكم ) استفاده شده و بيان مجعول بودن آن
- نقل و رد روايتى راجع به اينكه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) علم غيب نداشته و...
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ «78»
بدون شك، پروردگار تو با حكم خود ميانشان داورى خواهد كرد و او صاحب قدرت و آگاه است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ (78)
بعد از آن بيان حكم اختلاف آنها را فرمايد:
إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ: بدرستى كه پروردگار تو حكم فرمايد ميان اهل اختلاف از بنى اسرائيل و ميان كسانى كه اختلاف نمايند در دين روز قيامت، بِحُكْمِهِ: به حكم خود كه عدل است يا به حكمت و مصلحت خود. وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ: و او است غالب كه حكم او را رد نتوان نمود، دانا به حقيقت آنچه حكم فرمايد و به حقيقت حكمت آن؛ يا عزيز است در انتقام مبطلين، و عليم به فضل ميان ايشان و محقين.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است به دو امر: 1- آنكه حكم، خاصه ذات سبحانى است، پس نافذ نيست حكم غير؛ و مىرساند هر ذى حقى را به حقش، مؤمن و مطيع را به درجات و ثواب، كافر و عاصى را به دركات و عقاب. 2- آنكه وعده فرموده مظلوم را به دادرسى از ظالم و انتقام از او بر وفق عدل و داد و قسط.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (76) وَ إِنَّهُ لَهُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ (77) إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ بِحُكْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ (78) فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ (79) إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ (80)
وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (81) وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ (82)
جلد 4 صفحه 164
ترجمه
همانا اين قرآن خبر ميدهد به بنى اسرائيل بيشتر آنچه را آنها در آن اختلاف ميكنند
و همانا آن هدايت و رحمت است براى مؤمنان
همانا پروردگار تو داورى ميكند ميانشان بحكمش و او است تواناى دانا
پس توكّل كن بر خدا همانا توئى بر حق آشكار
همانا تو نميشنوانى مردگانرا و نميشنوانى به كران ندا را چون برگردند در حاليكه پشت كنندگانند
و نيستى تو راه نماينده كوران از گمراهيشان نميشنوانى مگر آنانرا كه ميگروند بآيتهاى ما پس ايشان منقادانند
و چون واقع شود وعده حق بر آنان بيرون آريم براى آنها جنبندهاى از زمين كه سخن گويد با آنها آنكه مردم بودند كه بآيتهاى ما يقين پيدا نميكردند
تفسير
خداوند متعال در مقام اثبات اعجاز قرآن فرموده كه بيشتر اختلافات يهود و نصارى را در معارف و احكام و غيرها قرآن بر طبق تورية و انجيل رفع و حل مينمايد در صورتى كه آورنده آن مراجعه بكتب آسمانى ننموده و درس نخوانده و از كسى غير از خداوند علمى نياموخته مانند اختلاف يهود در پيغمبرى كه بشارت بآن در تورية داده شده كه آيا يوشع است يا غير آن و در شأن عزير و حدّ زناى محصنه و امثال اينها و اختلاف نصارى در شأن عيسى عليه السّلام كه آيا پسر خدا است يا شريك او و در شأن مريم و روح القدس يا اختلاف آن دو در آنكه حضرت ابراهيم يهودى بوده يا نصرانى كه خداوند بوجه احسن حقيقت اين امور را در قرآن بيان فرموده بطوريكه ملزم شدند و اين دليل واضحى است كه آن كتاب خدا و آورندهاش پيغمبر او است چون چنين علم و احاطهاى براى چنين بشرى بدون وحى الهى عادتا ممكن نيست پيدا شود و آنكه موجب هدايت و مزيد رحمت و نعمت است براى اهل ايمان چون نفعش بايشان و اصل ميشود و خداوند حكم ميكند بحق و عدل و حكمت ميان بنى اسرائيل و غير آنها در قيامت و او توانا است كسى نميتواند تخلّف از حكم او كند و دانا است نميشود اشكالى بحكم او كرد و داد مظلوم را هر وقت باشد از ظالم ميستاند و حق را از باطل ممتاز
جلد 4 صفحه 165
ميفرمايد پس توكّل كن اى پيغمبر و واگذار امر خود را بخدا و از كسى بيم نداشته باش كه تو بر حق واضح و آشكار مستقرّ و بر قرارى و محق احقّ بتوكّل بر حق است و ملول و متأثر مباش از آنكه نصايح و مواعظ تو در آنها مؤثر نميشود چون شيطان روح ايمان را از آنها گرفته و در گوش آنها پنبه غفلت گذارده و تو نميتوانى بمردگان و كرانى كه فرار از شنيدن مواعظ ميكنند مطالب حقه را بشنوانى آواز تو بگوش آنها نميرسد و از آن بهرهمند نميگردند با آنكه از حق معرض و رو گردانند و گوش شنوا و دل بينا ندارند و تو نميتوانى كورانى گم گشته از راه را كه نميخواهند وارد در جاده شوند هدايت براه است بنمائى فقط تو ميتوانى بشنوانى حقايق را و بفهمانى رموز و دقائق را بكسانيكه گوش شنوا و دل بينا داشتند و ايمان آوردند بآيات ما پس منقاد و مطيع اوامر و نواهى تو شدند بعد از آنكه اقرار بتوحيد ما و نبوّت تو نمودند چون معرض از حق نبودند و بديده انصاف نظر كردند و تصديق نمودند و يسمع الصمّ بياء و رفع الصم و تهدى العمى نيز قرائت شده است و چون وقت موعود پاداش اعمال آنها برسد و حكم الهى بعذابشان صادر گردد بيرون ميآوريم براى آنها جنبنده مهيبى از زمين كه با آنها سخن گويد يا آنها را مجروح نمايد چون تكلمهم بتخفيف لام نيز قرائت شده تا اعلام نمايد بآنها شقاوت و استحقاقشان را براى عذاب چون آنمردم بقول انبيا و اوليا اعتماد ننمودند و يقين پيدا نكردند بآيات الهى كه موجبات سعادت و شقاوت آنها را مبيّن مينمود لايق و قابل آنند كه حيوانى از زمين بيرون بيايد و با آنها سخن بگويد تا يقين بفساد عقايد و اعمالشان پيدا كنند و اين بمنزله پيش اگهى باشد براى حضورشان در محشر و دخولشان در جهنم و اهانت و تحقيرى از آنها در مقابل اعراضشان از ذكر و رو گرداندن از بيانات انبيا و اوليا مناسب بعمل آمده باشد آنچه ذكر شد از ظاهر آيه شريفه بنظر حقير رسيده است ولى اقوال و اخبار از عامّه و خاصه در اين باب بسيار است و چون فى نفسه مختلف و با ظاهر آيه مخالف بود و با ذوق سليم وفق نداشت حقير از نقل آنها و تحقيق در هويّت دابّة الارض و احوال آن صرف نظر نمودم و احتمال ميدهم مراد از وقوع قول حكم الهى بموت آنها باشد و مراد از دابّه حيوانيكه مولّد از ملكات و اعمال
جلد 4 صفحه 166
ناشايسته آنها است كه بصورت مناسب خود با آنها سخن ميگويد كه من عقايد و اعمال شمايم كه بايد در عالم برزخ با شما محشور باشم و آنها را اذيت و آزار مينمايد و اللّه اعلم بحقيقة الحال و بعضى انّ النّاس بكسر همزه قرائت نمودهاند و اينجمله را كلام دابّه دانستهاند كه خداوند نقل بمعنى فرموده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ رَبَّكَ يَقضِي بَينَهُم بِحُكمِهِ وَ هُوَ العَزِيزُ العَلِيمُ (78)
بدرستي که پروردگار تو قضاوت ميفرمايد بين آنها بحكم خود و او است عزيز و دانا.
قضاوت بين دو نفر که مخالف يكديگر هستند حق و باطل محق و مبطل حق را تشخيص ميدهد و بر طبق آن حكم ميفرمايد و اينکه در باب مرافعهجات بايد قاضي مجتهد عادل جامع الشرائط امامي باشد و او حكم دهد و اما مرافعه نزد غير او حرام است و حكم آن باطل است و عمل بآن حرام است راوي خدمت حضرت باقر (ع) مشرف شد عرض كرد دو نفر از مواليان يعني شيعه اختلاف پيدا كردند در دين يا ميراث و اينکه مطالبه دين ميكرد و مديون منكر بود يا مطالبه ارث ميكرد و ديگري منكر بود و رفتند نزد قاضي عامه و او حكم داد حضرت فرمود حكم طاغوت است و حرام است گرفتن و لو محق باشد عرض كرد پس تكليف چيست بچه نحو بايد قطع و فصل نمود حضرت فرمود
«انظروا الي رجل منكم عرف احكامنا و نظر في حلالنا و حرامنا فاجعلوه حكما فاني قد جعلته حاكما و اذا حكم بحكمنا اتبعوه فان رد عليه بحكمنا استخف و الراد عليه كالراد علينا و الراد علينا كالراد علي اللّه و الراد علي اللّه في حد الشرك باللّه»
است و از اينکه حديث استفاده ميشود که حكم غير مجتهد عادل جامع الشرائط باطل است و حكم طاغوت است و امروز قضيه بر عكس شده حكم مجتهد نافذ نيست و حكم حاكم
جلد 14 - صفحه 185
جور متبع است در قرآن ميفرمايد فَإِن تَنازَعتُم فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَ الرَّسُولِ- الي قوله تعالي- يُرِيدُونَ أَن يَتَحاكَمُوا إِلَي الطّاغُوتِ وَ قَد أُمِرُوا أَن يَكفُرُوا بِهِ- الايه (نساء آيه 59 و 60) حتي گفتند محق ميتواند تقاص كند ولي نزد حاكم جور و بحكم آن حرام است مگر راه استفاده حق منحصر باشد خداوند فرداي قيامت بين موحد و مشرك، كافر و مسلم مخالف و مؤمن، ظالم و مظلوم، مطيع و عاصي، حق و باطل حكم ميفرمايد إِنَّ رَبَّكَ يَقضِي بَينَهُم بِحُكمِهِ وَ هُوَ العَزِيزُ العَلِيمُ.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 78)- و از آنجا که گروهی از بنی اسرائیل در برابر حقایقی که قرآن باز گو کرده بود باز مقاومت به خرج دادند و تسلیم نشدند، در این آیه میافزاید: «پروردگار تو میان آنها (در روز قیامت) به حکم خود داوری میکند، و او توانا و داناست» (إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ).
نکات آیه
۱ - داورى حتمى خداوند میان بنى اسرائیل به خاطر اختلافات دینى دیرینشان (أکثر الذى هم فیه یختلفون ... إنّ ربّک یقضى بینهم) ضمیر «بینهم» مى تواند به «بنى اسرائیل» بازگردد. بنابراین آیه یاد شده مربوط به قضیه اختلافات عقیدتى و دینى آنان خواهد بود.
۲ - داورى میان مؤمنان و کافران به قرآن، وعده حتمى خدا به پیامبر(ص) (و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنین . إنّ ربّک یقضى بینهم) در صورتى که آیه یاد شده مرتبط با آیه قبل - که درباره قرآن است - باشد عبارت «یقضى بینهم» به معناى «یقضى بین من آمن بالقرآن و بین من کفر به» خواهد بود. برداشت یاد شده بر پایه این احتمال است.
۳ - داورى میان حق پذیران و حق ناپذیران از شؤون ربوبیت خداوند (إنّ ربّک یقضى بینهم) تکیه بر وصف ربوبیت خداوند - و نه هر اسم یا وصف دیگر - بیانگر مطلب یاد شده است.
۴ - دلجویى خدا از پیامبر(ص) در قبال حق ستیزى هاى کافران (إنّ ربّک یقضى بینهم بحکمه و هو العزیز العلیم) آیه فوق در عین این که تهدیدى براى کافران و حق ستیزان است، مایه دلدارى پیامبر(ص) نیز هست، چه این که توجه به مقهوریت حق ستیزان در برابر عزت و اقتدار خداوند، خود آرامشى براى پیامبر(ص) و مؤمنان است که همواره از آنان در رنج بوده اند.
۵ - وانهادن امر کافران حق ستیز به خداوند، رهنمودى الهى به پیامبر(ص) (و لاتکن فى ضیق ممّا یمکرون... إنّ ربّک یقضى بینهم بحکمه) با توجه به این که آیات این بخش در ارتباط با هم است، تذکر خداوند به قضاوت نهایى خویش درباره کافران، مى تواند در مقام توضیح و تعلیل براى آیه «و لاتکن فى ضیق ممّا یمکرون» باشد. آیات بعد نیز مؤید همین معنا است.
۶ - قضاوت و داورى خدا درباره کافران و حق ستیزان، متکى بر موازین حق و عدل و به دور از کمترین سستى و کاستى (إنّ ربّک یقضى بینهم بحکمه) با این که واژه «یقضى» معناى حکم و داورى را مى رساند، آمدن قید «بحکمه» نشانگر این حقیقت است که قضاوت الهى مخصوص به او است به گونه اى که کمترین خلل در آن راه ندارد و بر موازین عدل و حق استوار است.
۷ - داورى هاى خداوند، داراى پشتوانه قوى اجرایى و علمى (إنّ ربّک یقضى ... و هو العزیز العلیم) از ارتباط «عزیز و علیم» با «یقضى بینهم» مطلب فوق استفاده مى شود.
۸ - عدم دخالت غیرخدا، در قضاوت ها و داورى هاى او (إنّ ربّک یقضى بینهم بحکمه) قید «بحکمه» مى تواند از نظر معنا تأکیدى بر عدم دخالت غیرخدا در قضاوت هاى او باشد.
۹ - قدرت اجرایى و آگاهى عمیق به جوانب امر، دو پایه اصلى در کار قضاوت و داورى (إنّ ربّک یقضى ... و هو العزیز العلیم) از این که خداوند پس از بیان قضاوت گرى خویش، دو وصف «عزیز» و «علیم» را براى خود بیان کرده است، مى توان مطلب فوق را استفاده کرد.
۱۰ - حق ستیزان، سرانجام مقهور قدرت شکست ناپذیر خداوند (إنّ ربّک یقضى بینهم بحکمه و هو العزیز العلیم)
۱۱ - ناتوانى کافران از زیان رساندن به خدا و مقهور ساختن او با کفرورزى و حق ستیزى خویش (إنّ ربّک یقضى بینهم بحکمه و هو العزیز العلیم) طرح عزت و قاهریت شکست ناپذیر الهى، تعریضى است به آنان که با حق ستیزى به مبارزه با خدا برخاستند.
۱۲ - ربوبیت الهى، آمیخته با قدرت و آگاهى عمیق (إنّ ربّک ... و هو العزیز العلیم)
۱۳ - خداوند، عزیز (پیروزمند شکست ناپذیر) و علیم (داراى دانش گسترده) است. (و هو العزیز العلیم)
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: عزیز ۱۳; علیم ۱۳
- بنى اسرائیل: اختلافات بنى اسرائیل ۱
- حق: اعراض از حق ستیزان ۵; شکست حق ستیزان ۱۰; فرجام حق ستیزان ۱۰
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۳; توصیه هاى خدا ۵; حقانیت قضاوت خدا ۶; دخالت در قضاوت خدا ۸; زیان به خدا ۱۱; عدالت خدا ۶; عزت خدا ۱۰; علم خدا ۱۲; قدرت خدا ۱۰، ۱۲; قضاوت خدا ۱، ۳; وعده هاى خدا ۲; ویژگیهاى ربوبیت خدا ۱۲; ویژگیهاى قضاوت خدا ۶، ۷، ۸
- قضاوت: شرایط قضاوت ۹; علم در قضاوت ۹; قدرت در قضاوت ۹
- کافران: اعراض از کافران ۵; حق ستیزى کافران ۴; عجز کافران ۱۱
- مؤمنان: قضاوت بین مؤمنان و کافران ۲
- محمد(ص): توصیه به محمد(ص) ۵; دلجویى از محمد(ص) ۴; وعده به محمد(ص) ۲
منابع